پیش‌بینی احساس تنهایی جوانان براساس کیفیت ارتباط آنها با خدا

نویسندگان

1 کارشناس ارشد روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

2 استادیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

3 کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

4 کارشناس روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران

چکیده

پژوهش حاضر با هدف پیش­بینی احساس تنهایی جوانان، با توجه به کیفیت ارتباط آنها با خداوند، انجام شد. جمعیت این مطالعه جوانان 18 تا 35 ساله شهر تهران بود که از میان آنها 232 نفر به صورت نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند و به دو پرسش­نامه احساس تنهایی ایرانی (ILQ) (رحیم­زاده) و پرسش­نامه کیفیت ارتباط با خدا (بام اول؛ مظاهری، پسندیده و صادقی) پاسخ دادند. داده­ها با استفاده از روش همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته­ها حاکی از آن بود که مؤلفه­های بیم و یأس نسبت به خدا،پیش­بین­های مثبت احساس تنهایی و محبت به خدا، پیش­بین منفی احساس تنهایی است. به طور کلی، هرچه فرد ارتباط مطلوب­تری با خدا داشته باشد و جنبه­های ایمان را در خود تقویت نماید، احساس تنهایی کمتری خواهد داشت و هرچه این رابطه از مطلوبیت کمتری برخوردار باشد، احساس تنهایی فرد نیز بیشتر خواهد بود.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Prediction of Loneliness on the Basis of Quality of Relationship with God in Young People

نویسندگان [English]

  • Fateme Ghabezi 1
  • Shahla Pakdaman 2
  • Reihane Pasban 3
  • Leila Moradkhani 4
1 MA in Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti Universiry, Tehran, Iran
2 Assistant Professor, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti Universiry, Tehran, Iran
3 MA in Educational Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti Universiry, Tehran, Iran
4 Bachelor in Clinical Psychology, Faculty of Education and Psychology, Shahid Beheshti Universiry, Tehran, Iran
چکیده [English]

The aim of this study was prediction of loneliness on the basis of quality of relationship with God in young people. Population of the study was 18-35 years old people in Tehran, fromwhich 232 persons were chosen in public places by available sampling method. They completed 2 questionnaires: Iranian Loneliness Questionnaire (ILQ; Rahimzadeh) and Quality of Relationship with God (Mazahery, Pasandideh, & Sadeghi).The data was analyzed using correlation and multiple regression methods. Results showed that the components of fear and disappointment about god are the positive predictors of loneliness, but affection to God is the negative predictor of loneliness. The findings revealed that the more the relationship with, and faith to god is strong, the less an individual would experience loneliness. And also lower levels of desirability in the relationship would increase loneliness.

کلیدواژه‌ها [English]

  • loneliness
  • relationship with God
  • fear
  • disappointment
  • affection

احساس تنهایی تجربه­ای مشترک میان انسان­ها است که هر فردی کم و بیش آن را تجربه کرده و با آن مواجه شده است؛ تا جایی که آمارها نشان می­دهند که 80% از جوانان زیر 18 سال و 40% از بزرگسالان بالای 65 سال حداقل در برخی مواقع با این احساس ناخوشایند رو به رو شده­اند (هاوکلی و کسیوپو،2010). دی­یانگ گرولد و وان­تیلبرگ (2010) بیان می­کنند که احساس تنهایی ارزیابی ذهنی فرد از موقعیتی است که در آن قرار دارد، به گونه­ای که اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش را کمتر ازحد مورد انتظار خود ارزیابی کند و یا در روابط دوستانه و صمیمانه خود به آن میزان که می­خواهد احساس صمیمیت نکند، دچار احساس تنهایی خواهد شد. به این ترتیب می­توان احساس تنهایی را مترادف با انزوای اجتماعی ادراک شده[1]  و نه لزوماً انزوای عینی اجتماعی[2]  دانست. به عبارتی دیگر، یک فرد می­تواند به تنهایی زندگی کند و احساس تنهایی نداشته باشد؛ در حالی که ممکن است فردی دیگر حتی در یک محیط اجتماعی به ظاهر غنی نیز احساس تنهایی کند.به همین دلیل است که گفته می­شود احساس تنهایی یک تجربه ذهنی منفی و برآمده از ارزیابی شناختی فرد درباره کمیت و کیفیت روابط اجتماعی خویش است؛ به گونه‌ای که هرچه فاصله میان این ارزیابی شناختی با آنچه که فرد از روابط اجتماعی خود انتظار دارد، بیشتر باشد، احساس تنهایی بیشتر خواهد بود (هاوکلی و کاسیوپو،2010). بنابراین، میزان احساس تنهایی فرد بستگی به انتظارات او از روابط اجتماعی دارد.

الهاگین (2004) نیز در تعریف احساس تنهایی بیان می­کند که تنهایی تجربه فردی ناخوشایندی است، مانند تفکر فرد مبنی بر متمایز بودن او از دیگران، که با مشکلات رفتاری قابل مشاهده­ای مانند غمگینی، عصبانیت و افسردگی همراه بوده و ناهمخوانی بین توقعات و آرزوهای فرد با امکان دستیابی او به این آرزوها را در روابط اجتماعی نشان می­دهد و به صورت رفتارهایی نظیر اجتناب از تماس با دیگران مشخص می­شود. احساس تنهایی به عنوان یکی از عوامل تهدید کننده سلامت روان در نظر گرفته می­شود. پژوهش­ها نشان می­دهند این تجربه منفی با افزایش افکار خودکشی (کید،2004)، افسردگی (نانجل، ارلی، نیومن، ماسون و کارپنتر،2003)، اضطراب (جانسون، لوی، اسپنسری و ماهونی- ورلی،2001) و حتی آسیب در عملکردهای شناختی مغز مانند آلزایمر (ویلسون،کروگر، آرنولد، اشنایدر، کلی و همکاران،2007) در ارتباط است.

در دهه­های اخیر در میان عواملی که پژوهشگران برای کاهش احساس تنهایی ذکر می­کنند، نقش مذهب و معنویت به خوبی قابل مشاهده است. برخی مطالعات نشان داده­اند که میزان احساس تنهایی فرد متأثر از کیفیت رابطه او با خداوند است. کرک­پاتریک و شاور (1992) دریافتند که در میان افرادی که به خدا معتقد هستند، آن گروهی که دلبستگی ایمنی را میان خود و خداوند گزارش می­دهند، نسبت به افرادی که دارای دلبستگی ناایمن به خدا هستند، کمتر دچار افسردگی و احساس تنهایی هستند. شواب و پترسون (1990) نیز بیان می­کنند که احساس تنهایی با تصوری که افراد از خداوند دارند (نه صرفاً اعتقاد داشتن به وجود خدا، بلکه نوع تصور آنها از خداوند و رابطه آنها با او) در ارتباط است. آنها دریافتند افرادی که خدا در نظرشان حمایت­گر و یاری­دهنده است کمتر از افرادی که تصویر غضب­ناکی از خداوند دارند، احساس تنهایی می­کنند. همچنین عقاید مذهبی می­تواند از طریق اثرگذاری بر حمایت اجتماعی ادراک­شده، احساس تنهایی را کاهش دهد. روکیچ و ونگاس (2012) در این باره بیان می­کنند که دین­داری، الگوی مقابله با احساس تنهایی را تحت تأثیر قرار می­دهد و می­تواند دیدگاه فرد به زندگی، رفتارها و تعاملات اجتماعی را تغییر دهد. پالوتزیان و الیسون (1982) نیز معتقدند که بهزیستی معنوی از یک سو باعث می­شود که فرد احساس کند نیرویی برتر، حامی و پشتیبان او است و از سوی دیگر سبب ایجاد روابط بهتر فرد با دیگران می­شود. به این ترتیب دین­داری و بهزیستی معنوی می­توانند منابع حمایت اجتماعی را برای فرد افزایش دهند.

به عقیده پترسون (2000) دوستی با خدا و بندگی او با ایجاد این احساس در فرد که خداوند حامی و مراقب اوست، منجر به کاهش احساس رها شدگی، پوچی و تنهایی و افزایش میزان رضایت فرد از زندگی می­شود. همچنین بنا به گفته پارگامنت، انسینگ، فالگوت، السن، ریلی و همکاران (1990) خدا می­تواند به عنوان عضو دیگری از شبکه روابط اجتماعی در نظر گرفته شود. در نتیجه برقرای یک ارتباط مثبت و ایمن با خداوند می‌تواند بخشی از کاستی­ها و خلاء­های موجود در سایر روابط اجتماعی (مانند رابطه با دوستان، خانواده و ...) و در نتیجه احساس تنهایی فرد را کاهش دهد. مطالعات دیگری نیز نشان می­دهند که میان دلبستگی ایمن به خدا و احساس تنش در برابر حوادث استرس­زای زندگی[3]  ارتباط معکوسی وجود دارد و تصویری که فرد از خدا دارد، می­تواند تا حدودی تنش ناشی از این حوادث را تعدیل نماید و ویژگی­های روان­شناختی و عواطف مثبتی مانند امید و خوش­بینی را افزایش دهد؛ در مقابل وجود دلبستگی اضطرابی به خدا پیش­بینی کننده نشانه‌های نورزگرایی[4] و عواطف منفی[5]  بیشتر است (برادشاو، الیسون و مارکوم،2010؛ لو و سیم[6]،2003، نقل از زاهد بابلان، رضایی جمالویی و حرفتی سبحانی،1391؛ روات و کرک-پاتریک،2002).

همچنین می­توان یکی از زمینه­های احساس تنهایی را بافت­های فرهنگی فردگرا دانست. در بافت فرهنگی فردگرا، فرد به مثابه یک موجود مستقل و خودکفا دیده می­شود که رفتارهای او از طریق یک مجموعه متمایز از صفات و ویژگی­ها تعیین می­شود. در مقابل، در بافت­های فرهنگی جمع­گرا، فرد در تعامل با دیگران دیده می­شود و بر این اساس رفتار وی نتیجه پاسخ­دهی به نقش­های اجتماعی و روابط بین فردی است (انگ و هوان،2006). از این رو فردگرایی می­تواند با ایجاد تغییراتی در کمّ و کیف روابط اجتماعی، موجب بروز بیشتر احساس تنهایی شود. در همین راستا برخی مطالعات نشان می­دهند که جامعه ایران که از جمله کشورهای در حال توسعه است، دچار تغییراتی در الگوهای اجتماعی– فرهنگی شده و در مسیر فردگرایی قرار گرفته است (اعظم­زاده و توکلی،1386) و برخی پژوهش­ها مؤیّد افزایش فردگرایی در جامعه ایرانی و به­ویژه در جوانان هستند (مانند معیدفر و صبوری خسروشاهی، 1389 و بهروان و علیزاده، 1387).این یافته­ها حاکی از آن هستند که به دنبال بروز تغییرات در الگوهای اجتماعی – فرهنگی، روابط اجتماعی جوانان نیز دست­خوش تغییراتی قرار گرفته است (مانند کاهش ارتباطات حضوری و مجازی شدن ارتباطات اجتماعی) که می­تواند زمینه­های بروز احساس تنهایی را در آنها افزایش دهد.

بنابر این، از آنجا که در سال­های اخیر، احساس تنهایی به عنوان یکی از موضوعات مهم روانشناختی و اجتماعی در تمام جوامع و گروه­ها و به طور خاص در میان جوانان مطرح شده­است (خصوصاً در جامعه ایران که در حال گذار به سمت فردگرایی است و این به نوبه خود موجب افزایش فردیت و احساس تنهایی در جوانان می­شود) و تأثیر و اهمیتی که برقراری یک رابطه مثبت و مطلوب با خداوند در این زمینه دارد، پژوهش حاضر بر آن است تا بر اساس نوع و کیفیت رابطه افراد با خداوند و میزان احساس نزدیکی (ایمان) یا دوری از او (کفر)، میزان احساس تنهایی آنها مورد بررسی قرار دهد. با توجه به پیشینه پژوهش، فرضیه این مطالعه این است که کیفیت رابطه فرد با خدا (در ابعاد مطلوب یا نامطلوب آن) بر میزان احساس تنهایی فرد تأثیر دارد؛ به­طوری که جنبه­های مطلوب این ارتباط موجب کاهش احساس تنهایی و جنبه-های نامطلوب آن موجب افزایش احساس تنهایی در فرد می­شود.

 

روش

روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه:پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی بود که با هدف پیش­بینی احساس تنهایی بر اساس کیفیت و نوع رابطه با خدا در جامعه آماری جوانان 18 تا 35 ساله شهر تهران صورت گرفته­است که از این میان، تعداد 232 نفر، به شیوه نمونه­گیری در دسترس و با مراجعه با اماکن عمومی سطح شهر(مانند کتابخانه­ها، پارک­ها و دانشگاه­ها) انتخاب شدند و به ابزارهای پژوهش پاسخ دادند. دلاور (1388) حداقل حجم نمونه لازم برای مطالعات توصیفی را 100 نفر بیان می­کند.

ابزار سنجش:  پرسش­نامه احساس تنهایی ایرانی[7]  (ILQ)):این پرسش­نامه به منظور شناسایی ساختار عاملی احساس تنهایی دانشجویان ایرانی و دستیابی به تبیینی متناسب با فرهنگ و جامعه ایرانی تهیه شده است و دربرگیرنده 43 گویه است که در یک مقیاس 4 درجه­ای لیکرت (کاملاً موافقم، موافقم، مخالفم و کاملاً مخالفم) نمره­گذاری می­شود.این پرسش­نامه شامل 5 عامل خانواده، دوستان/ همگنان، هیجانی/ عاطفی، فردیت/ فاصله با دیگران و معنوی/ مذهبی است. عامل اول با 14 گویه، کمیت و کیفیت روابط فرد با خانواده را مورد بررسی قرار می­دهد؛ عامل دوم با 12 گویه، احساس تنهایی فرد در ارتباط با دوستان، هم­کلاسی­ها و به طور کل دیگران را اندازه­گیری می­کند؛ عامل سوم با 8 گویه بیان­گر احساس­ها، هیجانات و عواطف فرد است؛ 4 گویه عامل چهارم به احساس متفاوت بودن با دیگران، عدم درک شدن توسط دیگران و داشتن انتظارات بیش از حد از آنها و فقدان ادراک صمیمیت و صداقت در اطرافیان می­پردازد و عامل پنجم نیز با 5 گویه به ارتباط فرد با خدا توجه دارد. لازم به ذکر است که در این مطالعه از نمره کلی احساس تنهایی برای انجام محاسبات استفاده می­شود. رحیم­زاده (1390) ضریب آلفای کرونباخ را برای کل آزمون 94/0 و برای عامل اول 89/0، عامل دوم 82/0، عامل سوم 85/0، عامل چهارم 66/0 و عامل پنجم 86/0 گزارش کرده است. همچنین این پرسش­نامه همبستگی بالا و قابل قبولی (دامنه 56/0 تا 78/0) با مقیاس­های احساس تنهایی UCLA، مقیاس احساس تنهایی دی­یانگ گرولد (1985) و احساس تنهایی هیجانی – اجتماعی بزرگسالان (2004) نشان داده است (مراجعه شود به رحیم­زاده،1390).در پژوهش قابضی (1392) نیز ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسش­نامه 93/0 و برای خرده مقیاس­ها در دامنه 65/0 تا 89/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر نیز میزان ضریب آلفا برای کل آزمون 939/0، برای عامل خانواده914/0، عامل دوستان/ همگنان 849/0، عامل هیجانی/ عاطفی 839/0، عامل فردیت/ فاصله با دیگران 657/0 و عامل معنوی/ مذهبی 846/0 به دست آمد.

پرسش­نامه کیفیت رابطه فرد با خدا (بام اول): این پرسش­نامه با استناد به متون اسلامی (قرآن و سنّت) و بر اساس یک الگوی نظری سه بعدی (مثلث ایمان) به بررسی کیفیت رابطه انسان با خدا می­پردازد. ابزار مذکور که دارای 67 گویه است و به صورت مقیاس 5 درجه­ای لیکرت تنظیم شده است، شامل 15 گویه برای اندازه­گیری مؤلفه بیم یا ترس از خدا، 15 گویه برای اندازه­گیری مؤلفه امید یا نیاز به خدا، 16 گویه برای اندازه­گیری مؤلفه محبت به خدا است. همچنین برای سنجش هر یک از مؤلفه­های عداوت نسبت به خدا، یأس و تجرّی نیز هفت ماده در نظر گرفته شده است. مظاهری و همکاران (1390) سه مؤلفه اول را بعد ایمان (ارتباط مطلوب با خدا) و سه مؤلفه دوم را بعد کفر (ارتباط نامطلوب با خدا) نامیده­اندو نام این پرسش­نامه نیز از سه مؤلفه بعد ایمان (بیم، امید و محبت – بام- ) برگرفته­اند. همچنین آنها اعتبار این پرسش­نامه را از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ روی نمونه­ای به حجم 810 نفر مورد بررسی قرار دادند. نتایج مطالعه آنها نشان داد که ضریب آلفای کل برای 67 گویه 87/0 و برای خرده­مقیاس بیم 80/0، امید 76/0، محبت به خدا 89/0، عداوت 71/0، یأس 75/0 و تجری 64/0 است. در پژوهش حاضر نیز ضریب آلفای کل برابر با 876/0 و ضریب آلفا برای هریک از خرده مقیاس­های بیم 845/0، امید801/0، محبت به خدا 924/0، عداوت 871/0، یأس 641/0 و تجری 829/0 به دست آمد که بیان­گر اعتبار بالای این ابزار است.

 

یافته­ها

در این بخش به بررسی یافته­های پژوهش پرداخته می­شود. میانگین سنی شرکت­کنندگان 21 سال بود و 4/75 درصد آزمودنی­ها دختر (168) و 3/23 درصد آنها پسر (54) بودند. علاوه بر این میزان تحصیلات 17% درصد شرکت­کنندگان در پژوهش دیپلم (38 نفر)، 8/59% کارشناسی (134 نفر)، 21% کارشناسی ارشد (47 نفر) و 2/2% آنها دکترا (5 نفر) بود.

یافته­های حاصل از این مطالعه که با استفاده از روش­های همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد بررسی قرار گرفته­اند، در جداول 1 و 2 آمده است.

 

 

جدول (1) ضرایب همبستگی مؤلفه­های کیفیت رابطه با خدا و احساس تنهایی

 

متغیرها

بیم

امید

محبت

یأس

تجری

عداوت

احساس تنهایی

امید (نیاز به خدا)

**664/0

1

 

 

 

 

 

محبت

**353/0

**710/0

1

 

 

 

 

یأس

113/0

**279/0-

**615/0-

1

 

 

 

تجرّی

041/0

**179/0-

**500/0-

**536/0

1

 

 

عداوت

038/0-

**323/0-

**650/0-

**807/0

**641/0

1

 

احساس تنهایی

122/0

**224/0-

**472/0-

**547/0

**317/0

**455/0

1

                     ** p<01/0                      

 

 

پیش از آن­که تأثیر کیفیت ارتباط با خدا بر مؤلفه­های احساس تنهایی مورد ارزیابی قرار گیرد، لازم بود که در گام اول، ارتباط و همبستگی ابعاد این دو متغیر بررسی شود تا مشخص شود که به طور کلی ارتباط میان ابعاد ارتباط با خدا و احساس تنهایی چگونه است. جدول1هم­سو با فرضیه پژوهش، بیان­گر همبستگی معنادار میان مؤلفه­های دو متغیر کیفیت رابطه با خدا و احساس تنهایی است. نتایج این جدول نشان می­دهد که میان هر یک از دو مؤلفه امید و محبت (ابعاد مطلوب ارتباط با خدا) با احساس تنهایی ارتباط منفی معناداری برقرار بود (به ترتیب 224/0-=r    و 472/0-=r)، به­طوری که با کاهش نمره­های هر یک از دو مؤلفه امید و محبت به خداوند، احساس تنهایی افزایش می­یابد (01/0  p). همچنین رابطه میان احساس تنهایی با هر یک از مؤلفه­های یأس (547/=0r)، تجری (317/=0r) و عداوت (455/=0r) (ابعاد نامطلوب ارتباط با خدا)  نیز یک رابطه مثبت و معنادار بود که نشان می­دهد هرچه نمرات فرد در این مؤلفه­ها افزایش یابد، احساس تنهایی او نیز افزایش خواهد یافت (01/0  p).

پیش از انجام تحلیل رگرسیون چندگانه، همگنی واریانس نمره­های احساس تنهایی در دختران و پسران مورد بررسی قرار گرفت و از آنجا که این نمره­ها در هر دو جنس همگن بود (501/=0p)، نتایج در جدول 2 مبتنی بر هر دو جنس ارائه شد.

 

 

جدول (2) تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش­بینی احساس تنهایی بر اساس ابعاد کیفیت رابطه با خدا

متغیر پیش­بین

R

R2

F

درجه آزادی

b

T

مقدار ثابت

 

 

 

 

-

-

بیم

606/0

367/0

**358/20

211

262/0

**218/3

امید

093/0-

911/0-

محبت

326/0-

**015/3-

یأس

331/0

**214/3

تجرّی

042/0-

588/0-

عداوت

018/0-

171/0-

                                                                                                                                                              **001/0 = p                          

 

اطلاعات حاصل از جدول 2 نشان می­دهد که مدل کلی (پیش­بینی احساس تنهایی بر اساس کیفیت ارتباط با خدا) معنادار است.به علاوه یافته­های این جدول بیان­گر آن است که مؤلفه یأس در بعد کفر و مؤلفه­های بیم و محبت در بعد ایمان سهمی اختصاصی در پیش­بین احساس تنهایی دارند. میزان R2 نشان می­دهد که به طور کلی7/36% از احساس تنهایی توسط این سه مؤلفه پیش­بینی می­شود (001/0 =P).

علاوه بر این با توجه به نتایج ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون درباره مؤلفه بیم باید گفت که این مؤلفه یک متغیر بازدارنده است که به دلیل هم­پوشی با سایر مؤلفه­ها، همبستگی معناداری را با احساس تنهایی نشان نداده است، اما در تحلیل رگرسیون و با کنار رفتن هم­پوشی­ها و کاهش واریانس ناروا، به عنوان یک پیش­بین معنادار برای احساس تنهایی مشخص شده است (هومن،1385).

بنابراین فرضیه پژوهش در زمینه برخی مؤلفه‌های ارتباط با خدا مورد تأیید قرار می‌گیرد نه در ارتباط با تمام آنها. به بیان دیگر، از میان ابعاد رابطه مطلوب با خدا مؤلفه بیم،پیش­بین مثبت (26/0 = β) و مؤلفه محبت پیش­بین منفی (32/0- = β)  و معنادار احساس تنهایی بودند و از میان ابعاد رابطه نامطلوب با خدا نیز تنها مؤلفه یأس پیش­بین مثبت و معنادار (33/0- = β) احساس تنهایی بود و سایر مؤلفه­های امید (در بعد ارتباط مطلوب) و تجری و عداوت (در بعد ارتباط نامطلوب) نقش معناداری در پیش­بینی میزان احساس تنهایی نداشتند.

 

بحث

نتایج پژوهش حاکی از آن است که در بعد ارتباط مطلوب با خدا، دو مؤلفه بیم و محبت می­توانند به طور معناداری احساس تنهایی را پیش­بینی نمایند. همانطور که در بخش یافته­ها بیان شد، با اینکه مؤلفه بیم همبستگی معناداری را با متغیر احساس تنهایی نشان نداد، در تحلیل رگرسیون با کنار رفتن واریانس­های ناروا، به عنوان یک پیش­بین معنادار مشخص شد. در مقابل مؤلفه امید که همبستگی معناداری را با این متغیر نشان داده­بود، به عنوان یک پیش­بین معنادار برای احساس تنهایی به دست نیامد. در حقیقت مؤلفه امید با وجود مؤلفه بیم و به دلیل هم­پوشی آن با این مؤلفه (66/0r = )، اطلاعاتی بیش از آنچه که مؤلفه بیم ارائه می­دهد، ارائه نمی­دهد و در کنار این مؤلفه یک پیش‌بین معنادار محسوب نمی­شود. به بیان دیگر می‌توان گفت که هرچند مؤلفه بیم در رابطه عمومی میان بعد ایمان و احساس تنهایی نقشی ندارد (بر اساس عدم معناداری ضریب همبستگی)، اما می­توان آن را یک متغیر بازدارنده دانست که در کنار سایر مؤلفه­های بعد ایمان و هم­پوشی با آنها، رابطه معناداری را با  احساس تنهایی نشان نداده­ است و در تحلیل رگرسیون، با کنار رفتن ناخالصی­ها و هم­پوشی­ها و کاهش واریانس ناروا، به عنوان یک پیش­بین معنادار مشخص شده­است (هومن،1385).

به­طور کلی نتایج نشان می­دهد که مطابق با یافته­های پژوهش­های پیشین (به طور مثال شواب و پترسون، 1990؛ پترسون، 2000؛ روات و کیرک­پاتریک، 2002 و برادشاو و همکاران،2010)، هرچه فرد نسبت به خداوند محبت بیشتری داشته باشد و احساس امنیت و حمایت شدن از جانب او را داشته باشد، احساس تنهایی نیز در او کمتر خواهد بود و هرچه چهره نا­ایمن­تری از خدا در ذهن داشته باشد و نسبت به او بیمناک باشد، بیشتر احساس تنهایی خواهد کرد. در حقیقت با وجود آن که بیم نسبت به خداوند، یکی از مؤلفه­های ارتباط مطلوب با خداست، اما در هر صورت بیان­گر ترسی است که فرد در رابطه با خدا احساس می­کند و می­توان آن را معادل با یک سبک دلبستگی ناایمن و اضطرابی نسبت به خدا تلقی کرد که می­تواند به افزایش احساس تنهایی فرد منجر شود. چرا که در صورت وجود چنین رابطه­ای، فرد به حمایت و یاری­رسانی خداوند در مشکلات مطمئن نیست و نمی­تواند در سختی­ها و مواقع استرس­زا حضور پر مهر او را در کنار خود احساس کند و آرامش یابد. این موضوع با یافته­های براد­شاو و همکاران (2010) و روات و کرک پاتریک (2002) هم­سو است. در متون دینی اسلام نیز، مؤمنان به داشتن حالتی میان خوف و رجاء توصیه می­شوند تا نه در انجام معصیت جری و نه از رحمت الهی ناامید شوند. در این‌باره امام صادق (ع) می­فرمایند :"به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از خداوند بیم داشته باش، بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند" (حرّ عاملی، 1380). بنابراین شاید بتوان گفت، بیمی که منجر به ناامیدی فرد از رحمت و بخشش خداوند شود و  در آن نشانه­هایی از محبت به خدا و امید به او وجود نداشته باشد، موجب افزایش احساس تنهایی خواهد شد.

در مقابل، محبت به خدا موجب کاهش احساس تنهایی شده است. به عبارت دیگر، مطابق با یافته‌های لو و سیم (2003؛ نقل از زاهد بابلان و همکاران،1391) و کرک­پاتریک و شاور (1992)، هرچه فرد احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری را نسبت به خدا داشته باشد و بر این باور باشد که خداوند بندگان خود را دوست دارد و آنها را مورد عنایت و رحمت خویش قرار می­دهدو در سختی­ها به آنها یاری می­رساند، احساس آرامش بیشتری دارد و هیجانات منفی مانند احساس تنهایی در او کاهش خواهد یافت. از سویی دیگر محبت به خدا و داشتن یک رابطه ایمن با او سبب شکل‌گیری رفتارهای دلبستگی مآبانه مانند در جست­و­جوی دیگران بر آمدن و نزدیک شدن به آنها می­شود (زاهد بابلان و همکاران،1391) که این نیز به نوبه خود می­تواند احساس تنهایی را در ابعاد مختلف آن کاهش دهد؛ چرا که یکی از جلوه­های محبت به خدا، داشتن الفت و دوستی با خلق او است.

در بعد ارتباط نامطلوب با خدا نیز یافته­ها نشان داد که مهمترین مؤلفه برای تبیین احساس تنهایی، مؤلفه یأس است که احساس تنهایی را به طور مثبتی پیش­بینی می­کند. به بیان دیگر، یأس را می­توان جلوه­ای از یک دلبستگی ناایمن و اجتنابی نسبت به خدا دانست، به طوری که در چنین حالتی فرد خود را از رحمت الهی دور می­بیند و هیچ امیدی به یاری خداوند در مشکلات زندگی ندارد و این موجب می­شود که در رابطه با سایر افراد و مواجهه با مشکل در دیگر زمینه­ها نیز خود را تنها و بی­پناه ببیند. این موضوع با نتایج پژوهش­های بک ومکدونالد (2004)و روات و کرک­پاتریک (2002) مطابقت می­کند. در حقیقت همانطور که این پژوهشگران بیان می­کنند، دلبستگی ناایمن و اجتنابی نسبت به خدا مشکلاتی را در سازگاری و بهزیستی روانی فرد ایجاد می­کند که یکی از آنها می­تواند افزایش احساس تنهایی در فرد باشد. این موضوع یادآور این سخن امام علی(ع)  است که "بالاترین گناه، یأس و نا امیدی از رحمت الهی است" (ری‌شهری،1377). چرا که وقتی فرد از لطف و رحمت خالق توانا و مهربان خویش ناامید باشد،هیچ امیدی به آمرزش و دستگیری او از خویش نخواهد داشت و تمام راه­های رسیدن به او را در برابر خود بسته و مسدود می‌پندارد. چنین فردی چگونه می­تواند به محبت و یاری رسانی مخلوقات (اطرافیان خویش) مطمئن باشد و در کنار آنها به آرامش دست یابد و یا در مواقع مختلف زندگی به حضور و همراهی آنها مطمئن باشد؟!

به این ترتیب، با توجه به نتایج مطالعه حاضر و با در نظر گرفتن روند افزایشی احساس تنهایی در جوانان، به نظر می­رسد یکی از راه­هایی که می­تواند به خوبی، این احساس ناخوشایند را در جوانان و سایر افراد کاهش دهد، برقراری یک رابطه محبت آمیز و ایمن با خدا و سایر موضوعات دینی و معنوی است، چرا که چنین رابطه­ای از یک سو با تغییر در نگرش­های فرد به او کمک می­کند تا در سختی­ها و مشکلات زندگی، خود را در پناه امن الهی احساس کند و آسیب کمتری، حداقل به لحاظ روحی، ببیند و از سوی دیگر با برقراری پیوندهای جدید اجتماعی (به تبع قرار گرفتن در گروه­های دینی)و ایجاد یک رابطه مثبت با دیگران (با توجه به دستورات الهی و آموزه-های دینی) احساس فردیت و تنهایی در فرد کاهش می­یابد و احساس نزدیکی بیشتری را با اطرافیان خود ادراک می­کند. شاید از این رو است که امام صادق (ع) می-فرمایند که"حب خداوند برتر از ترس از اوست" (کلینی، 1388؛ ج.1، ص.129).

همچنین با تلاش برای بالا بردن معرفت افراد و خصوصاً جوانان نسبت به خداوند، می­توان محبت آنها را نسبت به خدا افزایش داد؛ چرا که در روایات و احادیث نیز آمده­است که هرکس خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت[8]. همچنین از پیامبر اکرم (ص) نقل است که فرمودند : "خداوند به حضرت داود (ع) وحی فرمود که مرا دوست بدار و مرا محبوب خلق ساز. حضرت داود عرض کرد: چگونه تو را محبوب خلق سازم؟ خداوند فرمود: به نزد آنان مرا به نیکی یاد کن و نعمت­ها و احسان­هایی را که من به آنها نموده­ام به آنها یادآوری کن" (فیض کاشانی، 1384؛ ج.7، ص.254).

از جمله محدودیت­های مطالعه حاضر نیز می­توان به کم بودن شرکت­کنندگان پسر، در مقایسه با دختران، اشاره کرد. هرچند که تفاوت-های جنسی در این پژوهش معنادار نبود، اما چنان­چه که تعداد آزمودنی‌های پسر بیشتر بود، ممکن بود که تفاوتی میان دو جنس مشاهده شود. همچنین شیوه­ نمونه­گیری در دسترس نیز یکی دیگر از محدودیت­های این مطالعه به شمار می­رود که امکان تعمیم­دهی نتایج را به سایر گروه­های جامعه محدود می­نماید. به علاوه، با وجود آن که تلاش پژوهشگران در این پژوهش، دسترسی به گروه­های مختلف و عموم جوانان شهر تهران بود، اما بیشتر افراد نمونه در این پژوهش را جوانان تحصیل‌کرده (جوانان دانشجو و حاضر در محیط کتابخانه­ها) تشکیل داده­اند که می­تواند نتایج پژوهش را تحت تأثیر قرار داده باشد. بنابراین می­توان در مطالعات بعدی، با مراجعه به اماکنی مانند مساجد و یا مراکز خرید، به نمونه معرف­تری از جامعه دسترسی پیدا کرد. علاوه بر این، پیشنهاد می­شود که در مطالعات بعدی میزان اعتقاد افراد به خدا و یا پایبندی آنها به دین نیز سنجیده شود تا بر این اساس، نتایج با ظرافت بیشتری تبیین شوند.



[1] perceived social isolation

[2] objective social isolation

[3] stressful life events

[4] neuroticism

[5] negative affects

[6] Loh & Sim

[7] Iranian Loneliness Questionnaire

[8] امام حسن(ع) : من أعرَفَ الله أحبَّه. تنبیه الخواطر، ج.1، ص.52

اعظم­زاده،م. و توکلی، ع. (1386). فرد گرایی، جمع‌گرایی و دینداری. فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، 3 (9)، 125-101.
بهروان، ح. و علیزاده، ا. (1387). بررسی فرد گرایی و عوامل مؤثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد. مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، 2، 26-1.
حرّ عاملی، م. (1380).  جهاد النفس وسائل الشیعه (چاپ اول). ترجمه ع. افراسیابی. قم: نهاوندی.
دلاور، ع. (1388). روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: ویرایش.
رحیم­زاده، س. (1390). ساختار عاملی و مدلی برای احساس تنهایی در دانشجویان. پایان­نامه دکتری، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی.
زاهد بابلان، ع.، رضایی جمالویی، ح. و حرفتی سبحانی، ر. (1391). رابطه دلبستگی به خدا و تاب­آوری با معناداری در زندگی دانشجویان. مجله دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 3 (49)، 85 – 75.
فیض کاشانی، م. (1384). المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء. قم: مؤسسه المحبین.
قابضی، ف. (1392). تأثیر زیارت بر ابعاد مثبت و منفی احساس تنهایی دانشجویان. پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی.
کلینی، م. (1388). فروع کافی. ویرایش م. ح. رحیمیان. قم: قدس.
محمدی ری­شهری، م. (1377). میزان الحکمه. ترجمه ح. ر. شیخی. قم: دارالحدیث.
مظاهری، م.، پسندیده، ع. و صادقی، م. (1390). مثلث ایمان: الگوی ابعادی رابطه انسان با خدا. قم: دارالحدیث.
معیدفر، س. و صبوری خسروشاهی، ح. (1389). بررسی میزان فردگرایی فرزندان در خانواده. پژوهش­نامه علوم اجتماعی، 4، 110-93.
ابن أبی فراس، و. (1410 هـ. ق). تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، مجموعة ورّام: نرم افزار جامع الأحادیث نور (3)، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، قم: مکتبة فقیه.
هومن، ح. (1385). تحلیل داده­های چند متغیری در پژوهش رفتاری (چاپ دوم). تهران: پیک فرهنگ.
Ang, R. P., & Huan, V. S. (2006). Academic expectations stress inventory: Development, factor analysis, reliability, and validity. Educational and Psychological Measurement, 66 (3), 522-539.
Beck, R., & McDonald, A. (2004). Attachment  to  God:  The attachment  to  God  inventory,  tests  of working  model correspondence,  and  an  exploration  of  faith  group  differences. Journal of Psychology and Theology, 32 (2), 92-103.
Brdshaw, M., Ellison, C. G., & Marcum, G. P. (2010). Attachment to God, images of God, and psychological distress in a nationwide sample of Presbyterians. International Journal for the Psychology of Religion, 20 (2), 130 – 147.
De Jong Gierveld, J., & Van Tilburg, T. (2010). The De Jong Gierveld short scales for emotional and social loneliness: Tested on data from 7 countries in the UN generations and gender surveys. European Journal of Agein, 7 (2), 121–130.
Elhageen, A. (2004). Effect of interaction between parental treatment style and peer relations in classroom on the feeling of loneliness among deaf children in Egyptian schools. PhD Dissertation, Egypt University.
Hawkley, L. C., & Cacioppo, J. T. (2010). Loneliness matters: A theoretical and empirical review of consequences and mechanisms. Annals of Behavioral Medicine, 40, 218–227.
Johnson, H. D., Lavoie, J. C., Spenceri, M. C., & Mahoney-Wernli, M. A. (2001). Peer conflict avoidance: Associations with loneliness, social anxiety, and social avoidance. Psychological Reports, 88 (1), 227-235.
Kidd, S. A. (2004). The walls were closing in, and we were trapped: A qualitative analysis of street youth suicide. Youth Society, 36 (1), 30-55.
Kirkpatrick, L. A., & Shaver, P. R. (1992). An attachment-theoretical approach to romantic love and religious beliefs. Personality and Social Psychology Bulletin, 18 (3), 266-275.
Nangle, D. W., Erdley, C. A., Newman, J. E., Mason, C. A., & Carpenter, E. M. (2003). Popularity, friendship quantity, and friendship quality: Interactive influences on children's loneliness and depression. Journal of Clinical Child & Adolescent Psychology, 32 (4), 546-555.
Paloutzian, R. F., & Ellison, C. W. (1982). Loneliness, spiritual well- being, and the quality of life. In L. A. Peplau & Perlman (Eds.), Loneliness: A Sourcebook of current theory, research, and therapy. New York: Wiley Interscience.Retrieved August, 2013, from http://www.books.google.com.
Pargament, K. I., Ensing, D. S., Falgout, K., Olsen, H., Reilly, B., Van Haitsma, K., & Warren, R. (1990). God help me (I): Religious coping efforts as predictors of the outcomes to significant negative life events. American Journal of Community Psychology, 18 (6), 793-824.
Peterson, C. (2000). The future of optimism. Journal of American Psychologist, 55 (1), 44-55.
Rokach, A., & Venegas, G. (2012). Can religiosity affect how we cope with loneliness? European Psychiatry, 27 (1).
Rowatt, W. C., & Kirkpatrick, L. A. (2002). Two dimensions of attachment to God and their relation to affect, religiosity, and personality constructs. Journal for the Scientific Study of Religion, 41 (4), 637-651.
Schwab, R., & Peterson, K. (1990). Religiousness: It’s relation to loneliness, neuroticism and subjective well-being. Journal for the Scientific Study of Religion, 29 (3), 335-345.
Wilson, R. S., Krueger, K. R., Arnold, S. E., Schneider, J.A., Kelly, J. F., Barnes, L., Tang, Y., & Bennett, D. A. (2007). Loneliness and risk of Alzheimer disease. Arch Gen Psychiatry, 64 (2), 234-240