Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D Candidate of psychology, Departmet of Psychology, Tonekabon Branch, Islamic Azad University, Tonekabon, Iran.
2 Associate Professor of psychology, Departmet of Psychology, Tonekabon Branch, Islamic Azad University, Tonekabon, Iran.
3 Assistant Professor of psychology, Departmet of Psychology, BandarGaz Branch, Islamic Azad University, Bandar Gaz, Iran.
Abstract
Keywords
خانواده[1] بهعنوان یک عامل مهم، اهمیت ویژهای در دوران مختلف رشد، بهویژه دوران نوجوانی[2] دارد و در صورتی که والدین نتوانند به دلایل گوناگون از عهده رفع نیازهای کودکان و نوجوانان برآیند، تأثیرات نامطلوبی را در تداوم زندگی آنان برجای میگذارند (Mahmoudi, 2021)؛ ازاینرو، با توجه به اهمیت خانواده در زندگی نوجوانان، فقدان آن میتواند نوجوانان را در معرض مشکلات روانی گوناگون قرار دهد. نوجوانی، دوره گذر از کودکی به بزرگسالی با وجود وضعیت ناپایدار هیجانی حین مواجهه با شرایط غیرمنتظره است (Mubin et al, 2021).
یکی از مشکلات زندگی اجتماعی[3]، وجود نوجوانانی است که به دلایلی بیسرپرست شدهاند. بیسرپرستی پدیدهای است که بر اثر مرگ والد یا والدین یا جداشدن والدین از یکدیگر اتفاق میافتد. همچنین، فقر، فوت والدین، اعتیاد به مواد، الکلیسم، ابتلا به بیماریهای لاعلاج جسمانی یا اختلالات روانی و زندانیشدن از دیگر عوامل مؤثر بر بیسرپرستی و بدسرپرستی کودکان و نوجوانان در جهان است (QorbanShamsi, 2020). بهطور کلی، براساس ملاک یونیسف (UNICEF)[4] کودکان و نوجوانان بیسرپرست افراد زیر 21 سالی هستند که از سرپرستی و حضور تربیتی، روانشناختی و حمایتی مؤثر والدین و از مزایای زندگی در خانواده محروم شدهاند و رنج میبرند. براساس گزارش یونیسف در سال 2020 تقریباً 153 میلیون یتیم در سرتاسر جهان وجود دارد و بهطور تخمینی هر روز 5700 کودک یتیم میشوند (AbbasZadeh, 2021).
در ایران، سازمانهای حمایتی ازجمله سازمان بهزیستی[5]، فرزندان بیسرپرست و بدسرپرست[6] را تحت پوشش و سرپرستی خود قرار میدهند. کودکان و نوجوانان بدسرپرست یا بیسرپرست مورد حمایت این سازمان قرار میگیرند تا شرایط خروج از مجموعه را پیدا کنند. در حال حاضر 632 مرکز ویژه نگهداری از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در سراسر کشور دایر است (QorbanShamsi, 2020). یکی از مراکزی که برای نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست توسط سازمان بهزیستی تهیه و طراحی شده، مراکز شبهخانواده[7] است که در این مراکز برای نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست بهصورت گروههای 3 تا 10 نفره محلی برای زندگی آنان بهصورت شبانهروزی فراهم میکند (Ramezani, 2020).
نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست از حضور تربیتی، روانشناختی، حمایت مؤثر والدین و نیز از مزایای زندگی در خانواده محروم هستند. هرچند کارکرد اصلی مراکز شبهخانواده تأمین کارکردهای اصلی خانواده برای نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست است؛ اما با انتقال این کودکان از محیط خانواده به محیطی با آسیبهای کمتر، کافی به نظر نمیرسد (Nabavi, 2020) و سوگ ناشی از فقدان خانواده این نوجوانان را در معرض آسیبهای روانشناختی، مشکلات رفتاری، مشکلات تحصیلی قرار میدهد (Mahmoudi, 2021).
کنترل عواطف[8] یکی از مهمترین و اساسیترین مهارتهایی است که هر فرد باید داشته باشد. دشواری در کنترل عواطف باعث میشود فرد در رویارویی با موقعیتهای تنشزای زندگی توانایی تحلیل، تصمیمگیری و انتخاب رفتار صحیح را از دست بدهد و به سوی رفتارهای سازشنایافته کشیده شود (Kamerati et al, 2022). این باور وجود دارد که نقص پردازش عاطفی، عاملی خطرساز در بیشتر اختلالات روانی به شمار میرود؛ زیرا افراد دارای این اختلالات فشار زیادی از مشکلات فیزیکی همگام با مشکلات عاطفی را تجربه میکنند (Oglodek, 2022). نتایج تلاشهای پژوهشگران نشان میدهد کنترل عواطف با دستیابی به اهداف در زندگی رابطه دارد. افرادی که توانایی پایینتری در کنترل عواطف دارند، بیشتر به سمت اختلالاتی نظیر افسردگی[9] و اضطراب[10] سوق مییابند. همچنین، دورههای طولانیتری از آشفتگی را تجربه میکنند (AhangarNasab et al, 2023). کنترل عواطف موجب میشود افراد عواطف خود را در موقعیتی مناسب و به شیوه مناسب بروز دهند و با مدیریت هیجانات مختلف، واقعبین، نیکاندیش و درستکردار شوند و افرادی مفید و کارآمد در پیشرفت جامعه به شمار آیند (Kamarati et a1, 2022). مهارت کنترل عواطف میتواند بر جنبههای مختلف زندگی فرد تأثیر گذارد و به ثبات و رشد شخصیت آنان کمک کند (McRae & Gross, 2020). با این اوصاف، یکی از پیامدهایی که برای نوجوان بیسرپرست یا بدسرپرست در پیِ از دست دادن خانواده به وجود میآید، مشکل در کنترل عواطف است. دورۀ نوجوانی باعث تغییرات زیستی، شناختی و اجتماعی - احساسی در آنان میشود که علاوه بر عدم کنترل احساسات، باعث میشود اختلالات روانشناختی را بهشدت تجربه کنند (Putera et al, 2020). نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست با توجه به شرایط زندگی خویش همواره با تحریکات فیزیولوژیکی و عواطف پرتنش دست و پنجه نرم میکنند؛ چنین شرایطی بروز بالاترین مشکلات رفتاری را برای آنها به همراه خواهد داشت (Delavari, 2021). نوجوانان به دلیل عواطف منفی که در گذشته تجربه کرده یا در حال تجربه کردن هستند، خود را فرد بدی میپندارند و نسبت به دیگران احساس حقارت میکنند. در مصاحبه اولیهای که با این نوجوانان در مطالعهای انجام شد مشخص شد بیشتر آنها نسبت به آینده نگران هستند و به دلیل نداشتن کنترل بر اوضاع و شرایط، فشار روانی زیادی تحمل میکنند. این نوجوانان در وجودشان احساس خلاء میکنند و افرادی ناراضی هستند که برای احقاق حقوق خود ممکن است تن به رفتارهای ناسازگارانه و انحرافآمیز بدهند (Davoudi Moghaddam, 2018). در راستای این مطالب میتوان گفت نوجوانان بیسرپرست یا بدسرپرست با توجه به مشکلاتی که در زندگی خود دارند، بیش از سایرین در معرض عدم کنترل عواطف قرار دارند. با توجه به نتایج داوودی مقدم و همکاران (2020) مشاهده میشود کودکان بیسرپرست و بدسرپرست غالباً با اختلالات عاطفی، ناایمنی، احساس وابستگی یا طرد، گروهگریزی یا گروهگرایی حاد، خودانتقادگری و احساس گناه مواجهاند؛ بنابراین، برای رفع این نواقص نیاز است از روشهای درمان روانشناختی[11] برای این گروه استفاده شود.
یک سازه مهم در تعدیل واکنش نوجوانان به موقعیتهای ناراحتکننده شامل شکست، ناکامی، طرد، خجالت، خشم و ... شفقت به خود[12] است. وجود نگرش مشفقانه به افراد کمک میکند میان خود و دیگران یک حس مشترک احساس کنند و بهواسطۀ آن بر ترس از طرد غلبه کنند (ShahSiyah et al, 2020). شفقت به خود یک شکل سالم خودپذیری است که بیانگر میزان پذیرش و قبول جنبههای نامطلوب خود و زندگیمان است. شفقت به خود تجربه حس مراقبت و مهربانی نسبت به خود، اتخاذ نگرش عاری از ارزیابی و همراه با درک و فهم نسبت به بیکفایتیها و شکستهای خود است (GolestaniBakht et al, 2022). براساس نظر گیلبرت[13] (2009)الگوی شفقت به خود میتواند اثری تسکین دهنده روی ناراحتی، خشم و اضطراب داشته باشد. در عین حال به ما هم کمک میکند تا شجاعت لازم برای مواجهه با این هیجانها را پیدا کنیم و یاد بگیریم چطور با آنها مدارا یا بهطور مناسبی براساس آنها عمل کنیم. تکنیکهای استفادهشده در این روش درمانی نیز میتواند نقش مؤثری در کاهش عواطف منفی و افزایش عواطف مثبت داشته باشد. همچنین، آموزش شفقت به خود با افزایش میزان شفقت فرد به خود، موجب تسهیل تغییر عاطفی بهمنظور مراقبت بیشتر و حمایت از خود میشود، ظرفیت پذیرش ناراحتیها را در فرد بالا میبرد و در نتیجه آشفتگیهای عاطفی را کاهش میدهد (Gilbert & Procter, 2006).
براساس نظر کریستین نف، شفقت به خود شامل تعامل بین سه مؤلفه 1. خودمهربانی[14] در مقابل خودقضاوتی[15] (تمایل به داشتن بینش در جهت مراقبت از خود در مقایسه با قضاوتهای آسیبزا دربارۀ خود)؛ 2. اشتراکات انسانی[16] در مقابل انزوا (درک اینکه همه انسانها ممکن است زمانی دچار شکست شوند و به خاطر این شکست نباید روابط خود با دیگران را قطع کنند)؛ 3. ذهنآگاهی در مقابل همانندسازی افراطی[17] است (Neff & Germer, 2022). درواقع، شفقت به خود، حمایتکردن از خود در مواجهه با تجربیات آزارنده و زجرآور است؛ خواه این تجربیات ناشی از اشتباهی فردی یا به دلیل چالشهای زندگی باشد (Neff, 2023). افرادی که در محیط مطمئن و امن بزرگ میشوند و کسانی که روابط حمایتکننده و معتبرسازی را با مراقبین خود تجربه میکنند، باید بیشتر قادر باشند با شفقت و مراقبت با خودشان رفتار کنند. در مقابل افرادی که در محیطهای ناامن، پراسترس و تهدیدکننده بزرگ میشوند، احتمالاً سیستم خودآرامبخشی آنها بهخوبی رشد نیافته است و از مدلهای درونی شدة معدودی از شفقت برخوردارند (Qaeian et al, 2022). نوجوانان بدسرپرست به دلیل وضعیت زندگی و گذشته پراسترس خود نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ بنابراین، شفقت به خود بهعنوان یک رویکرد درمانی و آموزشی در این حیطه میتواند بسیار مؤثر واقع شود. گواه این امر در نتایج پژوهشهای گوناگون نیز نشان داده شده است. نتایج پژوهشهای داوودی مقدم و همکاران (2020) نشان داد درمان خودشفقتی بر عواطف منفی دختران نوجوان بدسرپرست و بیسرپرست تأثیر بهسزایی داشته است. در همین زمینه هنرمندزاده و سجادیان (2016) نشان دادند مداخله مثبتنگر گروهی بر بهزیستی روانشناختی دختران نوجوان بیسرپرست اثربخش بوده است. در پژوهشهای متفاوت دیگری غضنفریان و چلبیانلو(2021) نشان دادند آموزش شفقت به خود در بیماران دارای اختلال اضطراب موجب کنترل عواطف منفی آنها شده است. همچنین، تراوست و همکاران[18] (2021) دریافتند درمان شفقت به خود موجب کنترل عواطف در بین افراد دارای افسردگی برگشتپذیر میشود. با توجه به موارد مطروح مبنی بر نیاز نوجوانان بدسرپرست به سیستم خودآرامبخشی برای کنترل عواطف و استرس ازطریق پذیرش و درک مشفقانۀ مشکلات موجود، آموزش شفقت به خود در دستیابی به این مسئله میتواند ثمربخش باشد که در پژوهش حاضر به آن پرداخته شده است.
سازه مهم دیگر در تعدیل واکنش افراد به موقعیتهای ناراحتکننده ذهنآگاهی[19] است. ذهنآگاهی یک شیوه بودن یا یک شیوه فهمیدن است که مستلزم درک احساسات شخصی است و میتواند بر بسیاری از رفتارها و اعمال اثر بگذارد. در این شیوه درمانی، ذهنآگاهی مداخلهای است که در ترکیب با رفتار درمانی شناختی میتواند استفاده شود (Duarte et al, 2019). ذهنآگاهی، آگاهی از لحظه حال بدون قضاوت است. این آگاهی به محیط اطراف، افکار و احساسات شخص منتهی میشود؛ بدون اینکه هیچ چیز را تثبیت کند یا اینکه آن را خوب یا بد تلقی کند؛ بنابراین، ذهنآگاهی، تنظیم ارزیابیهای شناختی و مشاهده عینی تجربیات را نیز به همراه دارد (Kamerati et al, 2022) و با کمک در تحلیل و توجه به تجارب جاری، به فرد اجازه میدهد تا برخود تسلط یابد و خود را بازیابی کند و با فراخواندن ذهن پراکنده خود به عقب برگردد و شرایط زندگیش را تحلیل کند و در حال حاضر در مقابل شرایط دردناک و پراسترس به روشی جدید، نه عادتی و نه واکنشی، پاسخ دهد (Deivis, 2018). ازنظر کابات - زین[20] (2003) فنون ذهنآگاهی در افزایش آرامش عضلانی و کاهش نگرانی، استرس و اضطراب مؤثر است. هرکس دورههایی از رنج و درد دارد؛ این درد و رنج با آگاهی ذهن، تبدیل به رنجی همدلانه میشود که به احساس شفقت نسبت به خود و دیگران منتهی میشود؛ درحالیکه بدون ذهنآگاهی، بهصورت هیجان فرسودهکنندهای تجربه میشود که با تلخی و خشم، آمیخته و با احساس درماندگی شدید همراه میشود (Williams & Penman, 2012).
امروزه ذهنآگاهی یکی از درمانهای مطرح در جهان است که در شرایط مختلف و برای افراد سالم و بیمار کاربرد دارد؛ بنابراین، آموزش ذهنآگاهی امری مهم و ضروری است (Yousefi, 2020). با توجه به این مباحث میتوان گفت ذهنآگاهی در درمان اختلالاتی که در نوجوانان پدیدار میشود، تأثیرگذار است. نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست با مشکلات فراوانی همچون کنترل عواطف موجهاند؛ بنابراین، ذهنآگاهی بهعنوان یک رویکرد درمانی در این حیطه میتواند بسیار مؤثر واقع شود. ذهنآگاهی روشی برای کاهش عواطف منفی همچون استرس و اضطراب ازطریق تنفس و تفکر نیز به شمار میرود (Kalatiyan et al, 2022). تحقیقات نیز نشان دادند ذهنآگاهی، نشانههای پریشانی روانی (اضطراب، استرس) را کاهش و درمقابل، رفاه ذهنی، جسمانی، عاطفی، معنوی و خودکارآمدی را افزایش میدهد (Du et al, 2021). علاوه بر این، ذهنآگاهی امکان کنارآمدن سازشیافتهتر و مدیریت محرکهای نامطلوب را فراهم میآورد. افرادی که از ذهنآگاهی بالاتری برخوردارند، خودتنظیمی هیجانی و رفتاری بهتری را گزارش میکنند (Wilson et al, 2020). نتایج برخی پژوهشها مؤید این امر است. در همین رابطه هنرمندزاده و سجادیان (2016) نشان دادند مداخله مثبتنگر گروهی بر تابآوری دختران نوجوان بیسرپرست اثربخش بوده است. در همین زمینه، نتایج پژوهشهای داوودی مقدم و همکاران (2020) نشان داد درمان ذهنآگاهی بر عواطف منفی دختران نوجوان بدسرپرست و بیسرپرست تأثیر بهسزایی داشته است. در پژوهشهای مختلف دیگری سلطانی و همکاران (2016) در بین دانشجویان و لائوریولا و همکاران[21] (2023) و همچنین، چان و همکاران[22] (2020)در بین افراد ببزرگسال نشان دادند مهارت ذهنآگاهی میتواند به کنترل عواطف در بین گروههای مورد مطالعه بپردازد. با توجه به موارد مطروح مبنی بر نیاز افراد مختلف بهویژه نوجوانان بدسرپرست به خودتنظیمی هیجانی و رفتاری برای کنترل عواطف و استرس، آموزش ذهنآگاهی در دستیابی به این مسئله میتواند مؤثر باشد که در پژوهش حاضر به آن پرداخته شده است.
بنابراین، با عنایت به نتایج تحقیقات متعددی که نشاندهندۀ اثربخشی مداخلات شفقت به خود و ذهنآگاهی در افزایش کنترل عواطف در افراد مختلف است؛ نوجوانان بیسرپرست در صورت مواجهه با مشکلات روانشناختی همچون عدم کنترل عواطف میتوانند درمان شوند. اینجاست که سازه شفقت به خود و ذهنآگاهی بهعنوان درمانهای موج سوم شناختی رفتاری میتوانند تأثیرگذار باشند. در صورت عدم آموزش این دو درمان، نوجوانان دچار آسیبهای مختلف شخصیتی میشوند و مشکلات عدیدهای در زندگی آنها به وجود خواهد آمد. با توجه به اینکه تا کنون پژوهشی که به مقایسه دو درمان روانشناختی شفقت به خود و ذهنآگاهی در بین نوجوانان بدسرپرست مرکز شبهخانواده بهزیستی درخصوص کنترل عواطف بپردازد، انجام نشده است؛ بنابراین، محققین خلاء پژوهشی را بهوضوح احساس کردند؛ بنابراین، با توجه به ویژگیهایی که آموزش شفقت به خود ازطریق بالابردن پذیرش و درک مشفقانه و آموزش ذهنآگاهی ازطریق آموزش نگرشِ بدون قضاوت به هیجانات و روشی برای زندگی بهتر، تسکین دردها و غنابخشی و معنادارساختن زندگی برای بهبود وضعیت نوجوانانِ دارای آسیب، برجای میگذارند، مقایسه اثربخشی این دو روش درمانی در کنترل عواطف در پژوهش حاضر مطالعه شد. با توجه به آمار رو به افزایش کودکان و نوجوانان بدسرپرست و نیز عوارض متعدد بدسرپرستی بر سلامت روان این نوجوانان و حساسیتهای ویژه در حوزه تربیت و پرورش آنها، انجام پژوهشی برای کاهش تأثیر تجارب تلخ گذشته در عواطف و روحیهی این افراد برای داشتن زندگی مطلوبتر ضروری به نظر میرسد. با این اوصاف سؤالی که ذهن محقق را به کاوش و تحقیق به انجام مقاله حاضر واداشت، این است که آیا آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی در کنترل عواطف نوجوانان بدسرپرست مرکز شبهخانواده بهزیستی تهران دارای اثربخشی متفاوتی هستند.
روش پژوهش
روش پژوهش بر پایه طرحهای روش نیمهآزمایشی است که در آن از طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه و پیگیری 45 روزه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان 13تا19 ساله تحت سرپرستی بهزیستی تهران بهعنوان نوجوانان بدسرپرست مرکز شبهبهزیستی در تابستان سال 1402 بود که برای تعیین نمونه مورد مطالعه، 60 نفر از نوجوانان بهصورت داوطلبانه و هدفمند انتخاب شدند که بهصورت تصادفی در سه گروه مجزای 20 نفره (گروه آزمایش اول آموزش شفقت به خود، گروه آزمایش دوم آموزش ذهنآگاهی و گروه گواه) با رعایت ملاک ورود به پژوهش و با جایگزینی تصادفی قرار گرفتند. ملاک ورود به مطالعه شامل: نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست مرکز شبهخانواده بهزیستی در تهران، سن ورود 13 تا 19 سال، عدم شرکت همزمان در هر نوع مداخله یا برنامۀ آموزشی درمانی دیگر خارج از این تحقیق و رضایت آگاهانه نوجوانان برای شرکت در پژوهش بود. ملاک خروج از مطالعه نیز شامل: غیبت بیش از دو جلسه، ترخیص به خود یا ترخیص به خانواده و عدم تمایل نوجوانان به ادامه همکاری در پژوهش بود. 45 روز پس از اجرای پسآزمون، پیگیری انجام شد.
برای آموزش جلسات مداخله به افراد گروههای آزمایش، از پروتکل آموزش شفقت به خود و آموزش ذهنآگاهی استفاده شد. این پروتکلها در هشت جلسه آموزشی 60 دقیقهای، یک جلسه در هفته مطابق با سرفصلهای پروتکل طراحیشده گیلبرت1 (2010) و بستۀ آموزشی فیضی (2018) برگرفته از گیلبرت (2017) و محتوای جلسات طبق جدول (1) برای شفقت به خود و مطابق با سرفصلهای پروتکل طراحیشده در بستۀ آموزشی فیضی (2018) و محمدخانی و خانیپور (2012) و محتوای جلسات طبق جدول (2) توسط محقق که سابقه اجرا در مراکز مدنظر دارد، بهصورت آموزشی در بین دو گروه آزمایش اجرا شد.
جدول 1 [26]
محتوای پروتکل آموزش شفقت به خود
Table 1
The Content of Self- Compassioned Protocol Adopted by Feyzi (2018)
جلسات |
شرح |
جلسه آشنایی |
آشنایی با روند آموزش و اهداف جلسات و آشنایی کلی با مفهوم شفقت به خود و اجرای پیشآزمون |
جلسه اول |
آموزش مفهوم شفقت به خود به شکل جزئی، آموزش مراقبۀ عشقورزی - مهربانی |
جلسه دوم |
آموزش چالش اینکه با یک دوست چگونه رفتار میکنید؟ تعریف سه عنصری از شفقت به خود |
جلسه سوم |
آموزش مقدماتی ایجاد احساسات شفقت به خود (ریتم تنفسی تسکیندهنده) |
جلسه چهارم |
آموزش تمرین برای ارتباط مشفقانه با خود و نوشتن نامه مشفقانه |
جلسه پنجم |
آموزش مراقبه سه مرحلهای برای شفقتورزی به خود |
جلسه ششم |
آموزش کاوش درباره شفقت به خود ازطریق نوشتن |
جلسه هفتم |
آموزش مراقبه ارتباط با رنجهای دیگران |
جلسه هشتم |
جمعبندی آموزشهایی که تا این جلسه ارائه شدهاند و آموزش مراقبه عشقورزی - مهربانی (نسخه کامل) و اجرای پسآزمون |
جدول 2
محتوای پروتکل آموزش ذهنآگاهی
Table 2
The Content of Mindfulness Protocol Adopted by MohammadKhani& KhaniPoor (2012)
جلسات |
شرح |
جلسه آشنایی |
آشنایی با روند آموزش و تعیین اهداف جلسات، توضیح کلی دربارۀ ذهنآگاهی و اجرای پرسشنامه پیشآزمون |
جلسه اول |
آموزش فلسفه و اجرای درست تنفس عمیق. |
جلسه دوم |
آموزش و اجرای مراقبۀ آرمیدگی ماهیچهای (ریلکسیشن) |
جلسه سوم |
آموزش و اجرای مراقبه معاینه کلی بدن (اسکن بدن) |
جلسه چهارم |
آموزش و اجرای مراقبه نشسته تنفس. |
جلسه پنجم |
آموزش و اجرای مراقبه یوگای هوشیارانه، آموزش تشخیص تجربیات خوشایند و اجزای آن. |
جلسه ششم |
آموزش و اجرای مراقبه معاینه جزئی بدن، آموزش تشخیص تجربیات ناخوشایند و اجزای آن. |
جلسه هفتم |
آموزش و اجرای راهرفتن بهشیارانه. |
جلسه هشتم |
جمعبندی نتیجهگیری از جلسات و اجرای کوتاه تمامی مراقبههای آموزش داده شده و اجرای پرسشنامه پسآزمون |
یافتهها
در پژوهش حاضر از بین 60 نفر نوجوان بدسرپرست ساکن در مرکز شبهخانواده شهر تهران، 30 نفر دختر و 30 نفر پسر بودند. سه گروه 20 نفره متشکل از 10 نفر دختر و 10 نفر پسر در تحقیق شرکت کردند. گروه اول شامل 20 نفر آموزش شفقت به خود دریافت کردند. گروه دوم شامل 20 نفر آموزش ذهنآگاهی دریافت کردند و گروه سوم نیز بهعنوان گروه گواه، آموزشی دریافت نکردند. دامنه سن پاسخگویان بین 16 تا 19 سال بود.
جدول شماره (3) حاکی از تغییرات نمرات کنترل عواطف در پسآزمون گروه آزمایش 1 و 2 نسبت به پیشآزمون و گروه گواه است که افزایش داشته است. برای تجزیهوتحلیل دادههای بهدستآمده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرّر استفاده شده است. استفاده از این آزمون مستلزم رعایت چند پیشفرض اولیه است. مهمترین پیشفرضهای استفاده از این آزمون، نرمالبودن توزیع نمرات، آزمون لون، ام باکس و آزمون موچلی بهصورت بررسی مفروضه همگنی واریانسها است. براساس یافتههای بهدستآمده، سطح معنیداری آزمون شاپیروویلک محاسبه شد (05/0<p، 96/0z =)؛ بنابراین، فرض یک مبنی بر غیرنرمال بودن دادههای کنترل عواطف، رد و فرض صفر مبنی بر نرمال بودن دادهها تأیید شد. همچنین، مشاهده میشود مقادیر F که نشاندهنده مقدار آزمون لون برای بررسی همگنی واریانسهاست، معنیدار نیست (01/0<p، 2/4F=). با توجه به این نتیجه، پیشفرض برابری واریانسها پژوهش تأیید میشود. در پیشفرض M باکس نیزنتایج یکسانی واریانس - کواریانس ازطریق این آزمون تأیید میشود (001/0<p، 78/13M-Box =). نتایج پیشفرض موچلی با تخمین مقدار مجذور کای برای تعیین تساوی واریانسها تأیید نمیشود (05/0>p، 25/0Mauchly =)؛ درنتیجه، از این پیشفرض تخطی شده است؛ درنتیجه، از اصلاح اپسیلن، استفاده و برای تفسیر نتایج آزمونهای اثرات درون آزمودنیها از آماره گرین هاوس - گیزر استفاده شد.
جدول 3
شاخصهای توصیفی کنترل عواطف آزمون براساس مراحل مداخله و گروه آزمایش و گواه
Table 3
The Descriptive Indexes of Affection Control based on Intervention Levels and the Experimental and Control Groups
گروه |
زمان |
میانگین |
انحراف معیار |
آزمایش 1 (آموزش شفقت به خود) |
پیشآزمون |
122.05 |
26.58 |
پسآزمون |
170.95 |
33.41 |
|
پیگیری |
147.95 |
29.44 |
|
آزمایش 2 (آموزش ذهنآگاهی) |
پیشآزمون |
124.68 |
14.68 |
پسآزمون |
174.05 |
26.45 |
|
پیگیری |
168.74 |
21.40 |
|
گواه |
پیشآزمون |
126.10 |
17.28 |
پسآزمون |
128.05 |
16.02 |
|
پیگیری |
128.47 |
14.56 |
جدول 4
نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرّر در گروههای آزمایش و گواه در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با معیار گرین هاوس - گیزر
Table 4
The Results Variance Analysis with Repeated Measures on Experimental and Control Groups in Pre, Post and Delay Post Levels with Green-House - Gaiser Scale
|
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
نسبت F |
سطح |
مجذور اتا |
توان آماری |
|
کنترل عواطف |
درونگروهی |
مراحل مداخله (زمان) |
4233.41 |
1.53 |
27602.99 |
64.54 |
0.001 |
0.53 |
1 |
مراحل مداخله گروه |
1407.22 |
3.06 |
4599.33 |
10.57 |
0.001 |
0.17 |
0.99 |
||
بینگروهی |
گروه |
17394.08 |
87.21 |
427.67 |
9.28 |
0.001 |
0.24 |
0.97 |
05/0 > p
جدول 5
نتایج آزمون بنفرنی برای مقایسه اثربخشی و پایداری مرحله پیگیری
Table 5
The Results of Bonfereni Test to Compare the Effectiveness and Stability of Delay- Post Level
متغیر |
گروه |
زمان |
اختلاف میانگین |
سطح معنیداری |
کنترل عواطف |
آموزش شفقت به خود |
پیشآزمون – پسآزمون |
48.89 |
0.000 |
پسآزمون - پیگیری |
23- |
0.06 |
||
آموزش ذهنآگاهی |
پیشآزمون – پسآزمون |
49.37 |
0.000 |
|
پسآزمون - پیگیری |
5.32- |
0.7 |
||
گواه |
پیشآزمون – پسآزمون |
8.95 |
0.8 |
|
پسآزمون - پیگیری |
2.46 |
0.23 |
05/0 > p
در بررسی فرضیۀ پژوهش مبنی بر مقایسه اثربخشی آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی بر کنترل عواطف براساس نتایج بهدستآمده در جدول شماره 4، آموزش شفقت به خود و آموزش ذهنآگاهی بر کنترل عواطف با اثر 24/0 (001/0=p) اثربخش بودهاند و با گروه گواه تفاوت معنیداری دارند.
نتایج آزمون تعقیبی بنفرنی در جدول شماره 5 و نمودار 1 نیز حاکی از این است که اثربخشی هر دو آموزش گروه ذهنآگاهی و شفقت به خود تا مرحله پیگیری ماندگار مانده است (05/0p>) که پایداری در گروه آموزش ذهنآگاهی بالاتر از گروه شفقت به خود بوده است.
شکل 1
مقایسه اثربخشی و پایداری آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی در افزایش کنترل عواطف نوجوانان بدسرپرست
Figure 1.
Comparing the Effectiveness and Stability of Self- Compassioned and Mindfulness Treatments on the Improvement of Affection Control of Poor- Parenting Adolescence
بحث
مقاله حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی در کنترل عواطف نوجوانان بدسرپرست مرکز شبهخانواده بهزیستی شهر تهران در سال 1402 انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی در مقابل گروه گواه بهطور معنیداری موجب افزایش کنترل عواطف شدهاند (24%) و پس از 45 روز این اثربخشی نیز پایدار بوده که در گروه ذهنآگاهی این پایداری بهصورت معنیداری بیشتر بوده است. نتایج این پژوهش درخصوص اثربخشی آموزش شفقت به خود در کنترل عواطف، همسو با نتایج پژوهشهای داوودی مقدم و همکاران (2020)، هنرمندزاده و سجادیان (2016)، غضنفریانپور و چلبیانلو (2021) و تراوست و همکاران (2021) است.
همانگونه که گیلبرت (2009)معتقد است تکنیکهای استفادهشده در روش درمانی شفقت به خود میتواند نقش مؤثری در کاهش عواطف منفی و افزایش عواطف مثبت داشته باشد. درواقع آموزش شفقت به خود موجب شد آزمودنیها با شناسایی و تشخیص شایستگیهای خود در رویارویی با موقعیتها بتوانند بر مشکلات غلبه کنند، با تمرکز مثبت و برنامهریزی منظم و ارزیابی شرایط، فرایندهای ذهنی، انگیزشی و پذیرش خود، به خود اجازه دهند تا احساساتشان بهصورت مناسبی ابراز شود و سطح سلامت و انسجام هیجانی خود را حفظ کنند. انسجام و تنظیم و مدیریت سازگارانه هیجان نیز باعث میشود افراد احساسات منفی و مثبت خود را تعدیل و تنطیم کنند، موقعیت را بهتر درک کنند، یاد بگیرند چگونه هیجانهای خود را مدیریت کنند و درنتیجه، عاطفه مثبت بیشتر و عاطفه منفی کمتری را تجربه کنند و این سازماندهی ظرفیت روانی، ذهنی و رضایت از زندگی افراد را ارتقا میدهد. در تبیین این بحث میتوان گفت سن نوجوانان با تغییرات جسمانی و روانشناختی زیادی همراه است. آنها در این سن عواطف ناپایدارتری را تجربه میکنند؛ بنابراین، این شرایط میتواند بر عواطف مثبتی چون شادمانی و احساسات خوشایند آنها تأثیر منفی داشته باشد. شفقت به خود یکی از روشهای درمانی است که بر ایجاد ذهن مشفق در نوجوانان تمرکز دارد. یکی از تمرینهایی که در جلسات استفاده شد، تصویرسازی بود. این تکنیک مکانی امن را برای اعضا فراهم کرد که اعضا بتوانند در آنجا احساس راحتی، امنیت، تسکین، آرامش کنند؛ یعنی برای اعضای گروه مکانی امن ایجاد شد که تمایل داشته باشند در آنجا باشند. در این تمرین اعضا در حالتی راحت مینشینند و تمرین آرامش با ریتم تنفسی تسکیندهنده را انجام میدهند. نتیجه این تمرین برای تمامی اعضا حس خردمندی و مهربانی را به همراه داشت. آموزش شفقت به خود برای نوجوانانی که حضور مؤثر والدین یا دیگر افراد مهم زندگی خویش را از دست داده و تجارب دردناکی را پشت سر گذاشتهاند، کمک کرد پریشانی ذهنی خود را ازطریق مهار خودسرزنشگری کاهش دهند تا فضایی برای مواجهه با احساس درد و پیچیدگی هیجانات ایجاد کنند. در آموزش شفقت به خود برای نوجوانان ساکن در مراکز شبهخانواده بهزیستی آموزش داده شد از خود انتقاد نکنند و بهترین راه مقابله با انتقاد درککردن آن است و اینکه متوجه شوند نقطه ضعف و عیب و ایراد داشتن، بخشی از تجربه انسانبودن است. همانگونه که در سطور بالا بیان شد عواطف مثبت و همچنین، عواطف منفی نظیر خلق افسرده، اضطراب و خشم در همه افراد با میزان متفاوت وجود دارد که در برخورد با اتفاقات و هیجانات روزانه و مواجهه با دیگران این عواطف را به کار میگیرند. نوجوانان که در سنین حساسی هستند، بیش از سایرین از این عواطف در برخورد با دوستان، اطرافیان و ... استفاده میکنند. نوجوانان بدسرپرست که همیشه یک نوع خلاء در زندگی خویش به جهت از دست دادن خانواده احساس میکنند، بیش از سایر نوجوانان از عواطف منفی استفاده میکنند. رفتارهای همراه با خشونت، پرخاشگری و خشم در کنار افسردگی و اضطراب ناشی از شرایط روحی روانی در این نوجوانان موجب شد کنترل عواطف را از دست دهند. این نوجوانان که در مراکز شبهخانواده بهزیستی زندگی میکنند، همیشه خود را نسبت به وضعیت زندگی خویش مقصر میدانند و خوددرگیری دارند؛ بنابراین، برای رفع این مشکل، آموزش شفقت به خود با تعدیل عواطف منفی و پرورش عواطف مثبت میتواند به بهبود رفتار و عواطف آنها کمک کند و با آموزش رفتار مشفقانه با خود داشتن و عدم قضاوت خویش را فرا گیرند و این واقعیت را بپذیرند که دیگران نیز میتوانند مشکلات آنها را داشته باشند.
نتایج این پژوهش درخصوص اثربخشی آموزش ذهنآگاهی در کنترل عواطف، همسو با نتایج پژوهشهای هنرمندزاده و سجادیان (2016)؛ داوودی مقدم و همکاران (2020)، سلطانی و همکاران (2016)، لائوریولا و همکاران (2023)و چان و همکاران (2020) است. براساس نظر کابات - زین (2003) فنون ذهنآگاهی در افزایش آرامش عضلانی و کاهش نگرانی، استرس و اضطراب مؤثر است. یکی از مهمترین فعالیت ذهنآگاهی، کنترل عواطف در افراد است؛ زیرا درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی بهواسطه اینکه به هر دو بعد جسمانی و ذهنی میپردازند، به کنترل عواطف و رفتارهای صحیح افراد کمک میکنند. مهارت کنترل عواطف به ثبات و رشد شخصیت افراد کمک میکند. در پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد ذهنآگاهی، به نوجوانان کمک شد تا به جای ماندن در افکار منفی یا علت یک مشکل و پریشانی، روی راههای حل آن تمرکز کنند و نسبت به لحظه حال، ازطریق فنونی مثل توجه به تنفس و بدن و معطوفکردن آگاهی به اینجا و اکنون، بر نظام شناختی و پردازش اطلاعات تأثیر بگذارند. با این روش نوجوانان آموختند تا چرخه نشخوار فکری را متوقف کنند و از افکار منفی خود فاصله بگیرند؛ درنتیجه، با استفاده از آموزش ذهنآگاهی به نوجوانان بدسرپرست که در مراکز شبهخانه بهزیستی تهران بودند، کنترل در عواطف افزایش یافت و این آموزش پس از 45 روز همچنان پایدار بود و نشاندهنده اثرگذاری مناسب آموزش ذهنآگاهی در بین نوجوانان مورد مطالعه در بهبود عاطفه مثبت و کاهش افسردگی و اضطراب است؛ درنتیجه، با بهرهگیری از آموزش ذهنآگاهی و تجربۀ حضور در حال بدون قضاوتگری، نوجوانان ساکن در مراکز شبهخانواده بهزیستی را که دارای پیشینۀ خانوادگی ضعیف بودند، از هرگونه افکار و رفتارهای اضطرابی و افسردگی و خشم دور کرد و عواطف مثبت در آنها تقویت شد.
با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، هر دو روش آموزشی شفقت به خود و ذهنآگاهی اثرگذاری مشابهی در کنترل عواطف نوجوانان مورد مطالعه داشتند. با توجه به مراحل طیشده درجات آموزش ذهنآگاهی و شفقت به خود و پایههای یکسان هر دو روش و اینکه هر دو روش برگرفته از موج سوم رواندرمان هستند و یکی از مؤلفههای شفقتدرمانی، توجه به ذهنآگاهی و تقویت آن است، این یافته دوراز انتظار نبود که هر دو روش اثربخشی یکسانی داشته باشند. در شفقت به خود، یک مرحله از کار درمان به ذهنآگاهی میپردازد و در کنار این مقوله رفتار مشفقانه نیز آموزش داده شد؛ اما در آموزش ذهنآگاهی پایداری بهتری را شاهد بودیم که این امر میتواند ناشی از این امر باشد که در آموزش ذهنآگاهی بیشترین توجه به مهارتِ در حال زندگی کردن نوجوانان داده شده است و آنها آموختند چگونه راهکاری برای دفع عواطف منفی و جایگزینی عواطف مثبت به جای آنها را بیابند. در این روش درمانی، نوجوانان یاد گرفتند بدون توجه به مشکلات و مسائل منفی، زمان حال را دریابند و بدون توجه به اتفاقات گذشته وآینده، با تمرین تنفس عمیق، زندگی کنند. از آنجا که مداخلۀ مبتنی بر ذهنآگاهی بر مفهوم حضور ذهن تأکید دارد، این مسئله باعث شد آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزهها رخ دهد؛ به طوری که بتوان آنها را مدیریت و تنظیم کرد و در مدیریت رفتارها و افکارهای منفی چون ناکامی و عواطف حاصل از آن مؤثر واقع شد؛ درنتیجه، با گذشت 45 روز از اتمام آموزش، این مسئله همچنان در کنترل عواطف آنها با توجه به وضعیت زندگیشان پابرجا بود؛ اما در گروه شفقت به خود بیشترین توجه به قبول وضعیت و پذیرش مشکلات و مسائل موجود بود؛ درنتیجه، بعد از گذشت 45 روز باوجود باقیماندن اثربخشی، این اثر تا حدودی کاهش یافت که این امر تا حدودی برای اینگونه افراد با توجه به سن حساس و همچنین، نقص موجود در زندگی خانوادگی در کنار مقایسه روزانه خویش با سایر نوجوانان سطح شهر، مدرسه و ... با گذشت زمان میتواند توجیهپذیر باشد؛ زیرا این افراد با مقایسه روزانه خود با دیگر همکلاسیها و سایر نوجوانان، چه بهصورت مشاهده حضوری و چه با مشاهده این تفاوتها در برنامههای تلویزیونی، شبکههای اجتماعی، تلفن همراه و اینترنت، بهنوعی به مقایسه زندگی خود با آنها میپردازند و ضمن احساس کمبود دچار خشم و افسردگی میشوند؛ بنابراین، برای رفع این مشکل نیاز است جلسات آموزش شفقتبه خود با تقویت بخش ذهنآگاهی و بهصورت مداوم به آنها آموزش داده شود تا بتوانند با استفاده از مهربانی با خود، انسانیت مشترک و توجه آگاهی به سمت حس خردمندی و مهربانی سوق داده شوند. با توجه به نتایج حاصل در پژوهش حاضر و با توجه به اثربخشی و پایداری آموزش شفقت به خود و ذهنآگاهی در افزایش کنترل عواطف و تحمل ناکامی به نوجوانان ساکن در مرکز شبهخانواده بهزیستی به مسئولین اینگونه مراکز پیشنهاد میشود جلسات آموزشی و درمانی شفقت به خود و ذهنآگاهی برای این افراد تدارک دیده شود و بهصورت دورهای با استفاده از جلسات مراقبه و تمرینهای مختلف در ترغیب آنها به رفتارهای مشفقانه و همچنین، با برگزاری جلسات ریلکسیشن، اسکن بدن و تشخیص تجربیات خوشایند و ناخوشایند و تمرینهای مختلف در ترغیب آنها به بالابردن کنترل عواطف بهره جویند. همچنین، پیشنهاد میشود هنگام ورود کودکان و نوجوانان بدسرپرست به اینگونه مراکز توسط سازمان بهزیستی، شرایطی مهیا شود تا وضعیت آنها ازنظر مشکلات در کنترل عواطف ازطریق تستهای روانشناسی سنجش و مطالعه شود و در صورت وجود مشکل در هر یک از شاخصهای کنترل عواطف، توسط مشاورههای زبده روشهای آموزشی و درمانی مناسب نظیر ذهنآگاهی و شفقت به خود آموزش داده شود. لازم است برای کارکنان اینگونه مراکز نیز دورههای آموزشی روانشناختی برگزار شود. با توجه به اینکه در پژوهش حاضر توجه به پذیرشِ وضعیت نابسامانِ موجود و تعهد به نوجوانان آموزش داده نشد و صرفاً به رفتار مشفقانه با خود و ذهنآگاهی توجه شد، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی از روشآموزشی و درمانی پذیرش و تعهد (ACT) برای افزایش کنترل عواطف نوجوانان مراکز شبهخانه بهزیستی تهران بهره گرفته شود. پژوهش حاضر محدود به نوجوانان بدسرپرست یا بیسرپرست ساکن در مراکز شبهخانواده بود؛ درنتیجه، باید از تعمیم نتایج به سایر نوجوانان اجتناب کرد.
[1] Family
[2] Adolescence
[3] Social life challenges
[4] United Nations International Children’s Emergency Fund
[5] Welfare organization
[6] Orphans and Poor Parenting Children
[7] Family Analogous Centers
[8] Affection Control
[9] Depression
[10] Anxiety
[11] Psychological Therapy
[12] Self-Compassion
[13] Gilbert
[14] Self- Kindness
[15] Self-Judgment
[16] Common Humanity
[17] Over- Identification
[18] Ter Avest et al
[19] Mindfulness
[20] Kabat- Zinn
[21] Lauriola et al
[22] Chan et al
[23] Affection Control Scale
[24] Williams et al
[25] IR.IAU.TON.REC.1402.087
[26] Gilbert