Document Type : Research Paper
Authors
1 Department of Psychology, Yazd University, Yazd, Iran
2 Associate Professor, Department of Psychology and Educational Sciences, Yazd University, Yazd, Iran
3 Full Professor, Department of Psychology, University of Klagenfurt, Klagenfurt, Austria
Abstract
Keywords
مقدمه
در طول قرنهای گذشته، خردمندی بهعنوان یک فضیلت فکری و عملی، وسیلهای برای افراد و جوامع بوده است تا با وجود مسائل و مشکلات، زندگی خوب و شایستهای داشته باشند. از این منظر، مفهوم خردمندی همواره ذهن فیلسوفان، دانشمندان، عالمان دینی و معنویتگرایان بسیاری را مجذوب خود کرده است (Baltes & Smith, 2008). پس از ظهور روانشناسی بهعنوان رشتهای علمی در آلمان، زمانی که پژوهشهای حوزه روانشناسی به سمت مطالعه مفاهیم مرتبط با روانشناسی شناختی، هوش سیال، هوش متبلور و تحول آنها تا اواسط عمر پیش رفت، مطالعات روانشناسی خرد نیز آغاز شد (Clayton & Birren, 1980; Sternberg, 1998). در مطالعات اولیه روانشناختی، خرد بهعنوان نقطه آرمانیِ پایانی در رشد و تحول انسان توصیف شد (Staudinger & Glück, 2011)؛ اما با گسترش این مطالعات، تعاریف از خردمندی، متنوعتر و در قالب رویکردهای ضمنی[1] و آشکار (تصریحی)[2] ارائه شد. در ادامه، مسیر پژوهشها به سمت نقش تجارب، فرایندهای دخیل در شکلگیری و تحول خرد و کاربرد دانش روانشناختی خردمندی در زمینههای مختلف زندگی هدایت شد.
نظریات آشکار (تصریحی) براساس سازههایی شکل میگیرند که افراد متخصص و پژوهشگر ارائه کردهاند و مبتنی بر دادههای روانشناسی هستند و ازطریق آنها هم آزمون میشوند (Staudinger & Glück, 2011). درحقیقت رویکرد نظریات آشکار (تصریحی) در باب خردمندی، دیدگاههایی رسمی هستند که با تکیه بر نظریههای روانشناختی ساخته میشوند (Sternberg, 1998). کلایتون[3]و بیرن[4] (1980) مؤلفههای تأملی و عاطفی را در تعریف خرد به کار بردند و صاحبنظرانی همچون استرنبرگ[5] (1998) مطرح کردهاند که خردمندی از به کار بردن دانش با واسطه تعادل بین منافع شخصی و منافع اجتماعی به دست میآید. بالتس و اشتادینگر (2000) نیز در چارچوب پارادایم برلین، خرد را بهعنوان دانش عملی گسترده تعریف کردهاند که به همراه تمرین و کسب تجربه حاصل میشود. مارتین سلیگمن و پیترسون (2004) نیز مدلی از فضیلتها و توانمندیهای شخصی را ارائه دادهاند که بهعنوان «طبقهبندی توانمندیها و فضیلتها[6]» شناخته میشود. این مدل به بررسی صفات و ویژگیهای مثبت انسان میپردازد که میتواند به بهبود کیفیت زندگی و افزایش شادی و رضایت منجر شود. نخستین طبقه از مجموعه طبقات توانمدی ها و فضیلتها، توانمندیهایی است که به کسب و استفاده از دانش مربوط میشود و میتواند منجر به خردمندی انسان شود؛ ازجمله این توانمندیها خلاقیت[7]، کنجکاوی[8] و عشق به یادگیری[9] هستند.
در مقابل رویکرد بالا، نظریات ضمنی بر پایه دانش ضمنی بنا شدهاند؛ به این معنا که درک و استنباطهای عامیانه مردم دربارۀ مفاهیم و سازههای مختلف ازطریق سؤالکردن درباره یک سازه یا مفهوم کشف میشود و تا حدودی دربرگیرنده دیدگاههای فرهنگی غالب بر تفکر افراد یک جامعه است (Staudinger & Glück, 2011). درحقیقت در رویکرد ضمنی، تعاریف خردمندی حاصل از تجارب و اندیشه و استنباطهای عامه مردم است که عموماً با سازههای روانشناسی هم آشنا نیستند. بهطور کلی مطالعه خردمندی در این رویکرد با روشهای پرسش و پاسخ از مردم دربارۀ سازه مدنظر یا رتبهبندی توصیفی با استفاده از فهرست صفات و ویژگیهای مرتبط با خردمندی انجام میگیرد (Bluck & Glück, 2005)؛ برای نمونه، آردلت[10] (2003) نظریه خود را براساس تلفیقی از این رویکرد و نظریات آشکار (تصریحی) ارائه و خردمندی را یکی از ویژگیهای شخصیتیِ دارای سه بعد گسترده شناختی[11]، تأملی[12] و عاطفی[13] تعریف کرد. بعد شناختی بر تمایل فرد برای درک شرایط انسانی و بهخصوص مسائل درونفردی و بینفردی و همچنین، دانش حاصل از این تمایل اشاره دارد. بعد تأملی به توانایی درک مسائل از زوایای چندگانه و همچنین بررسی خود (خودارزیابی) مربوط است و بعد عاطفی بهعنوان عشق دلسوزانه، توجه و مهربانی تعریف میشود (Baltes & Staudinger, 2000).
با توجه به تعاریف متعدد مفهوم خردمندی، بهصورت کلی بیان میشود که خرد عبارت است از دانش عمیق شخصی و مبتنی بر تجربه که ازطریق یک تعامل پویا میان تجربیات، خصوصیات شخصی و منابع در دسترس فرد ایجاد میشود (Glück et al., 2019). مسئله حائز اهمیت آن است که نقش تجربههای زندگی در رسیدن فرد به خردمندی و رشد و پرورش آن انکارناپذیر است و این تجارب ادراکها، استنباطهای شخصی و جهانبینی افراد دربارۀ مسائل گوناگون و حتی خودِ تعریف خرد (دیدگاه ضمنی به خردمندی) را تحت تأثیر قرار میدهد. محققان (Aldwin & Levenson, 2004; Weststrate & Glück, 2017; Glück & Bluck, 2013). خرد را معمولاً محصول تجربیات زندگی بهویژه آنهایی که چالشبرانگیز است، میدانند؛ برای مثال، گلوک و بلوک (2013) بیان میکنند یادگیری و عبرتآموزی از چالشهایی که انسان با آنها مواجه میشود، در طول زمان منجر به خردمندی میشود. وبستر[14] (2007) معتقد است خرد ازطریق تجارب مختلف، بهویژه تجارب بحرانی زندگی حاصل میشود و سپس پرورش مییابد. همچنین، یانگ[15] (2014) و پورتر[16] و همکاران (2019) بیان میکنند یادگیری و عبرتآموزی از تجربههای مختلف زندگی، فرآیند اصلی در ارتباط با شکلگیری خرد است. بلوک و گلوک (2004) در پژوهشی با بررسی خاطرات و تجربههای شخصی افراد در گروههای سنی مختلف به این نتیجه رسیدند که افراد بهویژه افراد بزرگسال و مسن از تجربههای زندگی خود درس میگیرند و این عمل منجر به عاقلانه رفتار کردن در سایر موقعیتها و تقویت خردمندی آنها میشود. ایگارشی و همکاران (2018)، در پژوهش خود روی میانسالان نشان دادند در جریان وقایع دشوار زندگی، بینشها، نگرشها، معنای زندگی و جهانبینی فرد دگرگون میشود و فرد به ارزیابی مجدد دیدگاهها و نگرشهای شخصی خود میپردازد. پس از ارزیابی مجدد و کمک عوامل مختلف، در برخی افراد نگرشها و معانی جدیدی همچون خودشناسی[17]، دلسوزی[18]، پذیرش پیچیدگیهای زندگی[19] و تهمل ابهامات آن و راحتی در عین عدم اطمینان[20] ایجاد میشود که این معانی جدید با خردمندی مطابقت دارد و بهنوعی جزء مؤلفههای خردمندی محسوب میشود. گلوک و همکاران (2019) نیز به این مطلب اشاره کردند که وقتی افراد با موانع و مشکلاتی در زندگی مواجه میشوند، مجبور به زیر سؤال بردن نگرشها و اولویتهای خود میشوند و باید آنها را مجدد ارزیابی کنند که درنهایت به رشد شخصی یا تحول خردمندی منجر شود. همچنین، پورتر و همکاران (2019) نیز بیان میکنند ناملایمات زندگی و سختیهای آن با مجبورکردن ما به ارزیابی جهانبینیهای خود و درک مجدد جهان از زاویه دید دیگر، موجب تغییرات رو به رشد و درنهایت، رسیدن به خردمندی میشود.
بلوک و گلوک (2005)، در پژوهش خود در حوزه نظریات ضمنی خردمندی، مؤلفههای اصلی خرد را با استفاده از پرسش و پاسخ مرسوم در دانش ضمنی، به چهار دسته طبقهبندی کردند: 1- توانایی استدلال خوب و تفکر منطقی درباره مسائل تازه و نیز ترکیبی از جنبههای هوش سیال و متبلور؛ 2- درک و فهم عمیق، نه سطحی از مسائل پیچیده و نیز جستجو و پیگیری برای کسب اطلاعات لازم؛ 3- تنظیم هیجانات، پرهیز از احساسات و برخورد احساسی و به دور از قضاوت سریع و 4- تمایل برای حفظ منافع و بهزیستی دیگران. در یک پژوهش مشابه ایرانی، گروههای سنی مختلف، با توجه به استنباطها و تجارب خود، به برخی از این ویژگیها ازجمله همهجانبهنگری صاحب علم و دانش، اهل احترام به خود و دیگران، آیندهنگر در یک فرد خردمند اشاره داشتند (Asadi, 2015). کردنوقابی و همکاران (2015) نیز در پژوهش خود روی دیدگاه سالمندان ایرانی درباره خردمندی نشان دادند سالمندان در تعریف خرد بر چهار جنبه دین داری، همدلی / حمایت، شناخت / علم و شخصیت تأکید میکنند. یافته دیگر این پژوهش درباره شخصیتهای تاریخی حاکی از آن بود که مهمترین ویژگی خردمندانه این افراد «خدمتکردن» به مردم در آنهاست و «عنایت خداوند» و «تربیت خانوادگی» در خردمندشدن این شخصیتها مؤثر بوده است.
چرخه زندگی انسان سرشار از تجارب است و در این مسیر همواره در معرض تجارب مثبت و منفی گوناگونی قرار میگیرد که میتواند از آنها درس بگیرد یا حتی مهارت و تخصص کسب کند. به نظر میرسد با توجه به آنچه که تاکنون اشاره شد گذراندن مراحل مختلف زندگی و یادگیری از تجارب، منجر به پرورش ویژگی خردمندی در افراد شود. شاید یکی از دلایلی که پرداختن به خرد در دوران کودکی کمرنگ است، به تجربههای اندک آنها و عدم مهارتهای اجتماعی و شناختی کودک برای ادغام تجربهها در زندگی مرتبط باشد. بیشتر اندیشمندان حوزه خردمندی بر این باورند که خردمندی خصیصهای است که در طول جریان زندگی، با پشت سر گذاشتن تجارب مختلف و عموماً با ورود به بزرگسالی و میانسالی حاصل میشود (برای مثال: Staudinger & Glück, 2011; Erikson, 1959)؛ ازاینرو، با توجه به گستردهبودن مفهوم خرد و خردمندی و نقش مهم تجارب زندگی بهویژه تجارب سخت، این پژوهش به کشف تعاریف خردمندی در افراد میانسالی که در طول زندگی خود یک یا چند تجربه سخت را پشت سر گذاشته بودند، پرداخت.
روش
روش پژوهش، قلمرو پژوهش و شرکتکنندگان: در این پژوهش، برای واکاوی تعریف و مفهوم خردمندی از راهبرد پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. محیط این پژوهش را تمام زنان و مردان میانسال شهر اصفهان در سال1400تشکیل دادند که در طول زندگی خود یک یا چند تجربه سخت و نامطلوب را پشت سر گذاشته بودند. برای انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری هدفمند از نوع گلولهبرفی و برای جمعآوری اطلاعات از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. روش انجام کار به این صورت بود که ابتدا اطلاعیهای مبنیبر انجام پژوهشی با موضوع مدنظر، تنظیم شد و در فضای مجازی (محیط اینستاگرام، کانالها و گروههای تلگرام، ایتا و واتساپ) منتشر شد. بر این اساس، ده نفر برای همکاری با پژوهش داوطلب شدند که از اینها تعداد 6 نفر براساس ملاکهای ورود به پژوهش انتخاب شدند. 7 نفر دیگر نیز به شیوه گلولهبرفی توسط افراد داوطلب در پژوهش شرکت داده شدند. ملاکهای ورود به پژوهش عبارت بود از: 1- داشتن سن بالای چهل سال؛ 2- تجربه دستکم یک دوره سختی نظیر فقر، از دست دادن عزیز، بیماری، معلولیت، تجربه حادثه و ...[21]؛ 3- اذعان خود افراد به تغییرات مثبتی در نگرش، خلقوخو و رفتار، پس از تجربه سخت و ناگوار. پس از جلب اعتماد مشارکتکنندگان برای همکاری، موضوع و هدف پژوهش برای آنها توضیح دادهشد. علاوه بر این، شرکتکنندگان میتوانستند در هر مرحله از ادامه همکاری انصراف دهند. برای ضبط مصاحبهها از مشارکتکنندگان کسب اجازه شد. مدت زمان مصاحبهها بسته به میزان همکاری مشارکتکنندگان و پاسخهایی که به هر سؤال میدادند، از 30 دقیقه تا 1 ساعت متفاوت بود. درنهایت، با استفاده از مصاحبه نیمهساختاریافته با 13 نفر و رسیدن به اشباع اطلاعات، فرایند نمونهگیری به اتمام رسید.
جدول 1
ویژگیهای جمعیتشناختی گروه نمونه
Table1
Demographic characteristics of the sample group
|
شماره شرکتکنندگان |
نام مستعار |
سن |
تحصیلات |
شغل |
وضعیت تأهل |
تجربه سختی |
سن زمان تجربه |
|
1 |
سارا |
42 |
لیسانس |
خانهدار |
متأهل |
تجربۀ طلاق |
30 |
|
2 |
علی |
58 |
دکتری |
مهندس |
متأهل |
فقر و یتیمی در کودکی |
12 |
|
3 |
مریم |
67 |
لیسانس |
کارمند |
متأهل |
از دست دادن فرزند |
44 |
|
4 |
بهرام |
52 |
فوق لیسانس |
کارمند |
متأهل |
معلولیت |
3 |
|
5 |
مینا |
68 |
فوق لیسانس |
کارمند |
مجرد |
از دست دادن والدین در کودکی |
12 |
|
6 |
لیلا |
50 |
لیسانس |
خانهدار |
متأهل |
تصادف شدید |
40 |
|
7 |
محسن |
48 |
دکتری |
استاد دانشگاه |
متأهل |
فقر شدید در کودکی و نوجوانی |
10 |
|
8 |
فریبا |
52 |
دیپلم |
خانهدار |
متأهل |
تجربه اعتیاد |
35 |
|
9 |
مهدی |
63 |
دکتری |
کارمند |
متأهل |
معلولیت |
بدو تولد |
|
10 |
بهار |
45 |
لیسانس |
مدرس |
مجرد |
تجربه خشونت خانگی |
11 |
|
11 |
محمود |
57 |
فوق لیسانس |
کارمند |
متأهل |
از دست دادن والدین |
15 |
|
12 |
حامد |
62 |
لیسانس |
آزاد |
متأهل |
بیماری |
44 |
|
13 |
سحر |
51 |
فوق لیسانس |
مدرس |
متأهل |
اختلافات زناشویی |
22 |
ابزار سنجش: مصاحبه نیمهساختاریافته: سؤالاتی که از مصاحبهشوندگان پرسیده میشد از این قبیل بود: به نظرتان خردمندی چیست؟ چه تعریفی از خردمندی ارائه میدهید؟ یک انسان خردمند چه ویژگیهایی دارد؟ شکلگیری خردمندی در انسان چه ارتباطی با تجارب زندگی دارد؟ با توجه به تجربهای که داشتید، آیا خود را فرد خردمندی می دانید؟ چرا؟
روش اجرا و تحلیل: روش انجام کار به این صورت بود که ابتدا اطلاعیهای مبنیبر انجام پژوهشی با موضوع مدنظر، تنظیم و در فضای مجازی (محیط اینستاگرام، کانالها و گروههای تلگرام، ایتا و واتساپ) منتشر شد. درنهایت با استفاده از مصاحبه نیمهساختاریافته با 13 نفر و رسیدن به اشباع اطلاعات، فرایند نمونهگیری به اتمام رسید. پس از انجام فرایند مصاحبهها و پیادهسازی کلمه به کلمه آنها، روش تجزیهوتحلیل دادهها براساس روش هفت مرحلهای کلایزی انجام شد؛ زیرا روش کلایزی قادر بود بهطور واضح مرحله به مرحله، محقق را در رسیدن به درک صحیح از توصیفات و نظرات مشارکتکنندگان هدایت کند؛ بنابراین، پس از انجام فرایند مصاحبه و پیادهکردن کلمه به کلمه مصاحبههای ضبطشده روی کاغذ، برای درک صحیح عقاید مشارکتکنندگان دربارۀ مفهوم خردمندی، همه مطالب به دقت خوانده شد (مرحله اول). سپس عبارات و گزارههای مهم مشارکتکنندگان که حاوی توصیف و تعریف خردمندی بودند استخراج شدند (مرحله دوم). در مرحله بعد از آن عبارات و گزارهها، کدهایی بهصورت مفهوم استخراج شدند و مفهومبخشی به گزارهها صورت پذیرفت (مرحله سوم). در ادامه کدهای مفهومی مشابهی که حول محور مشترکی بودند، با یکدیگر اغام شدند و در یک دسته قرار گرفتند؛ به این ترتیب مقولههای فرعی از مفاهیم مشترک شکل گرفت (مرحله چهارم). در مرحله بعد دستههای موضوعی یا همان مقولههای فرعی که معانی مشابهی داشتند، در دستههای موضوعی بزرگتر با عنوان مقولههای اصلی قرار گرفتند (مرحله پنجم). سپس توصیف جامعی از پدیده مورد مطالعه، یعنی خردمندی بهصورت یک بیانیه صریح و روشن از ساختار اساسی پدیده مورد مطالعه ارائه شد (مرحله ششم) و درنهایت با مراجعه به مشارکتکنندگان، نظر آنها دربارۀ یافتهها پرسیده شد. همچنین، بهمنظور ارزشیابی و اعتبارسنجی یافتهها از چهار ملاک اعتبارپذیری[22]، قابلیت اطمینان[23]، تأییدپذیری[24] و انتقالپذیری[25] استفاده شد. در این پژوهش برای اعتبارپذیری، پژوهشگر تماس طولانی خود را با محیط حفظ کرد و به مشاهدۀ مستمر و عمیق در محیط پرداخت. برای رعایت معیار قابلیت اطمینان تمام جزئیات مربوط به چگونگی گردآوری دادهها، فهرست مشارکتکنندگان و اطلاعات آنها، مصاحبههای ضبطشده، مقولههای مستخرج از مصاحبهها و یادداشتهای پژوهشگر ذخیره شد. بهمنظور دستیابی به قابلیت تأییدپذیری و همخوانی نتایج با دادهها، نتایج بهدستآمده با دادههای خام اولیه مقایسه شد. همچنین، در جریان گردآوری و تحلیل دادهها، اندیشهها و انتظارات ذهنی پژوهشگر یادداشت شد تا دیدگاههای واردشده در پژوهش ردیابی و کنترل شوند.
یافته ها
پس از انجام فرایند مصاحبهها و پیادهسازی کلمه به کلمه آنها، مراحل کدگذاری و مقولهبندی انجام شد که در طی این کدگذاریها 122 گزاره، 60 مفهوم، 10 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی استخراج شدند. در جدول 2، مقولههای اصلی و مقولههای فرعی حاصل از مصاحبهها ارائه و در ادامه هرکدام از مقولهها به تفصیل بیان شدهاند.
جدول 2
مقولههای فرعی و مقولههای اصلی پژوهش
Table2
Subcategories and main categories of research
|
مقوله اصلی |
مقوله های فرعی |
|
عقلانیت |
دانایی عبرت آموزی و پندگیری تصمیم گیریِ سنجیده |
|
حس رضایتمندی |
خیر رسانی آرامش ناشی از موفقیت از تکاپو نایستادن |
|
تواضع و فروتنی |
نگاه متواضعانه عدم قضاوت دیگران |
|
معرفت و شناخت نسبت به خود، خدا و جهان |
یقین به لطف و عنایت خداوند شناخت عالم و تنظیم ارتباط خویش با خدا |
یکی از تعاریف مفهوم خردمندی، عقلانیت است. عقلانیت معانی مختلفی دارد، ازجمله فهمیدهبودن، درستاندیشیدن، تشخیص مسیر درست و مانند آن. این مقوله از سه مقوله فرعی دانایی، عبرتآموزی و پندگیری و تصمیمگیری به دور از احساسات برساخت شده است.
دانایی:
عدهای از مشارکتکنندگان این پژوهش نیز انسان خردمند را همان انسان عاقل و دانا میدانستند؛ اما دانا نه به معنای یک انسان باهوش و عالم، به معنای فردی که راه و مسیر درست را تشخیص میدهد و تصمیمات صحیح در امور مختلف زندگی میگیرد. لیلا در این خصوص بیان کرد:
«خردمندی ازنظر من یعنی عاقلبودن و عاقلزیستن ... ببینید بعضی از افراد علم خوبی دارند ولی دانا نیستند. خیلیها هستند که آدمهای باهوشی هستند ولی آدمهای دانایی نیستند؛ یعنی دانابودن که فکر میکنم قرابت زیادی با خردمندی داره».
محسن نیز در این باره گفت:
«مصداق یک آدم خردمند ازنظر من داناییِ، دانایی رو با خردمندی تقریباً یکسان میدونم، خودمم تا حدودی بهش رسیدم؛ یعنی تقریباً میفهمم کجا قرار دارم و باید چیکار کنم».
عبرت آموزی و پندگیری:
انسان در زندگی خود میتواند با عبرتگیری و درسآموزی از زندگی دیگران، تجربههای شخصی، وقایع جامعه و اتفاقاتی که در گذشته رخ دادهاند، مسیر درست را انتخاب کند. شاید بتوان اینگونه بیان کرد که پندآموزی و عبرتگیری قرابت زیادی با کسب تجربه دارد. این پندآموزی و کسب تجربه به گونههای متفاوت صورت میپذیرد. میتواند بهصورت مستقیم از راه گفتگو، بهصورت مشورت و راهنماییگرفتن از دیگران یا مشورتدادن دیگران به فرد باشد؛ حتی میتواند به شیوههای غیرمستقیم همچون الگوگیری نیز باشد. یکی از ویژگیهای انسانهای رشدیافته و خردمند، همین کسب تجربه و عبرتآموزی است. آنها تجربیات دیگران را به تجربیات خود اضافه میکنند؛ این امر در تصمیمگیریها بسیار کمککننده است و موجب تکرارنکردن راه خطای دیگران یا تکرار کردن مسیر درست آنها میشود. برخی از مشارکتکنندگان این پژوهش نیز تعبیر عبرتآموزی و کسب تجربه را برای انسانهای خردمند بهکار بردند. بهار در این باره بیان کرد:
«انسان خردمند به نظرم فردیه که از تجارب روزگار درس میگیره ... خودم سعی میکنم تا حد زیادی همینجور باشم ... مثلاً کارای اشتباهی که بقیه انجام دادن انجام ندم».
محمود در توصیف انسان خردمند از عبارت مشورتگیری استفاده کرد. او اظهار کرد:
«انسان خردمند باید اهل مشورتگرفتن باشه که بتونه راه درست رو پیدا کنه».
تصمیم گیریِ سنجیده:
وقتی انسان در موقعیت انتخاب یا انجام کاری قرار میگیرد، ناچار باید راهی را انتخاب کند؛ حتی ردکردن یا نپذیرفتن یک موضوع نیز نوعی انتخاب است؛ بنابراین، انسان در طول زندگی بارها در موقعیت تصمیمگیری قرار میگیرد. گاه اثرات یک تصمیم تا مدتها و شاید یک عمر بر زندگی انسان باقی بماند؛ درنتیجه، تصمیمگیری صحیح و سنجیده امری مهم و تأثیرگذار در زندگی است. یکی از ویژگیها و خصایص انسانهای خردمند، توانایی تصمیمگیری درست و متناسب با شرایط و موقعیت است. برخی از مشارکتکنندگان این پژوهش با بیان عباراتی چون موقعیتشناس بودن، سنجیدن همه جوانب کار، تصمیمگیری به دور از احساس و تصمیمگیری فکرشده، انسان خردمند را تعریف کردند. همچنین، اذعان داشتند این ویژگی تا حدودی در خود آنها نیز به وجود آمده است. سارا در این باره گفت:
«من فکر میکنم یکی از شاخههای خردمندی این باشه که موقع تصمیمگیری اسیر احساسات نشی با عقل و منطق و آگاهی کامل این کار را انجام بدی. من الان میتونم بگم به این نقطه رسیدم؛ یعنی بعد از انتخاب اشتباهم سعی میکنم احساسم رو توی تصمیمام نیارم، با عقل تصمیم بگیرم».
بهرام نیز دربارۀ در این خصوص توضیح داد:
«الان خودم اگه بخوام یه کاری رو انجام بدم، سعی میکنم همه جوانبش رو میسنجم، از هزینه و زمان و اینا گرفته تا فایدهای که قراره به من برسونه».
2.مقوله اصلی حس رضایتمندی:
رضایت از زندگی، یک احساس درونی است که میتواند تحت تأثیر عوامل بیرونی همچون پول و زندگی بیدغدغه باشد؛ اما وابسته به آن نیست؛ زیرا میتوان در بدترین شرایط نیز احساس رضایت داشت. درحقیقت این احساس، نتیجه مستقیم افکار و نگرش افراد به زندگی است و از درون فرد ناشی میشود. یکی از ویژگیهای انسان خردمند نیز همین احساس رضایتمندی در زندگی است. این مقوله از سه مقوله فرعی خیررسانی، آرامش ناشی از موفقیت و از تکاپو نایستادن برساخت شده است.
خیر رسانی:
عموماً انسانهای رشدیافته و خردمند، به دلیل وسعت نگاه و رهایی از توجه صرف به خویشتن، نسبت به نیازها و خواستههای دیگران و آینده جامعه خویش، نمیتوانند بیتفاوت باشند. آنها حتی ممکن است از توجه به مشکلات و نیازهای خود بکاهند و به نیازهای دیگران یا حتی در سطح وسیعتر به جامعه توجه کنند و همین امر موجب آرامش و رضایتمندی آنها میشود. برخی از مشارکتکنندگان این پژوهش نیز از ویژگی خیررسانی انسانهای خردمند یاد کردند. همچنین، آنها با بیان مثالهایی از زندگی خود، این ویژگی را توضیح دادند. مینا در این باره گفت:
«بالاتر از همه اینا، فرد خردمند باید بتونه به بقیه هم خیر برسونه ... مثلاً یه مسئلهای که من بهش اهمیت میدم مسائل خانوادگی و زناشویی که تو زندگی دوستام و اطرافیام پیش میاد، میرم باهاشون صحبت میکنم، وساطت میکنم، خلاصه یه جوری حل و فصلش میکنم و حس خوبی دارم».
آنچه از سخنان مشارکتکنندگان مشخص است، آن است که خیررسانی میتواند در زمینهها و به شکلهای گوناگون صورت پذیرد. حامد نیز در اظهار کرد:
«انسان خردمند باید برای آینده بهتر جامعهاش تلاش بکنه».
آرامش ناشی از موفقیت:
کسب موفقیت در ابعاد مختلف زندگی برای عموم انسانها لذتبخش است و حس آرامش و رضایت را برای فرد به ارمغان میآورد؛ برای مثال، سارا با مرور موفقیتهایی که در بخشهای مختلف زندگی به دست آورده بود، احساس رضایتمندی از خود و زندگی خویش را با عنوان احساس مفیدبودن و به تبع آن آرامش در زندگی بیان کرد و گفت:
«فرزندانم رو خداروشکر بدون پدر بزرگ کردم، خودم بعد از ده سال ازدواج کردم، آرزو داشتم دانشگاه برم و درس بخونم، آرزو داشتم به دیگران کمک کنم و تجاربم رو در اختیارشون بگذارم و خداروشکر به اینها رسیدم و تونستم توی محیطهایی که قرار میگیرم بدرخشم، یعنی وقتی شب سرم رو روی بالش میگذارم، احساس مفیدبودن میکنم و این به من آرامش میده».
از تکاپو نایستادن:
مسیر رشد و بالندگی، مسیری است که حد توقف ندارد و میتواند تا بینهایت ادامه پیدا کند. تصور نقطه پایان و نهایی در این دنیا برای رشد و تعالی، تصوری غلط و باطل است. درواقع انسان میتواند تا لحظه مرگ نیز به شیوههای مختلف و در عرصههای گوناگون رشد کند و تعلیم ببیند و یکی از جنبههای رضایتمندی فرد در زندگی، همین تلاشهایی است که به رشد ختم میشود. در این پژوهش برخی از مشارکتکنندگان، انسان خردمند را شخصی میدانستند که همیشه در حال رشد است و از حرکت نمیایستند. همچنین، اذعان داشتند مسیر تعالی حد و مرز ندارد. آنها این تعابیر را با عبارات راکدنبودن، افزایش آگاهی و اطلاعات، گامنهادن در مسیر طولانی رشد و بینهایت بودن مسیر رشد و خردورزی بیان کردند. فریبا در این خصوص گفت:
«به نظرم انسان تا وقت مردن جای پیشرفت داره و باید حرکت کنه، اگر یه جا ثابت موند، مثل آب گل آلودی که راکد مونده باشه، بو میگیره».
محسن نیز درخصوص ویژگی و خصیصه همیشه در حال رشد و تکاپوبودن انسانهای خردمند، به حد پایان نداشتن مسیر رشد و خردورزی اشاره میکند؛ زیرا مسیر رشد، پایان ندارد. وی با بیان ضرب المثل «زِ گهواره تا گور دانش بجوی» دربارۀ خود بیان کرد:
«برای خودم این قضیه نسبیه؛ یعنی الان که من دارم باهاتون صحبت میکنم، من یک جاهل به تمام معنام چرا؟ به خاطر اینکه میدونم این قضیه حد پایان که نداره که هر موقع هرچقدر که بریم جلو بیشتر میشه ... باید تا آخر تلاش کرد ... ز گهواره تا گور دانش بجوی ...».
3.مقوله اصلی تواضع و فروتنی:
شاید بتوان تواضع را نوعی شکستهنفسی تعریف کرد که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگران ببیند. درواقع معنا و مفهوم حقیقی تواضع، آن است که انسان در مقایسه با دیگران امتیاز ویژهای برای خود قائل نباشد. این مقوله از دو مقوله فرعی نگاه متواضعانه و عدم قضاوت دیگران برساخت شده است.
نگاه متواضعانه:
ویژگی بارز بسیاری از انسانهای رشدیافته و خردمند بالاتر، بهتر و مهمتر، ندیدن خود از دیگران و نسبتندادن امتیازات خود صرفاً به تلاش و زحمات خودشان است. برخی از مشارکتکنندگان این پژوهش ضمن این که از نگاه متواضعانهای نسبت به خود برخوردار بودند و در مصاحبههای آنان هم مشهود بود، انسان خردمند را انسانی به دور از تکبر و خود بزرگبینی میپنداشتند؛ برای مثال، سارا اظهارکرد:
«من هیچوقت خودم رو آدم عاقل به تمام معنا و آدم کاملی نمیدونم ... آدم نباید احساس کنه که از بقیه بالاتره ... این که بگم من الان با این تجاربی که داشتم دیگه کاملاً عاقل شدم، نه؛ من هنوز هم اشتباهاتی دارم و هنوز هم جای پیشرفت دارم».
عدم قضاوت دیگران:
یکی از جنبههای تواضع و فروتنی، قضاوتنکردن شرایط و یا خطاهای دیگران است؛ زیرا این عمل به دور از وسعت نگاه انسانهای خردمند است. علی در این باره گفت:
«معتقدم خیلی نباید این افرادی که در شرایط سخت هستند و شاید خطا هم بکنند را سرزنش کرد و بیانصافی که آدم خودش را بالاتر بدونه ... این کار خردمندانه نیست ... ضمن اینکه من خیلی آدمهایی که توی شرایط بدی هستند رو قضاوت نمیکنم؛ چون به خودم میگم شاید من اگر جای اونها بودم به مسیر بدتری کشیده میشدم».
4.مقوله اصلی معرفت و شناخت نسبت به خود، خدا و جهان
یکی از ویژگیهایی که بسیاری از مشارکتکنندگان پژوهش به انسانهای خردمند نسبت دادند، بحث شناخت و کسب معرفت بود. این شناخت در حوزههای مختلف، هم معطوف به خود فرد، هم خداوند و هم جهان آفرینش میشود. این مقوله اصلی از دو مقوله فرعی یقین به لطف و عنایت خداوند، شناخت عالم و تنظیم ارتباط خویش با خدا برساخت شده است.
یقین به لطف و عنایت خداوند:
یکی از ویژگیهایی که بسیاری از مشارکتکنندگان پژوهش به انسانهای خردمند نسبت دادند، شناخت خداوند، خداباوری و رابطه عمیق این انسانها با خداوند است. آنها اذعان داشتند انسانهای خردمند، عموماً خود را انسانهایی وابسته و دلبسته به مبدأ آفرینش و خدای متعال میدانند و معتقد بودند انسانهای خردمند، باور راسخ دارند که امداد و یاری خداوند همواره مددرسان و عامل رشد شخصیتی آنها است. علی فردی است که باور دارد اگر به جایگاه انسان خردمند رسیده است، مرهون لطف و رحمت خداوند است. او در این باره بیان کرد:
«اینکه بگم من از خرد برخوردار بودم، از اول رو اصلاً قبول ندارم و این ویژگی رو به شخص خودم نسبت نمیدم؛ بلکه این رو لطف و عنایت خدا میدونم، یعنی یقین دارم خیلی جاها که میشد من به راه کج کشیده بشم. خداوند بود که دست من را گرفت و کمکم کرد ... می خوام بگم که اگر مثلاً من آدم خردمندی هستم، کاملاً با خدا بود، کاملاً خدا هدایتم کرد، من از خودم چیزی نداشتم و کاری نکردم».
شناخت عالم و تنظیم ارتباط خویش با خدا:
مشارکتکنندگان معتقد بودند خداوند در جهان هستی قواعد و قوانینی قرار داده است و خردمند با شناخت درست خداوند و قوانین جهان، به درک و شناخت درستی از خود هم میرسد و اعمال و رفتار خود را متناسب با اینها تنظیم میکند. بهطور کلی هنگامی که انسان باور به وجودی فراتر از خودش داشته باشد و خود را متصل به مبدأ آفرینش و خداوند بداند، میکوشد اعمال و رفتارش، خداپسندانه و در چارچوب اهداف الهی باشد. محسن در تعریف انسان خردمند بیان کرد:
«به نظر من، فرد خردمند فردی که این اصول و سنتهای حاکم عالم رو زود بهش برسه؛ یعنی بفهمه چه قواعدی تو این عالم حاکمه تا زندگیش رو براساس اون تنظیم کنه ... یعنی بدونه خدا برای چی اون رو آفریده؟ قراره چیکار کنه؟ این فرد خردمندِ».
حامد نیز در تعریفی مشابه با محسن، فرد خردمند را چنین تعریف کرد:
«در بحث خردمندی، قصه سر اینه که اون هوش به درد میخوره؛ اما مهمتر از آن درک رابطه خود فرد با خدای خودش که مسیر رو مشخص میکنه. اینکه از کجا اومده، برای چی اومده؛ یعنی هم خودشناسی داشته باشه و هم خودشو خوب بشناسه، بدونه کیه و چیه ... تو این عالم برای چی اومده؛ اینها را اگر فرد بشناسه، میشه گفت یه فرد به خرد رسیده است».
بحث
تعریف خردمندی برای هرکدام از مشارکتکنندگان با توجه به ذهنیتهایشان از انسان خردمند، استنباطهای خود، مشاهدات و تجربیات شخصی زندگی خویش متفاوت بود. بهطور کلی این تعاریف شامل عقلانیت، آرامش و حس رضایتمندی از زندگی، خیررسانی به دیگران، کسب معرفت و شناخت نسبت به خود، خدا و جهان، تواضع و فروتنی و عبرتآموزی و کسب تجربه بود.
عدهای خردمندی را عقلانیت تعریف کردند و انسان خردمند را فردی پخته، دانا، عاقل و فهمیده میدانستند. برخی نیز خردمندی را قدرت تصمیمگیری صحیح در شرایط مختلف و توانایی تشخیص خوب از بد میپنداشتند. پندگیری و عبرتآموزی از تجارب زندگی نیز از دیگر توصیفهای انسانهای خردمند توسط مشارکتکنندگان بود. برخورداری از احساس آرامش و حس رضایتمندی از خود و زندگی خویش، تعریف دیگری بود که مشارکتکنندگان از انسان خردمند ارائه کردند. ویژگی خیررسانی و توجه به دیگران و جامعه، ازجمله تعاریف دیگر خردمندی توسط مشارکتکنندگان بود. برخی از مشارکتکنندگان خردمندی را هم معنا و مفهوم با شناخت صحیح خود، جهان و خالق هستی میدانستند و اذعان داشتند انسان خردمند به اصول و قواعدی که خالق هستی برای جهان وضع کرده، شناخت پیدا کرده است و میتواند مسیر خود را با مسیر اهداف و قواعد جهان هستی همسو سازد. عدهای نیز بر این باور بودند که مسیر تعالی انسان بینهایت است و نقطه پایان ندارد؛ بنابراین، فرد خردمند همواره در حال آموختن، کسب تجربه و افزایش اطلاعات در این مسیر است؛ او همواره جاری است و راکد نمیماند. همچنین، آنها بر این باور بودند که انسان خردمند انسانی متواضع و به دور از خودبرتربینی نسبت به دیگران است.
شایان ذکر است مشارکتکنندگان وجود این ویژگیهای خردمندی برای خودشان را بهطور نسبی قبول داشتند؛ ولی اینها را همه در کمال تواضع و فروتنی و به دور از تکبر و خود بزرگبینی بیان میکردند. تعاریف مطرحشده درباره خردمندی با تعایف برخی از پژوهشگران این حوزه همسو است. بلوک و گلوک (2005) در پژوهش خود با استفاده از تعاریف افراد نمونه از انسان خردمند، پنج ویژگی توانایی استدلال خوب، درک و فهم عمیق، پرهیز از برخورد احساسی در شرایط مختلف، عدم قضاوت دیگران و تمایل به حفظ منافع دیگران را برای انسانهای خردمند بیان کردند. همچنین، بهرهمندی از تواضع و فروتنی بهعنوان ویژگی انسان خردمند به نوعی با یافته پورتر و همکاران (2019) همراستا است. آنها نیز دریافتند فروتنی و تواضع فرد بهویژه در شرایط سخت زندگی، مقدمه تصمیم خردمندانه است. مشارکتکنندگان پژوهش، یادگیری و تواناییهای هوشی را جز ویژگیهای انسان خردمند بیان نکردند و برخی اذعانداشتند که برخورداری از هوش بالا و کسب موفقیت بهواسطه تواناییهای هوشی در زندگی، لزوماً به معنای خردمندی یا ویژگی انسان خردمند نیست. این یافته با یافتههای استرنبرگ (2001) همسو نیست. او مؤلفههایی چون هوشمندی، خلاقیت، یادگیری و توانایی استدلال را از ویژگیهای افراد خردمند میداند.
همچنین، کسب تجربه از وقایع سخت زندگی و استفاده از آن تجربه در تجارب بعدی زندگی ازجمله دیگر پیامدهای مثبت تجربه سخت بود. این یافتهها با یافتههای پژوهش کرد نوقابی و همکاران (2015)، یانگ (2014) و بلوک و گلوک (2004) همسو است. آنها نیز در پژوهشهای خود به نقش مثبت تجربههای زندگی و بهطور ویژه تجارب سخت در تحول خردمندی اشاره کردند. یافتههای گلوک و همکاران (2019) حاکی از آن بود که درسگرفتن از تجارب زندگی، موجب میشود فرد در تجارب بعدی بهنحوی عاقلانه و خردمندانهتر برخورد کند. کرد نوقابی و همکاران (2015) نیز نشان دادند خرد برای سالمندان بهعنوان مجموعهای از ویژگیها و تجربیات زندگی تلقی میشود که شامل مهارتهای شناختی، تجربه و قدرت قضاوت است. همچنین، آن بخش از مدل توانمندیها و فضیلتهای ارائهشده از سلیگمن و پیترسون (2004) که مربوط به کسب دانش ازطریق خلاقیت، کنجکاوی و عشق به یادگیری است که درنهایت منجر به کسب خرد در انسان میشود، با اظهارات مشارکتکنندگان درخصوص ارتباط خردمندی با دانش، خلاقیت و یادگیری همسو است.
استرنبرگ (2008)، در بخشی از نظریه تعادلی خود بیان میکند انسانهای خردمند بین منافع درونفردی، بینفردی و فرافردی تعادل برقرار میکنند. بنا بر تعریف مذکور، از ویژگیهای انسان خردمند آن است که بین منافع و علایق درونفردی، یعنی عواملی که تنها برای خود فرد منفعت دارد، همچون کسب محبوبیت، قدرت، رفاه و لذت و منافع بینفردی که نیازها و منافع افراد دیگر را هم شامل میشود و فقط به خود فرد مربوط نمیشود و نیز منافع فرافردی که بستری بسیار وسیعتر همچون جامعه، شهر یا کشور است، باید تعادلی برقرار باشد که درنهایت، منتهی به خیری جمعی شود. علاوه بر اینها، برای یک فرد خردمند عموماً اهمیت دنیا و امور مادی نیز کمرنگ شده و نگرشهای فرامادی همچون معنویتگرایی یا اهمیت به دنیایی دیگر در این افراد پررنگتر است؛ مشابه همان ویژگیهایی که پس از تجربه سختیهای زندگی در مشارکتکنندگان این پژوهش نیز ایجاد شده بود. از منظر دیدگاه اریکسون (1959)، این بینش و نگرشهای فرامادی به فرد اجازه میدهد نوعی انفصال با زندگی داشته باشد و تجربههای منفی زندگی را از دیدگاه کلگرا و انتزاعی ارزیابی کند و جوانب پنهان تجارب منفی را هم در نظر بگیرد. درواقع اریسکون معتقد است خردمندی شامل نوعی نگاه منفصل به مسائل مادی و دنیایی و فراسوی منافع خودمحورانه است.
اینگونه تعاریف از خردمندی و انسانهای خردمند را میتوان از منظر دیدگاه ضمنی خردمندی تبیین کرد. در دیدگاه ضمنی، مردم براساس اندیشههای عامه خود که ناشی از تصورات ذهنی، مشاهدات، تجربیات شخصی خود و فرهنگ جامعه است، خردمندی را تعریف و ویژگیهای انسانهای خردمند را بیان میکنند. آنها شاید آشنایی نسبت به مفاهیم تخصصی حوزه روانشناسی هم نداشته باشند؛ اما براساس دیدگاه و تجارب شخصی خود، دربارۀ فرد خردمند و ویژگیهای او اظهارنظر میکنند. به نظر میرسد تعاریف مشارکتکنندگان این پژوهش از خردمندی، انسان خردمند و تشخیص این ویژگیها در خود، همچون تعاریف موجود در دیدگاه ضمنی، براساس تفکر، تصور، تجربیات، مشاهدات و تحلیلهای خودشان باشد؛ برای مثال، فردی که خردمندی را احساس آرامش و رضایت در زندگی تعریف میکند یا اینکه خردمندی را معادل با تصمیمگیری صحیح در زندگی میداند، با توجه به تجارب خود و حس کنونیاش از زندگی این تعریف را دربارۀ خردمندی بیان میکند؛ یا شخصی که انسان خردمند را انسانی عبرتآموز از تجارب روزگار و پندگیر میداند، با توجه به درسآموزی و عبرتگیری از تجربههای خود آن را بیان میکند. همچنین، از آنجا که در دیدگاه ضمنی، فرهنگ غالب جامعه در تعریف خردمندی توسط افراد تأثیرگذار است، به نظر میرسد اصول و باورهای فرهنگ ایرانی در تعاریف مشارکتکنندگان این پژوهش از انسان خردمند دخیل بوده است؛ برای مثال، تکریم تواضع و فروتنی، خودشناسی، خداشناسی و توجه به قواعد عالم، دوری از خودگرایی، خیررسانی و اهمیتدادن به دیگران ازجمله ویژگیها و مفاهیم ارزشمند و مورد توجه در فرهنگ ایرانی است.
باید توجه داشت خردمندی خصیصهای است که معمولاً در سنین بزرگسالی و میانسالی در فرد شکل میگیرد؛ زیرا با توجه به نظر بیشتر اندیشمندان، خردمندی در طول جریان زندگی، بهتدریج، با رویارویی با تجارب گوناگون و تأملکردن در آن تجارب و درسگرفتن از آنها حاصل میشود نه به یکباره (برای مثال: Bluck & Gluck, 2004)؛ بنابراین، با توجه به اینکه مشارکتکنندگان این پژوهش نیز در سنین میانسالی قرار داشتند، تجارب گوناگون خصوصاً چالشبرانگیز را تجربه کرده و پشتسر گذاشته بودند و سالهایی از تجربه آنها گذشته است، با احتمال بیشتری میتوان تحولات مثبت آنان را از نوع خردمندی دانست. با توجه به اینکه در این پژوهش به تعریف خردمندی و ویژگیهای افراد خردمند با در نظر گرفتن تجارب سخت زندگی پرداخته شد، میتواند مقدمهای برای پژوهشهای علمی و کاربردی بیشتر در آینده و در نمونههای مختلف فرهنگ ایرانی باشد تا معنا و تعریف دقیقتری از مفهوم خردمندی و روشهای رسیدن به آن، حتی در شرایط سخت زندگی به دست آید. ازجمله محدودیتهای این پژوهش این است که با توجه به اینکه این پژوهش به روش کیفی انجام شده، از تعمیمپذیری کمتری نسبت به پژوهشهای کمی برخوردار است. همچنین، این نکته باید مدنظر قرار گیرد که تجربههای افراد مشارکتکننده در پژوهش و زمان تجربهها یکسان نبودند و مشارکتکنندگان نمیتوانند معرف بخش خاصی از جامه باشند. درخور ذکر است این پژوهش بخشی از یک پژوهش وسیعتر بود و در آن سؤالات دیگری نیز مطرح شده بود که مجال ارائه آنها در این مقاله نبود و در گزارشهای آتی منتشر خواهد شد.
سپاسگزاری
بدین وسیله از تمامی افرادی که ما را در پیشبرد این پژوهش همراهی کردند، ازجمله عزیزان شرکتکننده در مصاحبه تشکر مینماییم. همچنین، وظیفه خود میدانیم در پایان از راهنماییها و ارشادات سودمند سرکار خانم دکتر گلوک کمال سپاس و تقدیر خویش را اعلام نموده و برای ایشان در مسیر تولید علم و اندیشه بهترینها را آرزو میکنیم.
[1]. implicit
[2]. explicit
[3]. Clayton
[4]. Birren
[5]. Sternberg
[6]. classification of strengths and virtues
[7]. creativity
[8]. curiosity
[9]. love of learning
[10]. Ardelt
[11]. cognitive
[12]. reflective
[13]. affective
[14]. Webster
[15]. Yang
[16]. Porter
[17]. knowing oneself
[18]. compassion
[19]. accepting complexity
[20]. comfortable with uncertainty
[21]. درخور ذکر است این تجارب در پژوهشهای مختلف مرتبط با حوزه خردمندی بهعنوان تجارب سخت معرفی شده است (برای مثال، پژوهش پلوس ا)