نقش ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفۀ مثبت در پیش‌بینی هماهنگی خود با هدف

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

2 دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

چکیده

این پژوهش با هدف شناسایی نقش ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفه مثبت در پیش‌بینی هماهنگی خود با هدف انجام شد. روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه شامل 100 نفر از دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1400 بود که به‌صورت نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌های ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار، عاطفه مثبت و هماهنگی خود با هدف استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام تجزیه‌وتحلیل شدند. در رگرسیون گام‌به‌گام، در گام اول متغیر ذهن‌آگاهی، وارد و در گام دوم، متغیر کمال‌گرایی ناسازگار اضافه شد و درنهایت، این مدل رگرسیونی توانست 37درصد از واریانس هماهنگی خود با هدف را پیش‌بینی کند. متغیر عاطفه مثبت نیز به دلیل عدم قدرت پیش‌بینی‌کنندگی وارد معادله رگرسیونی نشد. این یافته‌ها شواهد جدیدی را بر اهمیت انتخاب اهداف خودهماهنگ در زندگی و شناسایی عوامل مؤثر بر این انتخاب ارائه می‌دهد.
 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Role of Mindfulness, Maladaptive Perfectionism, and Positive Affect in Predicting Goal Self-Concordance

نویسندگان [English]

  • Fariborz Sedighi Arfaee 1
  • Reyhaneh Tabesh 2
1 Associate Professor in Department of Psychology, Faculty of Humanities, University of Kashan, Kashan, Iran
2 Master student in psychology, Faculty of Humanities, University of Kashan, Kashan, Iran
چکیده [English]

This study aimed to identify the role of mindfulness, maladaptive perfectionism, and positive affect in goal self-concordance. The method of this research was descriptive and correlational. The sample included 100 secondary school students in Isfahan in the academic year 2020-2021, who were selected by convenience sampling. Mindfulness Questionnaires, Maladaptive Perfectionism, Positive Affect, and Self-Efficacy were used to collect data. Data were analyzed using stepwise regression analysis. Data were analyzed using correlation coefficient and linear regression analysis. In stepwise regression, in the first step, the variable of mindfulness was entered and in the second step, the variable of maladaptive perfectionism was added, and finally, this regression model was able to predict 37% of the variance of goal self-concordance. However, the positive affect variable did not enter the regression equation due to the lack of predictive power. These findings provide new evidence on the importance of choosing self-concordance goals in life and identifying the factors influencing this choice.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • goal self-concordance
  • maladaptive perfectionism
  • mindfulness
  • positive affect
  • secondary school students

همواره یکی از دغدغه‌های مهم و فراگیر در زندگی، کشف آن است که چه چیزی واقعاً برای ما مهم است و به آن اهمیت می‌دهیم. درواقع کشف هدف زندگی، یک موضوع همیشگی در ادبیات پژوهشی و به‌خصوص حوزه خودشناسی و خودیاری بوده است. در دهه‌های اخیر نیز تحقیقات مختلفی به نحوۀ انتخاب و دنبال‌کردن اهداف شخصی برای پرداختن به این موضوع اساسی صورت گرفته است. از این میان، مدل هماهنگی خود با هدف[1] (Sheldon & Elliot, 1999) بر اهمیت پیگیری اهدافی متمرکز است که نشان‌دهندۀ خود اصیل یک فرد است؛ اهدافی که با علایق، ارزش‌ها و اعتقادات اصلی سازگار است.

به‌طورکلی مدل خودهماهنگی برگرفته از نظریۀ خودتعیین‌گری[2] است و در ابتدا توالی واسطه‌ای را پیشنهاد کرد که در آن انتخاب اهداف خودهماهنگ با فعال‌سازی مکانیسم‌های خودتنظیمی نظیر اعمال تلاش مناسب در جای مناسب، برنامه‌ریزی و غیره، دستیابی به هدف را تسهیل می‌بخشد (Sheldon & Elliot, 1999). خودتنظیمی را می‌توان به‌عنوان یک فراسازه توضیح داد که نمایانگر چندین مؤلفۀ شناختی، احساسی، انگیزشی و رفتاری است که به فرد توانایی تنظیم اقدامات و اهداف خود را می‌دهد تا با توجه به تغییر شرایط محیطی به نتایج مطلوب برسد (Zeidner et al., 2000؛ Pintrich, 2014). همچنین، خودتنظیمی به افراد کمک می‌کند به‌ویژه در محیط‌های یادگیری، اهداف متناسب با خود را تنظیم و بر شناخت و انگیزش رفتار خود نظارت کنند (Pintrich, 2014). طبق پژوهش‌های انجام‌شده، توانایی خودتنظیمی از تأثیرپذیری از دیگران شروع می‌شود و با پرورش آن، تا درونی‌کردن و نظارت بیشتر بر خود ادامه می‌یابد (Naderi et al., 2019)؛ بنابراین، داشتن مهارت خودگردانی به این صورت افراد را در مسیر رسیدن به اهداف و اعمال با انگیزه‌های درونی هدایت می‌کند.

پژوهش‌های اخیر نشان دادند افرادی که اهداف خودهماهنگ را دنبال می‌کنند، احتمالاً موانع کمتری را بر سر راه خود احساس می‌کنند، کمتر دچار حواس‌پرتی می‌شوند و درنتیجه، با صرف تلاش بهینه در اهداف خود پیشرفت بیشتری دارند (Smyth et al, 2020؛ Werner & Milyavskaya, 2018). درواقع هرچه یک هدف سازگارتر باشد، با سهولت بیشتری دنبال می‌شود و به دست می‌آید و درنتیجه، رفاه و بهزیستی بیشتری را نیز به همراه دارد.

به‌طور خاص‌تر، مفهوم هماهنگی خود با هدف به این موضوع اشاره دارد که آیا یک هدف براساس انگیزه ذاتی و اهمیت برای رشد خود (یعنی انگیزه شناسایی‌شده) دنبال می‌شود یا به دلیل فشار خود تحمیل‌شده و تلاش برای به دست آوردن پاداش یا جلوگیری از مجازات (انگیزه بیرونی) انتخاب و پیگیری شده است (Gaudreau, 2012). درواقع در مدل خودهماهنگی، فرض بر این است که افراد برای دستیابی به اهدافشان، ممکن است 4 انگیزه را دنبال کنند که عبارت‌اند از: انگیزه بیرونی[3]، درون‌فکنی‌شده[4]، همانندشده[5]، و درونی[6]. انگیزش درون‌فکنی‌شده و همانندشده از مؤلفه‌های انگیزش بیرونی‌اند. فرد در انگیزش بیرونی با منابع بیرونی ازقبیل مزایا، تشویق‌ها و غیره کنترل می‌شود. انگیزش درون‌فکنی‌شده، به فشارهایی اشاره دارد که افراد برای انجام یک فعالیت به خودشان می‌آورند (مانند انجام یک کار به دلیل اضطراب یا عوامل مرتبط با اعتماد به نفس). اگرچه این منبع فشار درونی است، خودتعیین‌گر نیست؛ زیرا در واکنش به فشار است نه عمل براساس انتخاب شخصی. درمقابل، انگیزش همانندشده خودتعیین‌گرتر است. در این مورد، افراد انرژی خود را به این دلیل در یک فعالیت سرمایه‌گذاری می‌کنند که خودشان انتخاب کرده‌اند تا انجام دهند و با دلایل شخصی مرتبط است. در اینجا همچنان جنبه‌هایی از انگیزه بیرونی دیده می‌شود. درنهایت، در انگیزش درونی نیز اعمال فرد به‌طور خودانگیخته از نیازهای روانشناختی، کنجکاوی، تلاش‌های غریزی برای رشد و تکامل، کسب لذت، رضایت و احساس مطلوبیت حاصل می‌شود (Lim & Wang, 2009).

 شواهد و یافته‌های پژوهش‌های گوناگون مزایای پیگیری و دستیابی به اهداف خودهماهنگ (با انگیزه‌های درونی) را نشان داده‌اند؛ درواقع هدف‌گذاری منطبق بر خود، مهارتی مهم برای درک خود است و پیامدهای درخور توجهی برای سلامت روان، بهزیستی و بلوغ به همراه دارد (Sheldon,2014). یک بررسی فراتحلیلی نشان داد افرادی که دارای سطح بالاتری از هماهنگی خود با اهدافشان هستند، در مقایسه با افرادی که در سطح پایین‌تری قرار دارند، تقریباً دو برابر بیشتر احتمال دارد که به اهداف خود برسند (Koestner et al., 2008). علاوه بر این، چندین مطالعه نشان‌دهندۀ اهمیت خودهماهنگی با هدف در ارتقای عملکرد بهینه و جلوگیری از ناسازگاری روانشناختی بوده است (Koestner et al., 2008؛ Gaudreau, 2012). برعکس، دنبال‌کردن اهداف غیرهماهنگ با خود باعث هدررفتن وقت و انرژی برای اجرای اهدافی می‌شود که حتی در صورت دستیابی به آنها، مزایای زیادی برای بهزیستی و رشد آنها نخواهد داشت (Werner & Milyavskaya, 2018)؛ بنابراین، شناسایی عوامل درون‌فردی که می‌تواند انتخاب اهداف خودهماهنگ را تقویت کند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

شلدون (2014) اظهار داشت انتخاب اهداف خودهماهنگ به‌وسیلۀ برخی متغیرهای درون‌فردی افزایش می‌یابد که بینش درست و عمیق از خود را بهبود می‌بخشد. در این میان، ذهن‌آگاهی یکی از این سازه‌ها است که می‌تواند برای تقویت انتخاب اهداف خودهماهنگ در نظر گرفته شود (Sheldon, 2014)؛ زیرا به افراد برای انتخاب و دنبال‌کردن اهدافی کمک می‌کند که بازتاب دنیای درونی‌شان است (Brown et al., 2007؛ Sheldon & Kasser, 2001). ذهن‌آگاهی که شامل توجه عمدی به لحظه حال، به روشی باز و بدون قضاوت است (Brown & Ryan, 2003)، باعث افزایش آگاهی از هر دو دنیای درونی و بیرونی خود، تقویت خودکارآمدی و بهبود در فرآیند‌های تصمیم‌گیری (Ahmadi et al., 2021)، خودکنترلی (Sadeghi et al, 2020)، تاب‌آوری و خردمندی (Rahimpour et al., 2021) می‌شود. آگاهی از دنیای درونی یا خودآگاهی، شامل توجه به احساسات جسمانی و همچنین، تجربه‌های روانشناختی مانند افکار، احساسات، عواطف و خواسته‌های ما است و از این نظر می‌تواند افراد را در انتخاب و دنبال‌کردن اهداف منعکس‌کنندۀ درونیات خود کمک کند. در پژوهش اسمیت و همکاران (2020)، رابطه بین ذهن‌آگاهی، خودهماهنگی و پیشرفت اهداف بررسی شده است؛ در این پژوهش نشان داده شد ذهن‌آگاهی با گذشت زمان افزایش هماهنگی هدف با خود را پیش‌بینی می‌کند. وارن و وری-لک (2017) نیز در پژوهش خود به بررسی این سؤال پرداختند که آیا ذهن‌آگاهی می‌تواند نوجوانان را برای رفتارهای هماهنگ با ارزش‌هایشان آماده کند. نتایج نشان دادند ذهن‌آگاهی با رفتارهای هماهنگ با ارزش‌های درونی، ارتباط مثبت و با رفتارهای منطبق با ارزش‌های تحمیل‌شده از بیرون ارتباط منفی داشت. همچنین، تریسی و رابینز (2004) بیان کردند آگاهی از احساسات جاری، ناشی از فرایندهای خودارزیابی‌ای است که طی آن، افراد همخوانی وقایع و رویدادها را با هویت و اهداف درونی خود مقایسه و ارزیابی می‌کنند؛ بنابراین، می‌توان رابطه ذهن‌آگاهی و آگاهی از احساسات را با اهداف و انگیزه‌های درونی‌ استنباط کرد.

درخصوص شناسایی سایر عوامل مرتبط با اهداف خودهماهنگ، بررسی یافته‌های مطالعات پیشین حاکی از آن بود که فشارهای خارجی در قالب بازخورد‌های مشروط به عملکرد افراد، به کاهش سطح انگیزه درونی در آنها منجر می‌شود (Deci & Ryan, 2002)؛ بنابراین، تمایل به خودارزشیابی افراطی و توجه و قضاوت دربارۀ ارزشیابی‌های دیگران، ممکن است افراد به سمت کمال‌گرایی بکشاند و آنان را مستعد دنبال‌کردن انگیزه‌های بیرونی - به جای پیگیری اهداف و ارزش‌های درونی - کند (Longbottom et al., 2012). کمال‌گرایی به‌عنوان وضع معیارهای شخصی بیش از حد بالا در عملکرد همراه با تمایل به انتقاد بیش از حد در ارزیابی عملکرد خود توصیف شده است (Olson & Kwon, 2008). دیدگاههای اولیه، کمال‌گرایی را صفتی تک‌بعدی در نظر می‌گرفتند که در اصل غیر انطباقی و ناکارآمد است؛ در حالی ‌که دیدگاههای اخیر، آن را صفتی چندبعدی تعریف کرده‌اند که هر دو بعد ناسازگار و سازگار را شامل می‌شود (Bieling et al., 2004؛ Stoeber & Otto, 2006).

کمال‌گرایان ناسازگار به دلیل استانداردهای بیرونی برای کمال تلاش می‌کنند؛ به این معنی که آنها احساس می‌کنند توسط دیگران برای کامل‌بودن تحت فشار قرار گرفته‌اند. این اختلال با پیامدهایی مانند اضطراب (Bieling et al., 2004)، افسردگی (Lasota & Kearney, 2017)، افکار وسواسی (Moretz & McKay, 2009) و کاهش رضایت از زندگی (Chang et al., 2004) همراه است. افراد دارای کمال‌گرایی بالا به دلیل افکار، عواطف و عملکردشان در مقایسه با کسانی که کمال‌گرایی پایین‌تری دارند، بسیار خودانتقادگرند، نسبت به شکست، واکنش‌های منفی‌تری نشان می‌دهند و به‌طورکلی آسیب‌پذیرترند (Anshel & Mansouri, 2005). کمال‌‌گرایی ناسازگار ممکن است با اشکال کنترل‌کننده‌تری از انگیزه همراه باشد؛ به‌گونه‌ای که دستاوردهای کمال‌گرایان ناسازگار وسیله‌ای برای جلب رضایت یا جلوگیری از سرزنش و ارزیابی‌های منفی دیگران است نه تحقق خواسته‌ها و انگیزه‌های درونی‌شان (Hewitt & Flett, 1991). درخصوص رابطه کمال‌گرایی ناسازگار و اهداف خودهماهنگ، موور و همکاران (2020) در پژوهش خود با استفاده از نظریۀ خودتعیین‌گری بررسی کردند چگونه گونه‌های مختلف کمال‌گرایی بر انگیزه و پیشرفت اهداف دانشجویان تأثیر می‌گذارد. یکی از نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن بود که کمال‌گرایی ناسازگار با اهدف خودمختار رابطه منفی دارد. همچنین، هارپر و همکاران (2019) در پژوهش خود به دنبال بررسی رابطه ابعاد مختلف کمال‌گرایی و انگیزش درونی و بیرونی در زندگی روزمره، دریافتند بعد کمال‌گرایی جامعه‌مدار با انگیزه‌های بیرونی مرتبط است.

همچنین، عواطف یکی از جنبه‌های رفتار انسان است که نقش مهمی در زندگی او دارد و انسان را به انجام کارهایی سوق می‌دهد که به بقای او کمک می‌کند و از انجام کارهایی که برای بقاء او مضر است، آگاه می‌سازد (Lotf Abadi, 2002). واتسون و تلگن (1985) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم‌بندی می‌کند: عاطفه منفی و مثبت. عاطفه مثبت حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت‌بخش است و در برگیرندۀ طیف گسترده‌ای از حالت‌های خلقی مثبت ازجمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق و اعتمادبه‌نفس است. تجربه عاطفه مثبت در زندگی روزمره افراد مزایای زیادی دارد؛ ازجمله اینکه حیطه توجه ما را گسترش می‌دهد، باعث ارتقای تفکر خلاق، حل مسئله، جستجوگری و تعاملات مثبت اجتماعی می‌شود (Longo, 2015).

به‌طورکلی پژوهش‌های انجام‌شده حاکی از افزایش میزان عاطفه مثبت و شادمانی و بهزیستی روانی در پی خودهماهنگی و انتخاب اهداف خودهماهنگ است؛ برای مثال، نتایج پژوهش شلدون و همکاران (2004) درخصوص بررسی رابطۀ بهزیستی روانی و خودهماهنگی در 4 فرهنگ مختلف، نشان دادند عاطفه مثبت - به‌عنوان یکی از عوامل اصلی بهزیستی روانی - در افراد خودهماهنگ بالاتر است. همچنین، پژوهش نادری و همکاران (1398) در بررسی اثرات آموزش مهارت خودتنظیمی (خودگردانی) - به‌عنوان یکی از مکانیسم‌های اصلی مدل خودهماهنگی - بر میزان شادی دانش‌آموزان، دریافتند این آموزش موجب افزایش شادی در آنها می‌شود. شلدون و همکاران (2020) نیز در پژوهشی دیگر در زمینه اهداف خودهماهنگ این فرضیه را آزمون کردند که افرادی که اهداف خودهماهنگ را دنبال می‌کنند، نسبت به کسب پیامدهای مربوط به هدف خوش‌بین‌ترند و این به توضیح ارتباط بین خودهماهنگی و بهزیستی کمک می‌کند؛ اما پژوهشی یافت نشد که به بررسی نقش عاطفه مثبت در انتخاب و پیگیری اهداف خودهماهنگ پرداخته باشد. پژوهش‌ها نشان دادند عاطفه مثبت نقش اضافه و جداگانه‌ای در ارتقای انگیزش درونی دارد (Kazemizadeh & Noury Ghasem Abadi, 2015). علاوه بر این، تحقیقات مربوط به حوزه روانشناسی سلامت نشان می‌دهند عاطفه مثبت می‌تواند فرآیندهای مقابله‌ای و رفتارهای ارتقادهنده سلامت روان را تسهیل کند. افرادی که تحت تأثیر عاطفه مثبت قرار دارند، بیش از تمایل به کنترل وقایع و رویدادها، از رویکرد‌های مختلف حل مسئله برای مشکلات و اختلافات بین‌فردی استفاده می‌کنند (Isen, 2001) و به نظر می‌رسد کمتر درگیر مقایسه‌های رقابت‌گونه با دیگران، ایجاد احساس بهتر در خود با تمرکز بر شکست‌های دیگران یا احساس خطر از موفقیت اطرافیان خود می‌شوند (Trope & Pomerantz, 1998)؛ بنابراین، این‌طور برداشت می‌شود که عاطفه مثبت باعث می‌شود افراد در مقاطع مختلف زندگی، برخلاف فشارهای بیرونی و مقایسه‌ خود و اهداف خود با دیگران، اهدافی را برگزینند که برایشان رضایت‌بخش‌تر و منعکس‌کنندۀ منافع شخصی و ارزش‌های فرد در مقابل فشارهای درونی و بیرونی باشد.

درمجموع، برخلاف پیشینۀ پژوهشی که نشان داد اهداف خودهماهنگ به افزایش سطح بهزیستی و رضایت از شغل و زندگی منجر می‌شود، مطالعات بسیار اندکی برای شناسایی عوامل پیش‌بینی‌کننده و ارتقادهنده اهداف خودهماهنگ انجام شده است؛ بنابراین، براساس هدف این پژوهش که شناسایی نقش ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفه مثبت در پیش‌بینی هماهنگی خود با هدف است، فرضیه‌های پژوهشی عبارت‌اند از: 1- ذهن‌آگاهی می‌تواند هماهنگی خود با اهداف را در دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان پیش‌بینی کند؛ 2- کمال‌گرایی ناسازگار می‌تواند هماهنگی خود با اهداف را در دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان پیش‌بینی کند و 3- عاطفه مثبت می‌تواند هماهنگی خود با اهداف را در دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان پیش‌بینی کند.

 

روش

روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: این پژوهش، مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که در آن پیش‌بینی هماهنگی هدف با خود براساس ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفه مثبت بررسی شده است. جامعه آماری پژوهش شامل دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان اصفهان در سال تحصیلی 1400-1399 بود. برای محاسبه اندازه نمونه، از فرمول فیدل و تاباچنیک (50+m8 ≤N) استفاده شد که با توجه به تعداد متغیرهای پیش‌بین (که در این پژوهش، 3 متغیر است) محاسبه می‌شود و با در نظر گرفتن احتمال وجود پرسشنامه‌های ناقص و مخدوش، تعداد 100 نفر از دانش‌آموزانی که قادر و مایل به شرکت در پژوهش بودند، به روش نمونه‌گیری دردسترس مطالعه ‌شدند.

ابزار سنجش: مقیاس هماهنگی خود با هدف[7]: شلدون و الیوت (1999) این مقیاس 4 ماده‌ای را تهیه و معرفی کردند و براساس طیف 9 درجه‌ای (از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم) با سؤالاتی مانند (برای دستیابی به این هدف کوشش می‌کنید؛ زیرا شخص دیگری این را از شما می‌خواهد یا موقعیتی که در آن قرار دارید، شما را وادار به این کار می‌کند)، به سنجش هماهنگی خود با هدف می‌پردازد. جاج و همکاران (2005) به‌منظور بررسی روایی این مقیاس، همبستگی آن را با ابزارهایی مانند حرمت ‌خود (23/0r=) و رضایت شغلی (25/0r=) محاسبه کردند و نشان دادند از روایی همگرای مطلوبی برخوردار است. ضرایب آلفای کرونباخ نیز در پژوهش شلدون و الویت (1999) 78/0 و در پژوهش شجاعی و نعمت‌طاوسی (1398) 86/0 به دست آمده است. در این پژوهش نیز این مقدار 76/0 به دست آمد.

پرسشنامۀ کمال‌گرایی[8]: برای سنجش کمال‌گرایی از پرسشنامه‌ی کمال‌گرایی هیل و همکاران (2004) استفاده شد. اصل این پرسشنامه 59 گویه دارد و هشت بعد کمال‌گرایی را می‌سنجد. چهار بعد تمرکز بر اشتباهات، نیاز به تأیید برای عملکرد کمال‌گرایانه، ادراک فشار از سوی والدین و نشخوار فکری، ابعادی هستند که کمال‌گرایی منفی و چهار بعد تلاش برای عالی‌بودن، معیارهای بالا برای دیگران، هدفمندی و نظم ابعادی هستند که کمال‌گرایی مثبت را می‌سنجند. جمشیدی و همکاران (1387) این پرسشنامه را در ایران ترجمه و هنجاریابی کردند؛ نتایج تحلیل عاملی آن نشان دادند برخلاف نسخه هیل و همکاران، این پرسشنامه در ایران 6 عامل را می‌سنجد. درواقع گویه‌های مربوط به نیاز به تأیید، تمرکز بر اشتباهات و نشخوار فکری، عامل تلقی منفی از خود را تشکیل دادند. همچنین، بعد استاندارد بالا برای دیگران که در پرسشنامۀ اصلی از ابعاد کمال‌گرایی مثبت است، در تحلیل عامل جمشیدی و همکاران (2009) به کمال‌گرایی منفی انتقال یافت و 8 سؤال نیز حذف شد. در این پژوهش از خرده‌مقیاس کمال‌گرایی منفی شامل 28 سؤال استفاده شد. بررسی روایی همگرای این بعد نیز حاکی از همبستگی معنادار آن با مقیاس نقصان در سلامت عمومی بود (.(Jamshidi et al., 2009 بررسی پایایی بعد کمال‌گرایی منفی به روش آلفای کرونباخ نیز در پژوهش جمشیدی و همکاران (1387) 87/0 و در پژوهش هیل و همکاران (2004) 83/0 گزارش شده است. در این پژوهش نیز مقدار آلفای کرونباخ 85/0 محاسبه شد.

پرسشنامۀ ذهن‌آگاهی[9]: بائر و همکاران (2006) این پرسشنامه را طراحی و ۵ جنبه ذهن‌آگاهی شامل مشاهده، توصیف، عمل از روی آگاهی، عدم قضاوت دربارۀ تجربه درونی و عدم واکنش به تجربه درونی را ارزیابی کردند. این ابزار دارای 39 گویه است که براساس مقیاس پنج‌درجه‌ای لیکرت نمره‌گذاری می‌شود. نمرات پایین به معنای ذهن‌آگاهی ضعیف‌تر و نمرات بالاتر به معنای ذهن‌آگاهی بالاتر است. ضرایب روایی همگرا و واگرای پرسشنامه ذهن‌آگاهی با مقیاس‌های افسردگی (42/0-) و رضایت از زندگی (25/0) معنادار به دست آمدند و نتایج تحلیل عاملی تأییدی گویه‌های آن نیز نشان دادند این مدل 5 عاملی شاخص‌های نیکویی برازش مطلوبی دارد (Sajjadian, 2016). بررسی پایایی به روش آلفای کرونباخ نیز در پژوهش بائر و همکاران (2006) 91/0 و در پژوهش سجادیان (2016) 81/0 گزارش شده است. در این پژوهش نیز ضریب آلفای کرونباخ 80/0 به دست آمد.

مقیاس عاطفه مثبت[10]: این مقیاس، ابزار خودسنجی 10 گویه‌های است که واتسون و همکاران (1988) برای اندازه‌گیری بعد خلقی «عاطفه مثبت»  ساختند. نحوۀ نمره‌گذاری مقیاس براساس طیف لیکرت 5 گزینه‌ای از بسیار زیاد تا بسیار کم است. ضریب آلفای کرونباخ برای بعد عاطفه مثبت، 88/0 و اعتبار بازآزمایی آن با فاصله 8 هفته‌ای 68/0 به دست آمده است (Watson et al., 1988). در جامعه ایرانی (در میان دانشجویان) نیز ضریب اعتبار کل تست 77/0 به دست آمده است. بررسی روایی به روش تحلیل عاملی نیز حاکی از بار عاملی مطلوب همه گویه‌های مربوطه بوده است (Sharifi et al., 2012).

روش اجرا و تحلیل: پرسشنامه‌های مربوطه به‌طور الکترونیکی و ازطریق فضای مجازی برای افراد نمونه ارسال شد. سپس پرسشنامه‌های جمع‌آوری‌شده تحلیل و بررسی شدند. برای تحلیل داده‌ها در بخش توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در بخش استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مدل گام‌به‌گام در بسته آماری برای علوم اجتماعی (SPSS) نسخه 22 استفاده شد.

 

یافته‌ها

نمونه بررسی‌شده در این پژوهش شامل 58 دانش‌آموز دختر (8/16M=، 95/0SD=) و 42 دانش‌آموز پسر (2/17M=،   91/0SD=) بود. در جدول 1 اطلاعاتی درخصوص میانگین، انحراف استاندارد و ضرایب همبستگی بین متغیرهای مطالعه ارائه شده است. 

 

 

       

جدول 1. میانگین، انحراف استاندارد و ماتریس ضرایب همبستگی متغیرهای پژوهش

Table 1: Mean, standard deviation and matrix of correlation coefficients of research variables

متغیر

میانگین

انحراف استاندارد

1

2

3

4

1. ذهن‌آگاهی

29/122

36/20

-

 

 

 

2.کمال‌گرایی ناسازگار

76/94

16/14

*23/0-

-

 

 

  3. عاطفه مثبت

39/30

77/5

**38/0

09/0-

-

 

4. هماهنگی هدف با خود

63/16

46/2

**58/0

**32/0-

**29/0

-

*P<05/0  **P<01/0




طبق جدول 1، هماهنگی خود با هدف با ذهن‌آگاهی و عاطفه مثبت رابطه مثبت معنادار و با کمال‌‌گرایی ناسازگار رابطه منفی معناداری دارند.  

در گام بعدی، به‌منظور بررسی سهم هر یک از متغیرهای ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفه مثبت در پیش‌بینی هماهنگی خود با هدف، از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه به روش گام‌به‌گام استفاده شد. بررسی پیش‌فرض‌های تحلیل رگرسیون نشان داد آماره دوربین - واتسون و تورم واریانس (Tolerance) در محدوده نرمال قرار دارد و انجام تحلیل رگرسیون منعی ندارد. همچنین، در آزمون کولموگروف اسمیرنف، فرض نرمال‌بودن داده‌ها تأیید شد. خلاصه نتایج تحلیل رگرسیون در جدول 2 ارائه شده است.

 

 

جدول 2. خلاصه مدل رگرسیون گام‌به‌گام

Table 2: Stepwise regression model summary

آماره دوربین-واتسون

P

F

خطای برآورد

R2

R

مدل

-

00/0

93/49

01/2

33/0

58/0

1

46/1

00/0

09/29

96/1

37/0

61/0

2

 

بر پایه نتایج جدول 2، ذهن‌آگاهی به‌طور مستقل توانست 33 درصد از واریانس هماهنگی هدف با خود را تبیین کند. در گام دوم، کمال‌گرایی ناسازگار به معادله رگرسیون اضافه شد و واریانس تبیین‌شده به 37 درصد افزایش یافت. در جدول زیر نتایج هر گام به تفکیک گزارش شده است.

 

 

جدول 3. نتایج تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام

Table 3: Results of stepwise regression analysis

گام

متغیر‌های

پیش‌بین

ضرایب استانداردنشده

ضرایب استانداردشده

T

P

B

Std.Error

β

گام اول

ذهن‌آگاهی

07/0

01/0

58/0

06/7

00/0

گام دوم

ذهن‌آگاهی

06/0

01/0

53/0

47/6

00/0

کمال‌گرایی ناسازگار

03/0-

01/0

19/0-

41/2-

01/0

 

طبق جدول 3، در گام اول، متغیر ذهن‌آگاهی توانست 58 درصد از واریانس هماهنگی خود با اهداف را پیش‌بینی کند. در گام دوم و با افزوده‌شدن متغیر کمال‌گرایی ناسازگار، قدرت پیش‌بینی‌کنندگی ذهن‌آگاهی به 53 درصد (در جهت مثبت) و این مقدار برای متغیر کمال‌گرایی ناسازگار 19درصد (در جهت منفی) تغییر یافت. عاطفه مثبت نیز به دلیل عدم قدرت پیش‌بینی‌کنندگی، وارد معادله رگرسیونی نشد. بدین صورت، فرض اول و دوم پژوهش مبنی بر پیش‌بینی‌کنندگی ذهن‌آگاهی و کمال‌گرایی ناسازگار در هماهنگی خود با هدف تأیید شد و فرضیه سوم مبنی بر پیش‌بینی‌کنندگی عاطفه مثبت، تأیید نشد.

 

بحث

این پژوهش با هدف پیش‌بینی هماهنگی خود با اهداف براساس ذهن‌آگاهی، کمال‌گرایی ناسازگار و عاطفه مثبت انجام شد. یافته‌های پژوهش نشان دادند ذهن‌آگاهی به‌طور مثبت و کمال‌گرایی ناسازگار به‌طور منفی هماهنگی خود با اهداف را پیش‌بینی می‌کند. این یافته با پژوهش‌های وارن و وری-لک (2017)، هارپر و همکاران (2019)، اسمیت و همکاران (2020) و مور و همکاران (2020)  همسو است.

در تبیین این نتیجه و نقش پیش‌بینی‌کنندگی ذهن‌آگاهی، می‌توان چنین گفت با توجه به اینکه افراد ذهن‌آگاه نسبت به افکار و عواطف خود توجه و آگاهی بیشتری دارند، این باعث بینش عمیق‌تر آنها نسبت به ارزش‌ها و علایق درونی و درنتیجه، تسهیل در انتخاب اهداف خود هماهنگ می‌شود. برعکس، اقدام بدون توجه و آگاهی، غالباً توجه به رفتارها یا اهدافی را محدود می‌کند که مطابق با نیازها، ارزش‌ها و علایق ما باشد (Sheldon, 2014). همچنین، ذهن‌آگاهی می‌تواند به افراد در تشخیص اینکه چه زمانی درگیر اهداف و فعالیت‌های خودهماهنگ و چه زمانی درگیر کارهایی غیر از این هستند، کمک کند (Brown & Ryan, 2003).

همچنین، ذهن‌آگاهی می‌تواند ازطریق فرایندهای عاطفی، هماهنگی خود با اهداف را ارتقا دهد. عواطف منفی در هنگام تصمیم‌گیری‌های مفید و مؤثر مشکل‌ساز است. همچنین، ذهن‌آگاهی باعث کاهش عواطف منفی و درنتیجه، بهبود در فرآیند تصمیم‌گیری می‌شود (Ahmadi et al., 2021). با توجه به اینکه افراد ذهن‌آگاه عواطف منفی نسبتاً کمتری را تجربه می‌کنند، احتمالاً می‌تواند در شرایط آرام‌تری تصمیمات مهمی دربارۀ اهداف مدنظر خود اتخاذ کنند. همچنین، ذهن‌آگاهی فرآیند استفاده از راهبردهای خودتنظیمی (مدیریت زمان، تعیین اهداف، مدیریت هیجان‌ها و خودارزیابی) را تسهیل می‌بخشد و داشتن راهبردهای خودگردان (خودتنظیمی) به‌نوبۀخود باعث می‌شود فرد خود را توانمند و دارای قابلیت، قلمداد کند و می‌کوشد محیط یادگیری خود را به‌گونه‌ای شکل دهد که رسیدن به اهداف ممکن شود و سبک‌های اسنادی او، به اسنادهای موفقیت تبدیل شود (Naderi et al., 2019)؛ بنابراین، طی این فرآیند، احتمالاً انتخاب اهداف مبتنی بر انگیزه‌های درونی و پایداری فرد در مسیر رسیدن به اهداف و خودارزیابی مداوم در طول مسیر، احتمال دستیابی به اهداف را افزایش می‌دهد و این به‌نوبۀخود باعث تقویت توجه و گرایش فرد به انتخاب اهداف خودهماهنگ و مبتنی بر ارزش‌های درونی در سایر ابعاد و زمان‌ها می‌شود.

همچنین، تریسی و رابینز (2004) در مدل خودآگاهی از احساسات، بیان کردند آگاهی از احساسات جاری، ناشی از فرایندهای خودارزیابی است که طی آن افراد همخوانی وقایع و رویدادها را با هویت و اهداف درونی خود مقایسه و ارزیابی می‌کنند. خودآگاهی از احساسات ممکن است بازتاب ارزیابی دقیق‌تر از نحوه پیشرفت در راستای انگیزه‌های مختلف، مانند اهداف منطبق بر انگیزه درونی یا بیرونی باشد (Harper et al., 2019). این ارزیابی مداوم از خود به افراد کمک می‌کند تا در صورت لزوم، اهداف خود را تغییر دهد و اهداف متناسب و هماهنگ‌تر را دنبال کنند.

درخصوص نقش پیش‌بینی‌کنندگی کمال‌گرایی ناسازگار، می‌توان چنین گفت در نظریه خودتعیین‌گری بر اهمیت خودمختاری در عملکرد سازگار تأکید شده است که به تجربه آزادی در شروع و ادامه رفتارها اشاره دارد (Pintrich, 2014). در زمینه اهداف شخصی، این نظریه نشان می‌دهد دستیابی به هدف، زمانی موفقیت‌آمیز خواهد بود که نخست، افراد نسبت به انتخاب اهداف خود احساس استقلال و خودمختاری داشته باشند و دوم، اینکه احساس کنند این استقلال از سوی افراد مهم زندگی‌شان پشتیبانی و حمایت می‌شود (Sheldon, 2014)؛ اما همان‌طور که گفته شد کمال‌گرایی ناسازگار، عمدتاً با انگیزه‌ها و سبک‌های نظارتی همراه است که درجات پایین‌تری از انگیزه درونی و خودمختاری را شامل می‌شود (Hewitt & Flett, 1991).

همچنین، آنشل و منسوری (2005) خاطرنشان کردند کمال‌گرایی ناسازگار و انتقاد از خود باعث شکل‌گیری نوعی تعریف از خود می‌شود که با گناه و ترس از سرزنش هدایت می‌شود. این می‌تواند باعث شود افراد انگیزه‌های خودگردان کمتری را  بر‌گزینند؛ زیرا ممکن است سرزنش و تأییدنکردن دیگران را به همراه داشته باشد؛ انگیزه‌ها و اهدافی که براساس مقتضیات محیطی و دیگران، انتخاب و کمتر درونی‌ شده‌اند یا برای شخص معنی‌دار و مهم‌اند.

در این پژوهش، نقش پیش‌بینی‌کنندۀ عاطفه مثبت در هماهنگی خود با اهداف تأیید نشد؛ اما همبستگی میان عاطفه مثبت و هماهنگی خود با اهداف، مثبت و معنادار بود که این با یافته‌های حاصل از پژوهش‌های شلدون و همکاران (2004) و شلدون و همکاران (2020) و به نوعی با پژوهش نادری و همکاران (1398) همسو است. در تبیین همبستگی این دو متغیر، نظریه خودهماهنگی نشان می‌دهد افراد در هنگام رسیدن به اهداف سازگار با علایق و ارزش‌هایشان، راضی و خوشحال‌تر خواهند بود. به‌طورکلی محققان استدلال می‌کنند خودهماهنگی با بهزیستی روانی رابطه متقابل دارند (Deci & Ryan, 2002؛ Sheldon et al., 2004). بهزیستی روانی و داشتن عاطفه مثبت به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های اصلی بهزیستی، افراد را قادر می‌سازد تا برای رسیدن به اهدافشان تلاش بیشتری کنند؛ بنابراین، احتمال دستیابی به هدف نیز افزایش می‌یابد و نیز افراد به احتمال زیاد به اهدافی دست پیدا می‌کنند که آنها را خوشحال‌ و خرسند می‌سازد (زیرا اهداف خودهماهنگ و درونی، نیازها، علایق و ارزش‌های اصلی فرد را بهتر برآورده می‌کند). عدم قدرت پیش‌بینی‌کنندگی عاطفه مثبت در معادله رگرسیونی نیز حاکی از وابستگی عواطف به عوامل متعدد و در نوسان‌بودن آن در پی تجربیات مختلف در طول زندگی روزمره است. همچنین، دنبال‌کردن اهداف و حرکت در مسیر آنها، با شکست، ناکامی و به‌طورکلی تنش و چالش‌هایی روبه‌رو است؛ بنابراین، قطعاً فرد عواطف منفی‌ای را نیز باوجود عواطف مثبت و احساس رضایت درونی تجربه خواهد کرد؛ بنابراین، این می‌تواند نقش عاطفه مثبت را در پیش‌بینی اهداف خودهماهنگ کاهش دهد.

این پژوهش با محدودیت‌هایی نیز مواجه بود. یکی از محدودیت‌ها، استفاده از گروه نمونه دانش‌آموزان است؛ بنابراین، در تعمیم یافته‌ها به سایر گروهها و مقاطع تحصیلی باید جانب احتیاط را رعایت کرد. از محدودیت‌های دیگر این پژوهش، عدم امکان تفسیر علّی از نتایج حاصل از رگرسیون و کنترل‌نشدن متغیرهای جمعیت‌شناختی مانند هوش و طبقه اقتصادی اجتماعی است؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، نقش متغیرهای تعدیل‌کننده در رابطه میان هماهنگی خود با هدف و سایر متغیرها بررسی شود. همچنین، با توجه به خلأ پژوهشی موجود در زمینه آموزش هماهنگی خود با هدف، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی اثربخشی مداخلاتی همچون آموزش ذهن‌آگاهی بر ارتقای توانایی افراد در تعیین اهداف خودهماهنگ بررسی شود. همچنین، برگزاری کارگاههای آموزشی در رابطه با اهمیت انتخاب اهداف هماهنگ با خود و کمک به افراد در شناسایی علایق، استعدادها و ارزش‌هایشان توصیه می‌شود. شروع این‌گونه آموزش‌ها از سنین پایین‌تر نیز به دانش‌آموزان کمک می‌کنند تا بتوانند از ابتدا در مسیر مناسب خود حرکت کنند و انرژی آنها در مسیرهای غلط اتلاف نشود.

 

[1]. Goal self-concordance

[2]. Self determination Theory

[3]. External Motivation

[4]. Introjected Motivation

[5]. Identified Motivation

[6]. Internal Motivation

[7]. Goal Self Consordance Scale

[8]. Perfectionism Questionnaire

[9]. Mindfulness Questionnaire

[10]. Positive Affect Scale

احمدی، م.، هاشمیان، ک.، درتاج، ف.، و ابوالمعالی، خ. (1399). مقایسۀ اثربخشی آموزش اجتماعی - عاطفی و آموزش ذهن‌آگاهی بر افزایش جهت‌گیری مثبت نسبت به مدرسه. روانشناسی مدرسه، 9(4)، 7-26.
جمشیدی، ب.، حسین چاری، م.، حقیقت، ش.، و رزمی، م. (1388). اعتباریابی مقیاس جدید کمال‌گرایی. مجله علوم رفتاری، 3(1)، 35-43.
رحیم‌پور، ش.، عارفی، م.، و منشئی، غ. (1400). اثربخشی آموزش تلفیقی چشم‌انداز زمان و ذهن‌آگاهی بر تاب‌آوری و خردمندی. پژوهش‌نامه روانشناسی مثبت، 7(1)، 35-52.
سجادیان، ا. (1394). ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامه پنج‌بعدی ذهن‌آگاهی در بین مردم. پژوهش‌های علوم‌شناختی و رفتاری، 5(2)، 23-39.
شجاعی، د.، و نعمت طاووسی، م. (1398). نقش میانجی‌گر هماهنگی خود با هدف و نظم‌جویی شناختی هیجان در رابطه بین هسته ارزشیابی خود با رضایت از زندگی. مجله علوم روانشناختی، 18(78)، 675-682.
شریفی، ح.، بشردوست، س.، و امامی‌پور، س. (1391). بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس عاطفه مثبت و منفی. تحقیقات روانشناختی، 4(13)، 17-27.
صادقی، ا.، سجادیان، ا.، و نادی، م. (1399). مقایسۀ اثربخشی ذهن‌آگاهی شفقت‌محور و شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر نگرش‌های ناکارآمد، خودکنترلی و سلامت روان. پژوهش‌نامه روانشناسی مثبت، 6(1)، 31-48.
کاظمی‌زاده، ه.، و نوری قاسم‌آبادی، ر. (1394). بررسی رابطه عاطفه مثبت، عاطفه منفی و انگیزش درونی با خلاقیت. ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی، 5(1)، 49-63.
لطف‌آبادی، ه. (1383). عواطف و هویت نوجوانان و جوانان. نسل سوم.
نادری، خ.، نشاط‌دوست، ح.، و طالبی، ه. (1398). تأثیر آموزش راهبردهای خودگردانی بر افزایش شادی دانش‌آموزان: مقایسه جنسیتی. پژوهش‌نامۀ روانشناسی مثبت، 5(1)، 41-54.
References
Ahmadi, M., Hashmian, K., Dortaj, F., Abolmaali, K. (2021). Effectiveness of Social-emotional Learning vs Mindfulness Training in Increasing Positive Orientation Towards School. Journal of School Psychology, 9(4), 120-133. (In Persian)
Anshel, M. H., & Mansouri, H. (2005). Influences of perfectionism on motor performance, affect, and causal attributions in response to critical information feedback. Journal of Sport Behavior28(2), 99-124.
Baer, R. A., Smith, G. T., Hopkins, J., Krietemeyer, J., & Toney, L. (2006). Five Facet Mindfulness Questionnaire. Assessment13(1), 27-45.
Bieling, P. J., Israeli, A. L., & Antony, M. M. (2004). Is perfectionism good, bad, or both? Examining models of the perfectionism construct. Personality and Individual Differences, 36(6), 1373-1385.
Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: Mindfulness and its role in psychological well-being. Journal of personality and social psychology, 84(4), 822-848.
Brown, K. W., Ryan, R. M., & Creswell, J. D. (2007). Mindfulness: Theoretical foundations and evidence for its salutary effects. Psychological Inquiry18(4), 211-237.
Chang, E. C., Watkins, A. F., & Banks, K. H. (2004). How adaptive and maladaptive perfectionism relate to positive and negative psychological functioning: Testing a stress-mediation model in black and white female college students. Journal of Counseling Psychology, 51, 93–102.
Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2002). An overview of self-determination theory: an organismic-dialectical perspective. In E. L. Deci, & R. M. Ryan (Eds.), Handbook of self-determination research. University of Rochester Press.
Gaudreau, P. (2012). Goal self-concordance moderates the relationship between achievement goals and indicators of academic adjustment. Learning and Individual Differences22(6), 827-832.
Harper, K. L., Eddington, K. M., Lunsford, J., & Hoet, A. C. (2019). Perfectionism and the impact of intrinsic and extrinsic motivation in daily life. Journal of Individual Differences, 41(3), 117-123.
Hewitt, P. L., & Flett, G. L. (1991). Dimensions of perfectionism in unipolar depression. Journal of Abnormal Psychology, 100, 98-101.
Hill, R. W., Huelsman, T. J., Furr, R. M., Kibler, J., Vicente, B. B., & Kennedy, C. (2004). A new measure of perfectionism: The Perfectionism Inventory. Journal of personality assessment82(1), 80-91.
Isen, A. M. (2001). An influence of positive affect on decision making in complex situations: Theoretical issues with practical implications. Journal of consumer psychology11(2), 75-85.
Jamshidi, B., & Hosseinchari, M., & Haghighat, S., & Razmi, M. (2009). Validation of New Measure of Perfectionism. International Journal of Behavioral Science, 3(1), 35-43. (In Persian)
Judge, T. A., Bono, J. E., Erez, A., Locke, E. A. (2005). Core self-evaluations and Job and Life Satisfaction: The Role of Self-Concordance and Goal Attainment. University of Maryland. Journal of Applied Psychology Copyright 2005 by the American Psychological Association, 2, 257–268.
Kazemi Zadeh, H., Nouri Ghasemabadi, R. (2015). The Relationship between Positive Affection, Negative Affection and Intrinsic Motivation with Creativity. Journal of Innovation and Creativity in Human Science, 5(1), 49-63. (In Persian)
Koestner, R. (2008). Reaching one's personal goals:Amotivational perspective focused on autonomy. Canadian Psychology, 49, 60–67.
Koestner, R., Otis, N., Pelletier, L. G., & Gagnon, H. (2008). Autonomous motivation, controlled motivation, and goal progress. Journal of Personality, 76, 1201–1230.
Lasota, M. T., & Kearney, C. A. (2017). Maladaptive perfectionism and depression and state trait anxiety: A mediational analysis with self-esteem. Journal of Social and Clinical Psychology, 36(4), 346-357.
Lim, B. C., & Wang, C. J. (2009). Perceived autonomy support, behavioural regulations in physical education and physical activity intention. Psychology of Sport and Exercise, 10(1), 52-60.
Longbottom, J. L., Grove, J. R., & Dimmock, J. A. (2012). Trait perfectionism, self-determination, and self-presentation processes in relation to exercise behavior. Psychology of Sport and Exercise13(2), 224-235.
Longo, Y. (2015). The simple structure of positive affect. Social Indicators Research124(1), 183-198.
Lotf Abadi, H. (2002). Emotions and identities of adolescents and young people. third generation. (In Persian)
Moore, E., Holding, A. C., Moore, A., Levine, S. L., Powers, T. A., Zuroff, D. C., & Koestner, R. (2020). The role of goal-related autonomy: A self-determination theory analysis of perfectionism, poor goal progress, and depressive symptoms. Journal of counseling psychology, 68(1), 88–97.
Moretz, M. W., & McKay, D. (2009). The role of perfectionism in obsessive–compulsive symptoms: “Not just right” experiences and checking compulsions. Journal of Anxiety Disorders, 23(5), 640-644.
Naderi, K., Neshatdoost, H., Talebi, H. (2019). The Effect of Self-Regulation Strategies Training on Happiness in Students: Gender Comparison. Positive Psychology Research, 5(1), 41-54. (In Persian)
Olson, M. L., & Kwon, P. (2008). Brooding perfectionism: Refining the roles of rumination and perfectionism in the etiology of depression. Cognitive therapy and research32(6), 788-802.
Pintrich, P. R. (2014). A conceptual framework for assessing motivation and self-regulating learning in college students. Educational Psychology Review,16, 385- 407.
Rahimpour, S., arefi, M., manshaii, G. (2021). The Effectiveness of Mixed Method of Time perspective and Mindfulness Education on Resilience and Wisdom. Positive Psychology Research, 7(1), 35-52. (In Persian) 
Sadeghi, E., Sajjadian, I., Nadi, M. (2020). Comparison of the Effectiveness of Mindfulness Based Compassion and Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Students' Dysfunctional Attitude, Self-control, and Mental Health. Positive Psychology Research, 6(1), 31-48. (In Persian) 
 Sajjadian, I. (2016). Psychometric Properties of the Five Facet Mindfulness Questionnaire in People. Research in Cognitive and Behavioral Sciences, 5(2), 23-40. (In Persian)
Sharifi, H., & Bashardoust, S., & Emamipour, S. (2012). Psychometric Properties Of Positive And Negative Affect (Panas). Journal of Psychological Researches, 4(13), 17-27. (In Persian)
Sheldon, K. M. (2014). Becoming oneself: The central role of self-concordant goal selection. Personality and Social Psychology Review, 18(4), 349–365.
Sheldon, K. M., & Elliot, A. J. (1999). Goal striving, need satisfaction, and longitudinal well-being: The self-concordance model. Journal of personality and social psychology, 76(3), 482–497.
Sheldon, K. M., & Kasser, T. (2001). Getting older, getting better? Personal strivings and psychological maturity across the life span. Developmental psychology37(4), 491-501.
Sheldon, K., Gordeeva, T., Sychev, O., Osin, E., & Titova, L. (2020). Self-concordant goals breed goal-optimism and thus well-being. Current Psychology, 39, 1-9.
Shojaee, D., & Nemat Tavousi, M. (2019). The mediating role of goal self-concordance and cognitive emotion regulation in relationship between core self-evaluation and life satisfaction. Journal of Psychological Science, 18(78), 675-682. (In Persian)
Smyth, A. P., Werner, K. M., Milyavskaya, M., Holding, A., & Koestner, R. (2020). Do mindful people set better goals? Investigating the relation between trait mindfulness, self-concordance, and goal progress. Journal of Research in Personality88, 104015.
Stoeber, J., & Otto, K. (2006). Positive conceptions of perfectionism: approaches, evidence, challenges. Personality and Social Psychology Review, 10, 295e319
Tracy, J. L., & Robins, R. W. (2004). Putting the self into self-conscious emotions: A theoretical model. Psychological Inquiry, 15(2), 103–125
Trope, Y., & Pomerantz, E. M. (1998). Resolving conflicts among self-evaluative motives: Positive experiences as a resource for overcoming defensiveness. Motivation and Emotion22(1), 53-72.
Warren, M. T., & Wray-Lake, L. (2017). Does mindfulness prepare adolescents for value-behavior concordance? Examining the role of value content. Journal of adolescence58, 56-66.
Watson, D., & Tellegen, A. (1985). Toward a consensual structure of mood. Psychological bulletin98(2), 219-235.
Watson, D., Clark, L. A., & Tellegen, A. (1988). Development and validation of brief measures of positive and negative affect: the PANAS scales. Journal of personality and social psychology54(6), 1063-1070.
Werner, K. M., & Milyavskaya, M. (2018). We may not know what we want, but do we know what we need? Examining the ability to forecast need satisfaction in goal pursuit. Social Psychological and Personality Science9(6), 656-663.
Zeidner, M., Boekaerts, M., & Pintrich, P.R. (2000). Self-regulation: Directions and challenges for future research. In M. Boekaerts, P.R. Pintrich, & M. Zeidner (Eds.), Handbook of self-regulation. Academic Press.
 
 
دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 29
شناسنامه علمی، پژوهش نامه روانشناسی مثبت، سال هشتم، شماره پیاپی 29، شماره اول، بهار 1401
فروردین 1401
صفحه 41-58
  • تاریخ دریافت: 13 آبان 1400
  • تاریخ بازنگری: 08 فروردین 1401
  • تاریخ پذیرش: 21 فروردین 1401