Iranians’ Understanding of Wisdom: The Role of Ethnicity, Gender, Age and Education

Document Type : Research Paper

Authors

1 department of educational and developmental psychology. faculty of psychology and education, shahid beheshti university. tehran, iran

2 department of educational and developmental psychology.faculty of education and psychology. shahid beheshti university. tehran.iran

3 department of educational and developmental psychology. faculty of education and psychology. shahid beheshti university.tehran.iran

Abstract

This study aimed to explore and explain Iranians’ understanding of wisdom and the role of ethnicity, gender, age, and academic status in their understanding of it. The study adopts both qualitative and quantitative approaches. The research domain included all above-20 years old Iranians. Taking care of saturation in each ethnicity group, three hundred twenty-eight individuals (134 females and 194 males) were selected through convenience sampling. The participants, coming from different ethnicities including Farses, Azerbaijani Turks, Kurds, Lurs, Baluchis, and Turkmen answered a researcher-developed open-ended questionnaire. Findings suggested that ‘intellectuality’, ‘morality’, ‘civilization’, ‘performance’ and ‘spirituality’ make up different wisdom dimensions in Iranian society. Findings also revealed that unlike gender and age factors, ethnicity and academic status were related to individuals’ understanding of wisdom. Differences were observed between different ethnicities in how much emphasis they place on intellectuality and spirituality dimensions of wisdom; Kurds and Turks emphasized civilization and Lurs and Arabs highlighted spirituality dimension more than other ethnicities. Individuals with higher academic status emphasized intellectuality, civilization, and performance, while those with lower academic status tended to highlight morality and spirituality dimensions of wisdom. Overall, findings suggested that a thorough understanding of wisdom and its constituting elements/components is not easy since it is a complicated and multidimensional notion. On the other hand, the attempt to understand individuals’ understandingof wisdom in a non-Western context and among Iranian ethnicities revealed new dimensions of the construct (i.e., spirituality and morality) that had not been addressed properly before.

Keywords


خرد به‌عنوان بالاترین کیفیت بشری و نیز یکی از منابع مهم برای یک زندگی خوب[1] بیان می‌شود (بالتز و استادینگر، 2000؛ کلایتون و بیرن، 1980) و بینش و پاسخ‌هایی را برای سؤالات اساسی زندگی مانند چگونه به یک زندگی معنادار و شاد دست یابیم، فراهم می‌آورد (بالتز و استادینگر، 2000). خرد موضوعی قدیمی در زمینۀ تحقیقات فلسفی و مذهبی در بسیاری از فرهنگ‌ها است و به دوران بسیار دور بر می‌گردد (آرمسترانگ، 2006)؛ با این حال، پژوهش‌های تجربی معاصر خرد از حدود 1980 آغاز شده است؛ زمانی که چندین گروه تلاش کردند تا تعیین کنند خرد چیست و چگونه می‌توان آن را اندازه‌گیری کرد (آردلت و اوه، 2010). علاقه‌مندی به خرد در حوزۀ روانشناسی رو به افزایش بوده و تعداد مقالات روانشناسی در این حوزه از اواخر دهه 1970 تا سال 2008، 70 برابر شده است (میکز و جست، 2009). این علاقه‌مندی احتمالاً به دلیل تغییر شرایط در جامعۀ علمی است که بر تحول در گسترۀ عمر (لابووی - ویف[2]، 1990) و روانشناسی مثبت (سلیگمن، 2011) تأکید می‌کنند. مقالات خرد به موضوعاتی چون خرد عمومی (استادینگر و گلاک، 2011؛ استرنبرگ و جردن، ۲۰۰۵)، انواع مؤلفه‌ها و زیرمؤلفه‌های خرد (والش، 2012؛ و تروبریج و فراری، 2011)، خرد عملی و شخصی (فراری و وست‌استریت، 2014؛ استادینگر، 2014)، مقیاس‌های سنجش (پری و همکاران، 2002؛ آردلت، 2004؛ بانگن، میکز وجست، 2013؛ گلاک و همکاران، 2013)، روان‌درمانی (گرمر و سیگل، 2012)، خرد و تعلیم و تربیت (چن، چنگ، وو و هسه، 2014؛ تروبریج، 2007) و معنویت و تعالی خود (هرشی و فارل، 1997؛ آچنبام و اورول، 1991؛ یانگ، 2008؛ و ایوان و آلوجز،2010) پرداخته‌اند. به طور کلی تحقیقات حوزۀ روانشناسی خرد به دو بخش تقسیم می‌شوند؛ رویکردهای نظریۀ تصریحی[3]، نظریه‌ها و تعاریف خردند که متخصصین ارائه می‌دهند و رویکردهای نظریۀ ضمنی[4] که با تکیه بر ذهن و اندیشه‌های مردم عادی شکل گرفته‌اند. هدف رویکردهای ضمنی خرد، ارائۀ توصیفی از مفاهیم است که با توجه به دیدگاه مردم عادی درست است و به صحت این باورها به لحاظ روانشناختی پرداخته نمی‌شود. به این علت که مفاهیم عقل سلیم، معانی قالبی فرهنگ‌ها را در بر می‌گیرد، کشف این نظریه‌ها برای تنظیم یک تعریف روانشناختی گسترده از خرد مفید خواهد بود (استادینگر و گلاک، 2011).

در گذشته، به‌طور سنتی، از اصطلاح «نظریۀ ضمنی» برای باورهای درونی افراد[5] دربارۀ خرد استفاده می‌شد. برچسب‌های دیگر برای این موضوع، نظریۀ افراد غیرمتخصص[6]، نظریۀ افراد عامی[7] و نظریه‌های ذهنی[8] بودند (وست‌استریت، بلاک و گلاک، 2019). در این پژوهش، به جای اصطلاح مرسوم «نظریه‌های‌ ضمنی خرد» که تا کنون در پیشینة روانشناسی خرد استفاده شده است، از اصطلاح «فهم افراد از خرد[9]» استفاده می‌شود؛ زیرا اصطلاح افراد غیرمتخصص بین افراد پژوهشگر و دیگر افراد عادی شکاف ایجاد می‌کند. علاوه بر این، با توجه به اینکه در دیگر حوزه‌های روانشناسی مانند یادگیری و حافظه، از اصطلاح ضمنی به‌صورت متفاوت استفاده می‌شود، به‌کارگیری این اصطلاح نیز توصیه نمی‌شود. درنهایت، با وجود آنکه افراد باورهایی دربارۀ خرد دارند، بعید به نظر می‌رسد که نظریات کاملی در ذهن داشته باشند؛ بنابراین، استفاده از اصطلاح نظریه نیز پیشنهاد نمی‌شود (وست‌استریت و همکاران، 2019).

مجموعه متنوعی از روش‌ها برای سنجش فهم افراد از خرد استفاده شده است. رویکرد معمول، رتبه‌بندی توصیف‌گر[10]، (مانند کلایتون و بیرن، 1980؛ گلاک و بلاک، 2011؛ هالیدی و چاندلر، 1986؛ استرنبرگ، 1985؛ وست‌استریت، فراری و آردلت، 2016) است. در این رویکرد از افراد خواسته می‌شود دربارۀ فهرستی از توصیف‌گرهایی که به خرد نزدیک، مرتبط یا مشابه‌اند، قضاوت کنند. این رویکرد معمولاً در سه مرحله انجام می‌شود: 1. تهیۀ فهرست (با استفاده از پژوهش‌های نظری، متخصصین یا سؤال از افراد عادی)؛ 2. رتبه‌بندی (با نمونۀ بزرگ‌تری از افراد) و 3. تحلیل و توصیف (بیشتر از روش‌های کاهش ابعاد آماری استفاده می‌شود). دیگر شیوه‌های سنجش فهم افراد از خرد، روش‌های کاملاً وابسته به زمینه‌اند. رویکرد زندگی واقعی[11]، فهم خرد را بررسی می‌کند و از شرکت‌کنندگان می‌خواهد افرادی را معرفی و ارزیابی کنند که خردمندند یا خردمندانه رفتار می‌کنند (یعنی خردمندترین فردی را که می‌توانند تصور کنند) و شخصاً او را می‌شناسند یا یک شخصیت اجتماعی است (مانند اسعدی، 1394؛ گلاک، بیسچوف و سیبنهانر، 2012؛ جیسون و همکاران، 2001). دومین شیوۀ روایت خودزیست‌نامه‌نگاری[12] بیشتر مبتنی بر بوم‌شناختی است و عمیقاً به تجارب خاص زندگی افراد می‌پردازد (مانند بلاک و گلاک، 2004؛ گلاک، بلاک، بارون و مک‌آدامز، 2005؛ کونیگ و گلاک، 2012). در شیوۀ سوم که کاملاً کیفی است (مانند نظریۀ‌ زمینه‌ای و تحلیل پدیدارشناختی)، محققان با استفاده از مصاحبۀ عمیق به ارزیابی جلوه‌های خرد (مانند کرد نوقابی و دلفان بیرانوند، 1395؛ چن و همکاران، 2014؛ مونتگومری، باربر و مک‌کی، 2002) می‌پردازند.

تحقیقات روانشناسی خرد در حوزۀ فهم افراد از خرد، بیشتر محدود به ایالات متحده و اروپا بوده‌اند (استادینگر و گلاک، 2011؛ تاکاهاشی و بوردیا، 2000)؛ البته مطالعاتی نیز در دیگر فرهنگ‌ها شامل بودایی‌های تبت (لویت،‌ 1999)، چینی تایوانی‌ها (یانگ، 2001)، ژاپنی‌ها (تاکایاما، 2002)، چینی‌ها (هوو، فراری، لیو، گائو و ویر، 2016) انجام شده است؛ ولی سهم عمده‌ای در این حوزه ندارند. به‌تازگی نیز در ایران معدود مطالعاتی ازجمله ملک محمدی، هاشمی، پزشک و صرامی (1392)، اسعدی (1394)، چراغی، کدیور، عسگری و فرزاد (1394)، کرد نوقابی و دلفان بیرانوند (1395)، کردنوقابی، دلفان بیرانوند و عربلو (1394) و عزیزی، کردنوقابی و عرفانی (1398) انجام گرفته است.

پژوهشگران حوزۀ فهم افراد از خرد (نظریه‌های ضمنی) چگونگی مفهوم‌سازی خرد افراد عادی را برای درک ذهنی آنها که خرد شامل چه چیزهایی است، بررسی می‌کنند. با توجه به اینکه شناخت فهم خرد افراد عادی با مشارکت اجتماعی است، نه با مطالعات رسمی، ادارک آنها از خرد، تفاوت چشم‌گیری در فرهنگ‌ها (مانند تاکاهاشی و بوردیا، 2000) و خرده‌فرهنگ‌ها (مانند استرنبرگ، 1985) و حتی از فردی به فرد دیگر، با توجه به ویژگی‌های چون جنسیت، سن و سطح تحصیلات دارد (گلاک و بلاک، 2011).

تاکاهاشی و بوردیا (2000) استدلال می‌کنند مفهوم غربی خرد بر ابعاد تحلیلی خرد (مانند دانش و استدلال) و درمقابل، مفهوم شرقی، بیشتر بر ترکیب و تلفیق ویژگی‌های شناختی و عاطفی تأکید دارد (مانند باملاحظه و همدلی)؛ با این حال، بررسی برخی نتایج مطالعات در بافت غربی نشان داده‌اند فهم افراد از خرد شامل ویژگی‌های عاطفی مشابهی است؛ برای مثال، مهارت‌های اجتماعی و مهارت‌های بین‌فردی به‌عنوان دو موضوع در فهم خرد کانادایی‌ها به دست آمد (گلاک و بلاک، 2011).

شاید یکی از دلایل حاصل‌شدن این نتایج، تنوع درون‌فرهنگی بافت امریکای شمالی باشد؛ ازاین‌رو، تنوع درون‌فرهنگی نباید دست‌کم گرفته شود؛ به‌ویژه در فرهنگ‌های با تنوع بالا مانند ایران که از قومیت‌های مختلف با فرهنگ‌های متفاوت برخوردار است. جمعیت ایران ترکیب متنوعی از گروههای قومی است؛ به‌ طوری که حدود نیمی از جمعیت ایران را فارس‌‌ها تشکیل می‌دهند، ۳۴ درصد ترک‌‌ها و کردها و ۱۶ درصدِ باقیمانده را سایر قومیت‌ها در بر می‌گیرد (بلالی، 1389؛ بشیریه، ۱۳۹۴). هرچند این اقوام به لحاظ زبان، مذهب، پوشش، ویژگی‌های جسمانی و حتی میزان احساس تبعیض (سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی) متفاوت‌اند، عواملی مانند تاریخ مشترک ملی، ادبیات و سنن ملی -مذهبی نیز مایۀ همبستگی و پیوستگی بین اقوام ایرانی شده‌ است (راستی و رحمانی، 1396). باوجود این تنوع قومی، پژوهش‌های صورت‌گرفته حوزۀ خرد در ایران معمولاً مربوط به یک گروه و جامعۀ محدود بوده است؛ ازاین‌رو، برای رسیدن به الگوی مفهوم بومی و جامع خرد در ایران می‌باید مفهوم خرد در بین این اقوام نیز بررسی شود.

به‌طورکلی معدود مطالعات خرد در بین فرهنگ‌ها بر این واقعیت تأکید دارند که خرده‌فرهنگ‌های زیادی در یک ‌فرهنگ وجود دارند؛ خرده‌فرهنگ‌هایی که در آنها افراد با ارزش‌ها و سبک‌های زندگی خانواده و گروههای محلی و قومی مواجه می‌شوند و تأثیرات مستقیم و گسترده‌تری نسبت به یک فرهنگ عمومی شرقی یا غربی در تحول و فهم خرد دارند.

همچنین، یافته‌های پژوهش گلاک و بلاک (2011) و کونیگ و گلاک (2013) نشان دادند شرکت‌کنندگان سالمند، احتمالاً ادراک یکپارچه‌ای از خرد دارند که از ترکیب ویژگی‌های عاطفی و تأملی با ویژگی‌های شناختی در مفاهیم خرد حاصل می‌شود؛ در حالی که بزرگسالان جوان بیشتر بر مؤلفه‌های شناختی متمرکز بودند. به‌طور مشابه، کلایتون و بیرن (1980) دریافتند خرد در بزرگسالان سالخورده‌تر، با مهربانی و توجه به دیگران ارتباط نزدیکی دارد؛ با این حال، این یافته‌ها در مطالعات با رویکرد زندگی واقعی تکرار نشده‌‌اند. گلاک و همکاران (2005) در مطالعۀ اول خود دریافتند که شرکت‌کنندگان جوان نسبت به سالمندان و میانسالان، در خاطرات مربوط به خرد خودزیست‌نامه، بیشتر بر همدلی و حمایت‌کردن تمرکز داشته‌اند؛ ولی در مطالعۀ دوم، تفاوت سنی در اشکال مختلف خرد به دست نیامد. در همین راستا وست‌استریت و همکاران (2016) در مطالعۀ خود انتظار داشتند بزرگسالان سالمندتر نمونه‌های تاریخی - فرهنگی از پیش‌نمونۀ خیرخواه خرد را (مانند عیسی مسیح و مادر ترزا) بیشتر معرفی کنند؛ ولی تفاوتی بین‌ گروههای سنی به ‌دست نیامد.

در ارتباط با یافته‌های مربوط به ادارک خرد درگروههای جنسیتی، نتایج مطالعۀ گلاک، استراسر و بلاک (2009) نشان دادند مردان تا اندازه‌ای مؤلفۀ هوش و زنان، عشق به انسانیت و پذیرش دیگران را برای خرد مهم می‌‌دانند. همچنین، بر مفهوم شناختی خرد در گروه مردان بیشتر از زنان تأکید شد (گلاک و بلاک، 2011). یافته‌های مطالعۀ اسعدی (1394) نشان دادند گروه زنان بر ویژگی‌های باایمان، متفکر، منطقی و صاحب درک و فهم و مردان بر صفات/رفتارهای باهوش، آینده‌نگر و اهل عدالت تأکید دارند. درمقابل، در برخی از مطالعات، تفاوت معناداری بین مردان و زنان به‌ دست نیامد (کونیگ و گلاک، 2013؛ فراری و همکاران، 2016). به ‌نظر می‌رسد تفاوت‌های جنسیتی احتمالاً در فهم خرد وجود دارد، ولی اندک است.

باوجود این علاقه‌مندی روزافزون، هنوز ابهام و بحث‌های درخور توجهی دربارۀ اینکه سازۀ خرد به چه اشاره دارد، باقی است. تعاریف متعددی، ارائه و مقیاس‌های اندازه‌گیری متنوعی طراحی شده‌اند و نیز چندین نوع یا زیرمؤلفه از خرد ارائه شده‌اند؛ با این حال، تعاریف ارائه‌شده تا حدی هم‌پوشانی دارند و همبستگی کمی بین مقیاس‌های خرد وجود دارد (بیشتر آنها کمتر از 3/0 هستند) (گلاک و همکاران، 2013). همچنین، هنوز بحث‌های شایان توجهی دربارۀ چرایی و چگونگی تفاوت‌های بین‌فردی فهم افراد عادی از خرد وجود دارد (بلاک و گلاک، 2005؛ کلایتون و بیرن، 1980؛ هالیدی و چاندلر، 1986؛ استادینگر و گلاک، 2011). کشف تفاوت‌ها و عوامل تعیین‌کنندۀ نظریه‌های ضمنی خرد به‌عنوان وظیفۀ مهم برای محققان خرد همچنان باقی مانده است (وست‌استریت و همکاران، 2016)؛ ازاین‌رو، هدف پژوهش حاضر، علاوه بر شناسایی مؤلفه‌های خرد در جامعۀ ایرانی، به دلیل چندفرهنگی بودن جامعۀ ایرانی و داشتن اقوام مختلف، بررسی اهمیت نسبی این مؤلفه‌ها با توجه به نقش عوامل قومیت، جنسیت، سن و تحصیلات است.

 

روش

روش، قلمرو پژوهش و شرکت‌کنندگان: پژوهش در دو مرحلۀ کیفی و کمی انجام شده است. مرحلۀ اول به روش تحلیل محتوای قراردادی براساس روش گرانهایم و لاندمن (2004) و با استفاده از رویکرد کیفی انجام شده است. تحلیل محتوای کیفی، روشی برای تفسیر ذهنی محتوای داده‌ها ازطریق کدگذاری و طبقه‌بندی مؤلفه‌های استخراج‌‌شده است. رویکردهای تحلیل محتوای کیفی به سه ‌دستۀ قراردادی، جهت‌دار و تلخیصی تقسیم‌بندی می‌شوند. معمولاً تحلیل محتوای قراردادی در پژوهش‌هایی به‌ کار می‌رود که هدف آن، شرح یک پدیده و ادبیات تحقیق و نظریه‌های مربوط به آن پدیده محدود باشد. در مرحلۀ دوم (کمی) به بررسی نقش عوامل قومیت، جنسیت، سن و تحصیلات بر فهم افراد از خرد پرداخته شد. قلمرو پژوهش عبارت است از افراد بالای 20 سال ایرانی. نمونه‌گیری در این پژوهش، با توجه به جامعۀ چندفرهنگی ایران و نیز بررسی تفاوت مفهوم خرد در گروههای جنسیتی، سنی و تحصیلی در دو مرحله صورت گرفته است؛ به این صورت که ابتدا از بین قومیت‌های ایران، 7 قوم ترک، کرد، لر، عرب، بلوچ، ترکمن و فارس (که بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده‌اند) مشخص شدند. در ادامه، استان‌های آذربایجان شرقی و اردبیل (قومیت ترک)، استان‌های کردستان و کرمانشاه (قومیت کرد)، استان‌های لرستان و چهارمحال‌وبختیاری (قومیت لر)، استان خوزستان (قومیت عرب)، استان سیستان و بلوچستان (قومیت بلوچ)، استان گلستان (قومیت ترکمن) و استان‌های تهران، اصفهان و یزد برای قومیت فارس مشخص شدند. با توجه به اینکه پژوهش حاضر، علاوه بر بررسی نقش قومیت به دنبال بررسی نقش جنسیت، سن و تحصیلات در فهم افراد از خرد بود، انتخاب شرکت‌کنندگان از گروههای جنسی، سنی و تحصیلی و حتی مشاغل مختلف انجام شد؛ ازاین‌رو، علاوه بر تمایل شرکت‌کنندگان به پاسخ‌گویی به سؤالات پرسشنامۀ بازپاسخ، برای انتخاب اقوام به‌جز استان گلستان (که از شهر گنبدکاووس شرکت‌کنندگان انتخاب شدند)، شرکت‌کنندگان از مراکز استان‌ها انتخاب شدند. با توجه متفاوت‌بودن گروههای سنی و تحصیلی، برای گروه سنین جوان و تحصیلات بالا شرکت‌کنندگان از محیط دانشگاه (دانشجویان، کارکنان و اساتید) و برای دیگر گروههای سنی (میانسال و سالمند) شرکت‌کنندگان از سطح شهر (مانند پارک‌ و ...) انتخاب شدند. با توجه به اینکه تعداد مشارکت‌کنندگان در تحقیقات کیفی دارای میزان و تعداد مشخصی نیست و تعداد نمونه براساس میزان اطلاعات به‌دست‌آمده و به اشباع رسیدن اطلاعات تعیین می‌شوند و نیز می‌باید داده‌ها در هر گروه جنسی، سنی، تحصیلی و قومی به اشباع می‌رسیدند، شرکت‌کنندگان انتخابی برای این پژوهش 328 نفر بودند. دامنۀ سنی آنها 20 تا 75 سال بود. 134 نفر از آنها زن و 194 نفر از آنها مرد بودند. میانگین سنی زنان و مردان به‌ترتیب 8/39 و 2/41 بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

          

جدول 1. مشخصات شرکت‌کنندگان

شرکت‌کنندگان

تعداد

درصد

 جنسیت

 

 

مرد

194

59

زن

134

41

سن

 

 

40-20

195

59.4

60-40

112

34.1

60 به بالا

21

6.5

تحصیلات

328

 

زیر لیسانس

68

20.7

لیسانس

119

36.3

بالاتر از لیسانس

141

43

قومیت

328

 

ترک

43

13.1

کرد

42

12.8

لر

64

19.5

عرب

30

9.1

بلوچ

33

10.1

ترکمن

52

15.8

فارس

64

19.5

 

 

 

ابزار سنجش:برای انجام پژوهش با استفاده از مطالعۀ پیشینۀ پژوهش و اقتباس از پژوهش‌‌های یانگ (2001)، گلاک و بلاک (2011)، فراری و وست‌استریت (201۴)، هوو و همکاران (2016)، اسعدی (1394) و کرد نوقابی و همکاران (1395) پرسش‌نامۀ بازپاسخ تهیه شد و پنج متخصص با مطالعۀ مقدماتی روی 20 نفر و اعمال اصلاحات، آن را ازنظر روایی محتوایی و روایی صوری تأیید کردند. روند کار بدین شکل بود که ابتدا 10 سؤال اولیۀ طراحی‌شده برای پنج نفر از متخصصان حوزۀ روانشناسی مجرّب در زمینۀ خرد ارسال شد و نظر آنها دربارۀ مناسب‌بودن آنها برای بررسی مفهوم خرد در یک طیف چهار درجه‌ای «عالی، خوب، متوسط و ضعیف» اخذ شد. همچنین، از آنها خواسته شد در صورت لزوم، سؤال پیشنهادی یا اصلاح‌شدۀ خود را در برگه یادداشت کنند. بعد از بررسی نظرات و امتیازات آنها به‌ هر یک از سؤال‌ها، درنهایت 7 سؤال برای جمع‌آوری داده‌ها انتخاب شدند (سؤالات در پیوست ۱ آمده‌اند).پرسش‌نامه به‌صورت حضوری به افراد ارائه شد. برخی از سؤالات پرسش‌نامه عبارت بودند از: خردمندترین فردی را که می‌شناسید نام ببرید؟ چرا این فرد (برای شما) خردمند است؟ چه چیزی باعث می‌شود یا چه ویژگی‌هایی در او دیده‌اید که او را خردمند می‌دانید؟ در چه حوزه‌ها یا اموری این فرد خردمندتر است؟ آیا خود را فرد خردمندی می‌دانید؟ برای خردمندشدن چه کارهایی باید کرد/چه چیزهایی لازم است؟

روش اجرا و تحلیل

پرسشنامه‌های بازپاسخ توسط خود محقق و دو تن از همکاران پژوهش، با مراجعه به فردفرد شرکت‌کنندگان و بعد از کسب موافقت و اطمینان از همکاری آنها در پژوهش، به آنها ارائه و بعد از مدت زمان لازم، بین 30 تا 70 دقیقه، جمع‌آوری شدند. روش تحلیل داده‌ها طبق روش گرانهایم و لاندمن (2004) انجام شد. در این روش، از به‌کارگیری طبقات از پیش تعیین ‌شده پرهیز می‌شود و اجازه داده می‌شود مقوله‌ها و نام ‌‌آنها از خود داده‌ها استخراج شوند. تحلیل با خواندن چندین‌بار متن‌های به‌دست‌آمده برای غوطه‌ورشدن و کسب یک بینش کلی شروع می‌شود. سپس مؤلفه‌ها استخراج و پس از آن، به زیرمقوله‌ها و مقوله‌های اصلی، دسته‌بندی می‌شوند و ارتباط بین آنها تعیین می‌شود (گران‌هایم و لاندمن، 2004). تحلیل داده‌ها هم‌زمان با جمع‌آوری داده‌ها شروع شد و جمع‌آوری اطلاعات برای هر قومیت تا به اشباع رسیدن اطلاعات ادامه یافت؛ ازاین‌رو، محقق برای مشخص‌کردن مؤلفه‌های اولیه، متن‌های پیاده‌شدۀ مربوط به پاسخ‌های شرکت‌کنندگان را چندین‌بار و به دقت خواند. در این مرحله، تمامی ویژگی‌ها، صفات و عباراتی مشخص شدند که مربوط به خرد و ویژگی یک فرد خردمند بود. مرحلۀ جمع‌آوری داده‌ها و کدگذاری اولیه تا به اشباع رسیدن داده‌ها در هر یک از گروههای جنسی، سنی، تحصیلی و قومیتی ادامه داشت. درمجموع، ۳۰۸۳ ویژگی مرتبط با خرد به‌ دست آمد. بعد از حذف موارد تکراری، مؤلفه‌ها به ۴۰۳ ویژگی مرتبط با خرد کاهش یافت (درخور ذکر است تعداد ۱۶۷ مؤلفه که فراوانی آنها کمتر از ۴ بود، حذف شدند). این مؤلفه‌ها با توجه به ارتباط معنایی و تشابهی که داشتند، در ۵۳ مقولۀ سطح اول جای گرفتند. سپس مقوله‌های سطح اول با توجه به ارتباط‌شان در مقولۀ سطح دوم و درنهایت ۱۸ مقولۀ سطح دوم در پنج بعد عقلانی، اخلاقی، مدنی، عملکردی و معنوی جای گرفتند؛ برای مثال، مؤلفه‌های زیرک، باهوش، هوشیار در مقولۀ سطح اول هوش سیال نام‌گذاری شدند و مقوله‌های سطح اول هوش سیال، هوش متبلور، سواد، دانایی، فهم، روزآمدی در مقولۀ سطح دوم مهارت‌ها و توانایی‌های شناختی، و درنهایت، مقوله‌های سطح دوم مهارت‌های و توانایی‌های شناختی، تصمیم‌گیری و عمل عاقلانه، خلاقیت و تأمل در بعد عقلانی جای گرفتند. برای حصول اطمینان از اعتبار یافته‌‌ها، بعد از بررسی دست‌نوشته‌های شرکت‌کنندگان و کدگذاری اولیۀ آنها توسط محقق اول، دو نفر از دیگر محققان، نتایج را بازنگری کردند و اختلافات موجود شناسایی و رفع شدند. ضریب توافق کدگذارها با ضریب کاپا 78/0 به ‌دست آمد. همچنین، در مرحلۀ بعد مقولات و زیرمقولات استخراج‌شده با برخی از شرکت‌کنندگان پژوهش، مطرح و نظرات آنها بررسی شدند. درنهایت، مشخص شد مؤلفه‌ها و طبقات به‌دست‌آمده، برونداد درستی از دیدگاهها و عقاید شرکت‌کنندگان پژوهش است.

در مرحلۀ دوم، برای تحلیل کمی، از آزمون خی‌دو استفاده شد؛ بدین ‌نحو که در ابتدا برای 5 طبقۀ اصلی به‌دست‌آمده در مرحلۀ کیفی، یعنی ابعاد عقلانی، اخلاقی، مدنی، عملکردی و معنوی به‌ترتیب کد ۱ تا ۵ تعریف شد. سپس با بررسی دوبارۀ مؤلفه‌های به‌دست‌آمده از هر یک از شرکت‌کنندگان، مشخص شد حداکثر تعداد مؤلفۀ‌ به‌دست‌آمده از یک شرکت‌کننده، 32 مؤلفه است؛ ازاین‌رو، درمجموع 160 مؤلفه (به‌عنوان مؤلفه‌های ابعاد مختلف) در محیط spss تعریف شد؛ برای نمونه، برای بعد عقلانی، 32 مؤلفه با شماره 101 تا 132 و برای بعد اخلاقی، مؤلفه 201 تا 232 تعریف شد. در ادامه، با بررسی مؤلفه‌های به‌دست‌آمده از پاسخ‌های هر یک از شرکت‌کنندگان، با توجه به اینکه مؤلفه به کدام طبقه مرتبط بود، از ارزش 1 و در غیر این ‌صورت، از ارزش صفر استفاده شد (فراوانی ارزش 1 به‌عنوان شاخصی از انتخاب هر یک از طبقات در نظر گرفته شد). در ادامه، فراوانی مؤلفه‌های مربوط به ۵ بعد خرد به‌دست‌آمده در هر یک از گروههای جنسیتی، سنی، تحصیلی و قومی به‌طور جداگانه بررسی شد؛ برای مثال، برای بررسی نقش جنسیت در ابعاد خرد، فراوانی مؤلفه‌های مربوط به ۵ بعد عقلانی، اخلاقی، مدنی، عملکردی و معنوی در دو سطح مرد و زن با آزمون خی‌دو (جدول ۵×۲) بررسی شد. به همین ترتیب، ابعاد خرد برای سن (۳ سطح جوان، میانسال و سالمند)، تحصیلات (۳ سطح زیر لیسانس، لیسانس و بالاتر از لیسانس) و قومیت (۷ سطح ترک، کرد، لر، بلوچ، عرب، ترکمن و فارس) به‌طور جداگانه بررسی شدند.

 

یافته‌ها

در پاسخ به سؤال‌های پژوهش، تمامی پاسخ شرکت‌کنندگان به سؤالات بازپاسخ بررسی شدند و مؤلفه‌هایی که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به خرد و ویژگی‌های فرد خردمند اشاره داشتند، بررسی و 3083 ویژگی مرتبط با خرد از شرکت‌‌کنندگان به‌دست آمدند. مؤلفه‌ها با توجه به ارتباط‌شان با یکدیگر طبقه‌بندی شدند که این تعداد مؤلفه در ۵۳ طبقه ابتدایی جای گرفتند. به همین ترتیب، مقوله‌های ابتدایی با توجه به ارتباط‌شان با یکدیگر طبقه‌بندی شدند و درنهایت پنج طبقۀ اصلی ابعاد عقلانی، اخلاقی، مدنی، عملکردی و معنوی به‌ دست آمد. با توجه به شکل (1)، بالاترین فراوانی به‌ترتیب مربوط به مؤلفه‌های صبر، دانش، تصمیم‌گیری مناسب، متفکر، اهل مطالعه، راهنمایی و مشاورۀ دیگران و منفعت جمع را در نظر گرفتن است.

 

 

 

شکل 1. مؤلفه‌های با بالاترین فراوانی که از پاسخ‌های شرکت‌کنندگان به دست آمد.

 

جدول2. طبقه‌بندی مؤلفه‌های خرد

کد

طبقه

مقوله سطح 2

 مقولات سطح 1

برخی از مؤلفه‌ها/ویژگی‌ها*

1

بعد عقلانی

مهارت‌ها و توانایی‌های شناختی

هوش سیال، هوش متبلور، سواد، دانایی، فهم، روزآمدی

باذکاوت، زیرک، باهوش، باتجربه، استفاده از تجارب، اهل مطالعه، دانا، آگاه، عالم

تصمیم‌گیری و عمل عاقلانه

تصمیم‌گیری، حل مسئله، قضاوت، منطق

انتخاب درست، تصمیم‌گیری مناسب، توانایی حل مسئله، قضاوت درست

خلاقیت

نوآوری، منتقد

ایده‌پرداز، ذهن باز، انتقادگر

تأمل

تعمیق، خودشناسی، خودارتقایی، شهود

خودشناسی، خودآگاهی، دارای بینش درونی

2

بعد اخلاقی

اخلاق

خودپیروی، نظام ارزشی، اخلاقی‌بودن

استقلال فکری، آزاداندیش، چارچوب‌مند، اصول ارزشی داشتن

نگرانی و توجه نسبت به دیگران

همدلی، مهربانی، احترام به دیگران

دلسوز، مهربان، بخشنده، حفظ حرمت انسان، احترام به دیگران

صداقت و امانت‌داری

قابل اعتماد بودن، امانت‌داری، راستگویی

رازدار، متعهد، امانت‌داری، امین

فروتنی و خضوع

محجوب، ساده‌زیست، تواضع

با متانت، متواضع و فروتن

3

بعد مدنی

کمک به دیگران

کمک به دیگران

کمک به محرومان، حل مشکلات دیگران

مشاوره و راهنمایی دیگران

رهبری دیگران، مشاوره و راهنمایی دیگران

رهبری و هدایت دیگران، راهنمایی و مشاورۀ دیگران

منفعت جمعی

منفعت جمعی، به فکر بشریت

منفعت جمعی را در نظر گرفتن، خیرخواه

4

بعد عملکردی

گشودگی

پذیرش بالا، انعطاف‌پذیری

گشودگی نسبت به تجارب جدید، تعصب‌نداشتن

تعادل و هماهنگی درونی

تعادل‌داشتن، آرامش درونی، صبوربودن

آرامش بالا، حفظ آرامش در مواقع بحرانی، عجول‌نبودن، صبور

نگرش مثبت

شادکامی، رضایت از زندگی، خوش‌بینی

مثبت‌اندیش، خوش‌بین

هوش هیجانی

مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی، هوش هیجانی

روابط اجتماعی مناسب، کنترل احساسات، خودکنترلی

برنامه‌ریزی و آینده‌نگری

هدفمندی، منظم‌بودن، وقت‌شناسی

آینده‌نگر، هدفمند، زمان‌شناس، موقعیت‌شناس، برنامه‌ریزی داشتن

شخصیت رهبری

شخصیت قوی، مقبولیت بالا، اعتماد به نفس بالا، باثباتی، پرتلاش

توانمند، تکیه‌گاه دیگران، مرجع‌بودن، جایگاه و مقبولیت اجتماعی، الگوبودن، مرجع‌بودن

5

بعد معنوی

تعالی

معنویت، دینداری

معنویت بالا، با ایمان، توکل به خدا داشتن، خداترس، پارسا، متدین، باتقوا

* به‌ دلیل فراوانی بالای مؤلفه‌ها و طولانی‌شدن جدول، یافته‌های این بخش به‌صورت خلاصه ذکر شده‌اند.

 

 

 

بالاترین فراوانی ابعاد خرد مربوط به بعد عقلانی با 1142 مؤلفه بود که 05/37 درصد از کل ویژگی‌ها و رفتارهای مرتبط با خرد در این طبقه قرار گرفتند. بعد از آن، بعد عملکردی با 818 مؤلفه (5/26 درصد)، بعد اخلاقی با 573 مؤلفه (6/18 درصد)، بعد مدنی با 247 مؤلفه (8 درصد) و بعد معنوی با 135 مؤلفه (4/4 درصد) قرار دارند. همچنین، تعداد 167 ویژگی یا رفتار که فراوانی آنها کمتر از 4 بود، از تحلیل کنار گذاشته شدند. شکل (۲) فروانی هر یک از طبقات اصلی به‌دست‌آمده از پاسخ‌ شرکت‌کنندگان را نشان می‌دهد.

 

 

 

 

 

شکل 2. فراوانی مؤلفه‌های خرد در قالب پنج طبقۀ اصلی

 

 

 

بعد عقلانی: بعد عقلانی ویژگی‌هایی هستند که برای تشخیص و عمل صحیح و جستجوی دانش، حقیقت و ادراک لازم است. شرکت‌کنندگان هوش سیال، هوش متبلور، فهم، سواد، دانایی، روزآمدی، تصمیم‌گیری، حل مسئله، قضاوت، منطق، نوآوری، منتقد، تعمیق، خودشناسی، خودارتقایی و شهود را از مقوله‌های بعد عقلانی دانستند. یکی از شرکت‌کنندگان بیان می‌کند:

«زیرا این فرد دارای هوش بالایی است. دارای تجربۀ بالا و ذهن فوق‌العاده قوی و دارای افکار مثبت و دید و نظر او نسبت به زندگی مثبت است؛ به همین خاطر او را خردمند می‌‌دانم» (شرکت‌کننده 325).

به‌طور مشابه، شرکت‌کنندۀ دیگری بیان می‌کند علاوه بر هوش، تصمیم‌گیری درست از مؤلفه‌های اصلی خرد است:

«ازنظر من، خردمند کسی است که در حین اینکه سرشار از هوش است، در زمان مناسب تصمیم درست و قاطعانه بگیرد؛ یعنی بهترین تصمیم که اطرافیان بعد از گرفتن تصمیم او، آن را بهترین راه‌حل برای حل مشکلات یا بهترین پیشنهاد برای حل آن مسئله بدانند و دیگران از پیامد آن تصمیم خشنود باشند و رضایت کامل از آن را اعلام کنند» (شرکت‌کننده 1).

بعد اخلاقی: بعد اخلاقی ویژگی‌هایی هستند که ما را قادر می‌سازند آنچه در موقعیت معین لازم است، مشخص کنیم و عمل درست را انجام دهیم. مقولۀ اخلاق به‌وسیلۀ شرکت‌کنندگان جزو مقوله‌های اصلی خرد شناخته شد؛ برای مثال:

«در روایت داریم خردمندترین و عاقل‌ترین افراد، خوش‌خلق‌ترین مردم‌اند. ویژگی‌هایی که از ایشان، با توجه به سخنان او ‌باعث این انتخاب شد، اخلاق حسنه، راستگویی و امانتداری است» (شرکت‌کننده 163).

شرکت‌کنندگان، نگرانی و توجه نسبت به دیگران، صداقت و امانت‌داری، فروتنی، خضوع و شجاعت را نیز جزو مقوله‌های خرد دانستند.

بعد مدنی: بعد مدنی ویژگی‌هایی هستند که برای شهروندی مسئولانه، ضروری‌اند و به خیر مشترک کمک می‌کنند. شرکت‌کنندگان مقوله‌های کمک به دیگران، منفعت جمع را در نظر گرفتن و مشاوره و راهنمایی دیگران را جزو مؤلفه‌های خرد دانستند. شرکت‌کننده‌ای بیان می‌کند: «توانایی که ایشان در حل مشکلات و معضلات مربوط به زندگی اطرافیانم داشتند، باعث شد من ایشان را به‌عنوان یک فرد خردمند بشناسم. همچنین، راهنمایی‌ها و راهکارهای ایشان برای داشتن زندگی بهتر نیز موجب شکل‌گیری این طرز فکر در بنده شد» (شرکت‌کننده 285). به‌طور مشابه، شرکت‌کنندۀ دیگری بیان می‌کند: «مقابل ناملایمات روزگار و بی‌مهری‌ها خودش را حفظ می‌کرد و تلاش می‌کرد جمع، فدای یک نفر نشود. درواقع منفعت جمع را در برابر منفعت خود یا شخص، اولویت قرار می‌داد» (شرکت‌کننده 186).

بعد عملکردی: بعد عملکردی ویژگی‌هایی است که در توانمندسازی ابعاد عقلانی، اخلاقی و مدنی نقش مهمی دارد. درواقع ویژگی‌هایی هستند که افراد را قادر می‌سازند زندگی خود را به‌طور مؤثری مدیریت کنند. برخی از مؤلفه‌های این بعد شامل گشودگی، انعطاف‌پذیری، اعتدال، صبر، مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی، آینده‌نگری، انگیزش بالا، پرتلاش و شخصیت رهبری است. شرکت‌کننده‌ای بیان می‌کند: «ایشان اسیر احساسات و هیجانات نیستند. خیلی از آشنایان و فامیل برای تصمیم‌گیری از ایشان مشورت می‌گیرند. آینده‌نگری دارند و همیشه از گذشته عبرت می‌گیرند. تعادل بین منطق و احساس را رعایت می‌کنند، روابط اجتماعی مناسب و کنترل‌شده‌ای دارند و ‌کمتر از تصمیماتشان پشیمان می‌شوند» (شرکت‌کننده 167).

بعد معنوی: بعد معنوی شامل معنویت و مؤلفه‌های دینداری است. شرکت‌کننده‌ای بیان می‌کند: «این فرد، خردمند است؛ زیرا این فرد گرفتار بازی‌های دنیوی نشده است و با دید کلی مقام و توکل به خدای متعال توانست هم دنیای خود را آباد سازد و هم آخرت خویش را سرسبز کند» (شرکت‌کننده 192). شرکت‌کنندۀ دیگر بیان می‌کند: «ویژگی‌ها و خصائصی که در فرد مدنظر من است و موجب شد او را فردی خردمندی بدانم عبارت است از: ایمان قوی به خداوند داشتن، اعتماد و اطمینان صددرصد به خداوند در مقابل مشکلات ...» (شرکت‌کننده 223).

در ادامه، یافته‌های مربوط به نقش عوامل قومیت، جنسیت، سن و تحصیلات بر فهم افراد از خرد با استفاده از آزمون خی‌دو به‌طور جداگانه بررسی می‌شوند. در ارتباط با تفاوت‌های قومیتی نتایج نشان دادند قومیت افراد با فهم افراد از خرد رابطه دارد و ابعاد اصلی خرد بین اقوام ایرانی به‌صورت یکسان توزیع نشده‌اند [05/0>p. 54/57=(2916=n.24)2c].

 

 

 

شکل 3. درصد فراوانی مؤلفه‌های خرد در اقوام

 

 

 

نتایج نشان دادند بین قومیت و بعد عقلانی رابطه‌ای وجود ندارد [05/0>p. 97/4=(1117=n .6)2c]؛ اگرچه اقوام ترکمن و فارس بیشترین تأکید را بر این بعد داشتند. همچنین، بعد اخلاقی نیز با قومیت رابطه ندارد [05/0>p. 78/7=(573=n .6)2c]؛ هرچند اقوام ترکمن و عرب، بیشترین تأکید را بر این بعد داشتند. در ارتباط با بعد عملکردی نیز نتایج نشان دادند رابطه‌ای بین قومیت و این بعد برقرار نیست [05/0>p. 2/5=(844=n .6)2c]؛ با این حال، اقوام کرد و فارس بیشترین تأکید را بر این بعد داشتند.

در ارتباط با قومیت و بعد مدنی نتایج نشان از معناداری تفاوت بین اقوام و این بعد داشتند [05/0>p. 05/15=(247=n .6)2c]. در بین قومیت‌ها، اقوام کرد و ترک، بیشتر از همه این بعد را بااهمیت می‌دانند. همچنین، بین تأکید بر بعد معنوی خرد و قومیت رابطۀ معناداری به ‌دست آمد [05/0>p. 54/24=(135=n .6)2c]؛ به ‌طوری‌ که اقوام لر و عرب بیشترین تأکید را بر این بعد داشتند.

در ارتباط با تفاوت‌های جنسیتی در ابعاد ارائه‌‌شدۀ شرکت‌کنندگان، نتایج آزمون خی‌دو نشان دادند مؤلفه‌های اصلی خرد در بین مردان و زنان به‌صورت یکسان توزیع شده‌اند [05/0>p. 91/7=(2916=n .4)2c] و بین جنسیت و فهم افراد از خرد رابطه‌ای دیده نمی‌شود. هرچند مردان بر ابعاد عقلانی و مدنی تأکید بیشتری داشتند و زنان بر ابعاد اخلاقی و عملکردی.

همچنین، نتایج بررسی مؤلفه‌های خرد در بین گروههای سنی جوان، میانسال و سالمند نشان دادند تفاوت‌ معناداری در مؤلفه‌های اصلی ارائه‌شدۀ شرکت‌کنندگان وجود ندارد [05/0>p. 96/9=(2916=n .8)2c]؛ اگرچه در این بین، گروه شرکت‌کنندگان جوان بر بعد عقلانی، بیشتر از گروه میانسال و سالمند و درمقابل، گروه سالمندان بر ابعاد مدنی و معنوی، بیشتر از دیگر گروهها تأکید داشتند.

بررسی مؤلفه‌های خرد با توجه به تحصیلات شرکت‌کنندگان نشان داد مؤلفه‌های اصلی خرد بین افراد با تحصیلات متفاوت، به‌صورت یکسان توزیع نشده [05/0>p. 75/57=(2916=n .8)2c] و سطح تحصیلات افراد بر فهم آنها از خرد تأثیرگذار است. افراد با تحصیلات بالاتر از لیسانس تأکید بیشتری بر ابعاد عقلانی، عملکردی و مدنی نسبت به دو گروه لیسانس و زیرلیسانس داشتند و شرکت‌کنندگان با تحصیلات زیر لیسانس ابعاد اخلاقی و معنوی را بااهمیت می‌دانند.

 

بحث

در این مطالعه، مفهوم خرد از منظر ایرانیان و نقش عوامل قومیت، جنسیت، سن و تحصیلات بررسی شد. این بررسی با توجه به رویکرد فهم افراد از خرد (نظریه‌های ضمنی) انجام گرفت. نتایج نشان می‌دهند مؤلفۀ اصلی خرد به‌دست‌آمده در این ‌پژوهش تا حد زیادی مشابه نتایج پژوهش‌های گذشته است؛ چنانکه بعد عقلانی به‌دست‌آمده در این پژوهش، مشابه مؤلفه‌های شناختی کلایتون و بیرن (1980)، 5 عامل (توانایی استدلال، هوشمندی، یادگیری از ایده‌ها و محیط، قضاوت و استفادۀ مناسب از اطلاعات) به‌دست‌آمده در مطالعۀ استرنبرگ (1985)، مؤلفۀ شناختی آردلت (2004)، «دانش» و «تجربه» شناسایی‌شده به‌وسیلۀ مونتگومری و همکاران (2002)، «توانایی شناختی» و «نگرش تأملی» شناسایی‌شدۀ بلاک و گلاک (2005)، «پیش‌الگوهای فلسفی» پیشنهادشدۀ وست‌استریت و همکاران (2016)، «شایستگی و دانش»، «گشودگی و عمیق‌بودن» شناسایی‌شده به‌وسیلۀ یانگ (2001) و «توانایی شناختی»، «بینش» و «توانایی حل مسئله» به‌دست‌آمده در مطالعۀ فراری و همکاران (2016) است.

بعد عملکردی نیز مرتبط با «مهارت‌های دنیای واقعی» شناسایی‌شدۀ بلاک و گلاک (2005)، «پیش‌الگوهای عملی» خرد پیشنهادشدۀ وست‌استریت و همکاران (2016)، «دستیابی و حفظ وضعیت رضایت‌بخش زندگی»، «توسعۀ مسیرهای زندگی» شناسایی‌شده به‌وسیلۀ یانگ (2008) است. همچنین، «بعد اخلاقی» با «اصول اخلاقی» مونتگومری و همکاران (2002)، «دلسوزی برای دیگران» بلاک و گلاک (2005)، «ابعاد عاطفی» در مدل آردلت (2004)، «فروتنی و محجوبیت» شناسایی‌شدۀ یانگ (2008) و «نگرانی برای دیگران» به‌دست‌آمده در مطالعۀ فراری و همکاران (2016) ارتباط دارد.

بعد مدنی با «روابط خیرخواهانه» و «راهنمایی» شناسایی‌شدۀ مونتگومری و همکاران (2002)، «پیش‌الگوی خیرخواهی» خرد پیشنهادشدۀ وست‌استریت و همکاران‌ (2016)، «تلاش برای رسیدن به خیر مشترک» شناسایی‌شدۀ یانگ (2001) و استرنبرگ و جردن (2005)، و «نتایج مثبت» شناسایی‌شدۀ چن و همکاران (2014) مرتبط است و درنهایت بعد معنوی تا حدودی مشابه با «معنویت و ارتباط با طبیعت» جیسون و همکاران (2001) است.

برخلاف نتایج پژوهش‌های گذشته که مؤلفه‌های «پذیرش و برخورد مؤثر با عدم‌قطعیت و ابهام» جزو مؤلفه‌های اصلی مفهوم خرد در نظر گرفته شد، در این پژوهش، تنها 2 نفر از شرکت‌کنندگان به این مؤلفه اشاره داشتند و همان‌طور که پیش‌تر گفته شد فراوانی مؤلفه‌های کمتر از 4 از تحلیل کنار گذاشته شدند.

تفاوت دیگر نتایج این پژوهش با بیشتر پژوهش‌های گذشته، وجود بعد معنوی است. همان‌طور که تروبریج (2007) بیان می‌کند اغلب، روانشناسانْ جنبه‌های الهی و مذهبی خرد را نادیده گرفته‌اند. اگرچه بانگن و همکاران (2013) معنویت را باوجود اینکه تعدادی از مطالعات بین معنویت و خرد تمایز قائل می‌شوند، جزو ویژگی‌های خرد می‌داند. هرشی و فارل (1997) معنویت را یک عنصر از عاملی می‌دانند که به‌عنوان قضاوت هوشمندانه است و بنابراین، آن را عنصر اساسی برای خرد نمی‌دانند. به‌طور مشابه، آچنبام و اورول (1991) معنویت را در عنصر فرافردی خود می‌دانند که در تعالی خود قرار می‌گیرد. همچنین، پری و همکاران (2002) معنویت را عاملی برای خرد می‌دانند که خودش شامل عناصر زندگی‌کردن با معنویت، مراقبت از طبیعت و اعتقاد به یک موجود برتر یا خدا است. همان‌طور که مشاهده می‌شود نتایج در ارتباط با معنویت، پیچیده است؛ به‌ طوری که در برخی از پژوهش‌ها بین خرد و معنویت تمایز قائل می‌شوند و در برخی دیگر، معنویت را جزو مؤلفه‌های اصلی یا فرعی خرد می‌دانند. در این زمینه، باید توجه داشت جهت‌گیری‌های مختلف در باورهای شخصی و اعمال مرتبط با دین و معنویت، خودشان از خرده‌فرهنگ‌هایی تأثیر می‌گیرند که افراد در اوایل زندگی با آنها تعامل داشته‌اند. خیلی از خرده‌فرهنگ‌ها ازنظر دینداری و معنویت می‌توانند به‌عنوان تسهیل‌کننده در اداراک‌های مختلف افراد عادی از خرد باشند و به تحول خرد منجر شوند؛ برای مثال، افرادی که در یک منطقۀ مذهبی‌تر رشد کرده‌اند، ممکن است عناصر ارزشی متفاوتی از خرد نسبت به افرادی داشته باشند که در یک شهر بزرگ با خرده‌فرهنگ چندگانه و سکولار زندگی کرده‌اند.

به‌طور کلی ایده‌های غربی دربارۀ خرد بیشتر بر عقلانیت، دانش و منطق تمرکز دارند؛ در حالی که ایده‌های شرقی بر هیجانات، شهود و تعالی متمرکزند (ایوان و آلوجز، 2010)؛ با این حال، نتایج نشان دادند ایرانیان بر همۀ این جنبه‌ها تأکید دارند: عقلانیت، دانش، منطق که در بعد عقلانی تجسم یافته‌اند و اخلاق، هیجان و تعالی در بعد اخلاقی، بعد عملکردی و بعد معنوی. درواقع نتایج ما مؤید این نکته است که فهم ضمنی خرد در فرهنگ ایرانی، تلفیقی از فرهنگ غربی و شرقی بوده و ترکیبی از عوامل مرتبط با عقلانیت، هیجان و کنش است. درواقع خرده‌فرهنگ‌هایی که در آن، افراد در اوایل زندگی در ارتباط نزدیک با خانواده‌ها و جوامعی قرار می‌گیرند که ارزش‌های دینی، معنوی یا سکولار و سبک‌‌های زندگی را ترویج یا منع می‌کنند، می‌توانند تأثیرات مستقیم و گسترده‌تری نسبت به یک فرهنگ عمومی شرقی یا غربی در تحول خرد داشته باشند.

ملاحظات نظری و یافته‌های تجربی نشان دادند علاوه بر تجربیات دوران کودکی، ظرفیت توسعه و رشد خرد به محیط اجتماعی فرد بستگی دارد که به‌عنوان ترکیبی از محیط‌های فکری، فرهنگی و فیزیکی فرد تعریف می‌شود. محیط اجتماعی فرد، ارتباط زیادی با وضعیت اقتصادی اجتماعی والدین دارد که اغلب تعیین‌کنندۀ کیفیت همسایه‌ها، مدرسه‌ای که کودکان در آن حضور دارند و محیط فکری خانواده است. خانواده‌های با موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالا نسبت به خانواده‌های سطح پایین‌تر، سبک‌های والدین مقتدر را بیشتر ترجیح می‌دهند که این خودمختاری کودکان را تقویت و بستری برای تغییر عقیده و ایده و جستجوی معنای عمیق‌تر پدیده‌ها و وقایع فراهم می‌کند که همۀ اینها علایم اساسی در رشد خرد محسوب می‌شوند. همچنین، سوابق مذهبی خانواده می‌تواند خرده‌فرهنگ مهمی باشد که در آن افراد مؤلفه‌های اصلی خرد را در طول زمان مانند زندگی اخلاقی و آگاهانه، بخشش، نگرش/رفتارهای اجتماعی، توجه دلسوزانه برای دیگران و خودتأملی، توسعه و درونی کنند.

تفاوت به‌دست‌آمده در فهم اقوام مختلف، علاوه بر عواملی چون ساختار و مدیریت خانواده، شیوه‌های فرزندپروری و مذهب، با توجه به تفاوت‌های زبانی و گویشی در بین اقوام ایرانی می‌تواند ناشی از نقش زبان باشد؛ البته این تفاوت‌ها به‌سادگی ازطریق تفاوت در کلمات و واژگان تبیین نمی‌شوند. تحقیقات زبان‌شناختی، الگوهایی از تفاوت‌های بین واژ‌ه‌ها ارائه می‌دهد که احتمالاً نشان‌دهندۀ تفاوت‌های فرهنگی است. به گفتۀ تروبریج و فراری (2011)، قبل از اینکه روانشناسان بتوانند به یک تعریف توافق‌شده دربارۀ خرد برسند، برای فهم واقعی آن لازم است تا معانی خرد را در 5 هزار زبان ثبت‌شده بررسی کنند. یک برنامۀ منظم تحقیقاتی و یک بررسی کامل و معتبر از سنت‌های خرد جهان، برای محققانی بسیار مفید خواهد بود که در همۀ زمینه‌ها به دنبال درک معنای خردند. اگر به یک تعریف واحد توافق‌شده از خرد هم نرسیم، دست‌کم توافق روشن و واضح دربارۀ فضای معنایی چندفرهنگی ضروری است.

با توجه به اینکه نتایج برخی تحقیقات (مانند بلالی، ۱۳۸۹) نشان داده‌اند احساس محرومیت، تبعیض و بی‌عدالتی در برخی از اقوام به‌ویژه قوم کرد و ترک نسبت به دیگر اقوام ایرانی رایج‌تر است، این احساس باعث تقویت هویت قومی در آنها می‌شود و گرایش به قومیت‌گرایی را افزایش می‌دهد. شاید بدین دلیل است که این دو قوم بر خیر مشترک و برابری تأکید بیشتری نسبت به دیگر اقوام دارند. همچنین، شاید تفاوت معنادار به‌دست‌آمده در تأکید قومیت‌های لر و عرب بر بعد معنوی و دینداری نسبت به دیگر قومیت‌ها به تقدیرگرایی بیشتر آنها نسبت داده شود. نتایج برخی تحقیقات نشان داده‌اند اقوام عرب و لر نسبت به دیگر اقوام گرایش بیشتری به تقدیرگرایی دارند و زمینه‌ها و ریشه‌های تاریخی تقدیرگرایی با باورهای دینی و نگرش‌های مذهبی پیوند دارند (راستی و رحمانی، 1396)؛ شاید ازاین‌روست که آنها تأکید بیشتری بر ابعاد دینداری در زمینه خرد داشته‌اند.

در ارتباط با مؤلفه‌های مشترک به‌دست‌آمده در فهم اقوام از خرد، می‌توان گفت قومیت‌های مختلف ایران باوجود تفاوت‌های درون‌فرهنگی، به‌واسطۀ پذیرش و پیروی این اقوام از الگوهای زبان فارسی، تاریخ مشترک و پذیرش سنن ملی و مذهبی در چارچوب یک ملت قرار گرفته‌اند و در خیلی از زمینه‌ها اشتراک دارند. با توجه به اینکه تحقیقات بسیار کمی در زمینۀ خرد و قومیت‌های ایران انجام شده است، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آینده تفاوت‌ و شباهت‌های به‌دست‌آمده در فهم اقوام از خرد به‌ویژه با توجه به نقش هویت، به‌ویژه هویت ملی و قومی و نیز تقدیرگرایی بررسی شوند.

در ارتباط با تفاوت جنسیتی فهم افراد از خرد نتایج نشان دادند بین فهم زنان و مردان تفاوت معناداری وجود ندارد که مشابه یافته‌های مطالعات کلایتون و بیرن (1980)، یانگ (2001)، گلاک و بلاک (2005)، فراری و همکاران، (2016) و مخالف نتایج گلاک و همکاران (2009)، چراغی و همکاران (1394) و اسعدی (1394) است. نتایج در این حوزه، متناقض است؛ به ‌طوری که یافته‌های برخی مطالعات نشان دادند خرد زنان می‌تواند ازنظر کیفی متفاوت از مردان (وزن بیشتر ویژگی‌های هیجانی - اجتماعی در زنان و ویژگی‌های شناختی و عقلانی بیشتر در مردان) باشد. شاید بتوان این‌طور تفسیر کرد که تفاوت‌های جنسیتی احتمالاً در مفاهیم خرد وجود دارند، ولی کم است؛ با این حال، به ‌نظر می‌رسد خرد نیازمند ترکیبی از ویژگی‌های کلیشه‌ای مردانه و زنانه است.

فهم افراد از خرد در گروههای سنی نیز تفاوت معناداری نداشت؛ اگرچه در این بین، گروه شرکت‌کنندگان جوان بعد عقلانی را بیشتر از گروه میانسالان و سالمند بیان کردند. درمقابل، گروه شرکت‌کنندگان سالمند بر ابعاد مدنی و معنوی، بیشتر از دیگر گروهها تأکید داشتند. در مطالعۀ وست‌استریت و همکاران (2016)، تفاوتی در فهم نسل‌های مختلف به ‌دست نیامد؛ ولی در مطالعات دیگر (مانند کلایتون، بیرن،‌1980؛ گلاک و همکاران، 2009) نشان داد به‌طور میانگین افراد مسن‌تر فهم متفاو‌تی دارند و بر جنبه‌های عاطفی خرد نسبت به جوان‌ترها تأکید بیشتری دارند. به‌طور خلاصه، به نظر می‌رسد فهم سالمندان از خرد نسبت به آنچه افراد جوان‌تر تأکید می‌کنند، متفاوت است. درواقع چیزی که سالمندان آن را پذیرفته‌اند، این است که سن لزوماً به همراه خود، خرد را به‌ همراه نمی‌آورد. این تفاوت جزئی شاید گویای این باشد که هر گروه سنی ترجیحاتی برای شکلی از خرد قائل است که متناسب با وظایف غالب تحولی آن گروه سنی است؛ ازاین‌رو، با افزایش سن، گرایش بر بعد عقلانی در جوانان به سمت ابعادی مانند خیر مشترک و معنویت در سالمندی به‌ دلیل کسب تجربۀ بیشتر و رسیدن به مرحلۀ زایندگی تغییر یابد. به‌طور کلی دربارۀ تفاوت‌های سنی، باید گفت بیشتر مطالعات در این حوزه ازجمله این پژوهش، مقطعی‌اند. مبتنی بر شواهد موجود، راهی وجود ندارد برای تشخیص اینکه تفاوت‌های سنی مشخص‌شده، نتیجۀ تحول فردی است یا نتیجۀ تأثیرات متغیرهای دیگر.

نتایج بررسی ارتباط تحصیلات و ادارک افراد از خرد نشان‌‌دهندۀ اختلاف معنادار در رتبه‌بندی مؤلفه‌های اصلی خرد بود؛ به نحوی که افراد با تحصیلات بالا بر ابعاد عقلانی، عملکردی و مدنی و افراد با تحصیلات پایین‌تر بر ابعاد اخلاقی و معنوی تأکید داشتند. این نتایج مطابق با یافته‌های مطالعۀ یانگ (2001) است. به ‌نظر می‌رسد تحصیلات تکمیلی تا حدی در تمایز فهم شرکت‌کنندگان از خرد نقش داشته باشد. افراد دارای سطح تحصیلات بالاتر نسبت به افراد با سطح تحصیلات پایین‌تر، خرد را بیشتر مرتبط با شایستگی، دانش و گشودگی می‌دانند. شاید این تفاوت در گروه تحصیلی مرتبط با سن افراد در این گروهها نیز باشد؛ زیرا بیشتر افراد با تحصیلات بالا در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ سال قرار داشتند و ازاین‌رو بر ابعاد عقلانی به نسبت معنوی تأکید بیشتری داشتند. تا کنون تأثیر سطح تحصیلات افراد بر فهم افراد از خرد به‌طور روشن مشخص نشده است و به تحقیقات بیشتری نیاز است.

به‌طور کلی نتایج این پژوهش نشان دادند مفهوم خرد گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که به‌راحتی و کامل درک شود. مرور مطالعات تجربیِ فهم افراد عادی از خرد در فرهنگ‌های غیر غربی، به‌ویژه ایران و اقوام ایرانی، بسیاری از جنبه‌های خرد را آشکار می‌کند؛ جنبه‌هایی که در مطالعات پژوهشگران حوزۀ خرد در ایالات متحده و اروپا (مانند بالتز و استادینرگر، ۲۰۰۰؛ استرنبرگ و جردن، ۲۰۰۵؛ و گلاک و بلاک، ۲۰۱۱) به‌طور مناسب به آن توجه نشده است. این عوامل شامل نقش اجتماع و جامعه، معنویت و دینداری در فهم خرد است. هدف، روشن‌کردن اهمیت توسعۀ مفهوم‌سازی جامع‌تر خرد بود که هم با سنت‌های غربی و هم غیر غربی انطباق داشته باشد. امید است این مطالعه، به‌عنوان مقدمه‌ای از درک غیر غربی از خرد، زمینۀ مطالعات بیشتر دربارۀ درک و کاربرد خرد را در کشورهای غیر غربی فراهم آورد.

ازجمله محدودیت‌های این پژوهش، نمونۀ دردسترس آن بود؛ ازاین‌رو، باید در تعمیم نتایج احتیاط کرد. همچنین، با توجه به اینکه سؤال‌های پرسشنامه بازپاسخ بودند، افراد به‌راحتی حاضر به همکاری نبودند و موجب شد بخشی از افراد در پژوهش شرکت نکنند یا از پاسخ‌دادن به سؤالات پرسشنامه خودداری کنند. با توجه به محدودیت‌های جمع‌آوری داده‌ها به شکل پرسشنامۀ بازپاسخ، برای جامعیت‌بخشیدن به مفهوم خرد، پیشنهاد می‌شود از شیوه‌های دیگر گردآوری مانند مصاحبه و همچنین مشاهده و مصاحبه با افراد معرفی‌شده به‌عنوان نمونۀ خرد استفاده شود. همچنین، پیشنهاد می‌شود مطالعات طولی برای بررسی روند تحولی مفهوم خرد و نیز گروههای سنی مختلف برای بررسی مفهوم خرد به‌ کار گرفته شوند.



[1]. good life

[2]. Labouvie-Vief, G

[3]. explicit theory

[4]. implicit

[5]. people’s internal beliefs

[6]. lay

[7]. folk

[8]. subjective

[9]-People’s conceptions of wisdom

[10]. descriptor-rating

[11]. real-life approach

[12]. autobiographical narratives

اسعدی، م. (1394). ویژگی‌های افراد خردمند بر پایۀ نظریه‌های ضمنی: با نگاهی بر تفاوت‌های گروههای سنی و جنسیتی. پژوهش‌نامۀ روانشناسی مثبت، 1، 66-51.
بشیریه، ح. (1394). دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران، چاپ دوم. نگاه معاصر.
بلالی، ا. (1389). طرد اجتماعی اقوام در آیینۀ آمار، بررسی اقوام کرد و ترک. مجلۀ مطالعات اجتماعی ایران، 2، 19-1.
چراغی، ف.، کدیرو، پ.، عسگری، ع. و فرزاد، و. (1394). مفهوم خرد بر پایۀ دو رویکرد نظری متفاوت: یک همبستگی بنیادی. فصلنامۀ تازه‌های علوم شناختی، 17(3)، 54-47.
راستی، ه.، رحمانی، ا.، (۱۳۹۶). بررسی عوامل مؤثر بر میزان تقدیرگرایی در نواحی روستایی (مطالعۀ موردی: شهرستان کنارک). فصلنامۀ راهبرد اجتماعی فرهنگی، ۵ (۹)، 167-151.
عزیزی سعید، ی.، کردنوقابی، ر. و عرفانی، ف. (1398). تأثیر دارایی‌های تحولی بر خرد با میانجی‌گری عزت‌نفس در دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه. پژوهش‌نامۀ روانشناسی مثبت 2(1816-1.
کرد نوقابی، ر. و دلفان بیرانوند، آ. (1395). نظریه‌های ضمنی خرد در ایران: بررسی پدیدارشناختی. پژوهش‌نامۀ روانشناسی اسلامی، 2(3)، 105-78.
کرد نوقابی، ر.، دلفان بیرانوند، آ. و عربلو، ز. (1394). دیدگاه سالمندان درمورد خرد و مؤلفه‌های آن: روانشناسی خرد. مجلۀ روانشناسی پیری، 1(3)، 167-157.
ملک‌محمدی، ح.، هاشمی آذرپیله‌رود، ژ.، پزشک، ش. و صرامی، غ. (1392). ارزیابی کیفی و کمی مفهوم خرد براساس تحلیل عاملی غیرخطی. فصلنامۀ افراد استثنایی، 13(4)، 102-81.
Achenbaum, W. A., & Orwoll, L. (1991). Becoming wise: A psycho-gerontological interpretation of the Book of Job. The International Journal of Aging & Human Development, 32, 21-39.
Ardelt, M. (2004). Wisdom as expert knowledge system: A critical review of a contemporary operationalization of an ancient concept. Human Development, 47(5), 257–85.
Ardelt, M., & Oh, H. (2010). Wisdom: Definition, assessment, and its relation to successful cognitive and emotional aging. In D. Jeste & C. Depp (Eds.), Successful cognitive and emotional aging (pp. 87–113). American Psychiatric Publishing
Armstrong, K. (2006). The great transformation: The beginning of our religious traditions. Anchor Books
Baltes, P. B., & Staudinger, U. M. (2000). Wisdom. A metaheuristic (pragmatic) to orchestrate mind and virtue toward excellence. American Psychologist, 55, 122–136.
Bangen, K. J., Meeks, T. W., & Jeste, D. V. (2013). Defining and assessing wisdom: A review of the literature. The American Journal of Geriatric Psychiatry, 21, 1254 –1266
Bluck, S., & Glück, J. (2004). Making things better and learning a lesson: Experiencing wisdom across the lifespan. Journal of Personality, 72, 543–72
Bluck, S., & Glück, J. (2005). From the inside out: People’s implicit theories of wisdom. In R. J. Sternberg & J. Jordan (Eds.), A handbook of wisdom: Psychological perspectives (pp. 84–109). New York, NY: Cambridge University Press
Chen, L. M., Cheng, Y. Y., Wu, P. J., & Hsueh, H. I. (2014). Educators’ implicit perspectives on wisdom: A comparison between interpersonal and intrapersonal perspectives. International Journal of Psychology, 49(6), 425–33.
Clayton, V. P., & Birren, J. E. (1980). The development of wisdom across the lifespan: A reexamination of an ancient topic. In P. B. Baltes & O. G. Brim (Eds.), Life-span development and behavior (Vol. 3, pp. 103–35). Academic Press.
Ferrari, M., & Weststrate, N. (Eds.). (2014). The scientific study of personal wisdom. New York, NY: Springer
Ferrari, M., Abdelaal, Y., Lakhani, S., Sachdeva, S., Tasmim, S., & Sharma, D.(2016). Why is Gandhi wise? A cross-cultural comparison of Gandhi as an exemplar of wisdom. Journal of Adult Development, 23, 204–13.
Germer, C., & Siegel, R. (Eds.). (2012). Wisdom and compassion in psychotherapy. Guilford Press
Glück, J., & Bluck, S. (2011). Laypeople’s conceptions of wisdom and its development: Cognitive and integrative views. The Journals of Gerontology, Series B: Psychological Sciences & Social Sciences, 66, 321-324.
Glück, J., Bischof, B., & Siebenhüner, L. (2012). “Knows what is good and bad”, “Can teach you things”, “Does lots of crosswords”: Children’s knowledge about wisdom. European Journal of Developmental Psychology, 9(5), 582–598.
Glück, J., Bluck, S., Baron, J., & Mcadams, D. P. (2005). The wisdom of experience: Autobiographical narratives across adulthood. International Journal of Behavioral Development, 29(3), 197–208.
Glück, J., König, S., Naschenweng, K., Redzanowski, U., Dorner, L., Stra_er, I., & Wiedermann, W. (2013). How to measure wisdom: Content, reliability, and validity of five measures. Frontiers in Psychology, 4, 1-13.
Glück, J., Strasser, I., & Bluck, S. (2009). Gender differences in implicit theories of wisdom. Research in Human Development, 6(1), 27–44.
Graneheim, U. H., & Lundman, B. (2004). Qualitative content analysis in nursing research: concepts, procedures and measures to achieve trustworthiness. Nurse Educ Today, 24(2), 105-112.
Hershey, D. A., & Farrell, A. H. (1997). Perceptions of wisdom associated with selected occupations and personality characteristics. Current Psychology: A Journal for Diverse Perspectives on Diverse Psychological Issues, 16, 115-130.
Holliday, S. G., & Chandler, M. J. (1986). Wisdom: Explorations in adult competence. Contributions to Human Development, 17, 1–96.
Hu, C. S., Ferrari, M., Liu, R.-D., Gao, Q., & Weare, E. (2016). Mainland Chinese implicit theory of wisdom: Generational and cultural differences. The Journals of Gerontology: Series B: Psychological Sciences and Social Sciences. 73(8), 1416–1424.
Ivan, B., & Alojz, R. (2010). Opinions of culturally diverse sample of Asians on wisdom. Sociológia (Sociology), 42, 619–637.
Jason, L. A., Reichler, A., King, C., Madsen, D., Camacho, J., & Marchese, W. (2001). The measurement of wisdom: A preliminary effort. Journal of Community Psychology, 29, 585–598.
König, S., & Glück, J. (2012). Situations in which I was wise: Autobiographical wisdom memories of children and adolescents. Journal of Research on Adolescence, 22, 512–525.
König, S., & Glück, J. (2013). Individual differences in wisdom conceptions: Relationships to gratitude and wisdom. International Journal of Aging and Human Development, 77(2), 127–147.
Labouvie-Vief, G. (1990). Wisdom as integrated thought: Historical and developmental perspectives. In R. J. Sternberg (Ed.), Wisdom: Its nature, origins, and development (pp. 52-86). Cambridge University Press.
Levitt, H. (1999). “The development of wisdom: An analysis of Tibetan Buddhist experience. Journal of Humanistic Psychology, 39(2), 86–105.
Meeks, T. W., & Jeste, D. V. (2009). Neurobiology of wisdom: A literature overview. Archives of General Psychiatry, 66, 355–365.
Montgomery, A., Barber, C., & McKee, P. (2002). A phenomenological study of wisdom in later life. International Journal of Aging and Human Development, 52, 139–157.
Perry, C. L., Komro, K. A., Jones, R. M., Munson, K., Williams, C. L., & Jason, L. (2002). The measurement of wisdom and its relationship to adolescent substance use and problem behaviors. Journal of Child & Adolescent Substance Abuse, 12(1), 45-63.
Seligman, M. E. P. (2011). Flourish: A visionary new understanding of happiness and wellbeing. Atria books
Staudinger, U. (2014). The need to distinguish personal from general wisdom. In M. Ferrari & N. Westrate (Eds.), A scientific study of personal wisdom (pp. 3–20). Springer
Staudinger, U. M., & Glück, J. (2011). Psychological wisdom research: Commonalities and differences in a growing field. Annual Review of Psychology, 62, 215–241.
Sternberg, R. J. (1985). Implicit theories of intelligence, creativity, and wisdom. Journal of Personality and Social Psychology, 49, 607–627.
Sternberg, R. J., & Jordan, J. (2005). A handbook of wisdom: Psychological perspectives. Cambridge University Press
Takahashi, M., & Bordia, P. (2000). The concept of wisdom: A cross-cultural comparison. International Journal of Psychology, 35(1), 1-9.
Takayama, M. (2002). The concept of wisdom and wise people in Japan. (Unpublished doctoral dissertation.) Tokyo University
Trowbridge, R. (2007). Wisdom and lifelong learning in the twenty-first century. London Review of Education, 5, 159–172
Trowbridge, R., & Ferrari, M. (2011). Special issue: Sophia and phronesis in psychology, philosophy, and traditional wisdom. Research in Human Development, 8, 89 –94.
Walsh, R. (2012). Wisdom: An integral view. Journal of Integral Theory and Practice, 7, 1–21.
Westserate, N. M., Bluck, S., Gluck, J. (2019). Wisdom of the crowd: Exploring People’s Conceptions of Wisdom. In R. J. Sternberg & J. Glück (Eds.), Cambridge handbook of wisdom. Cambridge University Press.
Weststrate, N. M., Ferrari, M., & Ardelt, M. (2016). The many faces of wisdom: An investigation of cultural-historical wisdom exemplars reveals practical, philosophical, and benevolent prototypes. Personality and Social Psychology Bulletin, 42, 662–76.
Yang, S.-Y. (2001). Conceptions of wisdom among Taiwanese Chinese. Journal of Cross-Cultural Psychology, 32, 662–680.
Yang, S.-Y. (2008). A process view of wisdom. Journal of Adult Development, 15(1), 62–75.