نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه مشاوره دانشگاه کردستان، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی،سنندج، ایران
2 دانش آموخته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
3 دکترای مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The purpose of this research was to investigate the efficacy of group logotherapy on self- esteem and psychological well-being of female students with love trauma syndrome. The semi-experimental design: pre-post test and follow-up with control group was used in this study. Populations were all female students of Kurdestan Univesity in 2017 and were selected through purposive sampling method. Sample numbers were 24 students that gained high scores on Love Trauma Inventory and randomly assigned to control and experiment groups (each group included 12 students).Also the Rosenberg self-esteem scale and Ryff's Scales of Psychological Well-being was completed by both groups.The experiment group exposed to 10 instruction sessions of group logotherapy and the control group received no intervention.By ending the therapeutic period, both groups were examined by mentioned inventory in post-test stage and follow-up was performed after 1 month. Finally, the results were analyzed with using multivariate analysis of covariance. The results showed that there is significant difference between posttest scores of self- esteem and psychological well-being at experimental and control groups and the logotherapy had positive effect on experimental group.These results were also preserved in the follow-up stage. The overall results indicate that group logotherapy can be used as an effective treatment on the increases of self- esteem and psychological well-being.
کلیدواژهها [English]
انسان با توجه به بعد اجتماعیاش، همواره درصددِ بودن با کسی است که با او احساس خوشبختی کند. همچنین نیاز به ارتباط با جنس مخالف در مقطع خاصی از زندگی انسانها مطرح میشود و این موضوع بیشتر در سنین جوانی، مشهودتر است؛ زیرا افراد به فکر ازدواج میافتند (رجبی، نادری نوبندگانی و مؤمنی جاوید، 1392). درواقع، در هر مرحله از زندگی، فرد روابط ویژهای با افراد مختلف برقرار میکند که ممکن است بر سلامت جسمی و روانشناختی او بهصورت مثبت یا منفی تأثیر بگذارد. اگرچه روابط عاطفی بهمنزلۀ عامل انگیزشی مثبت، زمینۀ بهبود سلامت روانی فرد را فراهم میکند، گاهی این روابط در معرض خیانت و جدایی قرار میگیرد. افراد با تعهدشکنی و برآوردهنکردن انتظارات، ممکن است رابطه را مختل کنند و عواطف سخت دردناکی به وجود آورند. زمانی که چنین اتفاقی میافتد، فردِ آسیبدیده ممکن است درصدد انتقام و صدمهزدن به طرف مقابل باشد یا از برقراری مجدد رابطه اجتناب کند (گاندرسون و فراری، 2008). درواقع، عشق و دوستداشتن، یکی از پیچیدهترین و در عین حال دردناکترین هیجاناتی است که افراد تجربه میکنند. رنج ناشی از فقدان و شکست عاطفی میتواند نشانگان ضربۀ عشق را سبب شود و بخشی از مشکلات روانپزشکی مانند افسردگی یا اختلال سازگاری در نظر گرفته میشود (دهخدا و پوپال، 2015).
نشانگان ضربۀ عشق[1]، مجموعه علائم شدید و بادوامیاند که پس از پایان رابطۀ عاطفی به وجود میآید و عملکرد فرد را در زمینههای گوناگون دچار اختلال میکند و واکنشهای ناسازگار به دنبال دارد. فردی که در معرض ضربۀ عشق قرار دارد، مجموعهای از علائم مانند اختلالات خواب، نگرانی، خشم، افسردگی و ناامیدی، ناراحتی، احساس گناه، مشکلات تمرکز، بدبینی نسبت به روابط آینده و افکار خودکشی را نشان میدهد (نیکپور و رجبی، 2017). جدا از اینکه چه کسی رابطه را به پایان میرساند، انحلال رابطه، تجربۀ ناخوشایندی است. تجربۀ فقدان و سوگ حاصل از شکست و پایان رابطۀ عاطفی، زخمی عمیق بوده که فرایند سوگ آن، همانند فرایند سوگ در فقدانهای دیگر است (باومیستر و لیری، 1995).
با در نظر گرفتن آسیبهای ناشی از شکست روابط عاطفی در جنبههای شناختی، هیجانی، جسمی و اجتماعی، یکی از مواردی که در این افراد بررسی میشود، عزت نفس[2] است. یوسفی و عابدی (1386) در پژوهش خود اشاره میکنند افراد شکستخورده در روابط عاطفی در بعد شناختی - هیجانی دچار آسیبهایی مانند افسردگی، از دست دادن قدرت تصمیمگیری، حس استقلال و عزت نفس میشوند. عزت نفس به ارزیابی افراد از خود اشاره دارد و قضاوت شخصی از حس ارزشمندی خویش است که از نگرش فرد نسبت به خود حاصل میشود (کان، فلوا و کازی، 2015). عزت نفس و احساس ارزشمندی بر ابعاد مختلف زندگی و نیز احساس خودکارآمدی آنان تأثیر دارد و از اصلیترین عوامل مؤثر در رشد شخصیت محسوب میشود (گرینبرگ، 2008).
عوامل مختلفی در شکلگیری عزت نفس موثرند؛ ازجمله عوامل بیرونی و اجتماعی مانند خانواده، مدرسه، همسالان و گروههای اجتماعی، رشتۀ تحصیلی، مذهب، فرهنگ، طبقۀ اجتماعی و نژاد و نیز عوامل درونی و فردی عبارتاند از: خودآگاهی مثبت، خودپندارۀ مناسب، خودپذیری، داشتن هدف در زندگی، داشتن ملاکهای اخلاقی، برخورداری از استعدادها و مهارتهای خاص، نظامهای خودپاداشدهنده، عملکرد پذیرفتنی در گذشته و سلوک اجتماعی با دیگران (کلمز، کلارک، و بین، 2000/1392، ترجمۀ علیپور). در این میان، برقراری روابط عاطفی موفق که با معاشرت، افزایش منزلت اجتماعی و گاه انتخاب همسر همراه است، بر بهبود عزت نفس افراد مؤثر است؛ همچنان که انحلال این رابطه میتواند به پیامدهای ناگوار و شکستهشدن عزت نفس و کاهش بهداشت روانی افراد منجر شود. عزت نفس بالا موجب میشود افراد در زمان مواجهشدن با مشکلات زندگی و در زمان رویارویی با حوادث و بحرانها کمتر احساس ناتوانی و دلسردی کنند؛ درحالیکه افراد با عزت نفس ضعیف به سادگی از محرکها و محیط تأثیر میگیرند (مزلو، 2000، به نقل از نووساد - ماهلوم، 2013). بنابراین، با در نظر گرفتن نقش و تأثیر عزت نفس بر مقاومت افراد در برابر مسائل و مشکلات زندگی و احتمال موفقیتشان، پرداختن به این موضوع و ارتقای آن در افراد دارای تجربۀ شکست عاطفی مهم است و میتواند آنان را در بازیابی شخصیتی و ایجاد مسیری نوین یاری کند.
از سوی دیگر، با در نظر گرفتن اثرات ناخوشایند ناشی از فروپاشی رابطه، مانند افسردگی و خشم، احساس ناامنی عمیق، احساس درماندگی، ناامیدی، از دست دادن تمرکز، انگیزه و انرژی، بر بهزیستی روانشناختی[3] افراد شکستخورده تأثیر میگذارد و باید شایان توجه قرار گیرد (باوو، 2012). بهزیستی روانشناختی شامل احساس مثبت و رضایت کلی از زندگی است که دربرگیرندۀ خود و دیگران در زمینههای مختلف است (لنت، 2004). بهزیستی روانشناختی، یکی از مفاهیم چندبعدی است که بر سلامت جسمی و روانی و ارتقای کیفیت زندگی افراد مؤثر بوده و به معنای شادکامی ذهنی[4] و تابآوری در برابر تجارب ناخوشایند است (کمپ داش، تیلور و کروگر، 2008) که دارای سازههای هیجانی و شناختی است. رضایت از زندگی، بعد شناختی بهزیستی روانشناختی است و شامل ارزیابی و داوری آگاهانه و کلی فرد از زندگی خود است و بعد عاطفی آن هم وجود عواطف مثبت (مانند شادکامی) و نبود عواطف منفی (مانند اندوه و اضطراب) در زندگی است (دینر، 1994، به نقل از آنگنر، 2010).
بنا بر پیشینۀ پژوهشی، احساس بهزیستی روانشناختی با توجه به تأمین سلامت روانی، جسمانی و افزایش طول عمر، اثبات ارزش شادکامی در کنار شاخصهای اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت است (دینر، اویشی و لوکاس، 2003)؛ بنابراین، بهطورکلی در افراد درمانده و ناامید و بهطور ویژه در افراد دارای نشانگان ضربۀ عشق بهبود این مفهوم به افراد کمک میکند بتوانند با اطمینان و آگاهی بیشتری گامهای راسختری را به سوی آینده بردارند.
براساس مطالب مطرحشده و با توجه به پیامدهای نامطلوب شکست عاطفی، باید به دنبال رویکرد درمانی بود تا بتواند افراد را از این علائم دور سازد و آنان را در بازیابی عزت نفس و افزایش بهزیستی یاری کند. به نظر میرسد در این راستا، معنادرمانی[5] یکی از رویکردهایی است که میتواند سودمند واقع شود. معنادرمانی روشی است که کاربرد آن فرد را در یافتن معنای زندگی یاری میدهد. این درمان برای کسانی که با ناکامی و شکست مواجه شدهاند، سودمند است. معنادرمانی بر سه اصل دارابودن اختیار و اراده نسبت به زندگی، یافتن معنایی در گرفتاریها و آزادی اراده استوار است (پروچسکا و نورکراس، 2001/1395، ترجمۀ سیدمحمدی).
این روش در زمرۀ رویکرد وجودی است و ساختار مفهومی را در کمک به مراجعان برای چالش یافتن معنا در زندگیشان آماده میکند. فرانکل (1967/1391، ترجمۀ صالحیان و میلانی) معتقد است درست در جایی که ما با موقعیت روبهرو میشویم که نمیتوانیم آن را تغییر دهیم، از ما انتظار میرود خود را تغییر دهیم، رشد کنیم، بالغ شویم و از خود فراتر رویم (گارسیا - الاندیت، 2015). درمجموع، هدف معنادرمانی توانمندسازی افراد برای کشف معانی خاص و منحصربهفرد خودشان است (دووئه، 2012). اهمیت معنای زندگی در بهداشت روانی فرد در پژوهشهای مختلف به اثبات رسیده است. مطالعات نشان میدهند دستیابی به معنا و فعالیتهای شادیبخش پشتیبانی قوی در برابر بیثباتی عاطفی فرد و تضمینکنندۀ بهداشت روانی فرد و بهزیستی اوست (راتی و راستوجی، 2007).
برای نمونه، نتایج پژوهشهای مختلف نشان دادهاند بهزیستی روانشناختی با تطابق مبتنی بر معنایابی (وری، 2005)، معنا و کیفیت زندگی (داماسیو، میلو و سیلوا، 2013)، معنای زندگی و سلامت عمومی (ستگر، مان، میشل و کوپر، 2009) ارتباط دارد. در این زمینه، تقوایینیا و دلاوریزاده (1395) نیز دریافتند مداخلۀ مبتنی بر معنادرمانی گروهی به افزایش بهزیستی روانشناختی زنان بازنشسته سالمند منجر شد. همچنین نتایج پژوهش شجاعی و اسکندرپور (1395) نشان دادند آموزش معنادرمانی میتواند برای ارتقای بهزیستی روانشناختی و شادکامی دانشآموزان به کار گرفته شود. در پژوهشی دیگر تقوینیا و کشاورز (2016)، نشان دادند معنادرمانی گروهی میتواند باعث افزایش بهزیستی روانشناختی و شادکامی در گروه آزمایشی شود. یافتههای پژوهش سروریان و تقیزاده (1394) حاکی از آن بود که معنادرمانی گروهی قادر به افزایش عزت نفس و شادکامی و یافتن معنای زندگی در دختران نوجوان شد. ناموران گرمی، زهراکار و ملکی آوارسین (1387) هم طی پژوهشی دریافتند معنادرمانی گروهی موجب افزایش میزان عزت نفس دانشجویان دختر خوابگاهی شد. پژوهش کانگ و همکاران، (2009)، حاکی از آن بود که معنادرمانی سبب کاهش رنج و پریشانی و ارتقای کیفیت زندگی نوجوانان دارای سرطان میشود. کلافر و پسیرا (2012) نیز در پژوهش خود نشان دادند معنای زندگی با بهزیستی روانشناختی و سلامت روانی ارتباط مثبت معناداری دارد و معنایابی عامل محافظتکننده از سلامت روان و بهزیستی روانشناختی است. همچنین پژوهش داماسیو و همکاران (2013)، نشان داد معنایابی میتواند بهمنزلۀ متغیر میانجی در ارتباط بین بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی عمل کند.
در ارتباط با آموزش و درمان افراد دارای تجربه ضربۀ عشق، باید گفت پژوهشهای محدودی صورت گرفته است؛ ازجمله اثربخشی درمانهای معنادرمانی بر تابآوری و احساس تنهایی (امانی، یوسفی و احمدی، 1393)، طرحوارهدرمانی بر نشانگان ضربۀ عشق (غلامی، 1392)، دلبستگیدرمانی بر نشانگان ضربۀ عشق (اسفندیاری، 1392) و درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی در افراد دارای نشانگان ضربۀ عشق (اکبری، خانجانی، عظیمی، پورشریفی و علیلو، 1391) بر این نمونه، بررسی و تأیید شدند.
بنا بر آنچه گفته شد تجارب نامطلوب و حوادث ناگوار مانند مرگ یک عزیز، معلولیت جسمانی، طلاق و شکست عاطفی میتواند تأثیرات منفی بر روی کارکرد فردی و اجتماعی بگذارند و عوامل حمایتی مانند خودکارآمدی، حمایتهای اجتماعی، امید و معنای زندگی میتوانند این عوامل آسیبزا را جبران و اثرات منفی را تضعیف کنند (کیم، لی، یو، لی و پویگ، 2005). بر اساس این، پژوهش حاضر به رشد بینش ما دربارۀ پیامدهای شکست عاطفی و نقش متغیرهای عزت نفس و بهزیستی روانشناختی در بهبود وضعیت افراد درگیر شکست عاطفی کمک میکند. اگرچه پیشینۀ پژوهشی متغیرهای فوق بهصورت جداگانه بررسی شدهاند، مطالعۀ آنها در قالب طرح درمانی و در ارتباط با افراد دچار سندرم ضربۀ عشق، پژوهش نشده است و خلاء پژوهشی در این زمینه احساس میشود؛ بنابراین در پژوهش حاضر تلاش شد تأثیر معنادرمانی گروهی بر عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دانشجویان دختر دارای نشانگان ضربۀ عشق بررسی شود.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون - پیگیری با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری در این پژوهش، تمامی دانشجویان دختر دانشگاه کردستان بودند که درسال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل و بهتازگی با تجربۀ شکست عاطفی مواجه بودند. شیوۀ نمونهگیری دراین پژوهش، هدفمند بود که با پخش اطلاعیه در سطح دانشگاه و خوابگاههای دخترانه دانشگاه کردستان از دانشجویان دارای تجربۀ شکست عاطفی درخواست شد برای شرکت در جلسات گروهی معنادرمانی به مراکز مشاوره خوابگاهها مراجعه کنند. ملاکهای ورود شامل: 1. تمایل افراد به شرکت در جلسات، 2. گذشت دستکم 6 ماه از تجربۀ شکست و انحلال رابطه، 3. نداشتن هر نوع بیماری جسمی یا روانی قبلی، 4. دامنۀ سنی 20 تا 35 سال و ملاکهای خروج نیز شامل: 1. مصرف هر نوع داروی ضد افسردگی، آرام بخش و ...، 2. وقوع هر نوع حادثه ناگوار برای فرد بعد از تجربۀ شکست، 3. ورود فرد به رابطۀ عاطفی جدید بودند. با در نظر گرفتن ملاکهای ورود و پس از اجرای پرسشنامه ضربۀ عشق، 24 نفر از افراد که نمره بیشتری را در این مقیاس کسب کرده بودند، بهعنوان نمونه، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 12 نفر).
ابزار سنجش: مقیاس عزت نفس روزنبرگ (RSE)[6] (1965): روزنبرگ (1965) این مقیاس 10 سؤالی را طراحی کرد که 5 عبارت آن به شکل مثبت (گویههای شماره 1 تا 5) و 5 عبارت دیگر بهصورت منفی (گویههای شماره 6 تا 10) ارائه شدهاند. در نمرهگذاری این مقیاس برای سؤالات 1 الی 5، به کاملاً مخالفم نمرۀ صفر، مخالفم نمرۀ یک، موافقم نمره دو و کاملاً موافقم نمره سه تعلق میگیرد. سؤالات 6 تا 10 نیز بهصورت معکوس است. حداکثر نمره در این مقیاس 30 و حداقل صفر است که نمرات بالا حاکی از عزت نفس بیشتر است. وایلی[7] (1989، به نقل از حاجلو، رضایی شریف و واحدی، 1391) در مرور خود بر پژوهشهای انجامشده با این مقیاس دریافت که در هفت پژوهش مختلف، مقدار آلفای کرونباخ از 72/0 تا 87/0 به دست آمد. در ایران، محمدی (1384) پایایی این مقیاس را در دانشجویان با استفاده از سه روش آلفای کرونباخ، بازآزمایی و دونیمهکردن بهترتیب 69/0، 78/0 و 68/0 محاسبه کرد. در بررسی او ضریب روایی همزمان این مقیاس با پرسشنامة عزت نفس کوپر اسمیت 61/0 به دست آمد. رجبی و بهلول ( 1386) نیز پایایی این مقیاس را با کاربرد روش آلفای کرونباخ در کل نمونة دانشجویی 84/0، در دانشجویان پسر 87/0 و در دانشجویان دختر 80/0 محاسبه کردهاند. در پژوهش مرادی و رضایی دهنوی (1391) ضریب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ 68/0 حاصل شد. در پژوهش حاضر، نیز با بکارگیری روش آلفای کرونباخ ضریب 78/0 به دست آمد.
مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (RSPWB)[8] (1989): ریف (1989) این مقیاس را ساخت و در سال 2002 دربارۀ آن تجدید نظر کرد. فرم اصلی این مقیاس 120 سؤال دارد؛ اما در بررسیهای بعدی فرمهای کوتاهتر 84، 54 و 18 سؤالی نیز پیشنهاد شد (ریف، 1989). در پژوهش حاضر، از فرم 18 سؤالی آن استفاده شد که هر سؤال آن براساس مقیاس 6 درجهای از یک (کاملاً مخالف) تا شش (کاملاً موافق) نمره داده میشود. بهزیستی روانشناختی یک مفهوم چندمؤلفهای و دارای 6 خردهمقیاس 1- پذیرش خود[9]، 2- روابط مثبت با دیگران[10]، 3- خودمختاری[11]، 4- تسلط بر محیط[12]، 5- زندگی هدفمند[13] و 6- رشد شخصی[14] است. ضمن اینکه مجموع نمرههای این شش عامل بهصورت نمرههای کلی بهزیستی روانشناختی محاسبه میشود. ریف (1989) در پژوهش خود برای بررسی پایایی این ابزار از آلفای کرونباخ استفاده کرد و ضرایب زیر را به دست آورد: پذیرش خود (93/0)، ارتباط مثبت با دیگران (91/0)، خودمختاری (86/0)، تسلط بر محیط (90/0)، هدفمندی از زندگی (90/0) و رشد شخصی (87/0). فن دیرندانک (2004)، ضریب آلفای کرونباخ برای خردهمقیاسهای خودمختاری، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود را بهترتیب 90/0، 80/0، 83/0، 77/0، 84/0، 82/0 به دست آورد. بیانی، کوچکی و بیانی (1387) همبستگی نمرات مقیاس بهزیستی روانشناختی با نمرات پرسشنامۀ رضایت از زندگی، پرسشنامۀ شادکامی و پرسشنامۀ عزت نفس روزنبرگ را بهترتیب 47/0، 58/0 و 46/0 گزارش کردند. همچنین در پژوهش آنها نتایج بررسی پایایی ازطریق بازآزمایی در مدت زمان دو ماه برای نمرۀ کل برابر با 82/0 و برای هریک از خردهمقیاسهای خودمختاری، تسلط محیطی، رشدشخصی، رابطۀ مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود بهترتیب 78/0، 77/0 ، 78/0، 77/0، 70/0 و 71/0 گزارش شد. روایی بهدستآمده در پژوهش بیانی و همکاران (1387)، 87/0 گزارش شده است. در پژوهش حاضر نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ ضریب پایایی خردهمقیاسهای خودمختاری، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود بهترتیب 82/0، 77/0، 80/0، 79/0، 81/0، 78/0 محاسبه شد. ضریب آلفای کرونباخ برای نمره کلی بهزیستی روانشناختی نیز 88/0 به دست آمد.
پرسشنامۀ ضربة عشق[15](LTI): این پرسشنامه ابزاری 10 مادهای است که راس (1999) آن را برای سنجش شدت ضربۀ عشق تدوین کرد که هر سؤال از یک طیف 4 گزینهای تشکیل شده است و فرد لازم است براساس تجربۀ ضربۀ عشقی خود مناسبترین گزینه را انتخاب کند. این پرسشنامه، ارزیابی کلی از میزان آشفتگی جسمی، هیجانی، شناختی و رفتاری فراهم میکند. نمره 20 نقطۀ برش در این پرسشنامه در نظر گرفته میشود (راس، 1999). دهقانی (1389)، ضریب همسانی درونی (ضریب آلفای کرونباخ) این پرسشنامه را در یک گروه 48 نفری از جمعیت دانشجویی 81/0 و ضریب پایایی آن در همین گروه با روش بازآزمایی به فاصلۀ یک هفته 83/0 به دست آورد. همچنین ضریب روایی آن در پژوهش دهقانی 77/0 محاسبه شد. در پژوهش حاضر، ضریب پایایی پرسشنامه ضربۀ عشق با استفاده از روش آلفای کرونباخ برابر 85/0 به دست آمد.
روش اجرا و تحلیل: در مرحلۀ پیشآزمون ابتدا پرسشنامه ضربۀ عشق اجرا و پس از انتخاب افراد دارای نشانگان ضربۀ عشق و گمارش تصادفی آنان در دو گروه آزمایش و کنترل، پرسشنامههای عزت نفس روزنبرگ و بهزیستی روانشناختی ریف برای دو گروه اجرا شد. سپس مداخلۀ مبتنی بر رویکرد معنادرمانی برگرفته از اصول و فنون معنادرمانی فرانکل و طرح شولنبرگ، شنتزر، وینترز و هوتزل (2010)، برای گروه آزمایشی برگزار شد که مشتمل بر 10 جلسه، 90 دقیقهای (هفتهای 1 جلسه) بود و در مرکز مشاوره دانشگاه برگزار شد. درنهایت، پس از جلسات درمانی، از دو گروه پسآزمون به عمل آمد. آزمون پیگیری نیز یک ماه پس از اتمام جلسات صورت گرفت. شرح مختصری از موضوعات جلسات معنادرمانی اجراشده در زیر آمده است.
جدول 1. خلاصه جلسههای معنادرمانی فرانکل و طرح شولنبرگ و همکاران (2010)
جلسه |
شرح مختصر |
اول |
آشنایی و برقراری ارتباط با اعضا، بیان قواعد و اهداف گروه، معرفی دورۀ آموزشی،گرفتن تعهد از اعضا. |
دوم |
زمینهسازی برای آموزش معنادرمانی، آشنایی با مفاهیم آن مثل تنهایی، آزادی اراده، ارادۀ معطوف به معنا و معنای زندگی. |
سوم |
آشنایی با مفهوم معنا و ناکامی وجودی و اینکه چگونه نبود یک رابطۀ معنادار ممکن است به رشد و تعالی منجر شود. |
چهارم |
باورداشتن و پذیرفتن خویش و شناخت ویژگی های خویش، توجه به آزادی اراده بهمنزلۀ یکی از ابعاد هستی انسان. |
پنجم |
تشریح عوامل ایجادکننده اضطراب و راههای مقابله با آن، شناخت اضطراب وجودی. |
ششم |
معرفی مثلث عشق و بحث دربارۀ ابعاد آن. توضیح اضطراب پیشبین و تکنیک قصد متضاد. |
هفتم |
آشنایی با راههای کسب معنا. |
هشتم |
یادگیری فنون تصحیح نگرش و فراخوانی و آشنایی با مفاهیم مسئولیت و مسئولیتپذیری. |
نهم |
آموزش مفهوم خود جدامانی و فن بازتابزدایی. |
دهم |
جمعبندی مطالب بیانشده در کل جلسات و نتیجهگیری، اجرای پسآزمون و ختم جلسات. |
یافتهها
برای بررسی فرضیههای پژوهشی از تحلیل کواریانس استفاده شد و برای اطمینان از رعایتشدن مفروضههای زیربنایی تحلیل کواریانس مفروضههای نرمالبودن توزیع متغیرهای پژوهش، همگنی واریانسها و نیز همگنی شیب رگرسیون بررسی شدند. برای اطمینان از نرمالبودن توزیع متغیرهای پژوهش، از آزمون کولموگروف - اسمیرنف استفاده شد که نتایج این آزمون در هر یک از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در سطج 05/0 معنادار نبودند؛ بنابراین، پیروی دادهها از توزیع نرمال تأیید شد (P≥0/05).
نتایج آزمون همگنی واریانس لوین در متغیرهای وابسته پژوهش یعنی عزت نفس و بهزیستی روانشناختی نشان دادند این آزمون در سطح 05/0 معنادار نیست؛ بنابراین واریانس دو گروه آزمایش و کنترل در این متغیرها، بهطور معنیداری متفاوت نیستند و فرض همگنی واریانسها تأیید میشود (P≥0/05). همچنین بررسی پیشفرض همگنی شیب رگرسیون نشان دادند مقدار F برای متغیرهای عزت نفس و بهزیستی روانشناختی در سطح 05/0 معنادار نیست (P≥0/05)؛ بنابراین فرضیۀ همگنی شیب رگرسیون نیز تأیید شد.
جدول 2. خلاصه نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری برای مقایسۀ میانگین پسآزمون و پیگیری متغیرهای پژوهشی، با کنترل پیشآزمونها در گروههای آزمایش و کنترل
اثر |
مراحل |
آزمونها |
ارزش |
F |
df فرضیه |
df خطا |
سطح معناداری |
عضویت گروه |
پسآزمون |
اثر پیلایی |
826/0 |
63/19 |
7 |
18 |
0001/0 |
پیگیری |
809/0 |
67/17 |
7 |
18 |
0001/0 |
||
پسآزمون |
لامبدای ویلکز |
073/0 |
63/19 |
7 |
18 |
0001/0 |
|
پیگیری |
028/0 |
67/17 |
7 |
18 |
0001/0 |
||
پسآزمون |
اثر هتلینگ |
33/8 |
63/19 |
7 |
18 |
0001/0 |
|
پیگیری |
21/6 |
67/17 |
7 |
18 |
0001/0 |
||
پسآزمون |
بزرگترین ریشه روی |
33/8 |
63/19 |
7 |
18 |
0001/0 |
|
پیگیری |
21/6 |
67/17 |
7 |
18 |
0001/0 |
نتایج جدول فوق نشان میدهند بین گروههای آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری دستکم در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنیداری وجود دارد. برای بررسی تفاوتها، تحلیل کواریانس تکمتغیری در متن مانکووا انجام شد که نتایج مربوطه در جدول 3 ارائه شدند.
جدول 3. نتایج تحلیل کواریانس تکمتغیری در متن مانکووا روی نمرات عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی دو گروه آزمایش و کنترل
اثر |
مراحل |
متغیر وابسته |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
ضریب اتا |
توان آزمون |
عضویت گروه |
پسآزمون |
عزت نفس |
48/86 |
1 |
48/86 |
59/26 |
0001/0 |
556/0 |
1 |
پیگیری |
53/64 |
1 |
53/64 |
13/17 |
0001/0 |
428/0 |
970/0 |
||
پسآزمون |
تسلط بر محیط |
32/285 |
1 |
32/285 |
41/10 |
0001/0 |
244/0 |
1 |
|
پیگیری |
67/250 |
1 |
67/250 |
87/8 |
001/0 |
229/0 |
947/0 |
||
پسآزمون |
رشد شخصی |
84/753 |
1 |
84/753 |
82/52 |
002/0 |
366/0 |
922/0 |
|
پیگیری |
20/521 |
1 |
20/521 |
19/43 |
003/0 |
317/0 |
893/0 |
||
پسآزمون |
ارتباط مثبت با دیگران |
65/818 |
1 |
65/818 |
73/25 |
001/0 |
335/0 |
955/0 |
|
پیگیری |
38/611 |
1 |
38/611 |
96/19 |
0001/0 |
304/0 |
1 |
||
پسآزمون |
هدف در زندگی |
15/897 |
1 |
15/897 |
22/55 |
002/0 |
382/0 |
962/0 |
|
پیگیری |
07/831 |
1 |
07/831 |
54/38 |
001/0 |
346/0 |
970/0 |
||
پسآزمون |
پذیرش خود |
11/707 |
1 |
11/707 |
80/16 |
0001/0 |
278/0 |
983/0 |
|
پیگیری |
96/640 |
1 |
96/640 |
68/13 |
001/0 |
232/0 |
945/0 |
||
پسآزمون |
خودمختاری |
77/97 |
1 |
77/97 |
83/7 |
002/0 |
256/0 |
936/0/0 |
|
پیگیری |
23/67 |
1 |
23/67 |
69/5 |
002/0 |
218/0 |
915/0 |
نتایج بهدستآمده در جدول فوق نشان میدهند تحلیل کواریانس تکمتغیره پسآزمونها در متغیرهای عزت نفس (59/26 =F و 0001/0P=)، تسلط بر محیط (41/10 =F و 0001/0P=)، رشد شخصی (82/52F= و 002/0P=)، ارتباط مثبت با دیگران (73/25F= و 001/0P=)، هدف در زندگی (22/55F= و 002/0P=)، پذیرش خود (80/16F= و 0001/0P=)، و خودمختاری (83/7F= و 002/0P=) معنادار است. بدین ترتیب معنادرمانی موجب افزایش عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی گروه آزمایش در پسآزمون شده است. همچنین، نتایج بهدستآمده در جدول فوق نشان میدهند تحلیل کواریانس تکمتغیره پسآزمونها در متغیرهای عزت نفس (13/17 =F و 0001/0P=)، تسلط بر محیط (87/8 =F و 001/0P=)، رشد شخصی (19/43F= و 003/0P=)، ارتباط مثبت با دیگران (96/19F= و 0001/0P=)، هدف در زندگی (54/38F= و 001/0P=)، پذیرش خود (68/13F= و 001/0P=)، و خودمختاری (69/5F= و 002/0P=) معنادار است. بدین ترتیب بعد از گذشت یک ماه از جلسات درمانی، معنادرمانی در حفظ عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی گروه آزمایش در مرحله پیگیری مؤثر بوده است.
جدول 4. میانگین و انحراف معیار عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری و نمرات میانگین تعدیلشده پسآزمون و پیگیری
متغیرها |
مراحل |
آزمایشی |
کنترل |
نمرات میانگین تعدیلشدۀ پسآزمون و پیگیری |
|||
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
آزمایشی |
کنترل |
||
عزت نفس |
پیشآزمون |
74/10 |
02/3 |
86/9 |
10/2 |
- |
- |
پسآزمون |
21/17 |
41/4 |
33/11 |
82/3 |
84/15 |
29/10 |
|
پیگیری |
68/16 |
19/4 |
25/10 |
71/3 |
29/14 |
64/9 |
|
تسلط بر محیط |
پیشآزمون |
73/52 |
85/9 |
29/51 |
66/9 |
- |
- |
پسآزمون |
08/56 |
17/10 |
16/49 |
24/7 |
17/54 |
64/47 |
|
پیگیری |
74/55 |
06/10 |
78/48 |
92/7 |
33/51 |
44/40 |
|
رشد شخصی |
پیشآزمون |
24/55 |
63/8 |
67/56 |
40/9 |
- |
- |
پسآزمون |
32/63 |
39/9 |
45/50 |
14/8 |
56/61 |
78/49 |
|
پیگیری |
44/61 |
56/9 |
02/50 |
33/8 |
71/58 |
20/45 |
|
ارتباط مثبت با دیگران |
پیشآزمون |
20/53 |
72/7 |
76/53 |
18/8 |
- |
- |
پسآزمون |
11/59 |
08/11 |
23/48 |
68/7 |
61/58 |
79/45 |
|
پیگیری |
84/57 |
18/11 |
69/49 |
91/7 |
45/56 |
52/47 |
|
هدف در زندگی |
پیشآزمون |
32/55 |
92/8 |
47/56 |
55/10 |
- |
- |
پسآزمون |
13/61 |
06/11 |
87/52 |
71/9 |
18/59 |
06/51 |
|
پیگیری |
75/60 |
63/10 |
42/51 |
11/10 |
27/56 |
83/46 |
|
پذیرش خود |
پیشآزمون |
75/51 |
33/8 |
04/52 |
27/8 |
- |
- |
پسآزمون |
19/60 |
43/9 |
63/49 |
88/6 |
91/58 |
63/49 |
|
پیگیری |
52/59 |
91/9 |
23/50 |
18/7 |
12/55 |
23/50 |
|
خودمختاری |
پیشآزمون |
54/52 |
69/7 |
92/51 |
81/8 |
- |
- |
پسآزمون |
38/61 |
30/9 |
46/52 |
16/7 |
05/60 |
32/49 |
|
پیگیری |
28/58 |
96/8 |
66/51 |
89/7 |
16/56 |
75/44 |
اطلاعات جدول 4، میانگین و انحراف معیار دو گروه آزمایش و کنترل، در متغیرهای آزمایشی را در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری نشان میدهند. همچنین، در متغیرهای عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی، میانگینهای تعدیلشدۀ گروه آزمایش در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری بهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بوده است؛ بنابراین اثربخشی آموزش معنادرمانی بر متغیرهای عزت نفس و خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری تأیید شدند.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی معنادرمانی به شیوۀ گروهی بر عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دانشجویان دختر دارای نشانگان ضربۀ عشق صورت گرفت. یافتهها نشان دادند معنادرمانی موجب افزابش عزت نفس و تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون - پیگیری مشاهده شد. در ارتباط با تأثیر معنادرمانی بر عزت نفس، یافتههای پژوهش حاضر با نتایج پژوهشهای سروریان و تقیزاده (1394) و ناموران گرمی و همکاران (1387)، همخوانی دارد. با در نظر گرفتن مفاهیم تأکیدشده در معنادرمانی میتوان تبیین یافتههای حاصل را در مبانی نظری مشترک این رویکرد با عزت نفس جستجو کرد؛ برای مثال، مواردی مانند مسئولیتپذیری، آگاهی، آزادی، انتخاب و تصمیمگیری موضوعاتیاند که هم در معنادرمانی تأکید شدهاند و هم در افرادیمشاهده میشود که عزت نفس بالایی دارند. این افراد با آگاهی کامل از موقعیت به جای سرکوبی و فرار، وضعیت موجود را میپذیرند و در قبال انتخاب خود نیز شانه خالی نخواهند کرد. همچنین، از دیگر ویژگیهای افراد با عزت نفس بالا، داشتن هدف و معنا در زندگی است و بیمعنایی در زندگی، به عزت نفس پایین منجر میشود (به نقل از ناموران گرمی و همکاران، 1387). درواقع، اعتقاد به توانمندیهای درونی و عزت نفس در انسان به داشتن معنا در زندگی بستگی دارد. بر اساس این، معنادرمانی، نظام فلسفی روانشناختی است که به افراد کمک میکند تا به سوگ و ناامیدی و شکستهای گذشته تمرکز نکنند؛ بلکه در جستجوی معنا باشند و برنامهریزی بهتری برای وضعیت موجود داشته باشند تا درنتیجه، عزت نفس خود را باز بیابند و احساس افسردگی و درماندگی را تجربه نکنند (فرانکل، 1962، به نقل از دووئه، 2012).
نکتۀ دیگر در تبیین نتایج بهدستآمده، تأکید بر انتخاب، مسئولیت و استقلال افراد در طی جلسات آموزشی و جهتدادن آنان به سمت تعیین اهداف ارزنده و تلاش برای تحقق اهداف و موفقیت است؛ ازجمله اهداف تحصیلی و موفقیت در رسیدن به مدارج عالی، ازدواج و تشکیل خانواده و نیز دستیابی به استقلال شغلی بود که تعیین این اهداف بر ارزیابی آزمودنیها از خودشان و درنتیجه، عزت نفس آنان تأثیر مثبتی داشته است. تأکید بر توانمندیها و داشتههای افراد در طی جلسات آموزشی و تقویت اینکه افراد بتوانند نقش خود را در موفقیتها و شکستها بشناسند، باعث شد آزمودنیها معتقد شوند تفکر، رفتار و احساسی که تجربه میکنند، در کنترل خودشان است؛ درنتیجه، چنانچه به این نتیجه برسند که تلاشهایشان در جهت نیل به اهدافشان نیست، رفتار دیگری را انتخاب میکنند و پذیرای مسئولیت پیامد انتخاب خودند.
همچنین گروهیبودن ماهیت درمان و پویاییهای آن و بهکارگیری شیوههایی مانند مهارتهای ارتباطی و یادگیری مشارکتی باعث شد اعضای گروه بتوانند بهراحتی نظرات خود را بیان کنند و با شرکت در تعاملات و رشد انتقادپذیری با سایر اعضا همبستگی بیشتری پیدا کنند و در فرآیند حل مشکل یکدیگر و تصمیمگیری در گروه فعالانه شرکت کنند. براساس مطالب فوق، معنادرمانی در گروه آزمایش کمک کرد به جای مرور گذشته و احساس درماندگی، در رنجِ زندگی خود (شکست عاطفی) معنایی را بیابند و به جای مقصردانستن دیگران، نقش خود و مسئولیتهای مسیری را که انتخاب کردهاند، بپذیرند و گامهای راسخی را به سوی اهداف خود بردارند و عزتنفس ازدسترفته خود را باز یابند.
نتایج دیگر پژوهش حاکی از آن بود که معنادرمانی موجب افزایش خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی میشود و تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری مشاهده شد. نتایج بهدستآمده از مطالعۀ حاضر با یافتههای داماسیو و همکاران (2013)، کلافر و پسیرا (2012)، تقوایینیا و دلاوریزاده (1395)، شجاعی و اسکندرپور (1395)، تقوینیا و کشاورز (2016) و سروریان و تقیزاده (1394)، همسو است.
برای تبیین نتایج بهدستآمده باید اصول و ماهیت رویکرد معنادرمانی را در نظر گرفت. یکی از اصول اساسی معنادرمانی این است که توجه انسانها را به این مسئله سوق میدهد که انگیزه و هدف زندگی خود را به جای اجتناب از درد و کسب لذت، کشف معنا قرار دهند. معنای زندگی، متغیری اساسی در تعیین سلامت روانی افراد در نظر گرفته شده است و وجود معنا، نقشی اساسی در گسترش و بهزیستی جسمی و روانی افراد دارد (ستگر و همکاران، 2009). پس احساس معنا با بهزیستی روانشناختی و توان کنارآمدن مثبت، با فشارهای روانی و چالشها مرتبط است. معناداربودن، به اشخاص اجازه میدهد رویدادها را تفسیر کنند و دربارۀ چگونگی گذران زندگی و خواستههای انسان در زندگی برای خویش ارزشهایی در نظر بگیرند.
درحقیقت یکی از کارکردهای معنایابی آن است که انسان از احساس پوچی و سردرگمی نجات بدهند و به آرامش یافتن انسان کمک کنند و درنتیجه، سبب سلامت روان و بهزیستی فرد شوند. معنا در زندگی به برداشت مثبت از رویدادهای زندگی منجر میشوند و زمینۀ بهزیستی روانی افراد را فراهم میکنند. همچنین، معنادرمانی به مفاهیمی همچون زندگی در موقعیت جاری و زمان حال و پذیرش خود آنگونه که هست تأکید میکند که اینگونه خودپذیری که یکی از خردهمقیاسهای بهزیستی روانشناختی هم به شمار میرود، احساس رضایت و دیدگاه مثبتی را ایجاد میکند و به افراد کمک میکند در مواجهه با موقعیتی تغییرناپذیر، مانند یک شکست عاطفی، واکنشهای مناسب و منطبق با آن موقعیت را از خود بروز دهند؛ در نتیجه، با توجه به خودارزیابی و نگرش مثبت به موقعیت، از عزت نفس خود دفاع کنند و این امر ارتقای بهزیستی روانشناختی را به دنبال دارد.
درخصوص تأثیر معنادرمانی بر خردهمقیاس هدفمندی در زندگی، میتوان گفت دیدگاههای وجودی و معنادرمانی با پیشکشیدن محدودبودن زندگی و قطعیت مرگ، انسانها را به سمت انتخاب اهداف مناسب و بهکارگیری داشتههای هرچند اندک خود سوق میدهند تا بتوانند برای زندگی خود معنایی خلق کنند. لنت (2004) معنای زندگی را با اهداف مثبت زندگی همسو دانسته و معنا را هدفمندی در زندگی فرد، آگاهی از محدودبودن و در عین حال، ارزشمندی زندگی فرض کرده است. در این پژوهش، افراد اگرچه تجربۀ تلخ شکست عاطفی را از سر گذرانده بودند، با آگاهی از فرصت محدودی که برای زندگی و استفاده از داشتههایشان داشتند، به سمت اهدافی که آیندۀ آنها را شکل میدهد مانند موفقیت تحصیلی و جایگاه بالاتر اجتماعی، هدایت شدند.
در ارتباط با تأثیر معنادرمانی بر خردهمقیاس تسلط بر محیط در پژوهش حاضر، معنادرمانی با تأکید بر مسئولیتپذیری و آموزش فنون تصحیح نگرش و فراخوانی و نیز رشد خلاقیت، به افراد کمک کرد با انتخاب و ایجاد زمینههای شخصی مناسب و انجامدادن و بازآفرینی معناهای تازه، احساس پوچی و درماندگی را کاهش و اثربخش و کارآمد باشند. درواقع با تأکید بر تواناییهای بالقوه و منحصربهفرد افراد و رشد آنها به بهترین نحو، این دیدگاه در آنان به وجود آمد که میتوانند یک تراژدی را به پیروزی شخصی تبدیل سازند و بدین ترتیب، فعالیتهای بیرونی را کنترل و از فرصتهای پیرامون خود بهطور موثری بهره بگیرند.
در زمینه اثربخشی مثبت معنادرمانی بر ارتباط مثبت با دیگران، باید به این نکته اشاره کرد که این رویکرد با پیشکشیدن مفاهیمی مانند آزادی اراده و ارادۀ معطوف به معنا، انسانها را به این مسیر هدایت کند که به جای تمرکز بر شکستهای گذشته، زندگی در زمان حال را تجربه کند و با توجه به داشتن قدرت انتخاب میتوان با برقراری ارتباطات رضایتبخش و صمیمانه، حمایتهای اجتماعی لازم را برای طیکردن مسیر و نیل به اهداف دریافت کنند. همچنین، در طی جلسات آموزشی با معرفی و توضیح مثلث عشق و بحث دربارۀ ابعاد آن و نیز بیان مفهوم ناکامی به افراد کمک شد بیاموزند چگونه برقراری رابطه میتواند به رشد و تعالی بیانجامد.
درخصوص بهبود خردهمقیاس رشد شخصی باید اضافه کرد معنا یکی از مفاهیم مرتبط با رشد در نظر گرفته میشود که سبب ایجاد موقعیتهایی میشود که در آن فرد با مشکلات خود مواجه میشود و درصدد ارزشیابی چالشها و تعیین ارزش سرمایهگذاری و تعهد برای حل آنها میشود (راتی و راستوجی، 2007). توانایی درک معنا از سختیها و موقعیتهای چالشانگیز و برداشت مثبت از توانمندیها و داشتههای خود، سبب رشد و پختگی فرد میشود و درنتیجه، قابلیت تحمل آن موقعیت را مقدور میسازد. بر اساس این، معنادرمانی با تأکید بر حس ارزشمندی، بهبود عزت نفس و تمرکز بر استعدادهای بالقوه و جایگزینی تجارب عاطفی مثبت به جای منفی به رشد شخصی کمک میکند.
و بالاخره اینکه افزایش خردهمقیاس خودمختاری بر مبنای اجرای معنادرمانی را میتوان با توجه به مفاهیم اصلی این رویکرد تحلیل کرد. ازنظر معنادرمانی، انسان معنا را در زندگی کشف نمیکند، بلکه آن را در زندگی خود میآفریند. مسئله این نیست که به زندگی چه پاسخی باید داد، زندگی فرآیند جاری است که باید آن را تجربه کرد، نه مسئلهای که باید آن را حل کرد (پروچسکا و نورکراس، 2001/1395، ترجمۀ سیدمحمدی). لازمۀ جستجوی معنا، مسئولیت شخصی است. در رویکرد معنادرمانی بر آزادی روح انسان تأکید میشود و انسان تحت نفوذ قوانین جبری قرار نگرفته است. قدرت تصمیمگیری به انسان واگذار شده است و هیچ عاملی این قدرت را ندارد که تعیین کند انسان در برابر سرنوشت تغییرناپذیر، چگونه فکر و رفتار کند؛ پس انسان همیشه مسئول اعمال و گفتار خود خواهد بود (کانگ و همکاران، 2009). این مطالب نشان میدهد انسان واکنشش را در برابر رنجها و سختیها و شرایط و محیط، خود انتخاب میکند و در این دیدگاه با تأکید بر قدرت آزادی و انتخاب و مسئولیت شخصی، فرد به جای انفعال، در جهت کسب استقلال و خودمختاری هدایت میشود و بدین وسیله در رویدادهای زندگی نقشی فعال دارد و در رفتارها احساس استقلال و اثرگذاری میکند. درنهایت، بعد گروهیبودن درمان را نیز نمیتوان در تبیین نتایج بهدستآمده نادیده گرفت. گروهدرمانی فرصتی برای پویایی و دریافت توجه و همدلی سایر اعضا فراهم کرد و همبستگی گروهی و تلاش برای کمک به یکدیگر و دریافت بازخوردهای سازنده، اعضا را در مسیر بهبود و افزایش بهزیستی روانشناختی یاری رساند. درمجموع، میتوان نتیجهگیری کرد یافتن معنا و هدف زندگی ازطریق آموزش معنادرمانی باعث میشود افراد از پوچی و سردرگمی نجات یابند و به آرامش برسند. علاوه بر این، یافتن معنا به فرد کمک میکند از تشویشهای روانی و تنشهای درونی رهایی یابد و موجب سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی او شود. بهطورکلی آموزش معنادرمانی باعث افزایش آگاهی میشود تا افراد در زندگی معنا و هدف داشته باشند و برای تحقق ارزشها فعالیت کنند و بر رفتارشان مسلط باشند.
ازجمله محدودیتهای پژوهش حاضر، بحث تعمیمپذیری نتایج است که با توجه به نمونۀ پژوهشی فقط از دانشجویان دختران استفاده شد و نیز در محدودۀ شهر سنندج بود؛ درنتیجه، تعمیمپذیری نتایج با محدودیت مواجه میشود. همچنین دارابودن تحصیلات عالی آزمودنیهای نمونه، بر تعمیمپذیری نتایج به سایر قشرها تأثیر میگذارد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود پژوهشهای مشابهی با نمونههای پسران، فرهنگهای دیگر و نیز اقشار مختلف صورت گیرد. از سوی دیگر، اگرچه یافتههای پژوهش حاکی از تأیید اثربخشی معنادرمانی گروهی بر عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دانشجویان بود، بهکارگیری شیوۀ درمانی حاضر در قالب طرحهای تکآزمودنی و آزمایشی با نمونههای بزرگتر و نیز مطالعات مقایسهای با طرحهای درمانی دیگر پیشنهاد میشود. در انتها پیشنهاد میشود با توجه به شیوع زیاد روابط عاطفی و پیامدهای ناخوشایند شکست عشقی و اهمیت عزت نفس و بهزیستی روانشناختی در انطباق با شرایط بعد از رابطه، پژوهشهای افزونتری در ارتباط با این نمونه و نیز متغیرها انجام شود. همچنین، با در نظر گرفتن نقش خانوادهها بر سبک مقابلۀ افراد با مشکلات و سطح تابآوری آنان، آموزش خانوادهها در این زمینه الزامی مینماید.
[1]. love trauma syndrome
[2]. self- esteem
[3].psychological well-being
[4].subjective happiness
[5]. logotherapy
[6]. Rosenberg self-esteem scale (RSE)
[7]. Wiley
[8]. Ryff's scales of psychological well-being
[9]. self acceptance
[10]. positive relation with others
[11]. autonomy
[12]. environmental mastery
[13]. purposeful life
[14]. personal development
[15]. love trauma inventory