نقش نگرش مذهبی در نگرش به خیانت زناشویی با میانجی‌گری بهزیستی ذهنی در زنان متأهل

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد مشاوره. دانشگاه بجنورد. بجنورد. ایران

2 استادیار گروه علوم تربیتی و مشاوره دانشگاه بجنورد،بجنورد،ایران

3 استادیار گروه روانشناسی دانشگاه بجنورد. بجنورد. ایران

چکیده

خیانت زناشویی یکی از آسیب‌هایی است که خانواده‌ها را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی با میانجی‌گری بهزیستی ذهنی بود لذا. 400 نفر از زنان متأهل شهرستان بجنورد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه‌های نگرش مذهبی خدایاری فرد، پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی واتلی، و برای سنجش بهزیستی ذهنی، به پرسشنامه رضایت از زندگی داینر و همکاران و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری ﺗﺤﻠﯿﻞ شد. نتایج نشان دادکه تأثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی منفی معنادار و تأثیر بهزیستی ذهنی بر نگرش به خیانت زناشویی منفی معناداری بود. هم چنین بهزیستی ذهنی میانجی تأثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی بود، به عبارتی نگرش مذهبی با اثرگذاری بر بهزیستی ذهنی می‌تواند نگرش به خیانت زناشویی را کاهش دهد. 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The role of Religious Attitude in Attitude towards Infidelity: The Mediating Role of Subjective Well-being

نویسندگان [English]

  • Aniseh Khosravi 1
  • Ahmad Heydarnia 2
  • Morteza Nazifi 3
1 MA. in family counseling, University of Bojnord, Bojnord, Iran
2 Department of Educational Sciences and Counseling, University of Bojnord, Bojnord, Iran
3 Department of Psychology, University of Bojnord, Bojnord, Iran
چکیده [English]

Infidelity is among deficits that may put families at risk of collapse. The aim of this study was to investigate the effect of religious attitude on attitudes towards infidelity with the mediation of subjective well-being (SWB). Therefore 400 married women in Bojnord were selected using available/convenience sampling and were asked to respond to Religious Attitudes Questionnaire by Khodayari Fard, Attitudes toward Infidelity Scale by Whatley, and, Satisfaction with Life Scale by Diener, and Positive & Negative Affect Scale (PANAS). Data were analyzed using structural equation modeling method (SEM). The results showed a significant negative effect of religious attitudes on attitudes toward infidelity and also a significant negative effect of subjective well-being on attitudes towards infidelity. Additionally, subject well-being mediated the effect of religious attitudes on attitudes toward infidelity. In other words, religious attitudes can reduce attitudes toward infidelity by influencing subjective well-being.

کلیدواژه‌ها [English]

  • religious attitudes
  • subjective well-being
  • attitudes toward infidelity
  • married women

خانواده یکی از مهم‌ترین سیستم‌های اجتماعی است که با ازدواج دو جنس مخالف شکل می‌گیرد و تداوم آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. خانواده به‌عنوان واحد اجتماعی، هم بستری برای شکوفایی و هم بستری برای فروپاشی روابط بین اعضا است (مؤمنی جاوید و شعاع کاظمی، 1390). یکی از آسیب‌هایی که خانواده‌ها را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد، پدیدۀ خیانت زناشوییاست (آماتو و راجرز، 1997).

خیانت زناشویی[1] از موضوعاتی است که زوج‌درمانگران، مرتب در کلینیک‌هایشان با آن مواجه می‌شوند (شاکلفورد، بیسر و گوتز، 2008) و ﯾﮑﯽ از دﺷﻮارﺗﺮﯾﻦ درمان‌ها (گوردن، باکوم و اسنایدر، 2005) و دومین مشکل مخرب برای رابطۀ زناشویی است (ویشمن، دیکسون و جانسون، 1997). بین خیانت و طلاق رابطۀ معناداری وجود دارد؛ چنانکه برخی پژوهش‌ها، خیانت زناشویی را علت طلاق ذکر کردند (آماتو و پریویتی، 2003). برخی نیز در نظرسنجی از افراد مطلقه به این نتیجه رسیدند که خیانت جنسی دلیلی برای طلاق آنها بوده است (آلن و آتکینز، 2012). خیانت زناشویی، به هر گونه‌ای از رابطۀ جنسی یا عاطفی اطلاق می‌شود که فراتر از چارچوب رابطۀ متعهدانه بین دو همسر باشد (ینی‌کری و کودمیر، 2006). تعیین نرخ شیوع خیانت زناشویی در ایران ممکن نیست؛ زیرا هیچ آمار رسمی دربارۀ میزان خیانت زناشویی گزارش نمی‌شود؛ چون این مسئله جزو تابوهای اجتماعی محسوب می‌شود؛ اما برخی پژوهش‌ها در آمریکا نشان دادند تقریباً 22 تا 25 درصد از مردان و 11 تا 15 درصد از زنان، درگیر روابط فرازناشویی شده‌اند (آلن و همکاران، 2005). بر طبق پژوهش بوخوت، هندریک و هندریک (2003) نیز 59% از مردان دانشگاه و 44% از زنان دانشگاه دست‌کم یک‌بار خیانت عاطفی و جنسی را گزارش دادند. عوامل مرتبط با خیانت زناشویی در سه حیطۀ تفاوت‌های فردی (مانند ویژگی‌های شخصیتی و نگرش‌ها)، ماهیت رابطه (مانند رضایت از رابطه و سطح تعهد) و شرایط محیطی (مانند جذابیت شخص سوم یا فرصت خیانت) قرار می‌گیرد (تریز و گیسن، 2000). در این پژوهش، قصد بر این است که رابطۀ دو عامل از عواملی که در حیطۀ تفاوت‌های فردی قرار می‌گیرند با نگرش به خیانت زناشویی بررسی شود.

نگرش مجموعه‌ای نسبتاً پایدار از باورها، احساسات و گرایش‌های رفتاری نسبت به اشخاص، گروهها، حوادث یا نهادهای اجتماعی است (هوگ و واگن، 2005؛ به نقل از یوساگ، 2016). درواقع نگرش، موقعیتی است که فرد به سوی اشخاص یا چیزهای خاصی می‌رود (یوساگ، 2016)؛ بنابراین نگرش به خیانت زناشویی را می‌توان مجموعه‌ای نسبتاً پایدار از باورها، احساسات و گرایش‌های رفتاری نسبت به برقراری رابطۀ فیزیکی یا عاطفی یا ترکیبی از این دو با شخصی خارج از رابطۀ زناشویی تعریف کرد. به عبارتی دیگر، فرد ارزیابی مطلوبی از خیانت زناشویی دارد و بنابراین، افرادی که نگرش مثبتی به خیانت زناشویی دارند، این موضوع را مطلوب تلقی می‌کنند و بیشتر به خیانت زناشویی تمایل دارند؛ درنتیجه، بیشتر احتمال دارد درگیر روابط فرازناشویی شوند (واتلی، 2008).

نگرش مذهبی[2] نگرش نظامداری از باورها و اعمال نسبت به امور مقدس است. نگرش به امور ماورایی است که دستیابی و تقویت آن، ثبات، استمرار و پایداری فرد در جامعه را موجب می‌شود (یاوری، 1385؛ نقل از کرمانی مامازندی و دانش، 1390). نگرش مذهبی در زندگی زناشویی به اهمیت ازدواج به‌عنوان رابطه‌ای مقدس و نهادی تأکید می‌کند که از سوی خداوند بنا نهاده شده است (دولاهیت، هاوکینز و پار، 2012).

مفهوم تقدس ازدواج به ایفای بهتر نقش‌های زناشویی (ماهونی، پارگامنت، جویل، اسوانک و اسکوت، 1999)، همچنین تعهد مادام‌العمر به رابطۀ زناشویی (لامبرتو دولاهیت، 2008)، افزایش وفاداری زناشویی (دولاهیت و لامبرت، 2007) و توانایی حل تعارض زناشویی (لامبرت و دولاهیت، 2006) به‌طور مثبت مربوط است. در پژوهشی ماهونی و همکارانش (1999) دریافتند در بین زوج‌هایی که ازدواج را امری مقدس می‌شمارند، انجام فعالیت‌های مشترک مذهبی باعث عملکرد بهتر زناشویی می‌شود. پژوهشی دیگر نیز حاکی از آن است که پایبندی به ارزش‌های مذهبی، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رضایت زناشویی است (روحانی و معنوی پور، 1387؛ نیکوی و سیف، 1384). گل محمدیان (1395) نیز در پژوهشی بیان کرد ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻫﻮش ﻣﻌﻨﻮی و اﺧﻼﻗﯽ در روند بهبود روابط زناشویی رضایت‌مندانه تأثیرگذار باشد. اهمیت‌دادن به مذهب و معنویت در خانواده سبب می‌شود خانواده از بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ازجمله طلاق و خیانت زناشویی در امان بماند (ابراهیمی، صیدی و رحیمی، 1396).

برخی پژوهش‌ها نیز رابطۀ بین دین و خیانت را مطرح کرده‌اند. براساس پژوهش آتکینز و کسل (2008)، تعالیم دینی روی اهمیت ازدواج، وفاداری و ممنوعیت روابط فرازناشویی تأکید می‌کند. در پژوهشی توتل و دیویس (2015) دریافتند دینداری احتمال خیانت زناشویی را در بین زوجین کاهش می‌دهد. همچنین آتکینز، باکوم و جاکوبسن (2001) بیان کردند در ازدواج‌های شاد، ارزش‌های مذهبی می‌توانند رابطۀ اصلی را تقویت کنند. به عبارتی، مذهب می‌تواند در بحران‌های زندگی، همسران را از خیانت حفظ کند و بدین‌گونه مذهب می‌تواند رواﺑﻂ ﺧﺎرج از ازدواج را کاهش دهد. بشرپور (1394) نیز بیان می‌دارد جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی، عاملی حفاظتی در برابر خیانت زناشویی است.

آلن و همکاران (2005) چارچوبی برای مطالعۀ خیانت پیشنهاد کردند که شامل سه حوزۀ فردی، رابطه‌ای و موقعیتی است. مذهب ممکن است در هر کدام از این حوزه‌ها قرار گیرد و با خیانت رابطه داشته باشد. در سطح فردی، تعالیم دینی بر اهمیت ازدواج، وفاداری و ممنوعیت روابط فرازناشویی تأکید می‌کند (آتکینز و کسل، 2008). در سطح رابطه‌ای، ماهونی، پارگامنت، تاراکشور و اسوانک (2008) پژوهشی انجام دادند که چگونه زوج‌های مذهبی با داشتن دیدگاه معنوی به روابطشان و نزدیکی به خدا ازدواجشان را مقدس می‌دانند؛ بنابراین زوج‌هایی که باورهای مذهبی و فعالیت‌های معنوی مشابهی را به اشتراک می‌گذارند، روابط زناشویی خود را بهبود می‌بخشند؛ بنابراین، هر سه سطح فردی (برای مثال، تعالیم دینی و سازگاری شناختی با مشاهدۀ خود به‌عنوان فرد مذهبی)، رابطه‌ای (برای مثال، تقدس ازدواج و اشتراک‌گذاری فعالیت‌ها و باورها بین همسران) و موقعیتی (برای مثال، اشتراک‌گذاری ارزش‌های جامعه و رابطه) ممکن است روی احتمال درگیری افراد در خیانت تأثیر بگذارند (آتکینز و کسل، 2008).

با توجه به یافته‌ها و اظهارات بیان‌شده، انتظار می‌رود بین نگرش به خیانت زناشویی و نگرش مذهبی رابطۀ معناداری وجود داشته باشد؛ اما آیا رابطۀ بین نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی، رابطه‌ای ساده است یا متغیرهای دیگری در این رابطه ممکن است نقش میانجی داشته باشند؟

امروزه با ظهور روانشناسی سلامت و روانشناسی مثبت، مسیر درمان اختلال‌ها از چهارچوب پزشکی خارج شده است و باید بیشتر به دنبال تغییر کیفیت زندگی افراد، ارتقای سلامت، ایجاد رضایت از زندگی و شادکامی بود (سلیگمن و سکیزنت میهالی، 2000). بهزیستی ذهنی[3] اصطلاحی است که سطح سلامت افراد را براساس ارزیابی‌های ذهنی از زندگی توصیف می‌کند (داینر و ریان، 2009). مؤلفه‌های بهزیستی ذهنی عبارت‌اند از: رضایت از زندگی (رضایت از حوزه‌های خاص زندگی)، وجود عاطفه مثبت (خلق و خوی و احساسات خوشایند) و فقدان نسبی عاطفۀ منفی (خلق و خوی و احساسات ناخوشایند) (داینر، 2000). بهزیستی ذهنی شامل طیف گسترده‌ای از پدیده‌ها ازجمله پاسخ‌های عاطفی افراد، دامنۀ رضایتمندی‌ها و قضاوت کلی از زندگی است (داینر، ساه، لوکاس و اسمیت، 1999). داینر و ریان (2009) اظهار داشتند بین بهزیستی ذهنی و بهزیستی روانشناختی تفاوت وجود دارد. بهزیستی ذهنی روی شادکامی و داشتن زندگی دلپذیر تمرکز می‌کند و قضاوت کلی از زندگی را شامل می‌شود؛ اما بهزیستی روانشناختی به چگونگی مواجهۀ افراد با چالش‌های زندگی مانند پیگیری اهداف، رشد شخصی و ایجاد ارتباطات باکیفیت با سایرین اشاره دارد.

مذهب یکی از عوامل تأثیرگذار بر بهداشت روانی افراد است (آلترمن و همکاران، 2010). کوئینگ (2004) بیان می‌کند مذهب روی کیفیت زندگی افراد تأثیر می‌گذارد و سلامت ذهنی و بهزیستی آنها را افزایش می‌دهد. نگرش‌ها و اعمال مذهبی، زندگی افراد را معنادار می‌کنند و برخی اعمال ازجمله عبادت خداوند و توکل به خدا در شرایط بحرانی، سبب آرامش درونی و امیدواری در افراد می‌شود (علی‌اکبری، دهکردی، محتشمی، پیمان‌فر برجعلی، 1393). امیدواربودن و توکل‌کردن به خداوند و احساس تعلق داشتن به نیروی برتر سبب می‌شود افراد در مواجهه با رویدادهای آسیب‌رسان و شرایط مشکل‌زا فشار کمتری را تحمل کنند (یانگ و مائو، 2007).

پژوهش‌های فراوانی رابطۀ بین شادکامی، بهزیستی ذهنی، رضایت از زندگی و دین و مذهب را بررسی کرده‌اند؛ به‌طوری‌که برخی از پژوهش‌ها نشان دادند افراد دیندار از شادکامی و بهزیستی ذهنی بالاتری برخوردارند (مایرز، 2000؛ عقیلی و ونکاتشکومار، 2008؛ تای، لی، مایرز و داینر، 2014). پژوهش‌های اخیر نشان دادند دینداربودن پیش‌بینی‌کنندۀ مثبت برای رضایت از زندگی است؛ بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت دینداربودن به‌طور معناداری با بهزیستی ذهنی مرتبط است (گال و داوود، 2013). کیم، سیدلیتز، رو، اوینگر و دابرستین (2004) نشان دادند دینداری با عواطف مثبت رابطۀ مثبت دارد. در کشور ما نیز یافته‌های مشابهی گزارش شده‌اند. سرگلزایی، بهدانی، وثوق و قربانی (1381) بیان کردند انجام فعالیت‌های مذهبی، کاهش اضطراب و افسردگی را در پی دارد. صحرایان، غلامی و امیدوار (1390) نیز به رابطۀ بین شادکامی و نگرش مذهبی اشاره کردند. براساس پژوهش‌های انجام‌شده، که در بالا ذکر شد، انتظار می‌رود بین نگرش مذهبی و بهزیستی ذهنی رابطۀ معناداری وجود داشته باشد.

همچنین هنگامی که زوجین بتوانند عواطف مثبت و منفی خود را به‌طور صحیح بیان کنند، از کیفیت زناشویی بالاتری برخوردار خواهند بود (شاه سیاه، بهرامی، محبی و تبرایی، 1390). افرادی که از بهزیستی ذهنی بالایی برخوردارند، عواطف مثبتی را ابراز می‌کنند و از وقایع، برداشت مثبتی دارند و برعکس افرادی که از بهزیستی ذهنی پایین‌تری برخورداند، وقایع را منفی تلقی می‌کنند و عواطف منفی ازقبیل اضطراب، افسردگی و پرخاشگری را نشان می‌دهند که همگی این تجارب با سازگاری زناشویی در ارتباط است (اله‌بخشی و قمری، 1396). در این راستا پژوهش‌های دیگری نیز به تأثیر آسیب‌های روانی بر رابطۀ زناشویی اشاره کرده‌اند؛ آسیب‌هایی ازقبیل افسردگی و اضطراب. افرادی که دچار افسردگی‌اند، دیدگاه منفی نسبت به دنیای پیرامون خود دارند و دیدگاه افراد مضطرب حول محور انتظار شکست و خسران می‌چرخد. افراد می‌توانند این دیدگاهها را نسبت به همسر و رابطۀ زناشویی نیز داشته باشند که همگی این آسیب‌ها سبب کاهش رضایتمندی زناشویی می‌شوند (شاهی، غفاری و قاسمی، 1390). شماری از پژوهش‌ها به رابطۀ بین مشکلات روانی و خیانت زناشویی اشاره کرده‌اند؛ برای مثال، خیانت زناشویی می‌تواند بخشی از تلاش فرد برای مبارزه با عزت نفس پایین به همراه افسردگی باشد (باس، 1991). در پژوهشی دیگر نیز بیچ، جورایلز و الیری (1985) دریافتند همسرانی که درگیر روابط فرازناشویی بودند، از میزان افسردگی بالاتری برخوردار بودند.

داشتن رابطۀ منفی با همسر به همراه نشان‌دادن عواطف منفی سبب پایین‌آمدن رضایتمندی زناشویی می‌شود؛ برای مثال، گوش‌ندادن‌ فعال و خشم نسبت به همسر می‌تواند رضایتمندی زناشویی را کاهش دهند؛ اما بیان احساسات مثبت، شادی، گوش‌دادن فعال، داشتن رابطۀ مطلوب با همسر، رضایتمندی زناشویی را افزایش می‌دهند (شاه سیاه، بهرامی، محبی و تبرایی، 1390). داینتون (2000) معتقد است نشان‌دادن عواطف منفی ازجمله ترس، احساس حقارت، کینه، خشم و عصبانیت سبب ایجاد سبک دلبستگی ناایمن و کاهش رضایت زناشویی در زندگی زوجین می‌شود. از طرفی هوستون، کوگلین، هوتس، اسمیت و جورج (2001) بیان کردند زنان و مردانی که عواطف منفی نسبت یکدیگر نشان می‌دهند، در طول زمان دچار نارضایتی زناشویی می‌شوند و کیفیت زندگی زناشویی آنها کاهش می‌یابد. بهزیستی ذهنی سبب می‌شود زوجین هیجانات مثبت بیشتری نشان دهند که تأثیر بسزایی در روابط زناشویی دارد (سپهریان آذر، محمدی، بداپور و نوروززاده، 1395) و برعکس عواطف منفی سبب می‌شوند افراد به سوی روابط فرازناشویی روی آورند (مؤمنی، کرمی و حویزی زادگان، 1396). با توجه به اینکه رابطۀ بین نبود رضایتمندی و روابط فرازناشویی در زنان نسبت به مردان قوی‌تر است، ممکن است افرادی که از رضایتمندی کمتری در روابط برخوردارند، به احتمال بیشتری به روابط فرازناشویی روی می‌آورند (تریز و گیسن، 2000).

با توجه به مطالب بالا، آیا افرادی که از نگرش مذهبی بالاتری برخوردار باشند، به تبع آن از بهزیستی ذهنی بالاتری برخوردار خواهند بود و آیا بهزیستی ذهنی بالاتر می‌تواند به‌منزلۀ عاملی تأثیرگذار سبب تغییر در نگرش افراد به خیانت زناشویی شود.

در این پژوهش، تلاش می‌شود یکی از مهم‌ترین مشکلات زناشویی بررسی شود. خیانت زناشویی رابطۀ عاطفی یا جنسی خارج از رابطۀ زناشویی است (هرتلین، ری، وچلر و کیلمر، 2003). باید در نظر داشت خیانت زناشویی نه‌تنها در میان زوجین مشکل‌دار، ممکن است در میان همسرانی نیز رخ می‌دهد که روابط خوب و سالمی دارند و از زندگی مشترکشان راضی هستند. منتهی همسران مشکل‌دار و ناموفق آسیب‌پذیری بیشتری در این زمینه دارند (کاوه، 1387). پژوهشگران دریافتند در اﻧﻮاع خیانت زناشویی (ﻋاطفی و ﺟﻨﺴﯽ) و عکس‌العمل ﺑﻪ آن، در ﻣﯿﺎن مردان و زنان ﺗﻔﺎوت وﺟﻮد دارد (برند، مارکی، میلز و هوگز[4]، 2007؛ آتکینز[5]، باکوم و جاکوبسن[6]، 2001). مردان در مقایسه با زنان بیشتر مرتکب خیانت جنسی می‌شوند؛ درحالی‌که زنان بیشتر بدین دلیل مرتکب خیانت می‌شوند که نیازهایی مانند عشق، دوستی و صمیمیت را برآورده کنند و تنها تعداد اندکی از آنها منحصراً به خاطر مسائل جنسی وارد روابط فرازناشویی می‌شوند (مومنی جاوید و شعاع کاظمی، 1396). بین خیانت و طلاق رابطۀ معناداری وجود دارد؛ چنانکه برخی پژوهش‌ها خیانت زناشویی را علت طلاق ذکر کردند (آماتو و پریویتی، 2003). برخی نیز در نظرسنجی از افراد مطلقه به این نتیجه رسیدند که خیانت جنسی دلیلی برای طلاق آنها بوده است (آلن و آتکینز، 2012).

با توجه به مطالعات پیامدهای خیانت زناشویی برای فرد آگاه‌شده از خیانت همسر، طیف وسیعی از رفتارها و عواطف منفی را شامل می‌شود که عبارت‌اند از خشم نسبت به همسر، افسردگی، افکار خودکشی، اضطراب مزمن، نشانه‌هایی شبیه استرس پس از ضربه (کانو و الیری، 2000؛ چارنی و پارناس، 1995)، احساس شرمندگی، ملعبه‌شدن و دل‌کندن و مشکلاتی در تمرکز، نشخوار فکری مداوم در برابر رویدادها و مختل‌شدن عملکردهای روزانه (گوردن و همکاران، 2004). از پیامدهای دیگر می‌توان به مسائلی نظیر ضرب و شتم، قتل همسر و اقدام به خودکشی نیز اشاره کرد (شاکلفورد و باس، و یکلز شاکلفورد، 2003).

با توجه به اینکه خانواده اساسی‌ترین بنیان جامعه است و افراد در آن رشد و نمو پیدا می‌کنند و از طریق آن وارد جامعه می‌شوند، بدون تردید سلامت خانواده در سلامت جامعه تأثیرگذار است و با توجه به آثار و عواقبی که خیانت زناشویی بر ازدواج و خانواده دارد، مطالعاتی از این نوع ضرورت پیدا می‌کند؛ بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی مدلی می‌پردازد که بهزیستی ذهنی میانجی رابطۀ بین نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی است. تا بدین طریق مشخص شود آیا بین نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی رابطۀ معناداری وجود دارد و همچنین آیا بهزیستی ذهنی که براساس مطالعات، با مذهب رابطۀ معناداری دارد، می‌تواند به‌عنوان میانجی، سبب کاهش نگرش مثبت افراد به خیانت زناشویی شود.

 

روش

طرح پژوهش، جامعه، نمونه و روش نمونه‌گیری: ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ و از نوع همبستگی است. جامعۀ این پژوهش، تمامی زنان متأهل شهرستان بجنورد در سال 1396 بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان حدود 400 نفر و با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. 430 پرسشنامه توزیع شد که درنهایت از بین پرسشنامه‌های جمع‌آوری‌شده 400 پرسشنامه تجزیه و تحلیل شدند. ملاک‌های ورود به پژوهش عبارت بودند از: دارابودن سن بین 18تا50 سال، مؤنث‌بودن، متأهل‌بودن، داشتن مدرک دست‌کم سیکل و مدت زمان زندگی مشترک بیشتر از یک سال.

ابزارهای سنجش: برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های زیر استفاده شد: ﻣﻘﻴﺎس ﻋﺎﻃﻔۀ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ (PANAS)، مقیاس رضایت از زندگی(SWLS) . این دو مقیاس به‌منظور اندازه‌گیری بهزیستی ذهنی، پرسشنامۀ نگرش مذهبی خدایاری فرد (1378 نقل از کرمانی مامازندی و دانش، 1390)، پرسشنامۀ ﻧﮕﺮش ﺑﻪ خیانت زناشویی واتلی (2006 نقل از شیوه و موسوی، 1394).

پرسشنامۀ نگرش مذهبی: خدایاری فرد و همکاران در سال (1378)، این پرسشنامه را در دانشگاه تهران طراحی کردند و شامل 40 سؤال است. در بررسی محتوایی مواد پرسشنامه، شش حیطۀ موضوعی مختلف نگرش مذهبی با عناوین عبادت، اخلاقیات، ارزش‌ها و اثر مذهب در زندگی و رفتار انسان، مباحث اجتماعی، جهان‌بینی و باورها و علم و دین مطرح شده است. این پرسشنامه براساس مقیاس لیکرت و به‌صورت پنج گزینه‌ای، تنظیم و نمره‌گذاری شده است. پایایی محاسبه‌شدۀ این مقیاس 92/0 و اعتبار آن نیز 85/0 گزارش شده است (رازفر، 1380؛ به نقل از کرمانی مامازندی و دانش، 1390). آلفای کرونباخ پرسشنامه در این پژوهش 95/0 به دست آمد.

بهزیستی ذهنی شامل ارزیابی عاطفی و شناختی افراد از زندگی‌شان است (داینر، لوکاس و اویشی، 2002). بدین منظور از دو مقیاس زیر استفاده شده است؛ مقیاس عاطفۀ مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلجن، 1988) و مقیاس رضایت از زندگی (داینر، اموس، لارسن و گریفن، 1985). مقیاس عاطفۀ مثبت و منفی شامل فهرستی از احساسات و هیجانات است که از پاسخ‌دهندگان خواسته می‌شود در طول یک دورۀ مشخص، احساساتشان را بیان کنند؛ احساساتی ازقبیل علاقه‌مند، خوشحال، ناراحت و احساس گناه؛ اما مقیاس رضایت از زندگی، از افراد می‌خواهد مشخص کنند تا چه میزان با اظهارات، موافق یا مخالف‌اند و به‌طورکلی به‌منظور اندازه‌گیری رضایت از زندگی طراحی شده است (وان هورن، 2007).

ﻣﻘﻴﺎس ﻋﺎﻃﻔۀ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ[7] (PANAS): اﻳﻦ ﻣﻘﻴﺎس، ابزار خودسنجی 20 ماده‌ای است که واتسون، کلارک و کاری (1988) برای اندازه‌گیری دو بعد خلقی، یعنی عاطفۀ مثبت و عاطفۀ منفی طراحی کردند. سؤالات، هیجانات و احساسات مختلفی را توصیف می‌کنند و هر یک به درون یک مقیاس عاطفۀ مثبت یا عاطفۀ منفی گروه‌بندی می‌شوند. مشارکت‌کنندگان تمام سؤالات را روی یک مقیاس پنج‌درجه‌ای لیکرتی پاسخ می‌دهند. در این طیف، عدد 1 نشان‌دهندۀ تجربه‌نکردن هیجان و عدد 5 نشان‌دهندۀ تجربه بسیار زیاد هیجان است. برای هر آزمودنی، نمرۀ کلی عاطفۀ مثبت ازطریق جمع نمرات شرکت‌کننده در هر یک از ده صفت توصیفگر هیجانات مثبت (علاقه‌مند، خوشحال، نیرومند، مشتاق، سربلند، بانشاط، سرخوشی، مصمم، متمرکز و فعال) و نمرۀ کلی عاطفۀ منفی ازطریق جمع نمرات مشارکت‌کننده در هر یک از ده صفت توصیفگر هیجانات منفی (پریشان، ناراحت، گناهکار، وحشت‌زده، متخاصم، تحریک‌پذیر، شرمسار، عصبی، بی‌قرار و ترسان) محاسبه شد. دامنۀ نمرات نیز برای هر خرده‌مقیاس بین 10 تا 50 برآورد شده است. پایایی این پرسشنامه به شیوۀ آلفای کرونباخ برای مقیاس عواطف مثبت 88/0، و عواطف منفی 87/0 و به شیوۀ بازآزمایی برای مقیاس‌های مذکور به‌ترتیب 67/0 و 71/0 به دست آمده است (واتسون، کلارک و کاری، 1988). در پژوهش حاضر، آلفای کرونباخ برای عاطفۀ مثبت، 77/0 و عاطفه منفی، 80/0 به دست آمد.

مقیاس رضایت از زندگی[8] (SWLS): داینر و همکاران (1985) به‌منظور اندازه‌گیری بعد شناختی بهزیستی ذهنی افراد، نسخۀ پنج‌ماده‌ای مقیاس رضایت از زندگی را طراحی کردند. در این مقیاس، شرکت‌کنندگان به هر ماده روی یک طیف هفت درجه‌ای لیکرتی (از 1 کاملاً مخالف تا 7 کاملاً موافق) پاسخ دادند. در پژوهش یوسفی، اعتمادی، بهرامی، بشلیده و شیربگی (1389)، پایایی این مقیاس با استفاده از روش آلفای کرونباخ 86/0 به دست آمد. در پژوهش مظفری پایایی این آزمون با روش آلفای کرونباخ 85/0 و با روش بازآزمایی 82/0 به دست آمد (مظفری، 1381؛ نقل از یوسفی و همکاران، 1389). آلفای کرونباخ پرسشنامه در این پژوهش 84/0 به دست آمد.

پرسشنامۀ ﻧﮕﺮش ﺑﻪ خیانت زناشویی[9]: واتلی (2006) این مقیاس را تهیه کرد و دارای 12 سؤال است. این سؤالات شامل «وفادارنبودن هرگز به کسی آسیب نمی‌رساند» و «وفادارنبودن به یکدیگر امری طبیعی است» می‌شدند. پاسخ‌ها در یک مقیاس هفت درجه‌ای لیکرتی از کاملاً موافقم (7) تا کاملاً مخالفم (1) تنظیم شده‌اند. سؤالات 2، 5، 6، 7، 8، 12 به‌صورت منفی نمره‌گذاری می‌شوند. کمینۀ نمره‌ای که فرد در این مقیاس به دست می‌آورد، 12 و بیشینۀ آن 84 است. واتلی ضریب آلفای کرونباخ را بین 87/0 تا 90/0 گزارش کرد که نشان‌دهندۀ همسانی درونی بالای این پرسشنامه است (شیوه و موسوی، 1394)، همچنین عجم (1393) در پژوهش خود ضریب آلفای کرونباخ را 91/0، شیوه و موسوی (1394) 86/0، یوسفی، کریمی‌پور و امانی (1396) 85/0 گزارش کردند. علی‌تبار، قنبری، زاده محمدی و حبیبی (1393) نیز ضریب بازآزمایی این پرسشنامه را 87/0 گزارش کردند. برای بررسی روایی واگرا از آزمون جهت‌گیری مذهبی آلپورت استفاده شد که روایی واگرا با جهت‌گیری مذهبی درونی، 29/0 و با جهت‌گیری مذهبی بیرونی، 16/0 به دست آمد (علی‌تبار و همکاران، 1393). آلفای کرونباخ پرسشنامه در این پژوهش 73/0 به دست آمد.

 

یافته‌ها

حداقل و حداکثر سن شرکت‌کنندگان به‌ترتیب 18 و 50 با میانگین 93/32 و انحراف معیار 34/8 سال. 25/30 درصد شرکت‌کننده‌ها شاغل و 75/69 درصد آنها خانه‌دار. 17 درصد شرکت‌کننده‌ها دارای تحصیلات سیکل، 5/38 درصد با تحصیلات دیپلم، 8/11 درصد با تحصیلات فوق دیپلم، 3/29 درصد با تحصیلات لیسانس، 3/3 درصد با تحصیلات فوق لیسانس و 3/0 درصد دارای تحصیلات دکترا. بیشترین مدت زمان ازدواج 25/52 درصد در دامنه 10-1 سال و کمترین آن 5/5 درصد برای 31 سال به بالا. بیشترین تعداد شرکت‌کنندگان 5/32 درصد، دارای دو فرزند و کمترین آنها یک درصد، مربوط به شش و بالاتر از شش فرزند بود.

میانگین و انحراف معیار نگرش مذهبی، نگرش به خیانت زناشویی و بهزیستی ذهنی در جدول آورده شده‌اند. همچنین مشاهده می‌شود همبستگی متغیر نگرش به خیانت زناشویی با نگرش مذهبی و بهزیستی ذهنی به‌ترتیب عبارتست از 343/0، 292/0 و همبستگی بین نگرش مذهبی و بهزیستی ذهنی 358/0 است که در سطح 01/0 معنادار است.

 

 

 

 

 


 

جدول 1. میانگین و انحراف معیار نگرش مذهبی، نگرش به خیانت زناشویی و بهزیستی ذهنی

و ضرایب همبستگی بین متغیرهای پژوهش

 

 

 

 

ضرایب همبستگی

متغیرها

تعداد

میانگین

انحراف معیار

نگرش مذهبی

نگرش به خیانت زناشویی

نگرش مذهبی

400

03/127

20/21

 

 

نگرش به خیانت زناشویی

400

19/24

01/8

**343/0

 

بهزیستی ذهنی

400

37/59

60/9

** 358/0

**292/0 -

P

 

 

 

ضرایب به‌دست‌آمده در جدول 2 نشان می‌دهند مدل پیشنهادشده بعد از حذف مسیر عاطفۀ منفی از برازش برخوردار است.

 

 

 

 

جدول 2. شاخص‌های برازندگی مدل تأییدی

شاخص‌های برازندگی

X2

X2/df

GFI

AGFI

IFI

TLI

CFI

NFI

RMSEA

مدل تأییدی

36/0

36/0

1

1

005/1

029/1

1

1

0

 

 

 

با توجه به جدول 2، یافته‌های مربوط به تمامی فرضیه‌های مستقیم بررسی می‌شوند:

فرضیۀ 1: بین نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی رابطۀ منفی معناداری وجود دارد. با توجه به نتایج جدول 2، ضریب مسیر نگرش مذهبی به نگرش به خیانت زناشویی منفی و معنادار است (= - 0.22, P

فرضیۀ 2: بین نگرش مذهبی و بهزیستی ذهنی رابطۀ مثبت معناداری وجود دارد. با توجه به نتایج جدول 2، ضریب مسیر نگرش مذهبی به بهزیستی ذهنی مثبت و معنادار است (= 0.45, P

فرضیۀ 3: بین بهزیستی ذهنی و نگرش به خیانت زناشویی رابطۀ منفی معناداری وجود دارد. با توجه به نتایج جدول 2، ضریب مسیر بهزیستی ذهنی به نگرش به خیانت زناشویی منفی و معنادار است (=- 0.27, P

 

 

 

بهزیستی ذهنی

رضایت از زندگی

عاطفه مثبت

نگرش مذهبی

نگرش به خیانت زناشویی

               

 

               
 

 

 

78/0    

55/0

       
                 
                 
   

45/0

     

27/0 -

   
                 
     

 

22/0 -

       

 

شکل 1. مسیرها و ضرایب استاندارد در الگوی تأییدی

 

 

 

در این پژوهش به‌منظور تعیین معناداری رابطۀ میانجی از روش خودگردان‌سازی استفاده شد. مطابق با جدول 3، برای مسیر نگرش مذهبی به نگرش به خیانت زناشویی ازطریق بهزیستی ذهنی، حد پایین و بالای فاصلۀ اطمینان مبتنی بر روش خودگردان‌سازی به‌ترتیب 316/0- و 112/0- بود. با توجه به اینکه صفر بیرون از این فاصله قرار می‌گیرد، فرض صفر رد می‌شود که بیان می‌کند رابطۀ غیرمستقیم نگرش مذهبی با نگرش به خیانت زناشویی ازطریق بهزیستی ذهنی مساوی با صفر است. به عبارت دیگر، بهزیستی ذهنی می‌تواند نقش میانجی داشته باشد؛ یعنی بین نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی رابطۀ غیرمستقیم معناداری ازطریق بهزیستی ذهنی وجود دارد و نگرش مذهبی با تأثیر بر بهزیستی ذهنی توانسته است سبب کاهش نگرش مثبت افراد به خیانت زناشویی شود.

 

 

جدول 3. برآورد فاصله‌ای میزان رابطۀ غیرمستقیم نگرش مذهبی با نگرش به خیانت زناشویی با روش خودگردان‌سازی

پارامتر

ضرایب استاندارد

خطای‌ معیار برآورد

حدبالا

حد پایین

نسبت بحرانی

سطح احتمال

نگرش مذهبی – بهزیستی ذهنی

45/0

013/0

112/0-

316/0-

54/7

001/0

 

 


بحث

 

هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطۀ نگرش مذهبی و نگرش به خیانت زناشویی با میانجی‌گری بهزیستی ذهنی در میان زنان متأهل شهرستان بجنورد بود. ﻧﺘﺎﯾﺞ نشان دادند مدل از برازش خوبی برخوردار است و ﺗﻤﺎم ﻣﺴﯿﺮﻫﺎی اراﺋﻪ‌ﺷﺪه در ﻣﺪل، ﻣﻌﻨﯽدار ﺑﻮدﻧﺪ. با توجه به اینکه پژوهش‌ها نشان دادند افرادی که نگرش سهل‌گیرانه‌تری دربارۀ خیانت زناشویی دارند، به احتمال بیشتری درگیر آن خواهند شد (تریز وگیسن، 2000)، شناسایی علل و عوامل تأثیرگذار بر نگرش افراد نسبت به خیانت زناشویی اهمیت بسیاری دارد. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن دادند نگرش مذهبی به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی‌گری بهزیستی ذهنی بر نگرش به خیانت زناشویی اثر دارد. نتایج برخی پژوهش‌ها حاکی از آن است که پایبندی به ارزش‌های مذهبی، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رضایت زناشویی است (روحانی و معنوی‌پور، 1387؛ نیکوی و سیف، 1384) که از تمایل افراد به روابط فرازناشویی نیز می‌کاهد (آتکینز و کسل، 2008). با توجه به تبیین نتایج به‌دست‌آمده، مذهبْ افراد را به بعد فرامادی و متعالی در جهان پیوند می‌دهد و با دادن معنا به زندگی، به خانواده و تعاملات درون خانواده قداست می‌بخشد و شرایط را برای حفظ و تحکیم خانواده ایجاد می‌کند (ابراهیمی و همکاران، 1396). مذهب با تقدس‌بخشی به ازدواج سبب افزایش وفاداری و تعهد همسران می‌شود (دولاهیت و لامبرت، 2007). به عبارتی، وﻗﺘﯽ زوﺟﯿﻦ ﺑﻪ ازدواج به‌عنوان امری مقدس می‌نگرند، چارچوبی برای خود ترسیم می‌کنند که تمامی اعمال و رفتار و احساسات خود را در قالب آن تفسیر می‌کنند (گل محمدیان، 1395). همچنین با توجه به اینکه مذاهب، رفتارهای اخلاقی را تشویق می‌کنند، با تقویت خودکنترلی به‌عنوان عامل بازدارندۀ درونی، از خیانت زناشویی جلوگیری می‌کنند (بشرپور، 1394).

 نگرش مذهبی به زندگی انسان‌ها معنا می‌بخشد و با ایجاد امید باعث آرامش روانی می‌شود (روحانی و معنوی‌پور، 1387). چنانکه قرآن کریم نیز می‌فرمایند: همانا یاد خدا آرامبخش دل‌هاست[10] (سوره الرعد، آیۀ 28). ازطرفی، حضور در اماکن مذهبی و ارتباط با سایر افراد، رابطۀ معنوی فرد با خداوند و معنای زندگی که باورهای مذهبی برای فرد ایجاد می‌کنند، همگی راههایی هستند که دین ازطریق آنها سبب خشنودی و شادکامی هرچه بیشتر افراد می‌شود (روحانی و معنوی‌پور، 1387)؛ بنابراین، افرادی که دیندارترند از خشنودی و رضایت از زندگی بیشتری برخوردارند (گال و داوود، 2013).

عواطف مثبت و منفی در تصمیم گیری و واکنش افراد تأثیر زیادی دارند. عواطف مثبت سبب گسترش آگاهی فرد می‌شوند و برعکس افراد با عواطف منفی در هنگام مواجهه با مشکلات زناشویی نمی‌توانند تمرکز کنند و توانایی حل مسئله و تصمیم‌گیری صحیح را ندارند؛ درنتیجه، به‌صورت ناکارآمد عمل می‌کنند و ممکن است برای رهایی از عواطف منفی به سوی روابط فرازناشویی روی آورند (مؤمنی و همکاران، 1396). همچنین با افزایش بهزیستی ذهنی، زوجین هیجانات و عواطف مثبت بیشتری نشان می‌دهند و به مشکلات به‌عنوان پدیده‌ای مثبت می‌نگرند و به‌طور مناسب درصدد حل آنها برمی‌آیند (سپهریان آذر و همکاران، 1395) که همگی در رضایت از رابطۀ زناشویی تأثیر بسزایی دارد و با توجه به اینکه رابطۀ زناشویی موفق یکی از پیش‌بین‌های خیانت زناشویی است، بهزیستی ذهنی می‌تواند بر نگرش افراد به خیانت زناشویی تأثیر بگذارد.

با توجه به آنچه ذکر شد، به نظر می‌رسد نگرش مذهبی و بهزیستی ذهنی ازجمله عواملی‌اند که روی نگرش افراد به خیانت تأثیرگذارند. افراد دیندار از قوانینی پیروی می‌کنند که این قوانین افراد را به انجام واجبات، ترغیب و از انجام محرمات، منع می‌کند. با توجه به اینکه خیانت زناشویی نیز ازجمله گناهان کبیره است و دین اسلام نیز آن را نکوهش کرده است، درنتیجه، هرچه نگرش مذهبی فرد بالاتر باشد، فرد دیدگاه منفی‌تری نسبت به خیانت دارد. همچنین هرچه افراد از بهزیستی ذهنی بیشتری برخوردار باشند، هیجانات مثبت بیشتری نشان می‌دهند و با واکنش مثبت همسر نیز روبه‌رو می‌شوند و به مشکلات به دید پدیده‌ای مثبت می‌نگرند و با ارتباط متقابل مناسب، آنان را حل می‌کنند؛ درنتیجه، از رضامندی بیشتری برخوردار می‌شوند. بدیهی است هرچه انتظارات و خواسته‌های افراد از ازدواج، بیشتر برآورده شود، روابط زوجین مستحکم‌تر و پایدارتر می‌شود و از بروز مشکلات و آسیب‌هایی ازجمله خیانت زناشویی در امان خواهند ماند که سبب فروپاشی کانون خانواده می‌شود.

درﻣﺠﻤﻮع، نتایج پژوهش ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ ارائه ﯾﮏ ﻣﺪل ﺳﺎﺧﺘﺎری توانست نشان دهد مذهب در بهبود بهزیستی ذهنی نقش تأثیرگذاری دارد. همچنین نقش این ابعاد را در کاهش نگرش افراد به خیانت زناشویی روشن ساخت. در این پژوهش، انتخاب افراد به روش غیرتصادفی (دردسترس) بود و بنابراین، در تعمیم نتایج به جامعه باید احتیاط بیشتری صورت گیرد. همچنین یکی دیگر از محدودیت‌های پژوهش استفاده از پرسشنامه است؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آینده از سایر روش‌ها مانند مصاحبه به‌منظور به دست آوردن نتایج مطلوب استفاده شود. با توجه به کوچک‌بودن نمونۀ مورد پژوهش، پیشنهاد می‌شود این روش روی گروههای بزرگ‌تر بررسی مجدد شود تا اعتبار آن با اطمینان بیشتری برآورد شود. پژوهش حاضر روی زنان متأهل صورت گرفت؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود برای جامعۀ مردان نیز بررسی شود.



[1] infidelity

[2] Religious attitude

[3] subjective well-being

1 Brand, Markey, Mills & Hodges

2 Atkins

3 Jacobson

[7] Positive & Negative Affect Scale

[8] The Satisfaction With Life Scale

[9] Attitudes Toward Infidelity Scale

1 الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

ابراهیمی، م.، صیدی، م. س.، رحیمی، ز. (1396). معنویت در خانواده؛ از خیانت تا بخشودگی زناشویی. دومین کنفرانس سراسری پژوهش‌های نوین در روانشناسی و علوم اجتماعی. مرکز همایش‌های بین‌المللی جزیرۀ کیش، 9 خرداد.
اله‌بخشی، ب.، قمری، م. (1396). رابطۀ بهزیستی ذهنی با میزان سازگاری زناشویی در دانشجویان متأهل. اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ، آسیب‌شناسی روانی و تربیت. تهران، دانشگاه الزهرا،13 و 14 اردیبهشت.
بشرپور، س. (1394). جهت‌گیری مذهبی درونی و بیرونی و استعداد خیانت زناشویی. کنگره انجمن روانشناسی معاصر، 5، 251-249.
روحانی، ع.، معنوی‌پور، د. (1387). رابطۀ عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت زناشویی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مبارکه. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 10 (36-35)، 206-189.
سپهریان آذر.، ف؛ محمدی، ن.، بدلپور، ز.، نوروززاده، و. (1395). رابطۀ امیدواری و شادکامی با رضایت زناشویی. سلامت و مراقبت، 18 (1)، 44-37.
سرگلزایی، م.، بهدانی، ف.، وثوق، ا.، قربانی، ا. (1381). مطالعۀ همبستگی فعالیت‌های مذهبی با اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد در دانشجویان دانشگاه سبزوار. فصلنامۀ اصول بهداشت روانی، 13 (14)، 30-24.
شاه سیاه، م.، بهرامی، ف.، محبی، س.، تبرایی، ی. (1390). همبستگی بین بهزیستی ذهنی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین. مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی قم، 5 (4)، 67-61.
شاهی، ع.، غفاری، ا.، قاسمی، خ. (1390). رابطۀ سلامت روان و رضایت‌مندی زناشویی زوجین. مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه (بهبود)، 15 (2)، 126-119.
شیوه، ش.، موسوی، ع. ا. (1394). پیش‌بینی نگرش به خیانت براساس عملکرد جنسی در دانشجویان زن متأهل. دومین کنفرانس بین‌المللی روانشناسی، علوم تربیتی و سبک زندگی.مشهد، دانشگاه تربت حیدریه، 8 بهمن.
صحرائیان، ع.، غلامی، ع.، امیدوار، ب. (1390). رابطۀ نگرش مذهبی و شادکامی در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز. افق دانش، 17(1)، 74-69.
عجم، ع. ا. (1393). ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﯿﻦ ﺗﻌﺎﺭﺽ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﻭ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺁﻥ ﺩﺭ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ. ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﻣﻠﯽ ﺗﻮﺳﻌۀ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ، ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، مرکز راهکارهای دستیابی به توسعۀ پایدار و مؤسسۀ مهر اروند، 20 آبان.
علی اکبری دهکردی، م؛ محتشمی، ط، پیمان‌فر، الف؛ برجعلی، الف. (1393). مقایسۀ سطوح مختلف نگرش مذهبی بر احساس معنا، تنهایی و شادکامی در زندگی سالمندان تحت پوشش سازمان بهزیستی. سالمند، 9 (4)، 305-297.
علی‌تبار، س. ه.، قنبری، س.، زاده محمدی، ع.، حبیبی، م. (1393). بررسی رابطۀ بین روابط جنسی پیش از ازدواج با نگرش به روابط فرازناشویی. فصلنامۀ خانواده پژوهی، 10 (38)، 267-255.
کاوه، س. (1387). همسران و بی‌وفایی و خیانت: بررسی عوامل مؤثر و شناخت ویژگی‌ها و عوامل تشکیل‌دهنده و پیامدهای ناشی از عارضۀ بی‌وفایی و خیانت میان همسران. تهران: سخن.
کرمانی مامازندی، ز.، دانش، ع. (1390). تاثیر نگرش مذهبی و هیجان خواهی بر سازگاری زناشویی دبیران متأهل شهرستان پاکدشت. مطالعات روانشناختی، 7 (2)، 154-129.
گل محمدیان، م. (1395). تأثیرات آموزش هوش اخلاقی، معنوی و فرهنگی بر عملکرد خانوادگی زنان. فصلنامۀ فرهنگی تربیتی زنان و خانواده، 10 (34)، 69-51.
مؤمنی جاوید، م.، شعاع کاظمی، م. (1390). تأثیر روان‌درمانی زوجینی بر کیفیت زندگی زوجین آسیب‌دیده از خیانت‌های زناشویی در تهران. مجلۀ تخصصی پژوهش و سلامت 1 (1).
مؤمنی، خ، کرمی، ج و حویزی زادگان، ن. (1396). راﺑﻄۀ ﻫﯿﺠﺎن ﺧﻮاﻫﯽ، ﻋﺎﻃﻔۀ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﯽ و ﻧﺎﮔﻮﯾﯽ ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻧﺖ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ. مجلۀ سلامت و مراقبت، 19 (4)، 231-221.
نیکویی، م.، سیف، س. (1384). بررسی رابطۀ دینداری با رضایتمندی زناشویی. پژوهش‌های مشاوره (تازه‌ها و پژوهش‌های مشاوره)، 4 (13)، 79-61.
یوسفی، ن.، اعتمادی، ع.، بهرامی، ف.، بشلیده، ک.، شیربگی، ن. (1389). بررسی روابط ساختاری آسیب‌شناسی خودتمایزی در خانواده درمانی بوونی با بهزیستی ذهنی، سلامت روانی و بهداشت کیفیت زناشویی «برازش نظریه بوون». مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، 12 (3)، 76-68.
یوسفی، ن.، کریمی پور، ب.، امانی، ا. (1396). بررسی مدل باورهای مذهبی، سبک‌های حل تعارض و تعهد زناشویی با نگرش نسبت به خیانت زناشویی. دو فصلنامۀ مشاوره کاربردی، 7 (1)، 64-47.
Aghili, M., & Venkatesh Kumar, G. (2008). Relationship between religious attitude and happiness among professional employees. Journal of the indian academy of applied psychology, 34, 66-69.
Allen, E. S., & Atkins, D. C. (2012). The association of divorce and extramarital sex in a representative US sample. Journal of Family Issues, 33(11), 1477-1493.
Allen, E. S., Atkins, D. C., Baucom, D. H., Snyder, D. K., Gordon, K. C., & Glass, S. P. (2005). Intrapersonal, interpersonal, and contextual factors in engaging in and responding to extramarital involvement. Clinical Psychology: Science and Practice, 12(2), 101-130.
Alterman, A. I., Cacciola, J. S., Ivey, M. A., Coviello, D. M., Lynch, K. G., Dugosh, K. L., & Habing, B. (2010). Relationship of mental health and illness in substance abuse patients. Personality and individual differences, 49(8), 880-884.
Amato, P. R., & Previti, D. (2003). People's reasons for divorcing: Gender, social class, the life course, and adjustment. Journal of family issues, 24(5), 602-626.
Amato, P. R., & Rogers, S. J. (1997). A longitudinal study of marital problems and subsequent divorce. Journal of marriage and the Family,59 (3) 612-624.
Atkins, D. C., & Kessel, D. E. (2008). Religiousness and infidelity: Attendance, but not faith and prayer, predict marital fidelity. Journal of Marriage and Family, 70(2), 407-418.
Atkins, D. C., Baucom, D. H., & Jacobson, N. S. (2001). Understanding infidelity: Correlates in a national random sample. Journal of family psychology, 15(4), 735.
Beach, S. R., Jouriles, E. N., & O'leary, K. D. (1985). Extramarital sex: Impact on depression and commitment in couples seeking marital therapy. Journal of Sex & Marital Therapy, 11(2), 99-108.
Boekhout, B. A., Hendrick, S. S., & Hendrick, C. (2003). Exploring infidelity: Developing the relationship issues scale. Journal of Loss &Trauma, 8(4), 283-306.
Brand, R. J., Markey, C. M., Mills, A., & Hodges, S. D. (2007). Sex differences in self-reported infidelity and its correlates. Sex Roles, 57(1-2), 101-109.
Buss, D. M. (1991). Conflict in married couples: Personality predictors of anger and upset. Journal of personality, 59(4), 663-688.
Cano, A., & O'leary, K. D. (2000). Infidelity and separations precipitate major depressive episodes and symptoms of nonspecific depression and anxiety. Journal of consulting and clinical psychology, 68(5), 774.
Charny, I. W., & Parnass, S. (1995). The impact of extramarital relationships on the continuation of marriages. Journal of Sex & Marital Therapy, 21(2), 100-115.
Dainton, M. (2000). Maintenance behaviors, expectations for maintenance, and satisfaction: Linking comparison levels to relational maintenance strategies. Journal of Social and Personal Relationships, 17(6), 827-842.
Deiner, E., Lucas, R. E., & Oishi, S. (2002). Subjective well-being: The science of happiness and life satisfaction. Handbook of positive psychology, 63-73.
Diener, E. (2000). Subjective well-being: The science of happiness and a proposal for a national index. American psychologist, 55(1), 34.
Diener, E. D., Emmons, R. A., Larsen, R. J., & Griffin, S. (1985). The satisfaction with life scale. Journal of personality assessment, 49(1), 71-75.
Diener, E., & Ryan, K. (2009). Subjective well-being: A general overview. South African Journal of Psychology, 39(4), 391-406.
Diener, E., Suh, E. M., Lucas, R. E., & Smith, H. L. (1999). Subjective well-being: Three decades of progress. Psychological bulletin, 125(2), 276.
Dollahite, D. C., Hawkins, A. J., & Parr, M. R. (2012). “Something more”: The meanings of marriage for religious couples in America. Marriage & Family Review, 48(4), 339-362.
Dollahite, D. C., & Lambert, N. M. (2007). Forsaking all others: How religious involvement promotes marital fidelity in Christian, Jewish, and Muslim couples. Review of Religious Research, 43(3), 290-307.
Gordon, K. C., Baucom, D. H., & Snyder, D. K. (2004). An integrative intervention for promoting recovery from extramarital affairs. Journal of Marital and Family Therapy, 30(2), 213-231.
Gordon, K. C., Baucom, D. H., & Snyder, D. K. (2005). Treating couples recovering from infidelity: An integrative approach. Journal of clinical psychology, 61(11), 1393-1405.
Gull, F., & Dawood, S. (2013). Religiosity and subjective well-being amongst institutionalized elderly in Pakistan. Health promotion perspectives, 3(1), 124-128.
Hertlein, K. M., Ray, R., Wetchler, J. L., & Killmer, J. M. (2003). The role of differentiation in extradyadic relationships. Journal of Couple & Relationship Therapy, 2(4), 33-50.
Huston, T. L., Caughlin, J. P., Houts, R. M., Smith, S. E., & George, L. J. (2001). The connubial crucible: Newlywed years as predictors of marital delight, distress, and divorce. Journal of personality and social psychology, 80(2), 237.
Kim, Y., Seidlitz, L., Ro, Y., Evinger, J. S., & Duberstein, P. R. (2004). Spirituality and affect: A function of changes in religious affiliation. Personality and Individual Differences, 37(4), 861-870.
Koenig, H. G. (2004). Spirituality, wellness, and quality of life. Sexuality. Reproduction and Menopause, 2(2), 76-82.
Lambert, N. M., & Dollahite, D. C. (2006). How religiosity helps couples prevent, resolve, and overcome marital conflict. Family Relations, 55(4), 439-449.
Lambert, N. M., & Dollahite, D. C. (2008). The threefold cord: Marital commitment in religious couples. Journal of Family Issues, 29(5), 592-614.
Mahoney, A., Pargament, K. I., Jewell, T., Swank, A. B., Scott, E., Emery, E., & Rye, M. (1999). Marriage and the spiritual realm: The role of proximal and distal religious constructs in marital functioning. Journal of family psychology, 13(3), 321.
Mahoney, A., Pargament, K. I., Tarakeshwar, N., & Swank, A. B. (2008). Religion in the home in the 1980s and 1990s: A meta-analytic review and conceptual analysis of links between religion, marriage, and parenting. Journal of family psychology, 15(4), 559- 596.
Myers, D. G. (2000). The funds, friends, and faith of happy people. American psychologist, 55(1), 56.
Seligman, M. E., & Csikszentmihalyi, M. (2000). Positive psychology: An introduction. American Psychological Association. 55(1), p. 5.
Shackelford, T. K., Besser, A., & Goetz, A. T. (2008). Personality, marital satisfaction, and probability of marital infidelity. Individual Differences Research, 6(1), 13-25.
Shackelford, T. K., Buss, D. M., & Weekes-Shackelford, V. A. (2003). Wife killings committed in the context of a lovers triangle. Basic and Applied Social Psychology, 25(2), 137-143.
Tay, L., Li, M., Myers, D., & Diener, E. (2014). Religiosity and subjective well-being: An international perspective. In Religion and spirituality across cultures (pp. 163-175). Springer, Dordrecht.
 Treas, J, & Giesen, D. (2000). Sexual infidelity among married and cohabiting Americans. Journal of marriage and family, 62(1), 48-60.
Tuttle, J. D., & Davis, S. N. (2015). Religion, infidelity, and divorce: Reexamining the effect of religious behavior on divorce among long-married couples. Journal of Divorce & Remarriage, 56(6), 475-489.
Uthaug, M. V. (2016). The Relationship Between Narcissistic Traits and Attitude Towards Infidelity (Doctoral dissertation, Empire State College).
Van Hoorn, A. (2007). A short introduction to subjective well-being: Its measurement, correlates and policy uses. Knowledge and policy (Prepared for the international conference). University of Rome ‘Tor Vergata’, 2-3 April.
Watson, D., Clark, L. A., & Carey, G. (1988). Positive and negative affectivity and their relation to anxiety and depressive disorders. Journal of abnormal psychology, 97(3), 346-353.
Whatley, M. A. (2008). Attitudes toward infidelity scale. J Soc Psychol, 133, 547-51.
Whisman, M. A., Dixon, A. E., & Johnson, B. (1997). Therapists' perspectives of couple problems and treatment issues in couple therapy. Journal of Family Psychology, 11(3), 361-366.
Yang, K. P., & Mao, X. Y. (2007). A study of nurses’ spiritual intelligence: A cross-sectional questionnaire survey. International journal of nursing studies, 44(6), 999-1010.
Yeniceri, Z., & Kökdemir, D. (2006). university student's perceptions of, and explanations for infidelity: the development of the infidelity questionnaire (INFQ). Social Behavior & Personality: an international journal, 34(6), 639-650.