The Effectiveness of Positive Thinking Intervention Program on Happiness and Irrational Beliefs of Delinquent Adolescents M. Raeeyat Ebrahimabadi1, A. Arjmandnia2*, Gh. Afrooz

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. student in clinical psychology, Shahed University and faculty member of Jahad Daneshgahi of Alborz, Tehran, Iran

2 Professor, Department of Psychology, Faculty of Humanities, Shahed University, Tehran, Iran

3 Assistant professor, Medical Education Development Center, Iran University of Medical Science, Tehran, Iran

4 Assistant professor, Department of Educational Psychology, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran

5 Assistant professor, Department of Hadith education, University of the Quran and Hadith, Dar al-Hadith Cultural-Scientific Institute, Qom, Iran

6 Associate Professor, Department of psychology, Faculty of Humanities, Shahed University, Tehran, Iran

Abstract

The aim of this study was investigating effect of positive thinking intervention on happiness and irrational beliefs of delinquent adolescents. The study population included modification and training institute for delinquent adolescents of Tehran. The study sample consisted of 30 subjects (in the experimental group, n=15 and control group n=15), and were selected using random sampling. Experimental group received 8 sessions – 90 minute per session- of positive thinking. All subjects using the scale Oxford Happiness Inventory, Jones Irrational Belief Test were assessed. Multivariate analysis of covariance method was used. The results showed that there were significant difference between happiness in experimental and control groups. So effect of optimism on irrational beliefs in experimental group was significant. Also the overall score of irrational beliefs was significantly reduced in adolescents who participated in the experimental group than in the control group. Positive thinking skill training method can be used as an efficient way to increase positive thinking in delinquent adolescents.so it can lead to increasing happiness.
 

Keywords


تخلّف جوانان به عنوان یکی از مشکلات اجتماعی معاصر، تأثیر منفی معناداری روی سیستم­های آموزشی، بهداشتی، مالی، شغلی و قضایی می­گذارد (دویچ، کروکت، وولف و رزل، 2012؛ کفلر-وسترگرن، کلاف و میترورر، 2010). به عنوان مثال در ایالات متحده، 16% ازجرائم، خشونت­آمیز (مانند: قتل، تجاوز، سرقت و حمله) و 26% مالی است (پوزانچر، 2009). در انگلستان درصد قابل توجهی از حملات، سرقت‌ها و قاچاق مواد مخدر توسط افراد 10 تا 25 سال انجام می‌شود (رو و اش، 2008). در استرالیا ، صدمه به اموال، سرقت، جرائم علیه افراد جرائم علیه نظم، شایع‌ترین تخلّف متخلّفان است (فرناندز، واش، مالر و وراپسون، 2009) و نرخ متخلّفان نوجوان در استرالیا دو برابر بزرگسالان مجرم است (موسسه جرم‌شناسی استرالیا، 2010). این امر نه تنها نشان دهنده بزرگی مشکل است، بلکه نیاز به درک روشن‌تری از انگیزه جوانان درگیر است (آنماری، کلی، مایکل و استفان، 2013). در ایران آمارها نشان می­دهد که از مجموع 33508 مورد محکومان قضایی در سال 1362، 13652 مورد آن؛ یعنی بیش از 31% در سنین 15 تا 24 بوده‌اند. گزارش اداره بهداشت مدارس از دانش آموزانی که اختلالات عاطفی و روانی داشته‌اند، حاکی از این است که بزهکاری، رقم بیشتری را به خود اختصاص داده است (فتاحی، 1377). متاسفانه آمار دقیق در سال‌های اخیر در دسترس نیست.

طبق پژوهش رویتوند غیاثوند (1390) اکثر نوجوانان بزهکار (77%) باورهای کلیشه‌ای زیادی داشتند. معمولاً باورهای منفی، بر اثر واقعه­های مهمی در زندگی به وجود می­آیند. تفکر بسیاری از مجرمان اغلب غیرمنطقی است. آنها خودشان را نقد نمی­کنند. در نتیجه ممکن است به آسانی تحت تأثیر دیگران قرارگیرند. پژوهش‌ها نقش مهم باورهای کلیشه­ای را در تولید رفتارهای ضداجتماعی نشان می­دهند (ابوالمعالی، 1388). همچنین الیس (2003) معتقد است که این محرک­ها یا رویدادهای برانگیزنده نیستند که اهمیت دارند، بلکه برداشت افراد از این رویدادها، مهم هستند. وی 17 نوع باور غیر منطقی را مشخص می­کند که افراد به واسطه آنها رویدادها را تفسیر می­کنند. به دلیل ماهیت عادتی باورها، نگرش­ها و انتظارات شخصی احتمال دارد این فرآیندهای فکری، خودکار و به ظاهر غیرارادی شوند. به طور مثال، غالباً گفتگوهای درونی مکرر منفی و استرس­زای یک مراجع به صورت سبک عادتی تفکر در می­آید که در بیشتر موارد مشابه با خودکار شدن تفکر است. با وجود این می­توان به فرد کمک کرد که از چنین گفتگوهای درونی آگاه شود و سعی کند آنها را تغییر دهد.

کویلیام (1386) معتقد است که برای تغییر دادن افکار منفی و جایگزین کردن افکار مثبت به جای آنها، لازم است بدانیم که افکار منفی، تحریف­هایی هستند که در واقعیت صورت می­گیرند. آموزش مهارت مثبت‌نگری به فرد کمک می­کند تا با استفاده از منطق، مشکلات را حل کند. در برخورد با موقعیت­ها انعطاف‌پذیر باشد. با آرامش و متفکرانه، محیطی که در آن زندگی یا کار می­کند را بهبود بخشد. این دیدگاه به افراد یاد می­دهد که سبک تبیین خوش­بینانه را انتخاب نمایند و به این باور برسند که حوادث بد ناپایدار هستند و در مورد رویدادهای ناخوشایند به صورت سازنده و غیرجبری فکر کنند و به توانایی خود برای مقابله با مشکلات استرس­زا، اعتماد داشته باشند (فورگرد و سلیگمن، 2012).با ظهور روانشناسی مثبت‌گرا، صاحبنظران و پژوهشگران توجه خود را صرف بررسی توانمندی‌های انسان کردند و به جای توجه محض به تجارب یا تصورات منفی افراد، به بررسی سازه‌هایی چون امید[1]، معنویت[2]، خوش بینی[3] و قدردانی[4] پرداختند (اسنایدر و مک کولاف، 2000).

 سلیگمن شادکامی را موضوع اصلی رویکرد روانشناسی مثبت‌گرا دانست و آن را به سه مولفه: هیجان مثبت[5] (زندگی لذت بخش)، مجذوب شدن[6] (زندگی جذاب) و معنی [7](زندگی با معنی) تقسیم کرد. بر اساس این رویکرد، راهبردهایی که به آزمودنی‌ها کمک می­کند تا یک زندگی لذت بخش، جذاب و با معنا را بسازند، مداخله مثبت­گرا گفته می­شود (رشید و سلیگمن، 2013). در سال‌های اخیر تأثیر مهارت مثبت‌نگری طی پژوهش‌هایی تأیید شده است. به عنوان مثال، رستمی، یونسی، موللی، فرهود و بیگلریان (1392) تأیید کردند که آموزش مثبت‌نگری موجب افزایش شادکامی در نوجوانان کم شنوا می­شود. بلک و رینولز (2013) به بررسی رابطه کمال­گرایی، افسردگی و خوش­بینی پرداختند، نمونه آنها 126 نفر بود. نتایج نشان داد خوش­بینی، عواقب عاطفی منفی از کمال را کاهش می­دهد، پس افراد خوش­بین، کمال­گرایی بیشتر و افسردگی کمتر دارند.

همچنین دستغیب، علیزاده و فرخی (1391)، در پژوهش خود، دریافتند آموزش مثبت­اندیشی می‌تواند خلاقیت را افزایش دهد. همچنین، نصیری نژاد (1392) در بررسی تأثیر مثبت­اندیشی بر صمیمیت، رضایت و عملکرد جنسی زنان خانه­دار به این نتیجه رسید که مثبت­اندیشی باعث افزایش صمیمیت جنسی شده، ولی بر رضایت جنسی و عملکرد آن تأثیری نداشته است. خوش‌بینی، امید و سلامت جسمی و روانی را، آنگونه که با انواع شاخص‌ها، از جمله خود گزارشی، سلامت ذهنی، خلق مثبت، کنار آمدن موثر (ارزیابی مجدد، حل مسأله، اجتناب از رویدادهای استرس­زای زندگی و جستجوی حمایت اجتماعی) و رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت مشخص شده­اند، پیش بینی می­کند (اسنایدر و لوپز، 2008). فورگرد و سلیگمن (2012) به بررسی پیامدهای خوش­بینی پرداختند، نتایج این چنین بود که افراد خوش بین وقایع منفی را می­بینند ولی آنها را جبری نمی­دانند و به شیوه­ای سازنده با آنها برخورد می­کنند. همچنین آنها در برخورد با مشکلات به خود اطمینان دارند. یک ذهن مثبت، شادی، لذت، سلامتی و نتایج موفق هر موقعیت یا کاری را پیش بینی می­کند و آنچه ذهن انسان انتظار دارد، همان را می­یابد. هر چیزی را که ذهن انتظار داشته باشد پیدا می­کند. افکار، کلمات و نگرش منفی باعث ایجاد احساس­ها و رفتارهای منفی در ما می­شود. وقتی ذهن منفی است، سمومی در خون آزاد می­شود که باعث ناراحتی و منفی بودن بیشتر می‌شود و این راهی است به سوی شکست، عصبانیت و ناامیدی (ساسون،2010).

آمارهای منتشر شده نشان می­دهد که علی رغم رشد و تحولات فرهنگی- اجتماعی و توسعه و گسترش مراکز و مؤسسات خدمات روانشناختی باز هم جرایم ارتکا­بی کودکان و نوجوانان رشد فزاینده­ای دارد(ابوالمعالی، 1388). شیوع بالای مشکلات رفتاری و جرایم پرخاشگرانه در نوجوانان و صدمات جسمانی و روانی که به قربانیان آنها وارد می­گردد و همچنین صرف مبالغ هنگفت مالی جهت ترمیم و اصلاح تخریب حاصل از آنها نیاز به توصیف، شناخت و درمان و بازپروری افراد پرخاشگر و جامعه ستیز را ضروری می­نماید. کودکان و نوجوانان بزهکار اغلب راهکارهایی را انتخاب می­کنند که مبتنی بر تجارب آنهاست. آنها در بسیاری از موارد بر تداوم استفاده از این راه کارها اصرار دارند و به دنبال راهکارهای جدید برای حل مشکل خود نمی­گردند (ابوالمعالی، 1388).

رابطه بین افکار نامناسب و رفتار پرخاشگرانه و نابهنجار در مطالعات مختلف بررسی شده است. این افکار نقشی اساسی در بروز رفتارهای بزهکارانه پسران نوجوان دارد، ولی در خصوص تأثیر مثبت‌نگری بر شادکامی و باورهای غیر منطقی نوجوانان بزهکار پژوهشی یافت نشد. البته زندوکیلی، جلیلوند و نیک منش (2014) به بررسی تأثیر مثبت‌اندیشی بر کاهش اضطراب و افسردگی در نوجوانان بزهکار پرداختند که نتیجه پژوهش آنها نشان داد که این مداخله تأثیر مثبتی بر کاهش اضطراب و افسردگی دارد. بنابراین پژوهش حاضر به دلیل مورد غفلت واقع شدن این گروه از افراد برای طراحی و آموزش مهارت مثبت‌نگری به آنها و فقدان پژوهش مرتبط با بررسی اثرات این نوع مداخله‌ها بر آنها از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. چه بسا با آموزش این مهارت، افراد بتوانند ظرفیت­هاو توانمندی­هایشان را به نحو احسن شکوفا سازند. بنابراین هدف پژوهش حاضر تأثیر برنامه آموزشی مثبت‌نگری بر افزایش شادکامی و همچنین کاهش باورهای غیرمنطقی نوجوانان بزهکار است و با توجه به پیشینه مربوط به آموزش مهارت مثبت‌نگری و تأثیر آن بر باورهای غیرمنطقی، فرضیه­های زیر را مورد بررسی قرار داد.

1- شرکت در برنامه مثبت‌نگری موجب افزایش شادکامی در نوجوانان بزهکار می­شود. 2- شرکت در برنامه مثبت‌نگری باعث کاهش مؤلفه­های باورهای غیرمنطقی در نوجوانان بزهکار می‌شود.

 

 

 

روش

روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه:پژوهش حاضر از نوع پژوهش­های نیمه­آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس­آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 30 نفر از نوجوانان ساکن در کانون اصلاح و تربیت بودند که از جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان دختر بزهکار ساکن در کانون اصلاح و تربیت شهر تهران به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به گروه‌های پژوهش گمارده شدند. مهمترین ملاک ورود این افراد، 1- از میان افرادی که کمترین نمرات را در آزمون­های شادکامی و بیشترین نمره را در باورهای غیرمنطقی گرفتند؛ 2- افرادی که حداقل تا دوماه آینده در کانون حضور داشتند؛ 3- موافقت برای شرکت در این پژوهش بود. گروه آزمایشی (15 نفر) گروه کنترل (15 نفر) بودند. به گروه اول طبق برنامه، آموزش مثبت‌نگری داده شد و افراد باید در فاصله بین جلسات تمرین­ها را انجام داده و جلسه بعد گزارشی می­دادند. به گروه کنترل آموزشی داده نشد. پس از پایان پژوهش بسته آموزشی در اختیار آنها قرار گرفت. تعداد جلسات 8 جلسه 90 دقیقه­ای به مدت یک ماه از خرداد تا تیر 92 هفته­ای دو بار به صورت گروهی، انجام شد. پیش‌آزمون یک هفته قبل از شروع پژوهش و پس‌آزمون یک هفته پس از پایان دوره آموزشی انجام گرفت.

ابزار سنجش: شادکامی آکسفورد[8]:این پرسشنامه از 29 سوال تشکیل شده و در سال 2002 توسط مایکل آرگایل ساخته شده است. بر اساس یک طیف چهاردرجه­ای از صفر تا سه نمره­گذاری می­شود که نمره­گذاری گزینه­های هر عبارت به ترتیب عبارت است از: الف: 0، ب: 1، ج: 2، د: 3. بدین ترتیب بالاترین نمره­ای که آزمودنی می­تواند در این مقیاس کسب کند، 87 است که بیانگر بالاترین حد شادکامی بوده و کمترین نمره این مقیاس صفر است که موید ناراضی بودن آزمودنی از زندگی و افسردگی فرد است. نمره بهنجار این آزمون بین 40 تا 42 است. آرگایل پایایی پرسشنامه آکسفورد را به کمک ضریب آلفا کرونباخ 90/0 و پایایی بازآزمایی آن را طی هفت هفته 78/0 گزارش کرده­اند. پرسشنامه شامل پنج بعد است که شامل: خشنودی از زندگی، سلامتی، خلق مثبت، کارآمدی، عزت نفس. ضریب آلفای این پرسشنامه 91/0 است (سهرابی و جوانبخش، 1388). ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه در پژوهش حاضر هم 89/0 به دست آمد.

پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز1:این پرسشنامه توسط جونز (1968) و بر اساس نظریه الیس و برای اندازه­گیری و سنجش عقاید غیرمنطقی ساخته شده است. هر زیر مقیاس دربردارنده ده پرسش است. درجه بندی پرسش‌ها براساس مقیاس پنج درجه‌ای لیکرت است و آزمودنی میزان موافقت یا مخالفت خود را با توجه به درجات (به شدت مخالف، تاحدی مخالف، نه مخالف نه موافق، تا حدی موافق، به شدت موافق) مشخص می­کند. برای نمره گذاری هر مقیاس کلید تهیه شده است. در هر مقیاس نمره بالا نشان دهنده شدت باور غیرمنطقی است. نمره کل باورهای غیرمنطقی از جمع جبری همه ی نمره‌های خرده مقیاس­ها به دست می­آید. نمره بالا در این آزمون نشان دهنده باور غیرمنطقی بیشتر است. جونز (1968) اعتبار کل پرسشنامه به روش بازآزمایی را 92/0 و برای خرده مقیاس‌ها از 66/0 تا 80/0 گزارش نموده است. تقی پور (1377) با استفاده از روش آلفای کرونباخ اعتبار پرسشنامه را 71/0 به دست آورد.

برنامه آموزشی طی هشت جلسه 90 دقیقه‌ای بر اساس مباحث آموزشی شادکامی سلیگمن (1391) و سلیگمن (1383) تدوین شد. اهداف و محتوای جلسات در جدول 1 ارایه شده است.


 

جدول (1) محتوای برنامه آموزشی مثبت‌نگری به تفکیک جلسات[9]

 

محتوای جلسه                                                                                                    اهداف

جلسه اول

ارایه توضیحاتی پیرامون جلسات آموزش. به آزمودنی‌ها آموزش داده شد تا حالات هیجانی خود را پس از احساس ناامیدی ثبت کنند.

هدف آشنایی اعضای گروه با یکدیگر، تشریح اهداف و قوانین گروه، گروه بندی،

جلسه دوم

ایجاد باورهای مثبت و یادداشت نقاط قوتی که در خود سراغ دارند.

هدف، آشنایی با مثبت‌نگری و مزایای آن

جلسه سوم

یادداشت کردن موقعیتی که در آن احساس بدی داشتند. افکاری که در همان لحظه در مورد آن موقعیت از ذهنشان می­گذرد و یادداشت احساسی که ناشی از آن موقعیت و افکار است.

هدف، شکار افکار.

جلسه چهارم

شواهدی بیاوریم مبنی بر اینکه هر فکری که در آن لحظه به ذهن می‌رسد ممکن است درست نباشد.

هدف، ارزیابی صحت باورها

جلسه پنجم

استفاده از دلایل موقت به جای دائمی، غیر شخصی به جای شخصی

هدف: بررسی سبک تبیین افکار

جلسه ششم

استفاده از کلمه "گاهی اوقات" به جای "همیشه". استفاده از کلمه "خاص" به جای "کلی".

ادامه مبحث هفته قبل

جلسه هفتم

بررسی راه­های متعدد در هنگام رویارویی با مشکلات، به جای فاجعه پنداری در مورد آن مشکل.

هدف: اجتناب از فاجعه پنداری

جلسه هشتم

بررسی بدترین، بهترین و محتمل‌ترین اتفاقی که ممکن است بیفتد و راحل­هایی برای هر کدام ارایه شد.

هدف: پیدا کردن بهترین راه حل در شرایط مختلف

 

 

 

 

 


روش اجرا و تحلیل:روش پژوهش به این ترتیب بود که با مراجعه به کانون اصلاح و تربیت تهران و انجام هماهنگی­های لازم با مسئولان مربوطه، با مراجعه به خوابگاه دختران و توجیه طرح و آشنایی با اهداف و روند پژوهش، پرسشنامه­ها در اختیار آنها قرار گرفت و 30 نفر که کمترین نمرات را در آزمون­های شادکامی و بیشترین نمره را در باورهای غیرمنطقی جونز گرفتند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس آزمودنی‌ها طی 8 جلسه 90 دقیقه­ای به مدت یک ماه و هفته­ای دو بار به صورت گروهی، مورد آموزش قرار گرفتند. در مورد گروه آزمایش، آموزش مهارت مثبت‌نگری اعمال شد، ولی به گروه کنترل آموزشی داده نشد. پس از پایان دوره دو گروه مورد سنجش مجدد (پس آزمون) قرار گرفتند. برای تحلیل داده­ها از نرم افزار 18-SPSS و جهت سنجش تأثیر برنامه مداخله‌ای مثبت‌نگری بر باورهای غیرمنطقی نوجوانان بزهکار پس از بررسی پیش فرض‌های مورد نیاز همچون نرمال بودن توزیع داده­ها و پیش­فرض همگنی واریانس‌ها روش تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.

 

یافته‌ها

گروه نمونه شامل 30 نفر از نوجوانان بزهکار دختر است که از این میان 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. بیشتر آزمودنی‌ها از سطح تحصیلات راهنمایی برخوردار بودند. بیشتر آزمودنی‌ها مجرد بودند و از گروه سنی 13 تا 19 سال بودند.

جدول 2 شاخص‌های توصیفی داده­های حاصل از اجرای پرسشنامه‌ شادکامی را در مرحله پیش‌آزمون و پس آزمون به تفکیک گروه نشان می­دهد.


 

جدول (2) شاخص‌های توصیفی شادکامی بر حسب عضویت گروهی

گروه

تعداد

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

 

 

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

آزمایش

15

32/33

19/9

39/93

18/7

کنترل

15

39/86

15/5

40/53

13/3

 

 

همان‌طور که در جدول 2 مشاهده می‌شود میانگین نمرات اعضای گروه آزمایش، در مرحله پس‌آزمون 93/39و در پیش‌آزمون، در آزمون شادکامی 33/32 است. این تغییر در گروه کنترل مشاهده نمی‌شود. جدول 3 شاخص‌های توصیفی داده­های حاصل از اجرای پرسشنامه‌ باورهای غیر منطقی را در مرحله پیش‌آزمون و پس آزمون به تفکیک گروه نشان می­دهد.

 

 

 

 

 

 

 

جدول (3) شاخص‌های توصیفی باورهای غیرمنطقی بر حسب عضویت گروهی و مرحله ارزیابی

گروه

متغیرها

تعداد

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

 

 

 

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

آزمایش

ضرورت تأیید و حمایت از جانب دیگران

15

30/40

2/6

21/40

3/1

 

انتظار بیش از حد از خود

15

32/40

6/0

23/06

3/7

 

تمایل به سرزنش

15

29/06

4/5

21/40

4/8

 

واکنش به ناکامی

15

25/73

4/8

19/40

5/5

 

بی مسئولیتی عاطفی

15

26/60

6/8

21/.26

5/5

 

بیش نگرانی توام با اضطراب

15

32/.86

3/8

25/80

3/2

 

اجتناب از مشکلات

15

28/.60

5/6

21/73

3/9

 

وابستگی به دیگران

15

33/33

5/2

24/40

3/7

 

ناامیدی نسبت به تغییر

15

33/53

4/5

27/86

3/2

 

کمال گرایی

15

25/06

6/4

19/46

4/2

 

نمره کلی باورهای غیرمنطقی

15

296/46

17/6

225/80

19/.8

کنترل

ضرورت تأیید و حمایت از جانب دیگران

15

29/80

4/7

29/33

3/3

 

انتظار بیش از حد از خود

15

34/46

4/7

33/.66

3/5

 

تمایل به سرزنش

15

28/66

4/9

29/33

3/8

 

واکنش به ناکامی

15

29/33

5/2

29/20

4/1

 

بی مسئولیتی عاطفی

15

24/60

5/9

25/00

4/0

 

بیش نگرانی توام با اضطراب

15

33/86

4/3

32/86

2/7

 

اجتناب از مشکلات

15

27/73

4/0

27/73

3/1

 

وابستگی به دیگران

15

30/86

5/3

30/.66

3/7

 

ناامیدی نسبت به تغییر

15

33/53

3/7

33/13

2/6

 

کمال گرایی

15

27/86

5/5

27/80

4/7

 

نمره کلی باورهای غیرمنطقی

15

299/33

25/2

298/73

16/7

 

 

همان‌گونه که در جدول 3 مشاهده می‌شود میانگین نمرات اعضای گروه آزمایش، در مرحله پس‌آزمون نسبت به پیش‌آزمون، در مؤلفه‌های آزمون باورهای غیر منطقی کاهش چشم‌گیری داشته است. زیرا نمره کل در گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 46/296 بوده و در مرحله پس آزمون 80/225 شده است. این تغییر در گروه کنترل مشاهده نمی‌شود.


 

جدول (4) نتایج تحلیل کواریانس برای بررسی تأثیر مثبت‌نگری با کنترل اثر پیش آزمون

منابع تغییرات

درجه آزادی

F

معنی داری

اندازه اثر

توان آماری

پیش آزمون

1

457/263

0/001

0/944

1/000

گروه

1

17/180

0/001

0/389

0/979

 

 

 

 

در جدول 4 مقایسه پس آزمون شادکامی در دو گروه با کنترل اثر پیش آزمون آورده شده است. همان‌طور که در جدول 4مشاهده می‌شود نتایج به دست آمده از مقایسه پس‌آزمون شادکامی در دو گروه با کنترل کردن اثر پیش‌آزمون حاکی از این است که دریافت مداخله مثبت‌نگری باعث افزایش معنادار شادکامی آزمودنی‌ها شده است. توان آزمون آماری 98 درصدی هم حاکی از دقت آماری بالای این آزمون است. اندازه اثر نشان می‌دهد که مداخله مورد نظر باعث 389/0 از تغییرات شادکامی شده است. (001/0 P<).

در جدول 5 مقایسه پس آزمون باورهای غیرمنطقی در دو گروه با کنترل اثر پیش آزمون ارایه شده است.

 

 

جدول (5) نتایج تحلیل کواریانس برای بررسی باورهای غیرمنطقی با کنترل اثر پیش آزمون

منابع تغییرات

متغیرها

درجه‌آزادی

F

معنی داری

ضریب‌اثر

توان آماری

پیش‌آزمون

ضرورت تأیید و حمایت از جانب دیگران

1

9/413

0/007

0/343

0/827

 

انتظار بیش از حد از خود

1

22/377

0/01

0/554

0/994

 

تمایل به سرزنش

1

48/440

0/01

0/ 729

1/000

 

واکنش به ناکامی

1

31/554

0/01

0/637

1/000

 

بی مسئولیتی عاطفی

1

60/509

0/01

0/771

1/000

 

بیش نگرانی توام با اضطراب

1

46/676

0/01

0/722

1/000

 

اجتناب از مشکلات

1

28/440

0/01

0/612

0/999

 

وابستگی به دیگران

1

47/398

0/01

0/725

1/000

 

ناامیدی نسبت به تغییر

1

61/763

0/01

0/774

1/000

 

کمال گرایی

1

57/595

0/01

0/762

1/000

گروه

ضرورت تأیید و حمایت از جانب دیگران

1

38/342

0/01

0/681

1/000

 

انتظار بیش از حد از خود

1

67/423

0/01

0/789

1/000

 

تمایل به سرزنش

1

70/550

0/01

0/797

1/000

 

واکنش به ناکامی

1

45/835

0/01

0/718

1/000

 

بی مسئولیتی عاطفی

1

29/760

0/01

0/623

/999

 

بیش نگرانی توام با اضطراب

1

63/858

0/01

0/780

1/000

 

اجتناب از مشکلات

1

73/697

0/01

0/804

1/000

 

وابستگی به دیگران

1

60/330

0/01

0/770

1/000

 

ناامیدی نسبت به تغییر

1

53/417

0/01

0/748

1/000

 

کمال گرایی

1

59/500

0/01

0/768

1/000

 

نمره کلی باورهای غیرمنطقی

1

389/448

0/01

0/956

1/000

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج به دست آمده از مقایسه پس‌آزمون نمره کلی باورهای غیرمنطقی در دو گروه با کنترل کردن اثر پیش‌آزمون حاکی از این است که پس از شرکت در جلسات برنامه مداخله‌ای مثبت‌نگری، نمره کلی باورهای غیرمنطقی در نوجوانانی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آن‌هایی که در گروه کنترل جایگزین شده بودند، کاهش معناداری داشته است. اندازه اثر نشان می‌دهد که مداخله مورد نظر باعث 956/0 از تغییرات باورهای غیرمنطقی شده است. (0001/0 P<).

همان‌طور که در جدول 5 مشاهده می‌شود نتایج حاصل از تحلیل کواریانس و همچنین اندازه‌های اثر به دست آمده حاکی از آن است که با کنترل اثرات پیش آزمون، ارایه مداخله مثبت‌نگری باعث کاهش 1/68 درصدی در باور غیرمنطقی ضرورت حمایت و تأیید از جانب دیگران، باعث کاهش 789/0 شده است. برای سایر باورها نیز به قرار زیر است: تمایل به سرزنش 797/0، واکنش به ناکامی 718/0، بی مسئولیتی عاطفی 623/0، بیش نگرانی توام با اضطراب 78/0، اجتناب از مشکلات 80/0، وابستگی 77/0، ناامیدی 748/0، کمال‌گرایی 768/0، است. (0001/0 P<). به طور کلی داده‌های آماری نشان می‌دهد که مداخله مثبت‌نگری بر کاهش باورهای غیرمنطقی تأثیر داشته است و باور اجتناب از مشکلات با توجه به اندازه اثر بیشتر کاهش داشته است.

 

بحث

برای تبیین نتایج پژوهش می­توان به نظریه درماندگی آموخته شده سلیگمن اشاره کرد، وی معتقد است، که شکست­هایی که فرد در طول زندگی تجربه می‌کند باعث افسردگی و بدبینی در فرد می­شود. همچنین ابوالمعالی (1388)، تاکید می­کند که، برداشت‌ها و قضاوت­های منفی بزهکاران از خودشان حاصل تجارب ناخوشایند است که در طول زندگی با آن مواجه شدند (ابوالمعالی، 1388). بندورا (1977) معتقد است که سه طبقه متفاوت از الگوها در یادگیری نقش مهمی دارند: اعضای خانواده به ویژه والدین و مراقبان دیگر، هم نشین­های دیگر مانند اعضای گروه همسال و الگوهای نهادی و آنچه که از طریق رسانه­ها معرفی می­شود (مک گوایر، 2006،‌هالین و پالمر، 2006، به نقل از ابوالمعالی، 1388).

 با توجه به مسائل ذکر شده می­توان دلیل منفی­ نگر بودن نوجوانان بزهکار را اتفاقات ناخوشایند در دوران زندگی، شکست­های پیاپی که نوعی درماندگی را برای فرد ایجاد می­کند، نداشتن الگوی مناسب، شرایط نامناسب زندگی مانند؛ محدودیت در امکانات آموزشی، شرایط بد اقتصادی، فقر فرهنگی به خصوص سواد پایین والدین، زندگی در محله­های جرم خیز و نظیر آن ذکر کرد. میگار موئی(1391) معتقد است که مثبت‌گرایی افراد را یاری می­کند تا به ایجاد و تقویت توانمندی­ها و بهترین­ها در زندگی با هدف کنترل نقاط ضعف و اصلاح جنبه­های بد زندگی بپردازند. به افراد آسیب دیده کمک می­شود تا بتوانند بر آسیب­ها غلبه کنند، به افرادی که آسیب ندیده­اند هم کمک می­شود تا یک زندگی رضایت بخش و مطلوب داشته باشند، در کل، در پی نوعی توازن و تعادل حیاتی در اعمال و رفتار و معرفت افراد است. سلیگمن معتقد است که خوش بینی را می­توان آموخت. در این مطالعه نیز سعی شد تکنیک­های مثبت‌نگری از جمله شناسایی افکار، توجه به احساسات، کشف توانمندی‌های خود، دیدن رویداد از جنبه­های مختلف، ارایه الگوی مناسب برای تبیین و تحلیل رویدادها، چگونگی پذیرش و برخورد با ضعف­های خود، به نوجوانان بزهکار آموزش داده شود. پژوهش‌هایی که توسط سلیگمن و همکارانش انجام گرفت نتایج را موفقیت آمیز دانستند. نتایج این پژوهش­ با مطالعات فورگرد و سلیگمن (2012)، اسنایدر و لوپز (2008)، نصیری نژاد (1392)، بلک و رینولز (2013)، دستغیب و همکاران (1391) همخوان است. پژوهش زندوکیلی و همکاران (2014) هم که به طور اختصاصی بر روی نوجوانان بزهکار انجام شده بود نشان داد که مثبت اندیشی می‌تواند افسردگی این نوجوانان را کاهش دهد. لازم به ذکر است که مداخلات مثبت‌نگری، تاکیدی هم بر اصلاح شناخت‌ها و پرهیز از بدبینی و منفی بافی دارند. موضوعی که در نیمرخ افسردگی امری محتوم است از این جهت است که در پژوهش حاضر مثبت‌نگری توانسته شادکامی را افزایش دهد.

یکی دیگر از نتایج پژوهش حاضر کاهش باورهای غیرمنطقی نوجوانان بزهکار در اثر مداخله مثبت‌نگری است. کویلیام (1386) تاکید می­کند که در واقع افکار منفی نوعی واقعیت تحریف شده هستند. هیچ چیزی، همیشه کاملا بد نیست؛ بلکه صرفاً تفکر دفاعی فرد است که وضعیت را این چنین نشان می­دهد و همچنین توضیح می­دهد که افکار، حاصل اوضاع و شرایط خاصی هستند و در همان شرایط کاربرد دارند، در حالی که باورها، کلی­تر و عمومی­ترند و در تجربه­های فرد ریشه دارند. بنابراین نوجوانان بزهکار طبق پیشینه و تجارب تلخ و ناگوار خود اغلب دارای باورهای غیرمنطقی هستند. آنها همه چیز را پایدار تصور می­کنند و نقش خود را در حل مسائل بسیار ناچیز می­شمارند. برخی از لغزش­ها و اشتباه­های این نوجوانان شامل: نادیده گرفتن مثبت­ها، بزرگ کردن موارد منفی کلی­گویی کردن و تعمیمدادن می­شود. برای تبیین این نتایج می­توان گفت که انواع باورهای غیرمنطقی به علت اینکه با توانمندی‌های مرتبط با مثبت اندیشی در تضاد است، باعث کاهش شادکامی در فرد می­شود.

 با توجه به این که دوره نوجوانی همراه با تغییرات جسمانی و شناختی است و افکار از اهمیت ویژه­ای برخوردار است اگر نوجوان بتواند افکار خود را بشناسند و کنترل کند، از وضعیت روانی بهتری برخوردار خواهد بود و زندگی شادتری را تجربه خواهد کرد. کالوته و کاردنوسو (2005) نیز بیان می‌کنند که طرز تفکر فرد بر نحوه پاسخگویی او به زندگی، تأثیرات آشکاری باقی می­گذارد. افرادی که مثبت‌نگر هستند، شکست را چیزی می­بینند که می‌توانند آن را تغییر دهند و این توانایی را به دست می‌آورند که در نوبت بعدی موفق شوند. آنها در واکنش به یک ناامیدی به صورت فعال و امیدوار پاسخ می­دهند، برنامه­ای برای فعالیت تنظیم می­کنند یا در جستجوی کمک بر می­آیند، آنان موانع را چیزی می‌بینند که می­توانند آن را کنار بزنند. به طور کلی نقش افکار و نگرش‌ها در رفتار در مورد نوجوانان بسیار با اهمیت است، چرا که باورهای تهاجمی و سبک حل مساله تکانشی، نقشی اساسی در بروز رفتارهای بزهکارانه پسران نوجوان دارد. آموزش مهارت مثبت‌نگری به فرد کمک می­کند تا با استفاده از منطق مشکل­ها را حل کند، در برخورد با موقعیت­ها انعطاف پذیر باشد و با آرامش و متفکرانه محیطی که در آن زندگی یا کار می­کند را بهبود بخشد. این دیدگاه به افراد یاد می­دهد که سبک تبیینی خوش بینانه را انتخاب نمایند و به این باور برسند که حوادث بد ناپایدار هستند و در مورد رویدادهای ناخوشایند به صورت سازنده و غیر جبری فکر کنند و به توانایی خود برای مقابله با مشکلات استرس­زا اعتماد داشته باشند (فورگرد و سلیگمن، 2012). در این پژوهش نوع تفسیر افراد از رویدادها که نقش مهمی در باورهای غیر منطقی دارد بررسی شد و نیز نوجوانان یاد گرفتند که افکار خود را پس از هر اتفاقی شناسایی و احساس مرتبط با آن را نیز که بلافاصله به وجود می‌آید شناسایی کنند و صحت باورهای خود را ارزیابی کنند. در نتیجه این تکنیک‌ها است که نوجوانان قادر می‌شوند تا تأثیر این باورهای غیرمنطقی را ارزیابی و باورهای منطقی بیشتری را جایگزین کنند.

عدم همگنی نوجوانان بزهکار از نظر میزان تحصیلات، نوع جرم، عدم امکان پیگیری پژوهش به دلیل آزاد شدن یا جابجایی نوجوانان، تعدادی از محدویت­های پژوهش حاضر هستند. در ادامه پیشنهاد می­گردد تأثیر ارایه مداخله مثبت‌نگری بر نوجوانان بزهکار و خانواده‌های آنان علاوه بر شادی و باورهای غیر منطقی، بر بازگشت به زندان هم مورد بررسی قرار گیرد. تغییر حاصل از اجرای عمل آزمایشی باید پیگیری شود. از آنجایی که اکثر نوجوانان بزهکار باورهای غیر منطقی زیادی دارند که باعث افزایش بزهکاری در این افراد می­شود، پیشنهاد می­شود با مدل‌های مختلف روانشناسی از جمله شناختی رفتاری و مثبت‌نگری به آنها کمک کرد. همچنین از آنجایی که اکثر این افراد از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند، پیشنهاد می­شود مهارت‌های گوناگونی از جمله مهارت‌های زندگی و مثبت‌نگری به آنها آموزش داده شود.



[1] hope

[2] spirituality

[3] optimism

[4] appreciation

[5] positive emotion

[6] enchantment

[7] life meaning

[8] Oxford Happiness Inventory

[9] Irrational Belief Test Jones

ابوالمعالی، خ. (1388). نظریه های جرم شناسی و بزهکاری (با تاکید بر شناخت اجتماعی). تهران: ارجمند.
تقی پور، م. (1377). بررسی و مقایسه باورهای غیرمنطقی در اختلالات روان تنی با افراد بهنجار. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی.
دستغیب، س. م.، علیزاده، ح. و فرخی، ن. ع. (1391). تاثیر آموزش های مثبت اندیشی بر خلاقیت دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان. ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی،1(4)، 17-1.
رستمی، م.، یونسی، ج.، موللی، گ.، فرهود، د. و بیگلریان، ا. (1392). بررسی اثر توانبخشی روانی مبتنی بر آموزش مهارت‌های مثبت‌اندیشی بر افزایش شادکامی نوجوانان کم شنوا. شنوایی‌شناسی،23(3)، 45-39.
رویتوند غیاثوند، ص. (1390).  بررسی رابطه‌ی کنش‌های عامل با باورهای کلیشه‌ای در نوجوانان بزهکار و غیربزهکار. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
سلیگمن، م. ای. پی. (1391). خوش بینی آموخته شده. ترجمه: ف. داورپناه و م. محمدی. تهران: رشد (تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی، 2006).
سلیگمن، م. ای. پی. (1383). کودک خوش بین. ترجمه: ف. داورپناه. تهران: رشد (تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی، 1996).
سهرابی، ف. و جوانبخش، ع. (1388). اثربخشی مهارت‌های مثبت‌اندیشی به شیوه‌ی گروهی بر منبع کنترل دانش‌آموزان دبیرستانی شهرگرگان. دو ماهنامه علمی - پزوهشی دانشگاه شاهد، 37، 68-59.
فتاحی، ح. (1377). مسئله شناسی تربیتی 1 (بررسی کجروی‌های جوانان و نوجوانان و شیوه‌های عمومی اصلاح آنان). مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، گروه تربیتی و روانشناسی.
کوئیلیام، س. (1386). مثبت‌اندیشی و مثبت‌گرایی کاربردی. ترجمه‌ی ف. براتی سده و ا. صادقی. تهران: جوانه‌ی رشد (تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی، 2003).
میگار- موئی، ج. ال. (1391).  فنون روانشناسی مثبت نگر راهنمای درمانگران. ترجمه: ف. براتی سده. تهران: رشد (تاریخ انتشار اثر به زبان اصلی، 2009).
نصیری نژاد، ف. (1392). بررسی تاثیر آموزش مثبت‌اندیشی بر صمیمیت، رضایت و عملکرد جنسی زنان خانه‌دار منطقه‌ی 5 تهران. پایان نامه ‌کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشگاه شهید بهشتی.
Annemaree, C., Kellie, G., Michele, H., & Stephen, H. (2013). Goal setting and self-efficacy among delinquent, at-risk and not at-risk adolescents.Journal of Youth and Adolescence,42 (3), 431-443

Argyle, M. (2002). The Oxford Happiness Questionnaire: A compact scale for the measurement of psychological well-being. Personality and Individual Differences,

 33 (7), 1073-1082.

Australian Institute of Criminology. (2010). Australian crime: Facts and figures 2009. Canberra: Australian Institute of Criminology.
Bandura, A. (1977). Social learning theory. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
Belack, J., & Reynols, W, M. (2013). Examining the relationship of perfectionism, depression, and optimism: Testing for mediation and moderation, personality and individual differences.Personality and Individual Differences, 54 (3), 426-431. 
Calvete, E.,  & Cardeñoso, O. (2005). Gender differences in cognitive vulnerability to depression and behavior problems in adolescents. Journal of Abnormal Child Psychology, 33( 2), 179-192.
Deutsch, A. R., Crockett, L. J., Wolff, J. M., & Russell, S. T. (2012). Parent and peer pathways to adolescent delinquency: Variations by ethnicity and neighborhood context. Journal of Youth and Adolescence, 41 (8), 1078-1094. 
Ellis, A. (2003). Cognitive restructuring identifying and modifying maladaptive schemas. In O. D. William, J. E. Fisher, & S. C. Hayes (Eds.), Cognitive behavior therapy applying empirically supported techniques in your practice. New Jersey: John Wiley & Sons, Ltp.
Fernandez, J., Walsh, M., Maller, M., & Wrapson, W. (2009). Police arrests and juvenile cautions, Western Australia 2006. Annual Statistical Report series, no. 2/2009. Perth: University of Western Australia Crime Research Centre.
Foreard, M. J. C., & Seligman, M. E. P. (2012). Seeing the glass half full: A review of the causes and consequences of optimism. Critiques Psychologies, 18 (2), 107-120.
Jones, R. G. (1968). A factorial measure of Ellis irrational belief system, with personality and maladjustment correlates. Dissertation Abstracts International, 29, 4379B_4380B (University Microfilm No. 69-6443).
Kofler-Westergren, B., Klopf, J., & Mitterauer, B. (2010). Juvenile delinquency: Father absence, conduct disorder, and substance abuse as risk factor triad. International Journal of Forensic Mental Health, 9 (1), 33–43.
Puzzanchera, C. (2009). Juvenile justice bulletin: Juvenile arrests in 2007. Washington, DC: Office of Juvenile Justice and Delinquency Prevention. Retrieved from http://www.ncjrs.gov/ pdffilesl/ ojjdp/225344.pdf.
Rashid, T., & Seligman, M. E. P. (2013). Positive psychotherapy in current psychotherapies (10th ed.). By R. J. Corsini, & D. W. Belmont. CA: Cengage.
Roe, S., & Ashe, J. (2008). Young people and crime: Findings from the 2006 offending, crime and justice survey. London: Great Britain Home Office Research Development and Statistics. Retrieved from http://www.ncjrs.gov/ App/ Publications/ abstract.aspxID=246836.
Sasson, R. (2010). The power of positive thinking.Retrieved from www. successconciousness.com
Snyder, C. R., & Lopez, S. (2008). Handbook of positive psychology. New York: Oxford University Press.
Snyder, C. R., & McCullogh, M. E. (2000). Classical sources of human strength: Revisiting on old home and building a new one. Journal of Social Clinical Psychology, 19 (1), 1 – 10.
Zandvakili, M., Jalilvand, M., & Nikmanesh, Z. (2014). The effect of positive thinking training on reduction of depression, stress and anxiety of juvenile delinquents. International Journal of Medical Toxicology and Forensic Medicine, 4(2), 55-62.