Document Type : Research Paper
Authors
1 Master student in family counseling, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
2 Assistant Professor of Psychology, Shahid Bahonar University, Kerman, Iran.
Abstract
Keywords
نوجوانی، دورۀ حساس رشد روانی – اجتماعی است و فرض بر آن است که افراد در دهه دوم زندگی خود در تلاشاند تا شخصیت پایداری به دست آورند، هویت خود را بشناسند، مکانیسم روابط اجتماعی و شخصی را تنظیم کنند و درنهایت با مشکلات رفتاری مختلف کنار بیایند (Meeus, 2016). بیشتر روانشناسان معتقدند سالهای نوجوانی بیشترین اهمیت را در رشد و پیشرفت هر انسانی دارند؛ زیرا نوجوانی مرحلۀ انتقالی از کودکی به بزرگسالی است که با تغییرات کیفی در ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی همراه است. همچنین، بیشتر نوجوانان از احساس تنهاییِ ناشی از تحریفهای شناختی مانند افسانۀ شخصی آنهاست گله دارند (Mozaffari, 2020)؛ بنابراین، ثبات ذهنی در این دوره وجود ندارد و شایعترین مشکلات رفتاری میتواند برای نوجوانان بروز پیدا کند. یافتههای اخیر نشان میدهند تعداد نوجوانانی که نشانههایی از مشکلات رفتاری و هیجانی دارند روزبهروز در حال افزایش است (Mahmoudi & Khoshakhlagh, 2018).
مطالعۀ آمارهای رسمی سازمان بهزیستی کل کشور نشان میدهد هر ساله کودکان و نوجوانان زیادی به علتهای متعددی به زندگی در پرورشگاهها روی میآورند. براساس آمارهای رسمی در سال 1398 بیش از 27 هزار کودک بیسرپرست تحت پوشش سازمان هستند که از این تعداد 17 هزار نفر در خانوادههای جایگزین و حدود 10 هزار نفر در 600 مرکز شبانهروزی سازمان بهزیستی ساکناند (Behroozifar et al., 2019). این کودکان و نوجوانان والدین خود را به علت حوادثی مانند تصادف و مرگ از دست دادهاند یا والدینی دارند که به علت اعتیاد یا آسیبهای جسمی و روانی که به فرزندان خود وارد میکنند، صلاحیت اجتماعی، اخلاقی و رفتاری لازم را برای نگهداری از فرزند خود ندارند (Qasemi Harandi & Forouzandeh, 2016). یکی از نگرانیهای سازمان بهداشت جهانی دربارۀ سیر رشد بهنجار و سالم این نوجوانان، تا سن بزرگسالی است؛ زیرا این نوجوانان بیشتر در معرض خطر مشکلات روحی، تحصیلی و رفتاری قرار دارند (Milburn et al., 2019). بهویژه دختران نوجوان بیسرپرست که به علت ویژگیهای روانی، محدودیتهای ناشی از جنس و چالشهای دوران بلوغ، بیشتر از پسران مستعد اختلالات رفتاری هستند. پژوهشهای متعددی مشکلاتی مانند کاهش احساس خودارزشی، خودکارآمدی و عزت نفس را در دختران نوجوان بیسرپرست گزارش میدهد. همچنین، دختران نوجوان بیسرپرست از مهارتهای خودتنظیمی، سازگاری و مقابله با عوامل استرسزای محیطی بسیار کمتر از همسالان خود بهرهمندند (Castaños-Cervantes et al., 2018).
بدیهی است افراد بیسرپرست در مراکز تحت حمایت بهزیستی، از حمایتهای فردی، اجتماعی و نیز تربیت و پرورش تحت نظر خانواده محروماند (Keil, 2012). در بررسیهای گذشته نیز گزارشهایی مبنی بر اضطراب و افسردگی نوجوانان نسبت به محل زندگی خود ارائه شده است (Ginzler et al., 2007). همچنین، بیسرپرستی و زندگی تحت حمایت مراکز بهزیستی میتواند مشکلات رفتاری پیشین نوجوان را تقویت کند (Parks et al., 2007)؛ درنتیجه، مشکلات مرتبط با بهداشت روان نیز میتوانند به بروز رفتارهای ناسازگار بیرونی مانند خشونت، بزهکاری و سوء مصرف مواد منجر شوند (Milburn et al., 2019). در چنین شرایطی تصمیم به مقابله منطقی با مشکلاتی از این قبیل، بهترین راهحل موجود است.
یکی از چالشهایی که افراد تحت نظر در مراکز بهزیستی با آن روبهرو هستند، توانایی تحمل ناراحتیها و پریشانیها است. این پریشانی میتواند نتیجه یک فرآیند جسمی یا شناختی باشد؛ اما در حالت عاطفی فرد تمایل عملی برای کاهش این تجربه دارد (Forouzanfar, 2017). تحمل پریشانی، متغیری است که میتواند در این زمینه بررسی شود. این مفهوم بیشتر در زمینه حالات هیجانی و عاطفی بروز پیدا میکند و فرد برای رسیدن به آرامش هر کاری انجام میدهد. به عبارت دیگر، تحمل پریشانی به معنای توانایی فرد برای تحمل حالتهای درونی ناراحتکننده است (Najarpour Ostadi et al., 2020). افرادی که ظرفیت تحملپریشانی بالایی دارند، در هنگام روبهرو شدن با عواطف منفی، بهتر میتوانند با هیجانات خود مقابله کنند و کمتر پاسخهای ناسازگارانه میدهند؛ اما افرادی که آستانه تحملپریشانی آنها پایین است، هنگام مواجهه با یک وضعیت نامطلوب، بیشتر درگیر راهبردهای مقابلهای ناسازگار مانند روشهای اجتناب محور میشوند (Robinson et al., 2019). نتایج پژوهشهای متعددی نشان میدهند تحمل پایین پریشانی با علائم و نشانههای مختلف آسیبشناسی و رفتارهای ناسازگارانه مانند اضطراب، افسردگی، اختلال خوردن، اختلال شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد ارتباط دارد (Carpenter et al., 2019).
واکنشهای افراد نسبت به انواع پریشانی و شرایط استرسزا تا حد زیادی به درک و برداشت فرد از موقعیت، درجه تهدید و خطر آن واقعه بستگی دارد. به بیان دیگر، عاملی که باعث بروز پاسخهای گوناگون نسبت به استرسورها میشود، سبکهای مقابلهای متفاوت هر فرد است (Mohammadi, 2020). مقابله، مجموعهای از اعمال شناختی و عاطفی در واکنش به فشارهای روانی تعریف میشود (Zimmer-Gembeck & Skinner, 2011). راهبردهای مقابلهای رفتارهایی هستند که از فرد در برابر آسیبهای روانشناختی مرتبط با تجربیات اجتماعی مشکلزا یا تأثیراتی محافظت میکند که جوامع بر اعضای خود دارند. به عبارت دیگر، مقابله یا کنارآمدن به پاسخهایی گفته میشود که افراد برای اجتناب از آسیبهای ناشی از فشارهای زندگی انجام میدهند. با این رفتارها یا راهبردهای مقابلهای است که افراد تجارب روزمره زندگی را کنترل میکنند. این رویدادها میتوانند چالشبرانگیز، استرسزا یا بهصورت بالقوه آسیبزننده باشند (Coleman, 2019). اثربخشی راهبردهای مقابلهای برای هر فرد به میزان استفاده او از آنها بستگی دارد. اعمال، رفتار و افکار خاص انجامشده بهمنزلۀ پاسخ به استرسورها، نوع راهبرد مقابلهای فرد را نشان میدهد (Pearlin & Schooler, 1978). لازاروس و فولکمن (1984) دو نوع از راهبردهای مقابلهای را توصیف میکنند. در نوع اول، راهبردهای هیجانمدار، فرد سعی میکند با استفاده از روشهایی ازقبیل رویارویی با موضوع، اجتنابگزینی، فرار از رویارویی، خودکنترلی و اجتناب خود را آرام کند تا در مرحلۀ بعد بتواند از راهبردهای مسئلهمدار استفاده کند. در مقابلۀ مسئلهمدار فرد تلاش میکند با استفاده از روشهایی مانند طلب حمایت اجتماعی، پذیرش موضوع، حل مسئله و ارزیابی مجدد مسئله منبع استرس را از میان بردارد یا کاهش دهد تا تحملپذیر شود. دوره نوجوانی به علت دگرگونیهای عظیمی که در آن رخ میدهد، شناسایی راهبردهای غالب این دوره، بهمنظور اعمال مداخلات مناسب و سوقدادن آنها به سمت راهبردهای سازشی ضروری به نظر میرسد (Friedenberg & Lewis, 1993).
روشهای مختلفی برای بهبود سطح تحملپریشانی و استفاده مؤثرتر از راهبردهای مقابلهای وجود دارد. یکی از این روشها، آموزش مثبتنگر است. سلیگمن این روش را برای نخستینبار بهطور رسمی ابداع کرد؛ اما پیش از او در مفهوم خودشکوفایی مازلو نیز به آن اشاره شده بود (Aminabadi, 2018). اساس این روش درمانی، روانشناسی مثبت است که بر بهبود سلامت روان با تأکید بر جنبههای مثبت تجربیات انسان، نقاط قوت و منابع مثبت تمرکز دارد. آموزش مثبتنگر جامعترین کاربرد درمانی اصول رواشناسی مثبت را به کار میبرد (Schrank et al., 2016). این درمان برگرفته از مفاهیم سلیگمن شامل احساس تعامل، یافتن معنای زندگی، موفقیت و بهطور کلی هیجانات مثبت است (, 2020 Mazhar & Riaz). ازنظر سلیگمن، افرادی که شدیدترین فشارهای روانی را متحمل شدهاند، نسبت به دیگران تمایل بیشتری به رهایی از درد و رنج دارند. این افراد اغلب به دنبال کسب خشنودی و رضایت بیشترند نه کاهش فشارها و ناراحتیها؛ بنابراین، بیشتر از سایرین در جستجوی معنای زندگی و ساخت نقاط قوت خود هستند (Aminabadi, 2018). این مداخله نخستینبار برای افراد مبتلا به افسردگی به کار رفت و نتایج امیدوارکنندهای نیز دربارۀ بهبود افسردگی به دست آمد (Bolier et al., 2013).
روش درمانی مثبتنگر ازجمله مداخلات متعددی است که به منظور کاهش علائم افسردگی و افزایش میزان شادکامی در افراد به کار میرود. لیوبومرسکی و لائوس (2013) بر این باورند که مداخلات مثبتنگر با افزایش عواطف و افکار مثبت و ارضای نیازهای اساسی مانند استقلال، وابستگی و تعلق، ارتباط و عشق باعث بهزیستی روانشناختی بیشتر افراد میشود (Afrooz et al., 2018). پژوهشهای فراوانی وجود دارند که در زمینۀ اثربخشی آموزش مثبتنگر بر متغیرهای متعددی انجام شدهاند که به تعدادی از آنها اشاره میشود: در مطالعه کدیور و همکاران (2016) آموزش مثبتنگر بهعنوان روشی کارآمد برای ارتقای سبکهای مقابلهای در بیماران دارای اختلال مصرف مواد گزارش شد. جوانمرد و همکاران (2019) در پژوهش خود به تأثیر رواندرمانی مثبتنگر بر راهبردهای مقابلهای کارآمد و ناکارآمد اشاره کردند. همچنین، نتیجه پژوهش لی و همکاران (2015) هم در این رابطه حاکی از اثربخشی آموزش مثبتنگر بر بهبود مهارتهای مقابلهای دانشآموزان ابتدایی است. علاوه بر این، یافتههای پژوهش قطبینژاد بهر آسمانی و همکاران (2019) نشاندهندۀ تأثیر آموزش مثبتگرا بر تحملپریشانی زنان مبتلا به درد مزمن است. بررسی رایت و همکاران (2020) هم مبنی بر نقش مؤثر مداخله مثبت بر پیشرفت شایان توجه در تحملپریشانی است. همچنین، چاخسی و همکاران (2018) در فراتحلیلی تأثیر مثبت درمان مثبتنگر را بر کاهش پریشانی افراد مبتلا به اختلالات جسمانی شکل گزارش دادند. نتیجۀ پژوهش پدسکی و مونی (2012) و هنرمندزاده و سجادیان (2016) نیز حاکی از اثر بخشی رویکرد مثبتنگر بر افزایش تحملپریشانی بود.
استان تهران، یکی از بزرگترین استانهای کشور شناخته میشود؛ درنتیجه، به علت شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ویژه، خانوادهها بیشتر مستعد آسیباند و حدود 3500 کودک و نوجوان در این استان تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور قرار دارند که از این تعداد بیش از 1500 نفر در مراکز نگهداری شبانهروزی ساکناند (سالنامه آماری سازمان بهزیستی کشور، 2019). همچنین، با توجه به اهمیت و حساسیت دورۀ سنی و بلوغ بهخصوص در دختران نوجوان بیسرپرست، آسیبپذیری بیشتر این گروه نسبت به مشکلات روانشناختی، ظرفیت پایین تحملپریشانی نوجوانان، این پژوهش درصدد بررسی فرضیههای ذیل است: 1- آموزش گروهی مثبتنگر بر استفاده از راهبردهای مقابلهای مؤثر است. 2- آموزش گروهی مثبتنگر بر تحملپریشانی مؤثر است.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: با توجه به هدف پژوهش حاضر مبنی بر بررسی تأثیر بسته آموزشی مثبتنگر بر تحملپریشانی و راهبردهای مقابلهای، طرح بهکاررفته بهصورت نیمهآزمایشی و از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعۀ آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دختران نوجوان بیسرپرست شهر تهران در سال 1399 بود. بهمنظور نمونهگیری، پس از کسب اجازه و اخذ کد اخلاق[1] از دانشگاه و معرفینامه از سازمان بهزیستی و مراجع ذیصلاح، یک مرکز معرفی شد و از بین 85 نفر، تعداد 30 دختر نوجوان بین 17-12 سال واجد شرایط و داوطلب همکاری در انجام پژوهش به روش دردسترس انتخاب شدند و سپس بهصورت تصادفی و به روش همتاسازی در زمینه سن در 2 گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ملاک ورود به این پژوهش شامل رعایت سن، تمایل به همکاری، سکونت در مرکز نگهداری به مدت دستکم یکسال، سواد خواندن و نوشتن و ملاکهای خروج، تمایلنداشتن به شرکت در پژوهش، غیبت بیش از دو جلسه، مصرف داروهای روانپزشکی، ابتلا به بیماریهای حاد روانی و جسمانی بود.
ابزار سنجش: مقیاس تحمل پریشانی (DTS): سیمونز و گاهر این مقیاس را در سال 2005 طراحی کردند. گویههای این مقیاس با توجه به توانمندیهای هر فرد، تحمل پریشانی را ازنظر ذهنی، هیجانی، میزان توجه به عواطف منفی در هنگام بروز پریشانی و اقدامات مؤثر برای بهبود وضعیت پریشانی ارزیابی میکند. این مقیاس شامل 15 عبارت و 4 خردهمقیاس به نام تحمل (تحملپریشانی هیجانی / عبارات 15، 3، 1)، جذب (تمرکز بر عواطف منفی / عبارات 5 ،4 ،2)، ارزیابی (ارزیابی ذهنی عبارات 12 ،11 ،10 ،9 ،7 ،6) و تنظیم (اقدامات مؤثر برای بهبود پریشانی / عبارات 14 ،13 ،8) است. بهمنظور نمرهگذاری این مقیاس از طیف 5 درجهای لیکرت از کاملاً موافقم (1) تا کاملاً مخالفم (5) استفاده میشود و عبارت شماره 6 نمرهگذاری معکوس دارد. کسب نمره بالاتر به معنای تحملپریشانی بالاتر است. در پژوهش سیمونز و گاهر (2005) ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از خردهمقیاسها بهترتیب برابر با 72/0، 82/0، 78/0 و 70/0 و برای کل مقیاس 82/0 محاسبه شد (Moghiseh,2018 & Abbdollahi). همچنین، پس از گذشت 6 ماه، همبستگی درونطبقهای 61/0 گزارش شد. دربارۀ روایی ملاکی و همگرایی این مقیاس نیز نتایج پذیرفتنی به دست آمده است. همچنین، بهمنظور بررسی روایی این مقیاس از روش تحلیل عاملی تأییدی مبتنی بر کواریانس استفاده شد که همه عبارات دارای بار عاملی بیش از 3/0 بودند. در پژوهش اندامی خشک (2013) مقدار آلفای کرونباخ مقیاس تحملپریشانی 86/0 و در پژوهش عزیزی و همکاران (2010) این عدد برابر 67/0 و اعتبار بازآزمایی آن 79/0 محاسبه شد.
پرسشنامۀ راهبردهای مقابلهای (WCQ): لازاروس و فولکمن در سال 1984 این مقیاس 66 عبارتی را تدوین کردند که 16 عبارت آن انحرافی است. در این پرسشنامه، 8 راهبرد مقابله در قالب دو زیر مقیاس کلی به نام راهبرد هیجانمدار و راهبرد مسئلهمدار گنجانده شده است. گروه هیجانمدار شامل رویارویی[2] (عبارات 46 ،34 ،28 ،17 ،7 ،6) اجتنابگزینی[3] (عبارات 44 ،41 ،21 ،13،15 ،12)، فرار از رویارویی[4] (عبارات 59 ،58 ،50 ،47 ،40 ،33 ،16 ،11) و خودکنترلی[5] (عبارات 63 ،62 ،54، 43، 35، 14، 10) است و گروه مسئلهمدار نیز شامل تلاش برای دستیابی به حمایت اجتماعی[6] (عبارات 45 ،42 ،31 ،22 ،18 ،8)، مسئولیتپذیری[7] (عبارات 51 ،29 ،25 ،9)، حل مسئلۀ برنامهریزیشده[8] (عبارات 52 ،49 ،48 ،39 ،26 ،1) و ارزیابی مجدد مثبت[9] (عبارات 60 ،56 ،38 ،36 ،30 ،23 ،20) است. این پرسشنامه دارای طیف لیکرت 4 درجهای است و طیف نمرات در دو زیرمقیاس کلی بین صفر تا 99 بود. کسب نمره بالا در هر خردهمقیاس نشاندهندۀ استفاده زیاد از راهبرد مقابلهای مذکور بود. لازاروس اعتبار بین 79/0 تا 66/0 را برای هر یک از راهبردهای مقابلهای گزارش کرده است. واحدی و همکاران (2000) پایایی[10] پرسشنامۀ راهبردهای مقابلهای در ایران را تأیید کردند و ضریب همسانی درونی عبارات آن برابر 80/0 محاسبه شد. در پژوهش محمودیراد و همکاران (2018) نیز مقدار آلفای کرونباخ 82/0 گزارش شده است. رضاخانی (2011) روایی سازه این پرسشنامه را برای هر یک از دو زیرمقیاس کلی بهترتیب 51 و 47 درصد از واریانس سازه تبیین کرده است.
روش اجرا و تحلیل: بهمنظور جمعآوری دادهها بعد از نمونهگیری و کسب کد اخلاق، محقق خود را بهعنوان فرد اجراکننده آموزش، به افراد نمونه معرفی کرد و دربارۀ اهداف و ابزارهای استفادهشده در پژوهش توضیح داد. سپس پرسشنامههای پژوهش به افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل ارائه شدند و مرحلۀ پیشآزمون اجرا شد. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه 2 ساعته آموزش گروهی مثبتنگر را براساس الگوی رشید و سلیگمن (2013) دریافت کردند که خلاصه جلسات به شرح ذیل است:
جدول1. خلاصه جلسات مداخله آموزش مثبتنگر با اقتباس از رشید و سلیگمن (2013)
Table 1. Summary of Positive Education Intervention Sessions Adapted from Rashid and Seligman
جلسه |
هدف |
خلاصه جلسه |
1 |
معرفی افراد به گروه |
معرفی اعضا به یکدیگر و آشنایی اولیه، بیان قوانین شامل رازداری، احترام و مشارکت، تأکید بر اهمیت کار گروهی، تشریح هدف پژوهش، تأکید بر انجام تکالیف منزل بهصورت مستمر |
2 |
تشخیص و تقویت نقاط قوت؛ استفاده از توانمندیها به شکلی بدیع |
بیان نقاط قوت، شناخت توانمندیهای خود و آشنایی با طبقهبندی فضائل اخلاقی |
3 |
ایجاد عواطف مثبت، مرور نعمتها |
تمرکز بر امور مثبت در زندگی روزانه بهمنظور انبساط خاطر و اجتناب از هیجانات منفی |
4 |
تأکید بر بخشش و گذشت |
آموزش نوشتن خاطرات منفی به همراه توصیف هیجانات همراه آن |
5 |
قدردانی و شکرگذاری |
آشنایی با مفهوم قدرشناسی بهعنوان نوعی تشکر پایدار، تأکید بر اهمیت نقش خاطرات خوب و بد |
6 |
بررسی میانه درمان |
بازخورد جلسه قبل، مرور توانمندیهای کسبشده و تأثیر آنها در زندگی |
7 |
تمرکز بر امید و خوشبینی |
تأکید بر اهمیت امیدواری و ایمان در اوج سختیها و ناکامیها |
8 |
آموزش راهکارهای بهبود مهارتهای اجتماعی و شادکامی |
آشنایی با انواع روابط مثبت در اجتماع، تأثیر روابط مثبت در افزایش شادی، آموزش سبکهای پاسخدهی |
همچنین، در ضمن جلسات فوق، ابتدا تکالیف جلسه قبل مشاهده و ارزیابی شدند و سپس به هدف و موضوع جلسه حاضر پرداخته شد و افراد گروه نظرات خود را عنوان کردند؛ بعد از آن، دربارۀ مباحث گفتهشده، تکالیف جلسه آینده به افراد گروه، داده و در پایان، جمعبندی از مطالب گفتهشده ارائه میشد. همچنین، پس از دو هفته از آزمودنیها پسآزمون گرفته شد و بعد از دو ماه نیز مرحله پیگیری انجام گرفت. یافتههای حاصل از فرایند مداخله نیز با بستۀ نرمافزاری آماری برای علوم اجتماعی (SPSS 25) و باروش تحلیل کواریانس چندمتغیره با اندازهگیری مکرر تجزیهوتحلیل آماری شدند.
یافتهها
نمونه بررسیشده، دختران سن 17-12 سال بود. میانگین و انحراف استاندارد سن افراد بهترتیب 56/14 و 61/1 بود.
آمارههای توصیفی متغیرهای مرتبط با تحملپریشانی و راهبردهای مقابلهای هیجانمدار و مسئلهمدار در جدول 2 آمدهاند:
جدول 2. آمارههای توصیفی متغیرهای مطالعهشده به تفکیک گروهها و نوع آزمون
Table 2. Descriptive statistics of the studied variables by groups and type of test
پیگیری |
|
پسآزمون |
|
پیشآزمون |
|
|
|
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
گروهها |
متغیرها |
08/7 |
11/60 |
18/6 |
20/63 |
79/4 |
53/29 |
آزمایش |
تحملپریشانی |
25/2 |
05/29 |
51/5 |
60/31 |
31/5 |
26/30 |
کنترل |
|
47/5 |
12/57 |
65/4 |
86/60 |
44/6 |
86/34 |
آزمایش |
هیجانمدار |
43/4 |
39/35 |
23/5 |
33/36 |
42/4 |
46/33 |
کنترل |
|
53/2 |
32/50 |
76/1 |
13/53 |
40/4 |
33/31 |
آزمایش |
مسئلهمدار |
16/8 |
52/32 |
90/9 |
73/29 |
04/6 |
46/30 |
کنترل |
|
05/0p≤*
با توجه به جدول 2، میانگین نمرات متغیرهای تحملپریشانی، راهبردهای هیجانمدار و مسئلهمدار و مؤلفههای آنها در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به مرحله پیشآزمون تغییراتی داشته و مؤید آن است که نمرات پسآزمون شرکتکنندگان در گروه آزمایش تغییر چشمگیری داشته است.
فرضیۀ پژوهش با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری با اندازهگیری مکرر تحلیل شد. استفاده از این تحلیل مستلزم رعایت پیشفرضهای آن است که قبل از اجرای آزمون بررسی شدند. مهمترین پیشفرضها عبارتاند از: نرمالبودن توزیع داده، همگنی واریانسها، همگنی کواریانسها، نبود دادههای پرت و نبود همخطی متغیرهای وابسته. برای بررسی پیشفرض نرمالبودن دادهها چون تعداد آزمودنیها کمتر از 50 نفر است، از نتایج شاپیرو - ویلک استفاده شد؛ این شاخص برای همه متغیرها در سطح 05/0p> قرار داشتند که متغیرهای پریشانی هیجانی (Shapiro-wilk= 0/97, p=0/67>0/05)، راهبردهای هیجانمدار (Shapiro-wilk= 0/94, p=0/09>0/05) و مسئلهمدار (Shapiro-wilk= 0/95, p=0/18>0/05) است که نشاندهندۀ توزیع نرمال متغیرهاست. برای بررسی نبود دادههای پرت چندمتغیری از فاصله ماهالانوبیس استفاده شد که هیچ داده پرتی شناسایی نشد. همچنین، در بررسی پیشفرض همگنی واریانس متغیرها و مؤلفههای تحقیق از آزمون لوین استفاده شد که معنادارنبودن آزمون F نشانکنندۀ رعایت این مفروضه است (Box’s M=33/91, F=0/81, p=0/79>0/05). برای بررسی همخطی بین متغیرهای وابسته، ضریب همبستگی بین جفت متغیرها بررسی شد که تمامی ضرایب از مقدار 7/0 کمتر بودند و این فرض تأیید میشود. همچنین، نتایج آزمون موخلی برای متغیرهای پریشانی هیجانی (Mauchly’s W = 0/71, p=0/08>0/05)، راهبردهای هیجانمدار (Mauchly’s W = 0/90, p=0/18>0/05) و مسئلهمدار بهترتیب با مقادیر (Mauchly’s W = 0/79, p=0/09>0/05) است که نشاندهندۀ همسانی کواریانس است.
جدول 3: نتایج آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره با اندازهگیری مکرر برای اثرات بین گروهی و تعامل
Table 3: Multivariate analysis of covariance test results with repeated measures for intergroup effects and interaction
تأثیر بین گروهی |
شاخص |
ارزش |
درجه آزادی فرضشده |
درجه آزادی خطا |
مجذور اتای نسبی |
توان آماری |
تفاوتهای گروهی |
لامبدای ویلکز |
055/0 |
3 |
25 |
94/0 |
1 |
تعامل بین گروه و مراحل اندازهگیری |
لامبدای ویلکز |
020/0 |
6 |
22 |
98/0 |
1 |
در بررسی تحلیل کواریانس چندمتغیره با اندازهگیری مکرر، نتایج نشان میدهند اثر آموزش گروهی مثبتنگر بر ترکیب متغیرهای تحمل پریشانی، راهبردهای هیجانمدار و مسئلهمدار در دختران نوجوان بیسرپرست معنادار است (001/0p< و 88/141F=). همچنین، مقدار ضریب ایتای نسبی نشان میدهد 94 درصد واریانس مربوط به اختلاف دو گروه کنترل و آزمایش ناشی از تأثیر متقابل متغیرهای وابسته است. بدین ترتیب، مداخلات انجامشده بر تحمل پریشانی و راهبردهای مقابلهای تأثیر معناداری داشته است. همچنین، اثر تعامل گروه در مراحل مختلف اندازهگیری بر ترکیب متغیرهای مذکور در دختران بیسرپرست معنادار است (001/0p< و 93/182F=) در ادامه، برای پیبردن به اینکه در کدام یک از متغیرهای وابسته بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد، در جدول 4 آمده است.
جدول 4. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری با اندازهگیری مکرر برای بررسی تفاوت معناداری تحملپریشانی، راهبردهای هیجانمدار و مسئلهمدار
Table 4: Results of multivariate analysis of covariance with repeated measures to examine the significant differences between anxiety tolerance, emotion-oriented strategies and problem-oriented
مؤلفه |
منبع |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
مجذور ایتای نسبی |
توان آزمون |
پریشانی هیجانی |
مراحل پژوهش |
99/481 |
2 |
99/240 |
22/32 |
001/0 |
54/0 |
1 |
گروه |
88/205 |
2 |
94/102 |
76/13 |
001/0 |
34/0 |
1 |
|
تعامل گروه و مراحل پژوهش |
04/5970 |
2 |
02/2985 |
13/399 |
001/0 |
93/0 |
1 |
|
راهبردهای هیجانمدار |
مراحل پژوهش |
60/57 |
2 |
80/28 |
76/4 |
012/0 |
15/0 |
99/0 |
گروه |
64/20 |
2 |
32/10 |
70/1 |
191/0 |
05/0 |
76/0 |
|
تعامل گروه و مراحل پژوهش |
52/2743 |
2 |
76/1371 |
68/226 |
001/0 |
89/0 |
1 |
|
راهبردهای مسئلهمدار |
مراحل پژوهش |
51/11 |
2 |
75/5 |
40/0 |
669/0 |
01/0 |
19/0 |
گروه |
18/43 |
2 |
59/21 |
51/1 |
228/0 |
05/0 |
76/0 |
|
تعامل گروه و مراحل پژوهش |
53/2019 |
2 |
767/1009 |
99/70 |
001/0 |
72/0 |
1 |
با توجه به جدول 4، تفاوت نمرات پریشانی هیجانی و راهبردهای هیجانمدار در مراحل پسآزمون و پیگیری معنادار است (05/0p<) و توان آزمونها در این دو راهبرد بالاتر از 8/0 است. درواقع، آموزش گروهی مثبت بر این مؤلفهها تأثیر معناداری داشته است. همچنین، میانگین نمرات متغیر پریشانی هیجانی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری دارد (001/0p<). علاوه بر این، تعامل بین مراحل پژوهش و عضویت گروهی در سه متغیر پریشانی هیجانی، راهبردهای هیجانمدار و مسئلهمدار معنادار است (001/0p<) که نشان میدهد تفاوت بین مراحل در سطوح گروهها یکسان نیست.
جدول 5. آزمون تعدیل بونفرونی برای همسنجی نمرات مؤلفهها در سه مرحله در گروه آزمایش
Table 5. Results of pairwise comparison with Bonferroni test
مؤلفه |
مراحل |
میانگین تفاوتها |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
پریشانی هیجانی |
پیشآزمون پسآزمون |
50/17- |
59/0 |
001/0 |
پیشآزمون پیگیری |
70/14- |
84/0 |
001/0 |
|
پسآزمون پیگیری |
80/2 |
65/0 |
001/0 |
|
راهبردهای هیجانمدار |
پیشآزمون پسآزمون |
43/14- |
65/0 |
001/0 |
پیشآزمون پیگیری |
20/13- |
79/0 |
001/0 |
|
پسآزمون پیگیری |
23/1 |
39/0 |
013/0 |
|
راهبردهای مسئلهمدار
|
پیشآزمون پسآزمون |
53/10- |
25/1 |
001/0 |
پیشآزمون پیگیری |
60/10- |
01/1 |
001/0 |
|
پسآزمون پیگیری |
06/0- |
51/0 |
001/0 |
*** p<0.001
جدول 5 نتایج آزمون تعدیل بونفرونی را برای همسنجی نمرات متغیرهای پریشانی هیجانی، راهبردهای هیجانمدار و مسئلهمدار نشان میدهد. در گروه آزمایش میانگین نمرات در مرحلۀ پسآزمون در همسنجی با پیشآزمون افزایش معنادار داشته است (001/0p<). این کاهش تا مرحلۀ پیگیری (بهغیر از متغیر راهبردهای مسئلهمدار) ادامه داشته است.
بحث
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مثبتنگر بر تحملپریشانی و راهبردهای مقابلهای دختران نوجوان تحت نظر مراکز بهزیستی شهر تهران انجام شده است. بررسیهای متعددی بهمنظور تأیید فرضیه اول پژوهش مبنی بر اینکه آموزش گروهی مثبتنگر بر راهبردهای مقابلهای مؤثر است، نتایج همسویی نشان میدهند؛ ازجمله پژوهش جوانمرد و همکاران (2019)، کدیور و همکاران (2016) و لی و همکاران (2015). در تبیین یافتههای حاصل میتوان گفت لازاروس و فولکمن (1984) منابع راهبردهای مقابلهای را به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم میکنند که مهمترین آنها عبارتاند از خوشبینی و امیدواری، مهارتهای ارتباطی، نگرش و هیجانات مثبت و غیره. با توجه به اینکه محتوای آموزشهای بهکاررفته در آموزش مثبت نیز شامل امید، مهارتهای اجتماعی، ایجاد و تأکید بر هیجانات مثبت است (Lazarus & Folkman, 1984)، استفاده از مداخله مثبتنگر نقش مؤثری بر تقویت راهبردهای مقابلهای دارد. همچنین، بر طبق دیدگاه فرایدنبرگ و لوییس (1993)، با توجه به تعریف مقابله بهعنوان مجموعهای از اعمال شناختی و عاطفی که در واکنش به فشارهای روانی ایجاد میشود، سه نوع سبک مقابلهای شامل 18راهبرد مطرح کردهاند. مثبتاندیشی و تمرکز بر نقات قوت، تقویت مهارتهای اجتماعی و ارتباط با دوستان، فعالیتهای آرامسازی و غیره انواعی از این راهبردها هستند (Zimmer-Gembeck & Skinner, 2011) که محتواهای آموزشی بسیاری در برنامهدرمانی مثبتنگر با تمرکز بر این اهداف وجود دارند.
با توجه به فرضیه دوم پژوهش مبنی بر اینکه آموزش گروهی مثبتنگر بر تحمل پریشانی مؤثر است و نتایج بهدستآمده این فرض را تأیید میکنند، نتایج پژوهشهای رایت و همکاران (2020)، چاخسی و همکاران (2018)، قطبینژاد بهر آسمانی و همکاران (2019)، هنرمندزاده و سجادیان (2016) و پدسکی و مونی (2012) همسو با فرضیه دوم پژوهش حاضر است. بهمنظور تبیین این نتایج، بر طبق مبانی نظری، سازه تحملپریشانی شامل انواع مختلفی از حالات درونی منفی مانند عواطف منفی، ناامیدی، بدبینی و ابهام است (Forouzanfar, 2017). جلسه سوم و هفتم مداخله مثبتنگر به ترتیب مشتمل بر آموزش تمرکز بر هیجانات مثبت و بیتوجهی به خاطرات منفی و پرورش امید و افزایش خوشبینی است؛ درنتیجه، کسب مهارت از این مراحل میتواند نقش سازنده و مؤثری بر افزایش ظرفیت تحملپریشانی داشته باشد. همچنین، یکی از مراحل مداخله، آموزش شکرگذاری و به یاد آوردن نعمتها و خاطرات خوب است؛ درنتیجه، فرد با تأمل در این مرحله متوجه میشود همیشه به دنبال پریشانیها و شکستها، فرصتها و راهحلهای گوناگونی نیز وجود دارند؛ بنابراین، این تفکر بهطور کلی باعث افزایش تحملپریشانیها میشود.
در تییین نتیجه دوم پژوهش نیز میتوان اینگونه گفت که نوجوانان بیسرپرست و محروم از والدین به علت دورشدن از محبت خانوادگی و ارضانشدن نیازهای مختلف در دوران رشد مانند نیاز به تعلق و تحسین، کیفیت زندگی بسیار پایینی دارند (Qasemi Harandi & Forouzandeh, 2016). علاوه بر این، نوجوانان به دلیل سن بلوغ و اضطراب ادراکشدۀ بسیار زیاد، نمیتوانند برآورد ذهنی درست و کاملی از میزان پریشانی خود داشته باشند و درنتیجه، ممکن است نتوانند راهبرد مناسبی برای تسکین پریشانیها اتخاذ کنند. در پژوهش نجارپور استادی و همکاران (2020) به رابطۀ کیفیت زندگی پایین و تحملپریشانی نوجوانان نیز اشاره شده است.
ازجمله محدودیتهای این پژوهش، محدودبودن پژوهش به جنس مؤنث است. همچنین، با توجه به ضرورت مسئله مبنی بر آسیبپذیری بیشتر افراد بیسرپرست نسبت به مشکلات روانشناختی و لزوم توجه همهجانبه به آنها پیشنهاد میشود این نوع مداخلات مانند بسته درمانی بهعنوان آموزشهای ضمن خدمت به مربیان و مراقبان شاغل در مراکز بهزیستی داده شود تا از تأثیرات مثبت آن آگاه شوند و در مواقع لزوم از تکنیکها و تکالیف آن استفاده کنند.
[1]. E.A. 00.09.28.06
[2]. confronting
[3]. distancing
[4]. escape-avoidance
[5]. self-controlling
[6]. seeking social support
[7]. accepting responsibility
[8]. plan-full problem solving
[9]. positive reappraise
[10]. reliability