نویسنده
استادیار گروه علوم تربیتی و روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
This study with the aim of investigating characteristics of wise people based on implicit theories was conducted in the frame of qualitative and quantitative research designs. 334participants (189 malesand145females) in three age groups of adolescent (n=113), Young (n=134) and middle-aged (n=87) who were selected randomly answered an open-ended questionnaire. Results showed that in the total sample of 334, considering all aspects of every event is at first place of mentioned traits/behaviors (39.1 percent). The other traits /behaviors were, considering all aspects of every event, faithful, thoughtful and rational, tolerant and lenient, knowledgeable, kind, respect for themselves and others, wise, farsighted and intelligent respectively. In males and females ‘view wise was at first place of mentioned traits/behaviors (35.4 and 44.8 percent respectively). The other traits/behaviors had different priorities, and only in faithful, intelligent, farsighted, thoughtful and rational, just and knowing differences were statistically significant. Furthermore, differences were seen in age groups priorities but only respect for themselves and other people was statistically significant.
کلیدواژهها [English]
در دو سه دهه اخیر موضوع خردمندی از فلسفه و متون مذهبی به روانشناسی و پژوهشهای تجربی روانشناختی راه یافته است. به نظر میرسد با توجه به جوهره خردمندی- توجه آن به مسائل رنجآور زندگی بشری، آسیبپذیری، معنویت، اخلاقیات و قلههای پیشرفت و ترقی- از همان آغاز تلاش بشر در راه کسب دانش، هسته اصلی تفکرات مذهبی و فلسفی بوده است. در متون مذهبی، خردمندی به طور ویژهای با مجموعهای از ارزشهای متعالی مرتبط است. در نوشتههای افلاطون نیز از خردمندی به عنوان عظیمترین دستاورد انسانی یاد شده است. او واژههای «سوفی[1]»، «فرونسیس[2]» و «اپیستم[3]» را برای توصیف افرادی که به دنبال یک زندگی متفکرانه و در جستجوی حقیقت، نوعی از عقلانیت عملی در قانونگذاران و سیاستمداران وکسانی که مسائل را از دید علمی درک میکنند به کار برده است. اما در روانشناسی، خردمندی از مفاهیم مهم ولی بحث برانگیز بوده که نظریهپردازان و پژوهشگران را به تلاش برای توافقی مشترک درتعریف آن ترغیب کرده است. از حدود سال 1980 تعاریف گسترده و جامعی از خردمندی بر پایه رویکرد نظریههای ضمنی[4] و تصریحی[5] ارائه شده است.
نظریههای تصریحی سازههایی هستند که توسط نظریهپردازان متخصص و پژوهشگران ارائه میشوند و بر دستهای از دادهها که از طریق عملکرد افراد در تکالیف سنجش روانی به دست میآیند استوار بوده و از طریق این دادهها مورد آزمون قرار میگیرند (استرنبرگ و لوبارت، 2001). در این تعاریف برخی معتقدند خردمندی محدودیتها را از بین برده و تعادل میان منافع متضاد را حفظ میکند (کلیتون و بیرن، 1980؛ دیتمان کولی و بالتز، 1990؛ اریکسون، 1959؛ کرامر، 1990؛ لابویهویف، 1990 ؛ استرنبرگ، 1998)، فردرا قادرمیسازدگذشته، حال و آینده را با هم یکپارچه کرده (بالتز و استودینگر، 1993)؛ دانش و شک را با هم یکی کند (میکام،1990)؛ یکپارچگی احساس، تفکر و رفتار را در تمامی حیطههای درونفردی، بینفردی و فرافردی حفظ کرده (ارول و اکنباوم، 1993؛ ارول و پرلماتر، 1990)؛ و به توازن باخود، دیگران و دنیا برسد ( سیمونتون، 1990). در واقع یکپارچهسازی، عمل گرایی و مثبتگرایی سه زمینه کلی است که در عمده تعاریف خردمندی به چشم میخورد(یانگ، 2001).
اما آغاز پژوهشهای روانشناختی درباره خردمندی عمدتاً با رویکرد نظریههای ضمنی همراه بوده است. نظریههای ضمنی نظریههای رسمی نیستند؛ در واقع سازههایی عقلانی هستند که در ذهن همه افراد وجود دارند. نظریههای ضمنی بر پایه دانش ضمنی ایجاد میشوند و میتوان آنها را به وسیله پرسش و استنباط کشف کرد. دیدگاههایی که به دانش ضمنی و چگونگی اکتساب آن معتقدند به دنبال دستیابی به درکی از استنباطهای عامیانه مردم در مورد مفاهیم مختلف هستند. هدف این دیدگاهها ارائه توصیفی از مفاهیم است،که با توجه به دیدگاه مردم عادی درست است و به صحت و سقم این باورها به لحاظ روانشناختی پرداخته نمیشود (استرنبرگ و لوبارت، 2001).
اغلب پژوهشهای مبتنی برنظریههای ضمنی خردمندی از روش توصیفی- رتبهبندی استفاده کردهاند (بلوک و گلوک، 2005). چنین پژوهشهایی(به عنوان مثال، کلیتون و بیرن، 1980؛ استرنبرگ، 1985؛ هالیدی و چندلر، 1986 ؛ جیسون، ریچلر، کینگ و مدسن، 2001؛ گلوک، بیشاف و زیبنهونر، 2010 و گلوک و بلوک،2011) معمولاًبا سوالاتی نظیر " خردمندی چیست؟" یا " یک فرد خردمند کیست؟" در دو مرحله انجام میشوند. در مرحله اول، به شرکتکنندگان فهرستهایی از صفات مرتبط با خردمندی ارائه شده و از آنها خواسته میشود تا به رتبهبندی این صفات بپردازند. در مرحله دوم بعد از حذف صفات منحصر به فرد و مترادف، صفات به جای مانده در یک فهرست اصلی ادغام شده و به گروه نمونه دیگری با حجم بیشتر ارائه میشوند و از آنها خواسته میشود صفات را با توجه به اهمیتی که هر واژه برای مفهوم خردمندی دارد رتبهبندی کنند. و در ادامه از روشهایی نظیر رتبهبندی چند بعدی یا تحلیل عاملی برای استخراج عناصر زیربنایی استفاده میشوند. از دیگر رویکردهای این نوع پژوهشها پرداختن به ادراک مردم از مثالهای واقعی خردمندی در خود یا دیگران، (به عنوان مثال، ارول و پرلماتر، 1990؛ پالهوس، ور، هارمس و اشتراسر، 2002)، دلایل ویژه انتخاب این افراد به عنوان یک فرد خردمند (به عنوان مثال مونتگمری، باربر و مک کی، 2002) و نمونه هایی از خردمندی در زندگی شخصی (به عنوان مثال بلوک و گلوک، 2004؛ گلوک، بلوک، بارون و مک آدامز، 2005؛ اسر، شنکر و اشپیخیگر، 1999) است.
استرنبرگ (1986) در پژوهشی درباره ماهیت هوش، خلاقیت و خردمندی به نوعی از این شیوه بهره گرفت. او از دانشجویان خواست 3 مجموعه از 40 رفتار را -که به همان شیوه ذکر شده از مجموعه پژوهشهای قبلی به دست آمده بود- طوری کنار هم قرار دهند که هر مجموعه به طور جداگانه نشاندهنده هوش، خلاقیت و خردمندی باشند. شش عنصرِ توانایی استدلال[6]، زیرکی و ذکاوت[7]، یادگیری از نظرات و محیط، قضاوت، استفاده سریع و بلافاصله از اطلاعات و هوشمندی عناصر زیربنایی به دست آمده برای خردمندی بودند. هالیدی و چندلر (1986) یک مجموعه پژوهش مبتنی بر تصورات قالبی بر روی مفاهیم کاناداییها از خردمندی انجام دادند. آنها پس از جمعآوری 79 واژه/عبارتِ توصیف کننده یک فرد خردمند از 150 شرکت کننده، این واژهها را با 24 توصیف کننده دیگر که موضوعات غالب در تعاریف روانشناختی خردمندی بودند و 20 واژه مرتبط با خردمندی از دیگر تصورات قالبی(مانند باهوش و حساس) تکمیل کردند. فهرست صفات نهایی شامل 123 عبارت توصیف کننده شد که از شرکتکنندگان کانادایی در سه گروه سنی جوان، میانسال و سالمند خواسته شد تا لیست نهایی را بر روی یک مقیاس 7 درجهای رتبهبندی کنند. در تحلیل عاملی به پنج عامل درک استثنایی، قضاوت و مهارتهای ارتباطی، صلاحیتهای عمومی، مهارتهای بین فردی و محبوبیت اجتماعی دست یافتندکلیتون (1976 به نقل از استرنبرگ و لوبارت، 2001) نیز در پژوهشی روی یک نمونه 3 گروهی از افراد سنین مختلف، به صفاتی نظیر باتجربه[8]، عملگرا[9] ، بافهم و شعور و آگاه و مطلع[10] دست یافت. پژوهش بین فرهنگی تاکاهاشی و بُردیا (2000) نیز به منظور بررسی مفهوم خردمندی طی دو مرحله انجام شد. در پژوهش اولیه صفات توصیفکننده خردمندی با استفاده از یک نمونه 47 نفری از دانشجویان آمریکایی-آفریقایی، آمریکایی-آسیایی، اروپایی-آمریکایی و تعدادی ازدانشجویان مهاجر از هند، ژاپن، کره و فیلیپین در یکی از دانشگاههای آمریکا به دست آمد. از بین کلمات ذکر شده 7 کلمه انتخاب شده و در پژوهش اصلی مورد استفاده قرار گرفت. کلمات به دست آمده عبارت بودند از سالمند[11]، آگاه و بیدار[12]، معقول و با ملاحظه، با تجربه، شهودی (اهل شهود[13])، با اطلاعات و عاقل. از جمله پژوهشهای گسترده در رابطه با سنجش خردمندی میتوان به پژوهش جیسون و همکاران (2001) اشاره کرد. آنها نیز طی پژوهشی دو مرحلهای اقدام به ساختن ابزاری جهت ارزیابی ساختار خردمندی کردند. در مرحله اول پژوهش پس از جمعآوری مولفهها، در مرحله دوم سعی کردند تا ساختار زیربنایی رابطه بین عوامل و پایایی پاسخهای دانشجویان به آنها را بسنجند. علاقه، تمایل، رهبریت و محبوب بودن از ویژگیهای غالب افراد خردمند ذکر شد. تحلیل عوامل، 5 مولفه اساسی را به همراه یک عامل عمومی به عنوان هماهنگی که قسمت عمده واریانس را تبیین میکرد، بهدست داد. مولفه اول: هماهنگی؛ شامل توازن[14]، عشق به خود[15] و قضاوت درست[16]، قدردان بودن[17] و هدف در زندگی[18]، مولفه دوم: محبت و صمیمیت[19]؛ شامل مهربانی، بخشندگی[20] و سرزندگی[21]، مولفه سوم: هوش بود به این معنا که مردم گویی معتقدند افرادی که توانایی حل مسئله دارند در حیطه افراد صاحب خرد جای میگیرند. مولفه چهارم: توجه و تکریم محیط و به عبارتی این معنی که زندگی در همه مکانها به هم مرتبط است و بالاخره مولفه پنجم: معنویت که شامل زندگی معنوی و درستی و یگانگی با خداوند است. در یکی از تازهترین پژوهشها در این زمینه، چن، وو، چنگ و سو (2014) به بررسی نظریههای ضمنی مربیان درباره افراد خردمند پرداختند. آنها در اشاره به افراد خردمند و ویژگیهای آنان از یکپارچگی درون روانی[22] ، عمل در راستای حل مسئله و پیادهسازی آرمانها و نتایج، بازخورد و سازگاری مثبت به عنوان چهار هسته اصلی در هر دو رویکرد درون فردی و بین فردی یاد کردند.
علاوه بر پژوهشهای یاد شده، نتایج پژوهشهای دیگری نیز نشان دادهاند که ابعاد خردمندی در فرهنگهای مختلف از درجه اهمیت متفاوتی برخوردارند. با توجه به اینکه محیط و عوامل اجتماعی- فرهنگی به فرد در شیوههای اکتساب و فیلتر کردن اطلاعات کمک میکند و به عبارتی منشوری را که از طریق آن، به جهان نگریسته میشود تنظیم میکند؛ بنابراین میتوان گفت خردمندی فرآوردهای فرهنگی است که توسط گروه ساختار یافتهای از افراد، ارزشگذاری، ارزیابی و حفظ میشود (دیتمان ـ کولی و بالتز، 1990؛هالیدی و چندلر، 1986).
اکثر بررسیهای انجام شده که به تفاوتهای فرهنگی علاقهمند بودهاند به استنباطهای مردم از خردمندی در فرهنگهای «شرقی» و «غربی» پرداختهاند (به عنوان مثال، تاکاهاشی و بردیا,2000؛ یانگ، 2001؛ تاکاهاشی و اورتون، 2002). تجزیه و تحلیل فضایل متداول در نوشتههای فلسفی و مذهبی شرق و غرب خردمندی را یکی از شش فضیلت اساسی میدانند (پنج فضیلت دیگر عبارتند از شجاعت، عدالت، انسانیت، اعتدال، و تعالی؛ دالسگارد، پترسون و سلیگمن، 2005). با این حال، بهویژه در مناطق تحول نیافته جهان، زبانهایی وجود دارد که حتی کلمهای برای «خردمندی» ندارند (روزینگ، 2005).
لویت (1999) با 13 راهب بودایی تبتی در معبدی واقع در ناحیه هیمالیایی هند مصاحبه کرد. این راهبان بودایی به دلیل ویژگیهایی مانند توانایی تشخیص حقایق بودایی درباره واقعیت (پوچی) و جایگاه خود درون این واقعیت (هیچ بودن)، مهربانی نسبت به دیگران و رفتار برابر و فراخور با همه مخلوقات به عنوان افرادی خردمند توصیف شده بودند. در پژوهش بین فرهنگی تاکاهاشیو بُردیا (2000) ویژگیهای یک فرد ایدهآل در نمونههای شرقی و غربی متفاوت به دست آمد. دانشجویان آمریکایی و استرالیایی کلمات باهوش و عاقل، و ژاپنیها خردمند و معقول و باملاحظه[23] را به عنوان صفات یک فرد ایدهآل در نظر گرفتند؛ اگرچه هندیها صفات خردمند و باهوش را برای یک فرد ایدهآل، در نظر داشتند اما صفت معقول و باملاحظه را نیز ذکر کردند. تاکاهاشی و اورتون (2005) با مروری بر پژوهشهایی درباره تفاوتهای فرهنگی به تمایز تعاریف غربی و تاکید بر دانش تحلیلی و پیچیدگی شناختی در مقایسه با تعاریف ترکیبی شرقی و تأکید بر یکپارچگی شناخت و عاطفه رسیدند. در مقابل، گلوک و بلوک (2011) دریافتند هر دو حالت استنباط تحلیلی و تلفیقی از خردمندی در میان عامه مردم غربی به چشم میخورد.
تفاوتهای فردی در مفاهیم خردمندی به سن، جنسیت، تجربه و تخصص نیز مربوط میشوند. ظاهراً تفاوتهای جنسیتی در مفاهیم خردمندی نسبتاً ناچیز است. در پژوهش گلوک، اشتراسر و بلوک (2009) در تعریف مفهوم خردمندی مردان هوش را در درجه بالاتری رتبهبندی کردند و زنان به عشق به دیگران و پذیرفتن دیدگاهها و ارزشهای دیگران نمره بالاتری دادند. مردان بیشتر از زنان، مردان را به عنوان فرد خردمند انتخاب میکنند (سوارکا، 1989؛ ارول و پرلماتر، 1990؛ دنی، دیو و کروپا، 1995؛ جیسون و همکاران، 2001 و گلوک و بلوک،2011) اما ویژگیهایی که افراد برای خردمندی مردان و زنان ذکر میکنند حداقل در بررسیهای توصیفی- رتبهای چندان متفاوت به نظر نمیرسند. برای مثال نگرانی برای دیگران از جمله ویژگیهایی بود که با تفاوت بسیار اندکی برای یک زن خردمند در نظر گرفته شده بود (گلوک، اشتراسر و بلوک، 2009). بنابراین، خردمندی ممکن است کیفیتی باشد که نه کلیشهای مرد و نه کلیشهای زن است، و افرادی که به عنوان خردمند انتخاب میشوند ممکن است با کلیشهها همخوان نباشند (آلدوین، 2009؛ آردلت، 2009). از طرف دیگر، زمانی که افراد تجارب خود را به عنوان خردمند به خاطر میآورند، مردان بیشتر رویدادهای مربوط به شغل و زنان رویدادهای مربوط به خانواده و مرگ یا بیماری را گزارش میکنند و این اثر حتی با کنترل وضعیت شغلی افراد حفظ میشود (گلوک، اشتراسر و بلوک، 2009). همچنین به نظر میرسد، مفاهیم خردمندی با بالا رفتن سن متمایزتر میشوند. تفاوتهای مرتبط با سن در روایتهای زندگینامه شخصی خردمندی مشاهده شده است (گلوک و همکاران، 2005) و یا نمونههای افراد خردمند در گزارشهای نوجوانان، عمدتاً افرادی بودندکه در دهه سی و نیز شصت زندگی خود بودند. افراد مسن جنبههای عاطفی را در خردمندی مهمتر دانسته، بین جنبههای سیال و متبلور جزء شناختی تمایز قائل میشوند و در مقایسه با گروه جوان، کمتر سن را با خردمندی مرتبط میدانند(کلیتون وبیرن،1980). در پژوهش گلوک و بلوک (2011) نسبت افرادی که همدلی و نگرانی برای دیگران را به همان اندازه دانش و تجربه زندگی در مفهومسازی خردمندی اساسی میدانستند با افزایش سن در اوایل بزرگسالی بیشتر شد.
این پژوهش نیز به عنوان یک پژوهش مقدماتی درصدد است به فهرست اولیهای از ویژگیهای افراد خردمند (و به طور تلویحی خردمندی) دست یافته و از آن برای طراحی سیاهه یا نگرشسنجهایی که در آینده بتوان به صورت دقیقتری درباره نظریههای ضمنی خردمندی در بافت فرهنگی و مذهبی ایران اطلاعاتی به دست آورد استفاده کند. بنابراین، سوال پژوهشی این است: 1-مقولههای طبقهبندی شده افراد خردمند از نظر عامه مردم چیست ؟ 2- آیا این مقولهها با توجه به سن و جنسیت متفاوت است؟
روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه:این پژوهش بر اساس یک طرح اکتشافی و آمیخته از رویکردهای کیفی و کمّی انجام شد تا نظریههای ضمنی افراد درباره ویژگیهای افراد خردمند شناسایی و مشخص شود. جامعه هدف این پژوهش کلیه ساکنان شهر اصفهان در زمستان 1389 و بهار 1390 بودند که در نواحی مختلف شهری اصفهان (با توجه به تقسیم بندی شهرداری) زندگی میکردند. 334 شرکتکننده از مشاغل، تحصیلات و گروههای سنی مختلف شهر اصفهان انتخاب شدند. با توجه به متفاوت بودن گروههای سنی، شیوههای نمونهگیری متفاوتی اتخاذ شد. شرکتکنندگان گروه نوجوان (113 نفر) به روش نمونهگیری خوشهای از پایههای تحصیلی دوم و سوم متوسطه انتخاب شدند. گروه نمونه جوان (134 نفر) به روش تصادفی ساده از محیط دانشگاه (دانشجویان و کارکنان) و نیز بیرون از دانشگاه انتخاب شدند و انتخاب گروه نمونه میانسال (87 نفر) بر اساس نمونهگیری در دسترس بود.
ابزار سنجش:به منظور انجام پژوهش، پس ازمطالعه پیشینه پژوهش برپایه منابعی نظیر استرنبرگ (1985)، یانگ (2001) و گلوک و بلوک (2011)پرسشنامه مطابق جدول 1 تنظیم شده و با مطالعة مقدماتی روی 30 نفر و اعمال اصلاحات لازم، از نظر روایی محتوایی و روایی صوری مورد تایید چند متخصص قرار گرفت. پرسشنامه به صورت حضوری به افراد ارائه شد. در این پرسشنامه از افراد خواسته شد بدون هیچ گونه محدودیتی به پرسشهای مطرح شده پاسخ دهند.
جدول (1) پرسشنامه باز پاسخ خردمندی
سوالها |
|
روش اجرا و تحلیل:قبل از تحلیل دادهها هر کدام از دستنوشتهها جهت آشنا شدن پژوهشگر و دستیاران پژوهشی با دادهها ودرک کلی آنها چندمرتبه خوانده شدند. سپس دستنوشتهها مجدداً بررسی و به منظور مشخص شدن کدهای اولیه، به دقت توسط سه دستیار پژوهشگرخوانده شدند. درکدگذاری سطح اول، کلیه صفات، عبارات و جملههای توصیفی افراد درباره ویژگیهای یک فرد خردمند مشخص شدند و فهرستی از صفات/ رفتارها تا حد اشباع تهیه شد. در ادامه صفات/رفتارها بر اساس واژگان یا معنای مشابه با هم ادغام شدند. بر اساس پرتکرارترین صفت/رفتار طبقات نامگذاری شده و کد اولیهای به آنها اختصاص داده شد. به دلیل تعداد بسیار زیاد طبقات، پس از شمارش فراوانی افرادی که به هر یک از کدها اشاره کرده بودند، طبقات با فراوانی کمتر از 5 یا ذکر شده توسط یک نفر حذف شده و دوباره ادغام طبقات با معنای مشترک انجام شد و در نهایت به منظور تحلیل کمی برای هر یک از طبقات کدی تعریف شده و با مراجعه دوباره به دستنوشتههای افراد، کد تعریف شده برای هر طبقه به نوشتههای آنها اختصاص داده شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار آماری 20spss انجام شد. به این ترتیب که طبقات به عنوان متغیرها تعریف شده و با توجه به اشاره کردن یا نکردن افراد به این طبقات به صورت 1 و 0 نمرهای به آنها داده شد (فراوانی 1 ها به عنوان شاخصی از انتخاب این طبقات بود). خلاصه مراحل ذکر شده در جدول 2 آمده است.
جدول (2) مراحل تحلیل پرسشنامهها
|
یافتهها
در پاسخ به سوالهای پژوهش ابتدا اطلاعات به دست آمده پس از طی مراحل یاد شده در جدول 2 در 23 صفت/رفتار طبقهبندی شدند. با توجه به هدف پژوهش مبنی بر استخراج ویژگیهای افراد خردمند، در پاسخ به سوال 1، در وهله اول این صفت/رفتارها در کل گروه نمونه با توجه به طبقههای ادغام شده در جدول 3 ارائه شدهاند.
جدول (3) صفت/رفتارها در کل گروه نمونه با توجه به طبقههای ادغام شده
کد |
عنوان طبقه |
زیرگروههای طبقه |
نمونه ای از صفات یاد شده در زیرگروهها |
1 |
باهوش |
|
زیرک، کنجکاو |
2 |
مهربان |
|
مهربان، به دیگران کمک میکند،دلسوز، خوب |
3 |
آیندهنگر |
آیندهنگر، عاقبتاندیش |
|
4 |
متفکر |
متفکر، منطقی |
بافکر، متفکر، با دلیل حرف میزند، روشنفکر، جوگیر نبودن |
5 |
رفتار قاطعانه |
|
شجاع، مبارزه با دشمنان، انتخاب راه توسط خودش، استقلال داشتن، فکر خود را عملی میکند, عدم تردید |
6 |
در نظر گرفتن تمام جوانب |
در نظر گرفتن تمام جوانب، تصمیمگیری عاقلانه |
دیدن هر چیز در جای خود، واقعبینی، در نظر گرفتن تمام موقعیتها، موقعیتشناس، علاوه بر ویژگیهای ظاهری به ویژگیهای باطنی هم اهمیت میدهد، تصمیمگیری درست، زود قضاوت نکردن، انتخاب درست، عکسالعمل مناسب، ارائه بهترین راهحل، اهل تدبیر، رفتار دانشمندانه |
7 |
عاقل |
|
عاقل است، بلوغ فکری دارد |
8 |
باایمان |
باایمان، تقوا، اصول اخلاقی |
با ایمان، الگو برداری از قرآن، دیندار، توکل به خدا دارد، باتقوا، پاک بودن، انجام امور دینی، امانتدار، از نفس خود پیروی نمیکند |
9 |
صاحب علم و آگاهی |
|
آگاه به مسائل، بااطلاع، صاحبنظر، زیاد مطالعه میکند، زیاد می نویسد، دانا و عالم، به روز بودن علم، تحصیلات بالا، باسواد، به درس اهمیت میدهد |
10 |
خوش اخلاق |
خوشاخلاق، اهل احترام به خود و دیگران |
خوشرفتار، خندهرو، خوشصحبت، اخلاق نیکو، مودب، به تواناییهای دیگران باور دارد، مورد علاقه دیگران |
11 |
اهل عدالت |
|
عادل |
12 |
اهل دقت و برنامهریزی |
|
باریکبین، دقیق، منظم، وقتشناس |
13 |
باتجربه |
باتجربه، ناصح |
باتجربه، استفاده از تجارب دیگران، کاردان، عبرت گرفتن |
14 |
تجلی بیانی (رفتاری) خردمندی |
|
آرامش کلام |
15 |
صبور |
صبور، باگذشت |
باحوصله، مظلوم، زودرنج نبودن، صبور، مقاوم، آرام، فداکار، فرو بردن خشم |
16 |
صاحب درک و فهم |
|
درک بالا، دارای درک و فهم، بصیرت |
17 |
سکوت |
|
کمحرف، شنونده بودن |
18 |
احترام به خود و دیگران |
احترام به خود، احترام به دیگران |
خود را با دیگران مقایسه نمیکند، اندیشه به خود، به دیگران احترام میگذارد، توجه به نظرات دیگران |
19 |
راستگو |
|
راستگو |
20 |
اهل مشورت |
|
اهل مشورت است |
21 |
متواضع |
|
|
22 |
پرتلاش |
|
سعی در پیشرفت دارد |
23 |
سرمشق |
|
برای دیگران الگوست، سرمشق دیگران است |
با توجه به سوال 1پژوهش که از مجموع صفات ارائه شده در کل نمونه کدام طبقه صفات/ رفتارها از فراوانی بیشتری برخوردار بودند یا به عبارتی یک فرد خردمند از دیدگاه عموم مردم دارای چه ویژگیهایی است، از آمار توصیفی بهره گرفته شد. فراوانی و درصد فراوانی طبقههای صفات/ رفتار محاسبه شده در کل نمونه و گروههای سنی در جدول 4 ارائه شده است. (فراوانی و درصد فراوانی ها در گروه سنی نوجوان با توجه به اولویت انتخاب از بیشترین تا کمترین مرتب شده است).
جدول (4) فراوانی و درصد فراوانی طبقههای صفات/ رفتار در کل نمونه و به تفکیک گروههای سنی
کل |
میانسال |
جوان |
نوجوان |
صفات/رفتار (کد) |
||||
درصد فراوانی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی |
|
1/39 |
124 |
7/35 |
30 |
2/45 |
57 |
6/34 |
37 |
همهجانبهنگر (6) |
6/24 |
78 |
2/20 |
17 |
2/22 |
28 |
8/30 |
33 |
متفکر و منطقی (4) |
8/27 |
88 |
31 |
26 |
27 |
34 |
2/26 |
28 |
باایمان (8) |
7/16 |
53 |
19 |
16 |
1/11 |
14 |
5/21 |
23 |
صاحب علم و دانش (9) |
1/16 |
51 |
19 |
16 |
9/11 |
15 |
7/18 |
20 |
مهربان (2) |
3/12 |
39 |
7/16 |
14 |
1/7 |
9 |
15 |
16 |
عاقل (7) |
2/19 |
61 |
4/21 |
18 |
2/22 |
28 |
14 |
15 |
صبور و باگذشت (15) |
11 |
35 |
5/9 |
8 |
3/10 |
13 |
1/13 |
14 |
باهوش (1) |
7/11 |
37 |
1/13 |
11 |
5/13 |
17 |
4/8 |
9 |
آیندهنگر (3) |
6/6 |
21 |
1/7 |
6 |
6/5 |
7 |
5/7 |
8 |
باتجربه و ناصح (13) |
6 |
19 |
1/7 |
6 |
8/4 |
6 |
6/5 |
7 |
اهل عدالت (11) |
6/12 |
40 |
1/13 |
11 |
3/18 |
23 |
6/5 |
6 |
اهل احترام به خود و دیگران* (18) |
7/4 |
15 |
8/4 |
4 |
8/4 |
6 |
7/4 |
5 |
خوش اخلاق (10) |
1/4 |
13 |
6/3 |
3 |
4 |
5 |
7/4 |
5 |
راستگو (19) |
6/6 |
21 |
1/7 |
6 |
9/7 |
10 |
7/3 |
4 |
رفتار قاطعانه (5) |
3/6 |
20 |
8/4 |
4 |
3/10 |
13 |
7/3 |
4 |
دقیق و اهل برنامهریزی (12) |
5 |
16 |
6 |
5 |
8/4 |
6 |
7/3 |
4 |
صاحب درک و فهم (16) |
7/4 |
15 |
6 |
5 |
6/5 |
7 |
7/3 |
4 |
سکوت (17) |
8/2 |
9 |
4/2 |
2 |
4/2 |
3 |
7/3 |
4 |
اهل مشورت (20) |
7/4 |
15 |
4/2 |
2 |
9/7 |
10 |
8/2 |
3 |
پرتلاش (22) |
2/2 |
7 |
6/3 |
3 |
8/0 |
1 |
9/1 |
2 |
رفتار بیانی (14) |
9/1 |
6 |
4/2 |
2 |
4/2 |
3 |
9/1 |
2 |
متواضع (21) |
9/1 |
6 |
2/1 |
1 |
4/2 |
3 |
9/1 |
2 |
سرمشق دیگران (23) |
* p<01/0
طبق اطلاعات جدول 4 بیشترین فراوانی و درصد فراوانی در کل نمونه مربوط به ویژگی همهجانبهنگری است که 1/39 درصد است. با توجه به تعداد طبقات، طبقه صفات/ رفتارهایی که در 10 درصد پایین فراوانیها و درصد فراوانیها بودندحذف شدند. بنابراین فراوانی و درصد فراوانی طبقات صفات/ رفتار ها در کل نمونه این ترتیب را به خود اختصاص دادند:1) همهجانبهنگر 2) با ایمان 3) متفکر و منطقی 4) صبور و باگذشت 5) صاحب علم و دانش 6) مهربان 7)اهل احترام به خود و دیگران 8) عاقل 9) آیندهنگر و 10) باهوش.
همانطورکه در جدول 5 نشان داده شده است در گروه سنی نوجوان به ترتیب صفات/ رفتار های 1) همهجانبهنگر 2) متفکر و منطقی 3) باایمان 4) صاحب علم و دانش 5) مهربان 6) عاقل 7) صبور و باگذشت و 8) باهوش از بیشترین فراوانی و درصد فراوانی برخوردارند؛ درحالیکه این ترتیب در گروه جوان 1) همهجانبهنگر 2) باایمان 3) متفکر و منطقی 4) صبور و باگذشت 5) اهل احترام به خود و دیگران 6) آیندهنگر 7) مهربان 8) صاحب علم و دانش و 9) باهوش و در گروه میانسال 1) همهجانبهنگر 2) باایمان 3) صبور و با گذشت 4) متفکر و منطقی5) صاحب علم و دانش 6) مهربان 7) عاقل 8) آیندهنگر 9) اهل احترام به خود و دیگران بود. علاوه بر این، به منظور نمایش بهتر عملکرد شرکتکنندگان، درصد فراوانی صفات/ رفتارها با توجه به گروههای سنی در شکل1 رسم شده است.
شکل (1) درصد فراوانی صفات/رفتارها در گروههای سنی
علاوه بر این، در پاسخ به سوال 2 و به منظور بررسی تفاوت میان گروههای سنی در فراوانی انتخاب طبقات صفات/ رفتار ها از آزمون خی دو استفاده شد. یافتهها نشان داد تنها تفاوت معنادار مربوط به صفت/ رفتار اهل احترام به خود و دیگران است (01/0P ). به عبارت دیگر، فراوانی صفت احترام به خود در جوانان به طور معناداری بیش از نوجوانان و میانسالان بود (جدول 4).
در ادامه برای بررسی تفاوت دیدگاههای بین دو گروه جنسیتی فراوانی و درصد فراوانی طبقههای صفات/ رفتارهای محاسبه شده در بین مردان و زنان در جدول 5 ارائه شده است. (فراوانی و درصد فراوانیها در مردان با توجه به اولویت انتخاب از بیشترین تا کمترین مرتب شده است).
علاوه بر این به منظور نمایش بهتر عملکرد شرکتکنندگان، درصد فراوانی صفات/رفتارها با توجه به جنسیت در شکل 2 رسم شده است.
جدول (5) فراوانی و درصد فراوانی طبقه های صفات/ رفتار در کل نمونه و به تفکیک جنسیت
زن |
مرد |
|||
درصد فراوانی |
فراوانی |
درصد فراوانی |
فراوانی |
|
8/44 |
65 |
4/35 |
67 |
عاقل (6) |
4/21 |
31 |
2/31 |
59 |
باهوش (8)* |
7/20 |
30 |
28 |
53 |
صاحب علم و دانش (4) |
7/11 |
17 |
6/19 |
37 |
آینده نگر (9)* |
1/24 |
35 |
9/16 |
32 |
رفتار قاطعانه (15) |
8/22 |
33 |
2/12 |
23 |
متفکر و منطقی (2)* |
4/12 |
18 |
2/12 |
23 |
صبور و با گذشت (7) |
5/14 |
21 |
6/10 |
20 |
سکوت (18) |
1/13 |
19 |
5/9 |
18 |
همه جانبه نگر (1) |
9/15 |
23 |
9/7 |
15 |
با ایمان (3)* |
8/2 |
4 |
9/7 |
15 |
اهل عدالت (11)* |
9/6 |
10 |
8/5 |
11 |
اهل احترام به خود و دیگران (12) |
1/4 |
6 |
8/5 |
11 |
با تجربه و ناصح (10) |
6/7 |
11 |
3/5 |
10 |
مهربان (5) |
7/9 |
14 |
8/4 |
9 |
خوش اخلاق (13) |
1/4 |
6 |
8/4 |
9 |
متواضع (22) |
4/3 |
4 |
2/4 |
8 |
اهل مشورت (19) |
8/2 |
4 |
2/3 |
6 |
پرتلاش (20) |
2/6 |
9 |
2/3 |
6 |
دقیق و اهل برنامه ریزی (16) |
7/9 |
14 |
6/1 |
3 |
صاحب درک و فهم (17)* |
1/2 |
3 |
6/1 |
3 |
سرمشق دیگران (23) |
8/2 |
6 |
6/1 |
3 |
رفتار بیانی (21) |
8/4 |
7 |
5/0 |
1 |
راستگو (14) |
* p<0/05
شکل (2) درصد فراوانی صفات/ رفتارها با توجه به جنسیت
طبق اطلاعات جدول 5 بیشترین فراوانی و درصد فراوانی در مردان و زنان مربوط به صفت عاقل به ترتیب 4/35 و 8/44 درصد است. همانطور که در جدول 5 نشان داده شده است، در گروه مردان به ترتیب صفات/ رفتارهای 1) عاقل 2) باهوش 3) صاحب علم و دانش 4) آیندهنگر 5) رفتار قاطعانه 6) متفکر و منطقی 7) سکوت 8) همهجانبهنگر 9) باایمان از بیشترین فراوانی و درصد فراوانی برخوردارند؛ درحالیکه این ترتیب در گروه زنان 1) عاقل 2)رفتار قاطعانه 3) متفکر و منطقی 4)باهوش 5) صاحب علم و دانش 6) باایمان 7) سکوت 8) همهجانبهنگر و 9) صبور و باگذشت و 10) آیندهنگر بود.
علاوه بر این، به منظور بررسی تفاوت میان مردان و زنان در فراوانی انتخاب طبقات صفات/ رفتارها از آزمون خی دو استفاده شد. همانطور که در جدول 5 آمده است یافتهها نشان داد تفاوتهای معنادار مربوط به صفات/ رفتارهای باایمان، باهوش، آیندهنگر، متفکر و منطقی، اهل عدالت و صاحب درک و فهم است (05/0P ). به عبارت دیگر، تعداد زنانی که به صفات/رفتارهای باایمان، متفکر و منطقی و صاحب درک و فهم اشاره داشتند بیشتر از مردان بود. تعداد مردان نیز در صفات/رفتارهای باهوش، آیندهنگر و اهل عدالت بیشتر بود.
بحث
پس از گذشت بیش از سی سال بررسی و پژوهش، تعاریف پژوهشگران از خردمندی در برخی از عناصر همگرا بوده اما هنوز در عناصر تشکیلدهنده خردمندی اختلاف نظر وجود دارد( استودینگر و گلوک، 2011). وجود مفاهیم مشترکی که افراد عادی در تعریف خردمندی و افراد خردمند دارند شاید در هدایت نظریههای نظریهپردازان نیز مفید باشد و یا حتی تنوع در این مفاهیم به پژوهشگران در ارائه الگویی انعطافپذیر از خردمندی -که اجزای مختلفی را در خود جای دهد – کمککننده باشد (گلوک و بلوک، 2011). پژوهشهای پیشین که به بررسی نظریههای ضمنی درباره خردمندی و افراد خردمند پرداختهاند نه تنها به عناصر اساسی از خردمندی رسیدهاند (آردلت، 2000؛ کلیتون و بیرن، 1980) بلکه به مواردی از تنوع نیز دست یافتهاند (بلوک و گلوک، 2005). عناصر به دست آمده به طور معمول عناصر شناختی(درک شرایط انسانی و داشتن دانش و تجربه درباره زندگی)، تأملی ( تمایل و توانایی برای بررسی متفکرانه مسائل از جمله خود فرد) و عاطفی (شفقت و خیرخواهی) هستند (گلوک و بلوک، 2011).
از آن جایی که در این پژوهش قصد بر این نبود که طبقهبندی صفات/رفتارها مبتنی بر یافتههای قبلی نظریه های ضمنی و از پیش تعریف شده باشد، از محدود کردن طبقات اجتناب شده و تا جایی که امکان داشت از پراکندگی پاسخهای شرکتکنندگان استقبال شد. در این پژوهش سعی شده است با هدف ایجاد سیاهه یا نگرشسنج، بدون مطرح کردن انتظاراتی برگرفته از یافتههای پژوهشهای قبلی صرفاً پژوهشی اکتشافی انجام شود.
همهجانبهنگری، ایمان، تفکر و منطق، صبر و گذشت، علم و دانش، مهربانی، احترام به خود و دیگران، عقلانیت، آیندهنگری و هوش عناصری بودند که به ترتیب یاد شده صفات مرتبط با آنها به افراد خردمند نسبت داده شد و البته این ترتیب با تفاوت جایگاههای ترجیح در گروههای سنی مختلف نیز به دست آمد. در هر سه گروه سنی اولین صفت/رفتار اشاره شده برای یک فرد خردمند همه جانبهنگری بود. دیدن هر چیز در جای خود، در نظر گرفتن تمام موقعیتها و اهمیت قائل شدن برای ویژگیهای باطنی علاوه بر ویژگیهای ظاهری مجموعه مولفههایی بود که در کنار تصمیمگیری درست، زود قضاوت نکردن، عکسالعمل مناسب، ارائه بهترین راه حل و اشاراتی از این دست این طبقه صفت/رفتار را شکیل داده است. الگو برداری و توجه به اموری که به نوعی مبنای دینی یا اخلاقی دارد نیز جزء مواردی است که در هر سه گروه سنی به آن اشاره شده است. نکته جالب دیگر در یافتهها اشاره به صفت صبوری است که با افزایش سن از جایگاه هفتم در گروه نوجوان به جایگاه چهارم در گروه جوان و سوم در گروه میانسال تغییر کرده است. صفت آیندهنگری نیز جزء صفاتی است که در مجموعه صفات اشاره شده گروه نوجوان قرار ندارد ولی در دو گروه دیگر مشاهده میشود. آنچه که در هر سه گروه سنی مشهود بود اینکه هوش و اشاره دقیق به صفت باهوش که یک طبقه جداگانه را به خود اختصاص داده (صرف نظر از صفات یا رفتارهایی که جزئی از هوش یا نمادی از هوش تلقی میشوند) در مجموعه ویژگیهای مرجح اول ( 7 ویژگی اول) قرار ندارد. جیسون و همکاران (2001) در مرحله اول پژوهش خود نیز به این نتیجه رسیدند که صرفاً کیفیت هوش نیست که با خردمندی رابطه دارد بلکه نحوه استفاده از آن است که به خردمندی مرتبط است و در واقع توانایی حل مسائل و کمک به دیگران ویژگیِ مهمِ هوشِ مرتبط با خردمندی است.مشابه آنچه که در مفهوم هوش عملی استرنبرگ(b 1996) در بخشی از نظریه بافتی هوش سه گانه و اخیرا هوش موفق مطرح شده است، هوش عملی سازهای است که تا حدودی از هوش مدرسهای یا آموزشی مستقل است. در این نوع هوش دانش ضمنی به عنوان هسته اصلی هوش عملی مطرح است (هنگ و تام، 2009)؛ در واقع عملی کردن آنچه که آموختهاند. بسیاری از پژوهشها نیز تفاوت هوش عملی را از سایر جنبهها و مفاهیم هوش از جمله هوش مرتبط با مسائل آموزشی نشان دادهاند(برای مثال کیانکیولو و همکاران،2006 ص 236 به نقل از بهرامی، یوسفی و آتش پور، 1388؛ گینگورکو، مایر، لیپکا، مهات، یانز و استرنبرگ، 2004؛ استرنبرگ، نوکس، گایسلر، پرینس، اکاتکا، باندی و گرینگورنکو، 2001 را ببینید). گذشته از صفت عاقل که در هر دو جنسیت از فراوانی بالایی برخوردار بود – در زنان بیشتر- مردان به صفت با هوش و آیندهنگری اهمیت بیشتری دادند اما در گروه زنان رفتار قاطعانه بسیار اهمیت بالایی داشت و صفت آیندهنگری درصد بسیار پایینی را به خود اختصاص داد. این یافته تا حدودی مشابه یافتههای پژوهش گلوک، اشتراسر و بلوک(2009) است که هوش برای مردان دارای اهمیت بیشتری است. ظاهراً مسئله این است که تعاریف افراد از خردمندی و فرد خردمند با توجه به جنسیت متفاوت نیست؛ اما با توجه به بافتهای متفاوتی که تجربه میکنند حیطههایی که خردمندی در زندگی واقعی آنها جلوه میکند متفاوت است (گلوک، اشتراسر و بلوک، 2009). به همین دلیل است که برای زنان در این نمونه پژوهشی رفتار قاطعانه و در نظر داشتن آینده برای یک فرد خردمند مهمتر قلمداد شده است.
برای اغلب افراد این پژوهش (تقریبا در همه گروههای سنی و جنسیتی) نمونه یک فرد خردمندکسی است که همهجانبهنگر، متفکر و منطقی، اهل دانش و آیندهنگر است. این فرد در عین حال صبور، باگذشت، مهربان، بوده و به خود و دیگران احترام میگذارد؛ چنین فردی با انجام اموری که به نوعی به دین مربوط است به عنوان فردی با ایمان یاد میشود.این مصادیق نمونه شامل عناصر شناختی، عاطفی و تأملی است. علاوه بر این شامل حیطههای درون فردی، بین فردی و فرافردی نیز هست. در پژوهش استرنبرگ(1986) و کلیتون (2000) عمده اجزای به دست آمده جنبه شناختی دارند و این در حالی است که در پژوهش هالیدی و چندلر(1986) و چن و همکاران (2014) اجزای عاطفی هم در کنار اجزای شناختی به چشم میخورد. تاکاهاشی و بردیا (2000) در پژوهش خود به صفت شهودی بودن دست یافتند که جنبه تأملی را نیز به اجزای به دست آمده برای مفهوم خردمندی و ویژگیهای افراد خردمند میافزاید. جیسون و همکاران (2001) هر سه جنبه را در پژوهش خود به دست آورد تا جایی که در پژوهش او به جنبههای معنوی نظیر درستی و یگانگی با خداوند نیز اشاره شده بود. به نظر میرسد اجزای طبقهبندی شده یافتههای این پژوهش نیز مشابه پژوهشهای پیشین باشد به عنوان مثال اجزای شناختی مشابه پژوهش کلیتون و بیرن (1980) یا توجه به امور معنوی مشابه پژوهش جیسون و همکاران (2001) است.
پژوهشگران اجزای شناسایی شده در بررسیهای ضمنی را با اسامی متفاوتی نامگذاری کردهاند، هر چند ظاهراً محتوای واقعی آنها کاملاً مشابه است. مفاهیم مردم از خردمندی با بافت زندگی فعلی و وظایف تحولی آنها مرتبط است (گلوک و همکاران، 2005). جوانی به طور معمول یک مرحله از تغییرات مهم در زندگی است، از جمله شروع کار، روابط، و گاهی اوقات یک خانواده (گلوک و بلوک، 2007) و استدلال در مورد این تجربیات (سینگر و بلوک، 2001) ممکن است در به رسمیت شناختن اجزای مختلف تعریف خردمندی و خردمند نقش مهمی داشته باشد.
علیرغم محدودیتهایی که این پژوهش دارد بر اساس صفات/رفتارهایی که از این پژوهش استخراج شده است میتوان به طور مقدماتی نخست به بررسی مفهوم خردمندی در نمونه ایرانی پرداخت و دوم به تأثیر تجارب زندگی در دورههای مختلف زندگی در فهم این مفهوم نیز دقت کرد. بررسیهای تاریخی و مذهبی بیشتری لازم است تا به روند تحولی و شکل گیری مفهوم خردمندی در میان ایرانیان لازم است. البته ناگفته نماند که با توجه به محدودیت در شیوه نمونهگیری ونمونه پژوهشی در تعمیم یافتهها به جامعه ایرانی باید احتیاط کرد.همانطور که در جدول 1آمده است در این پژوهش سوالهای دیگری نیز مطرح شده بود که مجال ارائه آنها در این مقاله نبود و در گزارشهای آتی منتشر خواهد شد.
[1] sophie
[2] phronesis
[3] episteme
[4] implicit
[5] Explicit
[6] reasoning ability
[7] sagacity
[8] experienced
[9] pragmatic
[10] knowledgeable
[11] aged
[12] awakened
[13] intuitive
[14] balance
[15] self-love
[16] good judgment
[17] appreciation
[18] purpose in life
[19] warmth
[20] kindness
[21] animation
[22] Intra psychic integration
[23] discreet