The Effect of Forgiveness Training in Mothers of Children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder on Improving the Parent-Child Relationships

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD Student in Psychology, Department of Psychology, Faculty of Humanities and Education ,Islamic Azad University of Tabriz, Tabriz, Iran

2 Professor, Department of Educational Sciences, Faculty of Education and Psychology, University of Tabriz, Tabriz, Iran.

3 Associate Professor, Department of psychology, Faculty of Educational Sciences and Psychology, University of Tabriz, Tabriz, Iran

Abstract

This study aimed to investigate the effect of a forgiveness training in mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder on improving the parent-child relationships.A total of thirty mothers with attention deficit hyperactivity disorder were selected from four and one districts of Tabriz. The children of these mothers were studying in the second and third grades of elementary school in the 98-99 academic year. Fifteen of them were randomly assigned to the training group and fifteen to the control group. The research method was quasi-experimental with pre-test, post-test design with control group and follow-up. In the training, the forgiveness program was conducted in eight sessions (ninety-minute) , once a week. Gerard Parent-Child Interaction Questionnaire was used to collect data. Multivariate analysis of covariance with repeated measures was used to analyzing the data. The results showed a significant difference in the subscales of quality of parent-child interaction, namely parental support, parenting satisfaction, participation in parenting, and communication with the child in the experimental group compared to the control group in the post-test stage and also in the follow-up period. The results showed that the forgiveness training has improved the relationships between mothers and children with ADHD. Therefore, training program can be used in counseling centers to improve parent-child relationships.

Keywords


اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی یک اختلال عصبی رشدی است که شروع آن به دوران کودکی بر می‌گردد و نشانه‌های آن، نارسایی توجه، تکانش‌گری و فزون‌کنشی است (کورتز و همکاران، 2015). کودکان با اختلال بیش‌فعالی مشکلات اساسی کارکردی در زمینه‌های تحصیلی، خانواده و موقعیت‌های اجتماعی دارند (ویسر و همکاران، 2015). بیش‌فعالی ممکن است موجب ظهور عقدۀ حقارت، اختلال‌های شخصیتی، مشکلات در روابط بین‌فردی و حتی رفتارهای ضد اجتماعی در این افراد شود (باچر و همکاران، 2014/1397). فشارهای ناشی از مشکلات موجود در کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی می‌تواند به سایر افراد خانواده نیز منتقل شود. همچنین، پژوهش‌ها نشان دادند اختلالات موجود در کودکان مبتلا به نارسایی توجه - بیش‌فعالی، ارتباط تنگاتنگی با سلامت روان مادران دارد (بابینسکی و همکاران، 2016). مشکلات ناشی از اختلال رفتاری فرزند، شرایط ذهنی و روانی والدین و به‌ویژه مادر را به‌طور فوق‌العاده و غیرعادی متأثر می‌کند. بسیاری از خانواده‌ها اطلاع چندانی نسبت به وضعیت خاص روانی و رفتاری کودک با اختلال رفتاری ندارند و همین بی‌اطلاعی باعث درگیری بیشتر مادران می‌شود (عاشوری و جلیل آبکنار، 1395). علاوه بر این، حضور و وجود کودک با اختلال رفتاری بر کمیت و کیفیت روابط زوجین آسیب می‌رساند و سلامت روانی آنها را به خطر می‌اندازد (هالهان و همکاران، 2015). مشکلات رفتاری کودک در سال‌های اولیۀ زندگی با رفتار و ارتباط منفی مادر و استرس او در ارتباط است و از این طریق، رفتار مشکل‌ساز کودک موجب بروز واکنش‌های هیجانی ناخوشایند و کاهش سلامت عمومی مادر می‌شود (بولگان و کیفتیسی، 2017). به‌طور کلی، کودکان با اختلال رفتاری، تأثیر نامطلوبی بر سلامت روانی اعضای خانواده و روابط زوجین بر جای می‌گذارند و نوعی چرخۀ منفی ایجاد می‌کنند (کرک و همکاران، 2015). وجود چنین کودکانی در خانواده برای والدین، خستگی و دلسردی از زندگی ایجاد می‌کند؛ زیرا والدین مجبورند تمامی انرژی خود را صرف کنترل کودک کنند و درنتیجه، دیگر نیرویی برای ارتباط با هم و رفع نیازهای یکدیگر ندارند. انباشته‌شدن سرخوردگی‌ها و تنش‌های زندگی روزمره باعث می‌شود زوجین نیازهای خود و همسرشان را نادیده بگیرند و درنتیجه، کیفیت زندگی آنها پایین بیاید (قدم پور و همکاران، 2017).

مادرانی که فرزندشان دارای اختلال بیش‌فعالی است، ناتوانی در رفتارهای کنترل‌ناپذیر و هیجانات منفی از خود نشان می‌دهند و بیشتر توجه خود را به رفتارهای منفی کودک اختصاص می‌دهند؛ اینکه در این شرایط به رفتارهای خنثی یا حتی مثبت این کودکان توجه نشده و به چشم نیامده‌اند، موجب حساس‌تر و تکانه‌ای‌تر شدن مادر می‌شود (جوزف سون و همکاران، 2019). اغلب، والدینِ کودکانِ با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی برای کنترل کودک و رفتار با او به روش‌هایی متوسل می‌شوند که وضعیت علایم اختلال در کودک را بدتر می‌کنند و ازطریق اعمال کنترل شدید در کودک، وضعیتی را به وجود می‌آورند که پیامد آن تعارض جدی والد با کودک و شدیدترشدن نشانه‌های اختلال است (امیری، 2014). گاه ممکن است والدینِ این کودکان رفتارهای انفعالی داشته باشند و با گرمی کمتری با کودکانشان رفتار کنند؛ ازاین‌رو، دور باطلی میان رفتارهای کودک و راهبردهای والدین تداوم می‌یابد (سلامی و همکاران، 2016).

در دوران کودکی، والدین و نیز رابطۀ آنها با کودک از مهم‌ترین عوامل موثر بر رشد روانی اجتماعی محسوب می‌شود (خدابخشی کولایی و همکاران، 1394). تعامل والد – کودک، پدیدۀ پیچیده و چندبعدی است و در اثر تعامل عوامل متعددی ازقبیل نگرش و میزان پذیرش والدین، نحوۀ مدیریت و کنترل رفتار، حس شایستگی اجتماعی و خویشتن‌داری، میزان دانش و مهارت والدگری، اعتماد به نفس و خوش‌فکری والدین در تربیت کودک و ایجاد محیطی با حداقل تعارض، کیفیت روابط والد - کودک و مراقبت عاطفی مادر از کودک شکل می‌گیرد (تجریشی و همکاران، 1395). شیوه‌های تربیتی و والدگری نامناسب والدین یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری و پایداری مشکلات رفتاری کودکان است (برازا و همکاران، 2015).

ازجمله رویکردهای تحقیقی جدید در این زمینه، رویکرد روانشناسی مثبت‌نگر است. این رویکرد درمانی به توانمندی‌ها و ارتقای سطح سلامت افراد به همراه فعلیت‌بخشیدن به استعدادهای آنها توجه نشان می‌دهد. این جنبش در پی آن است که از توانمندی‌های انسان به‌عنوان سپری در برابر بیماری‌های روانی بهره گیرد (صدوقی و حسام‌پور، 1396).

بخشایش‌گری، یکی از رویکردهای درمانی مبتنی بر روانشناسی مثبت است. بخشایش‌گری فرایندی است که تغییراتی در هیجان و رفتار منفی فرد رنجیده‌شده ایجاد می‌کند که درنتیجۀ این فرایند، هیجان‌های منفی فرد کاهش می‌یابد (وورثینگتون و همکاران، 2007؛ به نقل از نعمتی، 1395). بخشش فرایندی بین‌شخصی و درون‌شخصی است که فرد بخشش‌کننده به‌صورت آزادانه آن را انتخاب می‌کند (دشت بزرگی، 1396). در روابط بین‌فردی، بخشش باعث کاهش اضطراب، افسردگی، بیماری‌های روان تنی، قلبی و فشار خون می‌شود (آداک و انجالیرای، 2015). بخشش به افراد کمک می‌کند دیدگاه خود نسبت به رفتارهای خود و دیگران را از اسناد درونی به اسناد بیرونی تغییر دهند. بخشش با ایجاد نگرشی دوباره به موضوع پیش‌آمده باعث یک تغییر می‌شود. همان‌طور که نگرش هر فردی به هر موضوعی در سه مؤلفۀ رفتاری، عاطفی، شناختی است و تغییر در هر مؤلفه، تغییر در مؤلفه‌های دیگر را در پی دارد، بخشش نیز باعث تغییر در نگرش فرد به موضوع می‌شود و فرد ازطریق بازسازی شناختی که انجام می‌دهد، رفتار خود را نسبت به فرد خاطی تغییر می‌دهد (میرزازاده و همکاران، 1397). تغییرات انگیزشی حاصل از بخشش در فرد، در ابتدا باعث احساس خشم نسبت به خطاکار و برانگیختگی بیشتر به قصد تلافی برخوردجویانه نسبت به متخلف می‌شود و درنهایت سطح اضطراب و تنش روانی را در فرد رنجیده افزایش می‌دهد. اگر فرد رنجیده بتواند این احساس خشم نسبت به متخلف را در خود کاهش دهد، تنش روانی او کاسته می‌شود و از لحاظ عاطفی، هیجانی و شناختی تغییر می‌یابد (عطاری و همکاران، 1397). نتایج مطالعات انجام‌شده در این زمینه نشان داده‌اند بین بخشش و سلامت روانی ارتباط معناداری وجود دارد و افراد دارای بخشش بالا در بعد رفتاری از افسردگی و اضطراب پایین‌تری برخوردارند (دشت بزرگی، 1396). افراد دارای توانایی بخشش بالا، هنگام تجربه‌کردن رویدادهای منفی، با مهربانی و نگرانی و ملاطفت با خود و دیگران برخورد می‌کند؛ این امر ابتدا باعث افزایش ارتباط اجتماعی و کاهش انتقاد از خود، نشخوار فکری و سرکوبی افکار منفی و درنهایت باعث افزایش بهزیستی روانی می‌شود (عطاری و همکاران، 1397). درواقع بخشش با جهت‌دهی مجدد افکار، هیجانات و اعمال نسبت به متخلف، به‌منزلۀ مانعی در برابر پیامدهای منفی آسیب بر سلامت عمل می‌کند (دشت بزرگی و همکاران، 1396).

نتایج مطالعۀ مظاهری و همکاران، (1394) نشان دادند برنامۀ آموزش مدیریت رفتاری موجب افزایش معناداری سلامت روانی مادران شرکت‌کننده در این برنامه شد. در پژوهشی نشان داده شده است که با بخشش، هیجانات منفی افراد همچون عصبانیت، اضطراب و افسردگی، کاهش و هیجانات مثبت افزایش می‌یابد (وید و همکاران، 2014).

بخشش با کاهش احساسات منفی مانند خشم، تلخی، افکار منفی، افکار انتقام‌جویانه و رفتارهای منفی بر عواطف تأثیر می‌گذارد و ازطریق جایگزین‌کردن احساسات مثبت باعث کاهش هیجان‌های منفی می‌شود. بخشش به افراد کمک می‌کند دیدگاه خود نسبت به رفتارهای خود و دیگران را از اسناد درونی به اسناد بیرونی تغییر دهند. بخشش با ایجاد نگرشی دوباره به موضوع پیش‌آمده باعث تغییر می‌شود. همان‌طور که نگرش هر فردی به هر موضوعی در سه مؤلفۀ رفتاری، عاطفی، شناختی است و تغییر در هر مؤلفه، تغییر در مؤلفه‌های دیگر را در پی دارد، بخشش نیز باعث تغییر در نگرش فرد به موضوع می‌شود و فرد ازطریق بازسازی شناختی که انجام می‌دهد، رفتار خود را نسبت به فرد خاطی تغییر می‌دهد (میرزازاده و همکاران، 1397).

از لحاظ اهمیت کاربردی، از نتایج این پژوهش می‌توان در مراکز درمانی روانشناختی و نیز در مدارس برای اصلاح روابط والد - کودک این گروه از مادران بهره گرفت. همچنین، با توجه به اینکه اصلاح روابط والد - کودکِ مادران دارای این کودکان می‌تواند نقش تعدیل‌کنندگی و حتی نقش پیشگیرنه در رفتارهای ناهنجار این کودکان داشته باشد؛ بنابراین، در این خصوص هم می‌توان از یافته‌های این پژوهش بهره گرفت.

درخصوص ضرورت انجام پژوهش حاضر این نکته حائز اهمیت است که با توجه به اینکه وجود کودکان با اختلال بیش‌فعالی، موجب افزایش احتمال افسردگی، اضطراب، فشار روانی و استرس مادران این گروه از کودکان و نیز موجب افزایش تعارضات خانوادگی و درنتیجه، بروز رفتارهای منفی‌تر و خصمانه با این کودکان می‌شود (عبداله‌پور و همکاران، 2017)، انجام پژوهش‌هایی از این نوع ضرورت پیدا می‌کند. همچنین، حضور کودک با نشانه‌های نارسایی توجه - بیش‌فعالی موجب به‌هم‌ریزی و تنش در سیستم مدیریتی خانواده می‌شود و بدرفتاری با کودک را در پی‌ دارد و مراقبت از کودکان حتی در بهترین شرایط، فعالیتی چالش‌برانگیز خواهد بود. گاهی در کنار مراقبت از کودکان، شرایطی به والدین تحمیل می‌شود که بر چالش‌های آنان می‌افزاید. والدین این کودکان با فشارهای بسیار جدی در زمینۀ تلاش برای مدیریت و سر و سامان دادن به فعالیت‌ها و کارهای روزانه فرزندشان روبه‌رو می‌شوند؛ به همین دلیل، اغلب والدین این کودکان برای کنترل کودک به روش‌هایی متوسل می‌شوند که وضعیت کودک را بدتر می‌کنند و اعمال کنترل شدید بر کودک، وضعیتی را به وجود می‌آورد که پیامد آن، تعارض جدی والد - کودک و شدیدترشدن علائم اختلالی کودک می‌شود (بارکلی، 2014)؛ بنابراین، وجود پژوهش‌هایی از نوع حاضر و استفاده از یافته‌های آن در تعاملات این خانواده‌ها می‌تواند در ارتقای سلامت روانی خانواده و نیز اصلاح نوع ارتباط خود با فرزندانشان به‌ویژه مادر نقش داشته باشد.

هدف از این مطالعه، تعیین تأثیر برنامۀ بخشایش‌گری بر اصلاح روابط والد - کودک مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی بود و سؤال پژوهش عبارت بود از: آیا آموزش برنامۀ بخشایش‌گری برای والدین می‌تواند موجب اصلاح روابط والد - فرزند شود؟

 

روش

روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: روش تحقیق حاضر از نوع کمی با طرح نیمه‌تجربی بوده است و در آن آزمودنی‌ها به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به دنبال مداخلۀ آموزشی برنامۀ بخشایش‌گری در گروه آزمایش، اجرای دوره پس‌آزمون و نیز برای بررسی تداوم آن، دورۀ پیگیری به اجرا درآمدند. جامعۀ آماری این پژوهش، زوج کودکان دارای علائم نارسایی توجه در حال تحصیل پایه دوم و سوم مدارس ابتدایی ناحیه 4 و 1 تبریز در سال تحصیلی 98-99 به همراه مادران آنها در شهر تبریز بود. برای نمونه‌گیری، از مدارس نواحی 1 و 4 به‌صورت تصادفی 5 مدرسه انتخاب شد و سپس نظر معلمان دربارۀ 600 دانش‌آموز کلاس‌های پایه دوم و سوم آن مدارس با استفاده از آزمون تشخیصی نارسایی توجه - بیش‌فعالی  CSI-4جمع‌آوری شد. قبل از اجرای آزمون، آموزش‌های لازم درخصوص ویژگی‌های آزمون به معلمان داده شد تا بتوانند براساس پیشینۀ رفتاری دانش‌آموزان در کلاس درس به سؤالات آزمون پاسخ دهند. در گام بعد، ازطریق مصاحبۀ تشخیصی و براساس ملاک‌های DSM-5، عمل غربال‌گری با دانش‌آموزان مبتلا به نارسایی توجه - بیش‌فعالی که نمرات بالای نمره برش 32 را کسب کرده بودند، به‌طور انفرادی انجام شد و دانش‌آموزانی که بیشترین ملاک‌ها را کسب کردند، انتخاب شدند. سپس دانش‌آموزان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعال که تحت درمان دارویی بودند، از گروه غربال‌شده جدا و کنار گذاشته شدند. حاصل این غربالگری 67 دانش‌آموز بود که در این مرحله از میان مادران این تعداد از دانش‌آموزان، نمونه‌های اصلی یعنی 30 نفر به‌صورت تصادفی انتخاب شدند. از بین 30 نفر از مادران انتخاب‌شده به‌عنوان نمونه اصلی، 15 نفر به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر دیگر در گروه کنترل جایگزین شدند که در ادامه، مادران گروه آزمایش مورد مداخلۀ آموزشی برنامۀ بخشایش‌گری قرار گرفتند. سپس پرسش‌نامۀ تعامل والد - کودک (پیش‌آزمون) بین والدین این دانش‌آموزان (گروه‌های آزمایش و کنترل) توزیع و تکمیل شد؛ البته در انتخاب افراد برای انجام مداخلات مربوطه، در بدو ورود فرم رضایت‌نامۀ خدمت آنها ارائه داده و پس از تأیید و رضایت مراجعان، مداخلات مدنظر انجام شد.

ابزار سنجش: برای ارزیابی روابط والد – کودک، از پرسش‌نامۀ تعامل والد - کودک[1] استفاده شد. جرارد[2] این پرسشنامه را در سال 1994 طراحی کرد. این پرسشنامه شامل 78 گویه با 7 خرده‌مقیاس اصلی و یک خرده‌مقیاس روایی است که مادر کودکان مبتلا آن را تکمیل کردند. از این خرده‌مقیاس‌ها در پژوهش حاضر، چهار خرده‌مقیاس حمایت والدینی (شامل 9 سؤال 6، 12، 13، 17، 23، 29، 34، 36، 42، با حداکثر 36 و حداقل 9 نمره؛ بالابودن نمره نشان می‌دهد کودک از حمایت والدینی خوبی برخوردار است)، رضایت از والدگری (شامل 10 سؤال 3، 7، 19، 22، 24، 27، 48، 55، 56، 67 با حداکثر 40 و حداقل 10 نمره که بالابودن نمره نشان می‌دهد والدین از والدگری خود رضایت خوبی دارند)، مشارکت در والدگری (شامل 14 سؤال 5، 14، 16، 35، 41، 53، 57، 58، 60، 63، 64، 73، 75، 77 و با حداکثر 56 و حداقل 14 نمره که بالابودن نمره نشان می‌دهد مادر مشارکت زیادی در فرزندپروری داشته است) و ارتباط با فرزند (شامل 9 سؤال 1، 9، 11، 20، 28، 33، 39، 46، 62 با حداکثر 36 و حداقل 9 نمره که بالابودن نمره نشان می‌دهد مادر ارتباط خوبی با فرزند داشته است) بررسی و ارزیابی شدند. پاسخ‌دهی در مقیاس لیکرت با چهار گزینه (خیلی موافقم، موافقم، مخالفم، خیلی مخالفم) صورت گرفت. این پرسش‌نامه، رابطۀ میان والدین و فرزندان را ارزیابی می‌کند؛ والدین این پرسش‌نامه را تکمیل می‌کنند. به هر گویه نمره‌ای از 1 تا 4 تعلق می‌گیرد. حمایت والدینی، رضایت از والدگری، مشارکت در والدگری و ارتباط با فرزند، چهار مؤلفۀ ارزیابی‌شدۀ پژوهش بوده و قابلیت اعتماد کلی این ابزار با روش آلفای کرونباخ 82/0 و با روش بازآزمایی 81/0 گزارش شده است (جرارد، 1994). کافمن و همکاران، (2006) روایی همگرایی این ابزار با مقیاس محیط خانواده، پرسشنامۀ رابطه با والدین و پرسشنامۀ شبکۀ روابط را بررسی کردند. نتایج نشان دادند بین نمرات پرسشنامۀ روابط والد - کودک با نمرات این مقیاس‌ها همبستگی مثبت معنی‌داری وجود دارد. یافه (2020) اعتبار سازۀ پرسشنامۀ ارزیابی روابط والد – کودک با مدل مؤلفه‌های چهارگانه (حمایت والدینی، رضایت از والدگری، مشارکت در والدگری و ارتباط با فرزند) را در جامعۀ یهودی تأیید کردند. گانوتیس و همکاران، (2015) نشان دادند این ابزار در والدین چینی از ثبات درونی و روایی سازه برخوردار است. در پژوهش شکوهی یکتا و همکاران، (2011) قابلیت اعتماد این ابزار با روش آلفای کرونباخ به تفکیک خرده‌مقیاس‌ها بین 58/0 تا 78/0 و به روش دونیمه‌کردن بین 54/0 تا 76/0 گزارش شده است. در پژوهش حاضر، آلفای کرونباخ به تفکیک خرده‌مقیاس‌ها بین 86/0 تا 88/0 استخراج شد.

روش اجرا و تحلیل: برای تولید نمونۀ اولیه یا طراحی الگو از روش تلفیقی «سنتز پژوهی[3]» با هدف دسترسی به دانش تلفیقی دربارۀ مداخلات روانشناسی مثبت مبتنی بر بخشایش‌گری استفاده شد. این روش گاهی معادل فراتحلیل کیفی به کار می‌رود و ترکیب مشخصه‌های خاص مجموعه ادبیات تحقیق است. این روش، تحقیقات تجربی را به‌منظور خلق تعمیم‌ها ترکیب می‌کند. سنتز پژوهی به نظریه‌های مربوط توجه دارد، تحقیقی را که پوشش می‌دهد به‌طور منتقدانه تحلیل می‌کند و سعی دارد تعارضات موجود در ادبیات را حل و موضوعات اصلی را برای آینده مشخص کند (کوپر و هدگز، 2009). سنتز پژوهی معمولاً به نظریه‌های مرتبط توجه دارد، به تحلیل انتقادی پژوهش‌های تحت پوشش خود می‌پردازد و برای حل تناقضات در ادبیات و نیز شناسایی مسائل محوری برای پژوهش آینده تلاش می‌کند. در اینجا دانشی پدید می‌آید که حاصل تلفیق دانش به‌دست‌آمده از مطالعات دیگر است و برای کاربرد در صحنۀ عمل تناسب بیشتری دارد. در تعیین مراحل سنتز پژوهی نظرات مختلفی مطرح شده است؛ اما هرد[4] (هرد،1981 به نقل از مارش،1991) مراحل هفتگانۀ زیر را مطرح کرده است.

1- شناسایی منابع دست اول؛ 2- بازنگری و تحلیل مفهومی عناصر اصلی؛ 3- شناسایی خوشه‌های اطلاعات برای الگوی مطلوب براساس الگوهای تحلیل مفهومی؛ 4- در کنار هم قرار دادن اطلاعات در درون هر دسته؛ 5-چرخه‌ای مکرر از تحلیل / ترکیب تا دسته‌ها به اعتبار لازم برسند و بیانیۀ نهایی به دست آید؛ 6- مرتب‌کردن دسته‌ها برای کاربست مدنظر؛ 7-تفسیر مطالب ترکیبی.

بعد از انجام پژوهش پدیدارشناسی و مشخص‌شدن مشکلات اساسی مادران دارای کودکانی با اختلال نقص توجه -بیش‌فعالی و مطالعۀ پیشینۀ تجربی پژوهش و نیز انجام سنتز روی مطالعات، بستۀ آموزشی با اتکا به پروتکل درمانی چهارمرحله‌ای بخشش پارک (2003)، مدل بخشش درمانی کیس (2005)، بسـتۀ آموزش بخشـایش 9 مرحله‌ای دانشـگاه اسـتنفورد لاسکین (2001)، مدل خودبخشودگی چهار مرحله‌ای اینرایت (2001)، مداخلات آموزشی ورتینگتون (2001) و نیز براساس نتایج بخش پدیدارشناسی از تجربیات زیستۀ مادران کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش‌فعالی طراحی شده است. برای طراحی بستۀ آموزشی، بعد از انجام مطالعۀ پدیدارشناسی و شناسایی مشکلات مادران کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش‌فعالی، پایۀ نظری و تجربی متغیر پژوهش، اصلاح روابط والد - فرزند و مدل‌های مختلف، بررسی و زیر نظر متخصصان طراحی شدند.

طراحی برنامۀ مداخلات آموزشی بخشایش‌گری پژوهش حاضر با در نظر گرفتن مضمون‌های اصلی و فرعی استخراج‌شده از تجارب زیستۀ مادران کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش‌فعال و نیز با استفاده از مدل‌های موجود در این حوزه انجام شد. در این راستا بخشی از مداخلات آموزشی مربوط به مضمون‌های هیجانی خشم، احساس گناه و شرم که در مداخلات پژوهش حاضر تحت قالب آشکارسازی محتوای رنجش قرار داده شده، منطبق بر مداخلات آموزشی ورتینگتون (2001) است. در ادامۀ مداخلات، برای تمرکز و پذیرش هیجانات عارض‌شده، احساس افسردگی، احساس تنهایی، خشم و عصبانیت، احساس خجالت، سردرگمی، عذاب وجدان، پشیمانی، سرخوردگی، اضطراب، دلهره، خودسرزنش‌گری و کار روی آنها، تحت قالب کشف رنجش و عدم پرده‌پوشی، از مدل خودبخشودگی چهارمرحله‌ای انرایت (2001) بهره گرفته شد. در مداخلات آموزشی مربوط به مضامین شناختی استخراج‌شده، احساس آدم نبودن، احساس انزوا، احساس گناهکار و مقصر بودن، احساس مشکل در دوران بارداری، احساس دیوانگی، احساس بیش‌فعالی به دلیل توانانبودن در کنترل خود، احساس منهم‌شدن به دروغگویی، بخشی از محتویات آموزشی بسـتۀ آموزش بخشـایش طـرح 9 مرحله‌ای دانشـگاه اسـتنفورد لاسکین (2001) استفاده شد. در مداخلات آموزشی برای بازسازی شناختی رنجش حاصل‌شده و نیز چهارچوب‌دهی مجدد و نیز جست‌وجوی معنای جدید مربوط به مضامین شناختی استخراج‌شده، از محتوای آموزشی پروتکل درمانی بخشش پارک (2003) استفاده شد. درخصوص مضامین رفتاری استخراج‌شده از مطالعۀ پدیدارشناسی، گریه‌های مکرر، دادزدن، پرخاشگری و تلاش به کنترل خود، از مداخلات آموزشی مدل بخشش درمانی کیس (2005) و نیز از تکنیک مواجهه با هیجانات منفی طرح‌شده در طرح 10 جلسه‌ای پروتکل درمانی بخشش پارک (2003) استفاده شد. در راستای تشخیص نشانه‌های فیزیولویکی هیجانات و نیز تجربۀ تأثیرات هیجانات مثبت و منفی بر این نشانه‌ها، از پروتکل درمانی بخشش پارک (2003) استفاده شد.

این برنامۀ آموزشی مداخله با ترکیب برنامه‌های مداخلۀ بخشایش‌گری تهیه شده است و از روش لاوشه[5] معروف به ضریب روایی محتوایی[6] (کولین و آندرو، 2014) برای بررسی روایی محتوای برنامۀ مداخله استفاده شده است. در این خصوص، به‌منظور به دست آوردن ضریب روایی بستۀ آموزشی، از 8 نفر از متخصصان خواسته شد مراحل و محتوای برنامۀ طراحی‌شده را با توجه به مقیاس سه‌‌درجه‌ای ضروری (2)، مفید (1) و غیر ضروری (0) درجه‌بندی کنند که حاصل درجه‌بندی آنها ضریب روایی 0.77 بوده است. در اجرای برنامۀ مداخله بعد از توزیع و تکمیل پرسش‌نامۀ تعامل والد - کودک در بین هر دو گروه آزمایش و کنترل، طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای به‌صورت هفته‌ای یک جلسه برنامۀ آموزشی بخشایش‌گری در گروه آموزش اجرا شد (جدول 1). در پایان، میزان تعامل والد – کودک، مجدد در گروه آزمایش و کنترل با استفاده از پرسش‌نامه، ارزیابی شد و مادران هر دو گروه، پرسش‌نامه‌ها را برای پیگیری مداومت مداخلات آموزشی، طی سه ماه به همین شکل، آزمون مجدد کردند. در تحلیل داده‌ها، ابتدا به آمار توصیفی، شامل فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد به تفکیک گروههای آزمایشی و کنترل پرداخته شد. سپس سؤال پژوهش با استفاده از روش‌های آمار استنباطی تجزیه و تحلیل شد. با توجه به اینکه طرح پژوهش حاضر، از نوع شبه‌آزمایش با طرح پیش‌آزمون – پس‌آزمون با گروه کنترل به همراه دوره پیگیری بود، در تحلیل داده‌های مربوط به سؤال پژوهش، از روش تحلیل کواریانس تک‌متغیره (ANCOVA) و چندمتغیره (MNCOVA) با اندازه‌گیری مکرر استفاده شد. پیش‌فرض‌های تحلیل کواریانس و نحوۀ برآورد آنها در این طرح، پیش از تحلیل داده‌ها ارائه شده‌اند. درضمن، نتایج حاصل در بخش کمی پژوهش با استفاده از نرم‌افزارSPSS-24  استخراج شدند.

 

جدول 1.

 

 

جدول 1. خلاصه جلسات آموزش بخشایش‌گری ویژه مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی

تکلیف

هدف

جلسه

انجام پیش‌آزمون

آشنایی با مفهوم بخشش خود و دیگران و تفاوت آن با مفاهیم دیگر (اقتباس از صف‌آرا و بخشی‌زاده، 1396)

1

والدین یکی از موقعیت‌های خشم، احساس گناه و شرمی که در طول هفته تجربه می‌کنند را یادداشت و میزان شدت هر یک از آن هیجانات تجربه‌شده را نمره‌گذاری می‌کنند.

آشکارسازی محتوای رنج تجربه‌شدۀ والدین

(اقتباس از صف‌آرا و بخشی‌زاده، 1396)

2

در طول هفته موقعیت‌هایی که در تعامل با فرزندشان، رنجیده شدند را یادداشت می‌کنند و در ادامه، شیوۀ پذیرش آن رنج را می‌نویسند.

تصمیم‌گیری دربارۀ خطای خود و کار روی آن

(اقتباس از حسنی، 1391)

3

یک تجربۀ احساسی مثبت یا منفی خود در ارتباط با کودک خود را که در این هفته با آن مواجه می‌شوند، در نظر بگیرند و عناصر موقعیت، افکار و پاسخ را در آنها مشخص کنند.

نقش افکار در تجربۀ رنجش یا بخشایش

(اقتباس از درختکار و آهنگر کانی، 1395)

4

یک موقعیت رفتاری که در این هفته با آن مواجه شده‌اند را در نظر بگیرند، دیدگاه نو، جنبه‌های مثبت و منفی را در آن بررسی کنند و معنای جدیدی را تجربه و دوباره احساس و رفتار خود را یادداشت کنند.

بازسازی شناختی رنج، چهارچوب‌دهی مجدد، جست‌وجوی معنای جدید (اقتباس از دهقان منشادی و همکاران، 1396)

5

یک موقعیت چالش با کودک خود را در نظر بگیرند و پاسخ‌های مختلفی که در مقابل این رفتار داشته‌اند را یادداشت و یکی از پاسخ‌های رفتاری کودک در راستای بخشش را منظور کنند.

آشنایی با اجزای اصلی بخشایش و تأکید بر مؤلفۀ پاسخ به‌عنوان یک انتخاب در مقابل رنج تجربه‌شده، تصمیم به گذشت و نگریستن با نگاهی نو (اقتباس از صف‌آرا و بخشی‌زاده، 1396 و عرب، 1390)

6

در طول هفته یک مورد تجسم مثبت و یک مورد تجسم منفی را تجربه و علائم فیزیولوژیکی و جسمانی آن را برای ارائه به کلاس یادداشت کنند.

شناسایی علائم جسمانی هیجان‌های مثبت و منفی (اقتباس عرب، 1390)

7

اجرای پس‌آزمون و تقدیر از تشکر از والدین شرکت‌کننده

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از جلسه‌ها و اجرای پس‌آزمون

8

 

 

 

یافته‌ها

با توجه به اطلاعات جمعیت‌شناختی در دو گروه آزمایش و کنترل، میانگین سنی در گروه آزمایش، 36/38 سال و در گروه کنترل 38/40 سال بود و ازنظر وضعیت تحصیلی، 37 درصد آزمودنی‌های گروه آزمایش و 33 درصد گروه کنترل دارای تحصیلات دیپلم یا کاردانی و 63 درصد آزمودنی‌های گروه آزمایش و 67 درصد آزمودنی‌های گروه کنترل دارای تحصیلات کارشناسی و بالاتر بودند. یافته‌های پژوهش، حاصل مداخلات آموزشی مادران دانش‌آموزان دارای تشخیص نارسایی توجه -بیش‌فعالی در پایه دوم و سوم 5 مدرسه از مدارس ابتدایی ناحیه 4 و 1 شهر تبریز در سال تحصیلی 98-99 هستند. شاخص‌های توصیفی در جدول 2 در چهار مؤلفۀ حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزند‌پروری و ارتباط با فرزند به‌صورت پیش‌آزمون و پس‌آزمون به همراه دوره پیگیری در گروههای آزمایش و کنترل نشان داده شدند.

 

 

 

 

 

 

 

جدول 2. شاخص‌های توصیفی نمرات آزمودنی‌های دو گروه در متغیرهای پژوهش (تعداد: 30)

 

گروه

شاخص توصیفی

مراحل پژوهش

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

پیگیری

حمایت والدینی

آزمایش

انحراف معیار ± میانگین

77/2 ± 13/17

99/2 ± 67/21

91/2 ± 20/22

کنترل

انحراف معیار ± میانگین

94/2 ± 33/17

99/2 ± 07/18

92/2 ± 47/18

رضایت از فرزندپروری

آزمایش

انحراف معیار ± میانگین

90/3 ± 80/19

89/3 ± 33/26

44/3 ± 00/26

کنترل

انحراف معیار ± میانگین

05/3 ± 80/20

16/3 ± 53/21

01/3 ± 73/21

مشارکت در فرزندپروری

آزمایش

انحراف معیار ± میانگین

31/2 ± 07/35

53/2 ± 67/40

51/2 ± 80/40

کنترل

انحراف معیار ± میانگین

86/2 ± 80/34

14/3 ± 20/36

94/2 ± 33/36

ارتباط با فرزند

آزمایش

انحراف معیار ± میانگین

17/2 ± 47/18

13/2 ± 53/23

80/1 ± 67/24

کنترل

انحراف معیار ± میانگین

74/2 ± 33/17

70/2 ± 20/18

82/2 ± 67/18

 

 

 

 

با توجه به جدول 2، میانگین نمرات مؤلفه‌های اصلاح روابط والد - کودک، حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزندپروری و ارتباط با فرزند در مرحلۀ پس‌آزمون نسبت به مرحلۀ پیش‌آزمون تغییراتی داشته است. این تغییرات نشان می‌دهد نمرات پس‌آزمون شرکت‌کنندگان در گروه‌ آزمایش در مؤلفه‌های حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزند‌پروری و ارتباط با فرزند، افزایش داشته است.

سؤال پژوهش با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری با اندازه‌گیری مکرر[7] تحلیل شد. استفاده از این تحلیل، مستلزم رعایت پیش‌فرض‌هایی است که پیش از اجرای آزمون بررسی شدند. مهم‌ترین پیش‌فرض‌ها عبارت‌اند از: نرمال‌بودن توزیع داده‌ها، همگنی واریانس‌ها، همگنی کواریانس، همگنی شیب خط رگرسیون، نبود داده‌های پرت و هم‌خط نبودن متغیرهای وابسته است.

نتایج آزمون شاپیرو - ویلک، نرمال‌بودن داده‌ها و آزمون همگنی واریانس‌های لوین همگنی واریانس‌ها، اجرای پیش‌آزمون و پس‌آزمون متغیرهای پژوهش، همگنی شیب‌های خط رگرسیون مفروضه‌های تحلیل کواریانس چندمتغیری را تأیید کردند. نتایج دال بر رعایت مفروضه‌ها بودند. نتایج آزمون ام باکس نشان دادند مفروضۀ همسانی ماتریکس‌های واریانس کواریانس رعایت شده است (0.5/. < 263/0 = p و 234/1 = F و 63/14 = Box's M). برای معناداری اثر گروه بر متغیرهای پژوهشی، نتایج آزمون پیلای (000/0 = p، (24 و 4) F)، لامیدای ویلکز (000/0 = p، (24 و 4) F) و هتلینگ (000/0 = p، (24 و 4) F) نشان دادند بین دو گروه آزمایش و گواه، دست‌کم در یکی از متغیرهای پژوهش، تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین، در مرحلۀ پیگیری، نتایج اجرای آزمون ام باکس برای بررسی همسانی ماتریکس‌های واریانس کواریانس نشان دادند مفروضۀ همسانی ماتریکس‌های واریانس - کواریانس رعایت شده است (0.5/. < 077/0 = p و 689/1 = F و 023/20 = Box's M). برای معناداری اثر گروه بر متغیرهای پژوهش، نتایج آزمون پیلای (000/0 = p، (24 و 4) F)، لامیدای ویلکز (000/0 = p، (24 و 4) F) و هتلینگ (000/0 = p، (24 و 4) F) نشان دادند بین دو گروه آزمایش و گواه، دست‌کم در یکی از متغیرهای پژوهش، تفاوت معناداری وجود داشت.

نتایج نشان دادند اثر گروه بر ترکیب مؤلفه‌های حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزندپروری و ارتباط با فرزند در مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعال تأثیر معناداری است (2 =0.97ƞ=52.56, P=0.000,  (12,17)F)؛ بنابراین، درمجموع، تفاوت بین دو گروه با توجه به متغیرهای وابسته، معنی‌دار است. بدین ترتیب، مداخلات انجام‌شده بر چهار مؤلفۀ‌ اصلاح روابط والد - کودک، مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعال تأثیر معنی‌دار دارد. به عبارتی آموزش برنامۀ بخشایش‌گری به‌طور کلی توانسته است در میزان مؤلفه‌های وابستۀ پژوهش، تغییرات معنی‌داری داشته باشد؛ ولی با این نتایج نمی‌توان گفت حداقل در کدام یک تأثیر را داشته است. تحلیل کواریانس برای بررسی نقطۀ تفاوت روی مؤلفه‌های وابسته انجام شد.

 

 

 

جدول 3. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری با اندازه‌گیری مکرر گروههای آزمایش و کنترل در مراحل پژوهش

مولفه

منبع

مجموع مجذورات

درجۀ آزادی

میانگین مجذورات

F

معناداری

اندازۀ اثر

حمایت والدینی

مراحل پژوهش (زمان)

15/144

1

15/144

23/263

000/0

00/1

گروه

21/127

1

21/127

13/5

03/0

59/0

تعامل گروه و مراحل پژوهش

02/58

1

02/58

94/105

 000/0

00/1

رضایت از فرزندپروری

مراحل پژوهش (زمان)

82/190

1

82/190

90/696

000/0

00/1

گروه

68/162

1

68/162

68/4

039/0

55/0

تعامل گروه و مراحل پژوهش

02/104

1

02/104

89/379

000/0

00/1

مشارکت در فرزندپروری

مراحل پژوهش (زمان)

02/198

1

02/198

46/339

000/0

00/1

گروه

60/211

1

60/211

89/9

004/0

86/0

تعامل گروه و مراحل پژوهش

15/66

1

15/66

40/113

000/0

000/1

ارتباط با فرزند

مراحل پژوهش (زمان)

82/212

1

82/212

36/548

000/0

00/1

گروه

54/388

1

54/388

83/22

000/0

00/1

تعامل گروه و مراحل پژوهش

82/88

1

82/88

85/228

000/0

00/1

 

 

براساس یافته‌های به‌دست‌آمده در جدول 3، تفاوت بین نمرات مؤلفه‌های حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزندپروری و ارتباط با فرزند در مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعال در مراحل پژوهش معنادار است (05/0P<). همچنین، میانگین نمرات این متغیرها در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری دارد (05/0P<). علاوه بر این، تعامل بین مراحل پژوهش و عضویت گروهی نیز معنادار است (05/0P<)؛ بنابراین، تفاوت بین مراحل در سطوح گروهها یکسان نیست.

 

 

 

جدول4. آزمون تعدیل بونفرونی برای هم‌سنجی نمرات مؤلفه‌ها در سه مرحله در گروه آزمایش

متغیر

مراحل

تفاوت میانگین

خطای استاندارد میانگین

سطح معنی‌داری

حمایت والدینی

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

2.63-

0.39

0.00

پیش‌آزمون

پیگیری

3.10-

0.41

0.00

پس‌آزمون

پیگیری

0.47-

0.12

0.01

رضایت از فرزندپروری

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

3.63-

0.55

0.00

پیش‌آزمون

پیگیری

3.57-

0.51

0.00

پس‌آزمون

پیگیری

0.07-

0.15

0.66

ارتباط با فرزند

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

3.50-

0.43

0.00

پیش‌آزمون

پیگیری

3.63-

0.44

0.00

پس‌آزمون

پیگیری

0.13-

0.16

0.42

مشارکت در فرزندپروری

پیش‌آزمون

پس‌آزمون

2.97-

0.42

0.00

پیش‌آزمون

پیگیری

3.77-

0.48

0.00

پس‌آزمون

پیگیری

0.80-

0.12

0.00

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 4 نتایج آزمون تعدیل بونفرونی را برای هم‌سنجی نمرات مؤلفه‌های حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزندپروری و ارتباط با فرزند در مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعال نشان می‌دهد. در گروه آزمایش میانگین نمرات در مرحلۀ پس‌آزمون در هم‌سنجی با پیش‌آزمون، افزایش معنادار داشته است (05/0P<). این افزایش تا مرحلۀ پیگیری نیز تداوم داشته است.

 

بحث

 در پژوهش حاضر، اثربخشی برنامۀ بخشایش‌گری بر کیفیت تعامل والد - کودک در مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی سطح دبستانی بررسی شد. یافته‌ها نشان دادند برنامۀ بخشایش‌گری بر تعامل مادر با کودک در حوزه‌های حمایت والدینی، رضایت از فرزندپروری، مشارکت در فرزندپروری و ارتباط با فرزند اثر مثبت و معناداری داشته است. یافته‌های این پژوهش با نتایج مطالعات آداک و انجالیرای (2015) که در آن بخشش به کاهش اضطراب، افسردگی، بیماری‌های روان‌تنی منجر می‌شود و نیز با با نتایج پژوهش دشت بزرگی (1396) که معتقد است افراد دارای بخشش بالا در بعد رفتاری از افسردگی و اضطراب پایین‌تری برخوردارند، همسو است و نیز با پژوهش کانگ و کیم (2015) که در آن، آموزش بخشش را در کاهش معنادار خشم مؤثر می‌دانند و با یافته‌های میرزازاده و همکاران (1397) که با بخشش، نگرش فرد به موضوع تغییر می‌یابد و فرد ازطریق بازسازی شناختی که انجام می‌دهد، رفتار خود را نسبت به فرد خاطی تغییر می‌دهد، هم‌راستا است. عطاری و همکاران (1397) دریافته‌اند افراد دارای توانایی بخشش بالا، هنگام تجربه‌کردن رویدادهای منفی، با مهربانی و نگرانی و ملاطفت با خود و دیگران برخورد می‌کنند.

درمجموع به‌نظر می‌رسد اثرات فرایندهای تغییر نگرشی در ابعاد شناختی، رفتاری و هیجانی ازطریق جلسات آموزشی بر روابط والد فرزند والدین دارای کودکان نارسایی توجه - بیش‌فعالی تأثیر گذاشته است. روابط چالش‌برانگیز والد فرزندی در این گروه‌ از شرایط اختلال، گرچه حاصل حضور کودک با نشانه‌های کم‌توجهی - بیش‌فعالی است که موجب به هم خوردن و تنش در سیستم مدیریتی خانواده می‌شود و بدرفتاری با کودک را در پی دارد و گاهی در کنار مراقبت از کودکان، شرایطی به والدین تحمیل می‌شود که بر چالش‌های آنان می‌افزاید (بارکلی، 2014).

در تبین کلی یافته‌های این تحقیق می‌توان گفت شیوه‌های تربیتی و والدگری نامناسب والدین، یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری و پایداری مشکلات رفتاری کودکان است (برازا و همکاران، 2015). با توجه به اینکه بخشش می‌تواند به دنبال رهاسازی آزردگی هیجانی، کارکرد هیجانی را بهبود ببخشد و به تعاملات بین‌فردی مؤثر سوق دهد، در این روش مداخله، طی فرایندهایی، مداخلۀ انسجام یافته برای توانمندسازی افراد برای بخشش یک رخداد گذشته ارائه می‌شود (وورثینگتون و همکاران، 2007؛ نقل از نعمتی، 1395). در این راستا در پژوهشی نشان داده شد به دنبال بخشش افراد می‌توانند هیجانات منفی خود همچون عصبانیت، اضطراب و افسردگی را کاهش و هیجانات مثبت را افزایش دهند (وید، و همکاران، 2014). در پژوهش حاضر، طی اجرای برنامۀ آموزشی بخشایش‌گری در میان مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی، این امر، محقق و دیده شد تعاملات رفتاری بین مادر و فرزند به‌صورت معنی‌داری بهبود یافت که همسو با مطالعات محققان دیگر ازجمله اختر و بارلو (2018) بوده است.

با توجه به اینکه انجام هر کار پژوهشی با محدودیت‌ها و مشکلاتی مواجه است، این پژوهش نیز خالی از محدودیت نبود. ازجمله مشکلات این پژوهش، این بود که گروه هدف مداخلات آموزشی صرفاً مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه - بیش‌فعالی پایه دوم و سوم مدارس ابتدایی بود؛ در حالی که در صورت نبود محدودیت‌ها، اعضای دیگر خانواده نیز امکان بررسی و پژوهش را داشتند. همچنین، در پژوهش از روش نیمه‌آزمایشی استفاده شد که باید امکان تعمیم آن، با احتیاط انجام شود. انتظار می‌رود محققان دیگر با توجه به این محدودیت‌ها در پژوهش‌های خود، از دیگر اعضای خانواده نیز برای مداخلات آموزشی بهره گیرند و همچنین، مداخله‌گرهای دیگر احتمالی در نتایج پژوهش ازجمله بازه سنی، میزان و رشتۀ تحصیلی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی مادر و دیگر اعضای خانواده بررسی شوند.

پیشنهاد می‌شود با توجه به محدودیت‌های پژوهش، مطالعاتی روی دیگر اعضای خانواده نیز انجام شود تا ضمن بررسی میزان آسیب‌دیدگی روانی آنها، تأثیر برنامۀ آموزشی بخشایش‌گری نیز تبیین شود. همچنین، پیشنهاد می‌شود پژوهشی مشابه همین پژوهش، با ورود متغیرهای دیگری همچون سن و تحصیلات و موقعیت اقتصادی و اجتماعی مادران یا دیگر اعضای خانواده انجام شود.

ملاحظات اخلاقی

این پژوهش حاضر حاصل یک تحقیق دانشگاهی با کد اخلاق IR.IAU.TABRIZ.REC.1398.071 است.

تشکر و قدردانی

 نویسنده در این پژوهش مراتب سپاس و قدردانی را از تمام افراد شرکت‌کننده اعلام می‌دارد.

 

[1] Parent- Child Interaction Questionnaire

[2] Gerard

[3]- research synthesis

[4] . Herd

[5] lawshe

[6]. content validity ratio (CVR)

[7]. Repeated measure Mancova

امیری، م. (1394). اثربخشی آموزش رفتاری والدین بر بیش‌فعالی / تکانشگری و رفتارهای قانون‌شکنی در کودکان مبتلا به ADHD. مجلۀ پژوهش در بهداشت روانشناختی، 9(4)، 90-101.
باچر، ج.، مینکا، س. و هولی، ج. (1397). آسیب‌شناسی روانی جلد 1. (ترجمۀ یحیی سید محمدی). ارسباران. (سال انتشار به زبان اصلی، 2014).
بیگی، ع.، محمدی‌فر، م.، نجفی، م. و رضایی، ع. (1394). رابطۀ معنویت و بخشودگی با انسجام و سازگاری خانوادگی در جانبازان. فصلنامۀ علمی‌پژوهشی طب جانباز، 8(1)، 33-39.
تجریشی، م.، عاشوری، م.، افروز، غ.، ارجمندنیا، ع. و غباری بناب، ب. (1395). اثربخشی آموزش برنامۀ والدگری مثبت بر تعامل مادر با کودک کم‌توان ذهنی، فصلنامۀ توانبخشی، 2(16)، 128-137.
حسنی، ا. (1391). اثربخشی آموزش بخشش درمانی بر رضایت زناشویی مادران و پذیرش کودکان کم‌توان ذهنی، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد روانشناسی کودکان استثنایی. دانشگاه علامه طباطبایی.
خدابخشی کولایی، آ.، شاهی، ع.، نویدیان، ع. و مصلی‌نژاد، ل. (1394). اثربخشی آموزش برنامۀ والدگری مثبت به مادران کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش‌فعالی در کاهش مشکلات برونی‌سازی‌شده کودک. مجلۀ اصول بهداشت روانی، 17(3)، 141-135.
درختار، ع و آهنگر کانی، م. (1395). تأثیر آموزش بخشایش در میزان احترام به همسر و رضایت زناشویی در زنان دچار مشکلات زناشویی، مجلۀ روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 22(1)، 30-38.
دشت بزرگی، ز. (1396). نقش عفو، سپاسگذاری و تواضع در پیش‌بینی بهزیستی روانی سالمندان. فصلنامۀ روانشناسی مثبت، 2(2)، 78-67.
دشت بزرگی، ز.، سواری، ک. و صفرزاده، س. (1396). اثربخشی معنویت درمانی اسلامی بر احساس تنهایی و اضطراب مرگ سالمندان. فصلنامۀ روانشناسی پیری، 2(3)، 177-186.
دهقان منشادی، م؛ زارعی، ا؛ عسگری، م و نظیری، ق. (1396). بررسی اثربخشی استعاره‌درمانی و بخشش‌درمانی بر ابعاد سازگاری پس از طلاق زنان. روش‌ها و مدل‌های روانشناختی، 8(27)، 48-29.
سلامی، ف.، عشایری، ح.، استاکی، م.، فرزاد. و انتظار کوچک، ر. (1395). آموزش ترکیبی مبتنی بر مادر و تأثیر آن بر علائم اختلال نقص توجه / بیش‌فعالی (ADHD). عصب روانشناسی. 2(1)، 42-26.
ﺻﺪوﻗﯽ، م. و ﺣﺴﺎم‌ﭘﻮر، ف. (1396). پیش‌ﺑﯿﻨﯽ ﺑﻬﺰﯾﺴـﺘﯽ روانشـﻨﺎﺧﺘﯽ داﻧﺸـﺠﻮﯾﺎن ﺑـﺮاﺳﺎس ﺑﺨﺸﻮدﮔﯽ و ﻣﻌﻨﺎ در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑـﻪ ﻧﻘـﺶ واسطه‌ای ﻋﻮاﻃـﻒ ﻣﺜﺒـﺖ و ﻣﻨﻔـﯽ. ﻓﺼﻠﻨﺎﻣۀ پژوهش‌های ﻧﻮﯾﻦ روانشـﻨﺎﺧﺘﯽ، 12 (48)، 196-167.
صف‌آرا، م و بخشی‌زاده، م. (1396). اثربخشی آموزش بخشودگی بر بهزیستی روانشناختی و شادکامی مادران دانش‌آموزان دارای اختلال خاص یادگیری شهر طبس. فصلنامۀ روانشناسی افراد استثنایی، 7 (28)، 208-187.
عاشوری، م. و جلیل آبکنار، س. (1395). روانشناسی رشد: از بدو انعقاد نطفه تا واپسین دم حیات. رشد فرهنگ.
عبدالله‌پور، ن.، سیدفاطمی، ن.، حکیم شوشتری، م. و مهران، ع. (1396). تأثیر آموزش بر احساس شایستگی مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش‌فعالی. نشریۀ روان‌پرستاری، ۵ (۴)، 19-26.
عرب، ع؛ شهیدی، ش و باقریان، ف. (1390). اثربخشی آموزش بخشایش بر میزان خشم و مؤلفه‌های آن در افراد متأهل، فصلنامۀ روانشناسی کاربردی، 5(4)، 25،-7.
عطاری، ب.، منیرپور، ن. و ضرغام حاجبی، م. (1397). رابطۀ شادکامی با پذیرش خود، قدردانی و بخشش در سالمندان، نقش میانجی توانمندی خود. فصلنامۀ روانشناسی پیری، 4(3)، 197-211.
قدم‌پور، ع و شیرازی تهرای، ع. (1395). تأثیر آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر مؤلفه‌های بهزیستی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی. فصلنامۀ کودکان استثنایی، 16(3)، 35-48.
مظاهری، م.، میردریکوند، ف.، شیرازی تهرانی، ع. و کجباف، م. (1394). اثربخشی آموزش مدیریت رفتاری والدین بر سلامت عمومی مادران کودکان بیش‌فعال. فصلنامۀ خانواده‌پژوهی، 11(41)، 103-122.
میرزازاده، ر.، حسین ثابت، ف و برجعلی، ا. (1397). اثربخشی آموزش بخشایش‌گری بر افزایش عواطف مثبت و همدلی زنان مطلقه تحت پوشش بهزیستی شهرستان دزفول. مجلۀ مطالعات زن و خانواده، 6 (1)، 133-147.
نعمتی، ش. (1395). اثربخشی برنامۀ بخشایشگری در ارتقای امیدواری مادران دارای کودکان اختلال رشدی و هوشی، فصلنامۀ پژوهش‌های نوین روانشناختی، 44، 197-181.
Akhtar, S., & Barlow, J. (2018). Forgiveness therapy for the promotion of mental well-being: A systematic review and meta-analysis. Trauma, Violence, & Abuse, 19(1), 107-122.
Babinski, D. E., Pelham, J. R., Molina, B. S., Gnagy, E. M., Waschbusch, D. A., Wymbs, B.T., & Kuriyan, A. B. (2016). Maternal ADHD, Parenting, and Psychopathology among Mothers of Adolescents with ADHD. Journal of Attention Disorders, 20(5), 458ـ468.
Barkley RA. (2014). Attention-deficit hyperactivity disorder: A handbook for diagnosis and treatment. Guilford Publications.
Braza, P., Carreras, R., Munoz, J. M., Braza, F., Azurmendi, A., Pascual-Sagastizabal, E., Cardas, J., & Sanchez-Martin, J. R. (2015). Negative Maternal and Paternal Parenting Styles as Predictors of Children’s Behavioral Problems: Moderating Effects of the Child’s Sex. Journal of Child and Family Studies, 24, 847-856.
Broomhead, K. (2013). Blame, guilt and the need for ‘labels’; insights from parents of children with special educational needs and educational practitioners. British Journal of Special Education, 40(1), 14-21.
Bulgan, C., & Ciftci, A. (2017). Psychological adaptation, marital satisfaction, and academic self- efficacy of international students. Journal of International Students, 7(3): 687-702.
Case, B. (2005). Healing the wounds of infidelity through the healing power of apology and forgiveness. J Coup Relation Therapy 4(2-3), 41-54.
Coffman, J. K., Guerin, D. W., & Gottfried, A. W. (2006). Reliability and validity of the Parent-Child Relationship Inventory (PCRI): Evidence from a longitudinal cross-informant investigation. Psychological Assessment18(2), 209.
Colin, A., & Andrew, J. S. (2014). Critical values for law she’s content validity ratio: revisiting the original methods of calculation. Measurement and Evaluation in Counseling and Development, 47(1) 79 –86.
Cooper, H. & Hedges, L. V. (2009). Research synthesis as a scientific process. The handbook of research synthesis and meta-analysis, Second edition. Russell sage foundation.
Cortese, S., Panei, P., Areieri, R., Germinario, E. A. p., Capuano, A., Margari, L., Chiarotti, F. & Curatolo, P. (2015). Safety of methylphenidate and atomoxetine in children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD): Data from the Italian National ADHD Registry. CNS Drug, 29(10), 865-77. Doi: 100.1007/ s40263-015-0266-7. PMID: 26293742.
Enright, R. D. (2001). Forgiveness is a choice: A step-by-step process for resolving anger and restoring hope. Washington, DC. American Psychological association.
Ganotice, F. A., Downing, K., Mak, T., Chan, B., & Yip, L. W. (2015). Translation and validation of the Chinese version of parent–child relationship inventory (PCRI-C) in Hong Kong. Child Indicators Research8(3), 657-670.
Gerard, A. B. (1994). Parent- Child Inventory. Los Angeles: Western Psychological Services.
Hallahan, D. P., Kauffman, J. M. & Pullen, P. C. (2015). Exceptional learners: an introduction to special education (13th Ed). Published by Persian Education, Inc.
Josefsson, T., Ivarsson, A., Gustafsson, H., Stenling, A., Lindwall, M., Tornberg, R., Böröy, J. (2019). Effects of mindfulness-acceptance-commitment (MAC) on sport-specific dispositional mindfulness, emotion regulation, and self-rated athletic performance in a multiple-sport population: an RCT study. Mindfulness, 10(8), 1518-1529.
Kang, S. J., & Kim, S. J. (2015). Effects of forgiveness therapy program on self-esteem, anger, and forgiveness in people who abuse alcohol. Journal of Korean Academy of Psychiatric and Mental Health Nursing, 24(4), 300-309.
Kirk, S., Gallagher, G. & Colman, M. R. (2015). Educating Exceptional Children (14th Ed). Cengage Learning,
Luskin, F. (2001). Forgive for Good. San Francisco: Harper publisher.
Marsh, C. J. (1991). Integrative inquiry: The research synthesis. In E. C. Short (Ed.), Forms of curriculum inquiry (pp. 271-283). SUNY Press.
Park, J. H. (2003). Validating the effectiveness of a forgiveness intervention program for adolescent female aggressive victims in Korea. Unpublished doctoral dissertation. University of Wisconsin-Madison.
Shokoohi-Yekta, M., Parand, A., Zamani, N., Lotfi, S., & Ayazi, M. (2011). Teaching problem - solving for parent's effects on children's misbehavior. Procedia Social and Behavioral Sciences, 30, 163-166.
Visser, SN., Zablotsky, B., Holbrook, JR., Danielson, ML. & Bitsko, RH. (2015). Diagnostic experiences of children with Attention-Deficit/Hyperactivity Disorder, Natl Health Stat Report, 3 (81),1-7.
Wade, N. G., Hoyt, W. T., Kidwell, J. E., & Worthington Jr, E. L. (2014). Efficacy of psychotherapeutic interventions to promote forgiveness: A meta-analysis. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 82(1), 154-160.
Worthington, E. L. (2001). Five steps to forgiveness. Crown Publishers.
Yaffe, Y. (2020). Is the Parent-Child Relationship Inventory (PCRI) Valid for Family Measurement in Hebrew-Speaking Parents? A Report with Evidence on the Validity and Reliability of the Hebrew Version of the PCRI. Marriage & Family Review56(6), 575-589.