Document Type : Research Paper
Authors
1 Professor, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, Alzahra University, Tehran, Iran (Corresponding author) 2. Master of clinical psychology, Faculty of educational science and psychology, Alzahra University, Tehran, Iran 3. Assistant Professor, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, Alzahra University, Tehran, Iran
2 Master of clinical psychology, Faculty of educational science and psychology, Alzahra University, Tehran, Iran
3 Assistant Professor, Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
در سال 2002، هنگامی که مارتین سلیگمن[1]، بنیانگذار روانشناسی مثبت، زندگی معنادار را یکی از سه جنبۀ زندگی مثبت دانست، مسئلۀ معنا در روانشناسی بار دیگر مشروعیت آکادمیک و اولویت پژوهشی یافت (لئونتیف، ۲۰۱۴). تا پیش از آن، این مفهومِ اصالتاً فلسفی، منحصراً با سنت روانشناسی وجودی و بهخصوص چهرۀ شاخص این مکتب، ویکتور فرانکل[2] تداعی میشد (گلاو، کابل، هزلتون و ایندر، ۲۰۱۷). معنا در بافت مطالعات روانشناختی عبارت است از یک نوع بازنمایی ذهنی از تجارب زندگی بشری که بهنوبۀخود لایههایی بر این تجربه میافزاید. برساختن و تصدیق این بازنمایی، هیجانات مثبتی در پی دارد و تخریب و فروپاشی آن موجب هیجانات منفی میشود (پرالکس، مارکمن و لیندبرگ، ۲۰۱۳). بامیستر (بامیستر و وُهز، ۲۰۰۲؛ مکنزی و بامیستر ۲۰۱۴؛ کرسیکیونی و بامیستر، ۲۰۱۳) معناورزی و معناجویی را یک انگیزۀ انحصاری و مبنایی انسانی میداند که برای تضمین ارضای چهار نیاز اصلی مقصود[3]، ارزش[4]، کارایی[5] و خودارزشمندی[6] شکل گرفته است. به عقیدۀ لئونتیف (۲۰۱۴)، گرایش به معنا بهعنوان یک اصل تنظیم رفتار منحصراً انسانی، به انسانها این آزادی را میبخشد که بافت عمل خویش را تغییر دهند و آن را از قید محیط بلافصلش برهانند. ویسینگ (۲۰۱۴) در نظریۀ «مدل ارتباطی معنا[7]» معنا در زندگی[8] را شکل خاصی از معنا میداند که فرد در موقعیتهای مختلف و متعدد زندگی میسازد یا کشف میکند. این شکل از معنا به پرسشهای چیستی پاسخ میدهد و از معنای زندگی[9] (که به چراها و مسائل غایی میپردازد) و معنا به زندگی[10] (که عبارت است از اهداف و مقصودها) متمایز است. بسیاری از پژوهشگران برای معنا در زندگی دو بعد متمایز وجود معنا[11] و جستجوی معنا[12] را در نظر گرفتهاند (استگر، فرایزر، اویشی و کالر، ۲۰۰۶).
از نظرگاه وجودی، اهمیت معنا در نقش تعدیلکنندهای است که در ارتباط با جنبههای تاریک و تراژیک وجود انسان، همچون ابهام، میرایی، گناه و رنج بازی میکند. در مقابل روانشناسی مثبتگرا عمدتاً بر اهمیت معنا در شکوفایی، شادکامی و بهزیستی انسان تأکید کرده است (بتیانی و روسو - نتزر، ۲۰۱۴). مطالعات تجربی، پیشبینیهای هر دو دیدگاه وجودی و مثبت را دربارۀ خروجیهای معنا در زندگی تأیید میکنند. مطابق با مروری که مکنزی و بامیستر (۲۰۱۴) انجام دادهاند، افزایش سطوح معنا با کاهش در متغیرهای آشفتهساز و ناسالمی چون خودکشی[13]، تنهایی[14]، استعمال سیگار[15] و علائم افسردگی و اضطراب[16] همراه است. سطوح بالای معنا جمعیت عمومی را در برابر استرس[17]، اضطراب، افسردگی، ضربۀ روانشناختی[18] و برخی از از رفتارهای اعتیادی[19] محافظت میکند (پارک، 2010؛ لینلی و ژوزف، 2011) و با سلامت جسمی بیشتر مرتبط است (روپکه، جایاویکریم و ریفل، 2014؛ چکیردا، بانیک، پارک و لوچینسکا، ۲۰۱۷). همچنین، مطالعات بر نقش تسهیلکنندۀ معنا در زندگی در ارتباط با بهزیستی روانشناختی[20] صحه میگذارند؛ برای مثال، مشاهده شده است سطوح بالاتر معنا با سطوح بالاتر بهزیستی روانشناختی (صدوقی و حسامپور، ۱۳۹۶؛ دوگان، ساپمز، تل، ساپمز و تمیزل، ۲۰۱۲)، شادمانی[21] (یعقوبی و حسینی اصل نظرلو، ۱۳۹۲)، خوشبینی[22] (یو و چانگ، ۲۰۱۹)، و تابآوری[23] و شکوفایی[24] (نصیری، کارسازی، اسماعیلپور و بیرامی، ۱۳۹۴) همراه است. در میان دانشجویان فرهنگهای مختلف، سطوح بالاتر معنا در زندگی بهتنهایی یا همراه با سایر متغیرها، پیشبینیکنندۀ کنارآمدن موفقیتآمیز با چالشهای رشدی و استرسهای معمول دوران دانشجویی است؛ به طوری که معنا در زندگی به دانشجویان در کنارآمدن با استرس (یوسف، نورین، بهاتی و محمود، 2019)، سازگاری بیشتر با دانشگاه[25] (لی و پارک، 2019)، دستیابی به خودکارآمدی تصمیمگیری دربارۀ شغل[26] (ساری، 2019)، رفتارهای فراخوانی و آمادهشدن برای اشتغال[27] (شین، کیم و آن، 2018) و رشد پس از سانحه[28] در صورت مواجه با دشواریها (ایم، 2018) و بلایا (وبر، پاوالاکیک، گاولیک، شولنبرگ و بوچانان، 2019) کمک میکند. همراستا با این یافتهها، پژوهشها نشان میدهند در میان دانشجویان ایرانی، معنا در زندگی با عملکرد تحصیلی بهتر (پیری، همایونی بخشایش و عنایتی، 1395)، رضایت بیشتر از زندگی دانشجویی (صادقی، ایمنی و باوزین، 1397) و پرورش سبکهای هویتی اطلاعاتی و هنجاری (بهادری خسروشاهی و محمود علیلیو، ۱۳۹۱) همراه است.
البته باید در نظر داشت بنا به پیشنهاد برخی پژوهشها، همبستههای مطلوب، بیشتر با مؤلفۀ وجود معنا (و نه جستجوی معنا) مرتبطاند؛ برای مثال، خروجیهای مطلوبی همچون آشفتگی روانشناختی[29] کمتر، کمالگرایی سازگارانه[30] و سطوح بالاتر عاطفۀ مثبت[31]، هیجانپذیری[32] و تحمل عدم قطعیت[33] با مؤلفۀ وجود معنا مرتبط دانسته شدهاند؛ در حالی که جستجوی معنا با آشفتگی روانشناختی بیشتر، کمالگرایی ناسازگارانه[34] و هیجانپذیری و تحمل کمتر در برابر عدم قطعیت مرتبط است (لی، سالکونی و دلوچیو، 2019؛ پارک و جئونگ، ۲۰۱۶؛ گاریسون و لی، ۲۰۱۷). یافتههای نومان، نزلک و ترش (2018)، پویاییهای میان دو بعد مختلف معنا در زندگی را آشکارتر میکند. به نظر این پژوهشگران، در سطح میانفردی، جستجوی معنا بهطور منفی با وجود معنا و بهزیستی مرتبط است؛ اما در سطح درونفردی، جستجوی معنا با میانجیگری وجود معنا، پیشبینیکنندۀ مثبت بهزیستی است. به عبارت دیگر، جستجوی معنا صرفاً در شرایطی که به وجود معنا ختم شود، با خروجیهای مطلوب همراه خواهد بود. این با یافتههای استگر، اویشی و کاشدان (2009) همراستاست که یک نوع پویایی همیشگی میان دو مؤلفۀ معنا مشاهده کردند. به عقیدۀ این پژوهشگران، در حالی که دورههای میانسالی و پیری با سطوح بالاتر وجود معنا مشخص میشوند، در نوجوانی و جوانی جستجوی معنا بر وجود معنا پیشی میگیرد. با در نظر گرفتن کلیۀ این موارد، به نظر میرسد جوانان از مداخلاتی سود خواهند جست که آنها را در پرورش معنا در زندگی، بهویژه مؤلفۀ وجود معنا یاری کند.
تعدد خروجیهای مثبت مرتبط با معنا سبب شده است برنامههای مداخلاتی پرشمار و گوناگونی برای افزایش سطوح آن در جمعیتهای مختلف طرحریزی شوند. با توجه به تعدد این برنامههای مداخلاتی لئونتیف (۲۰۱۶)، یک مدل ماتریسی چهاربعدی برای دستهبندی و درک بهتر مداخلات معنامحور پیشنهاد کرده است. روایتدرمانی[35] یکی از رویکردهایی است که در طرحریزی انواع مداخلات معنامحور مشارکت میکند. این رویکرد پستمدرن به رواندرمانی، از فرآیند بازنویسی[36] یا بازسرایی[37] روایتهای زندگی تشکیل شده است. روایتدرمانی میکوشد روایتهای افراد از خویشتن و زندگیشان را غنیتر سازد و بخشهایی از این روایتهای سرکوبشده یا به فراموشی سپرده شده یا به حاشیه رانده شده را فعال و پربار کند. در سایۀ این پربارسازی، هویت فرد نیز در برخورد با مشکلات پیش رو و آینده، مستحکمتر و غنیتر میشود (مرکز دالویچ، بیتا). تمرکز بر خودتعیینگری مراجع و غنیسازی هویت همان چیزی است که روایتدرمانی را به روانشناسی مثبت نزدیک میکند. نقش مرکزی روایت در روایتدرمانی، خواهناخواه پای معنا را به اتاق مشاوره باز میکند. درواقع یکی از مهمترین اهداف روایتدرمانی این است که مراجع، حق معنادهی به زندگی و هویت خویش را از صاحبان قدرت و اقتدار پس بگیرد (مدیگان، ۲۰۱۱/۱۳۹۶). بهعلاوه، بسیاری از مداخلات معنامحور (مانند درمان و مشاورۀ متمرکز بر معنا، معنادرمانی، مداخلۀ معناسازی، مداخلۀ مرور زندگی، خاطرهگویی خلاق و مداخلۀ طرح زندگی) عناصری از روشهای روایتی را در روند خویش ادغام میکنند.
به گفتۀ هاموند، تچر و هامولین (۲۰۱۴)، یکی از معمولترین شیوهها برای اندیشیدن به معنا در زندگی، در نظر گرفتن آن بهعنوان انسجام روایی[38] است. به بیان دیگر، تلاش برای یافتن معنای زندگی، تلاش برای ساختن روایتی از زندگی است که باوجود تمام فراز و فرودها و نقاط ضعف و قوت، همچنان یکپارچه به نظر میرسد. بسیاری از روشهای گسترشیافته در بستر روایتدرمانی در تلاشاند تا به غنای داستانهای زندگی افراد بیفزایند و خردهروایتهای نادیده گرفته شده و به حاشیه رانده شده (موسوم به پیامدهای منحصربهفرد[39]) را در بافت یک روایت کلی با هم بیامیزند (مورگان، ۲۰۰۰/ ۱۳۹۵). همچنین، راتلج (راتلج، سدیکیدس، ویدشات و جول، ۲۰۱۳؛ راتلج، رویلنس و آبیتا، ۲۰۱۶) یکی از عناصر مهم درمان روایتی، یعنی نوستالژی[40] را یک فرآیند معنایابی اساسی معرفی میکنند. به عقیدۀ این مولفان، ما ازطریق نوستالژی (یا یادآوری گذشته، توأم با احساسات مثبت و اشتیاق نسبت به آن) به منابع معنابخش زندگی خود (همچون خانواده، دوستان، دستاوردهای شخصی، ایمان مذهبی یا سایر نظامهای ارزشی) دسترسی پیدا میکنیم و آنها را برای معنابخشی به زندگی کنونی خود به کار میگیریم. درواقع نوستالوژی واسطهای است میان منابع معنا و ادراک معنا. استفادۀ درمانی از نوستالوژی، یکی از نوآوریهای رویکرد روایتدرمانی است. این موضوع بهویژه در گفتگوهای بازعضوگیری[41] متبلور میشود؛ جایی که مراجع روایت نوساختۀ خود را در پیوند با عناصری از گذشته (شامل اشخاص، ایدهها، مکانها، اشیا و نمادها) قرار میدهد که نسبت به او حمایتگر بودهاند (مورگان، ۲۰۰۰/ ۱۳۹۵).
با وجود این تلویحات نظری و بالینی، روایتدرمانی عمدتاً مداخلهای برای حل مشکلات فردی و خانوادگی (و نه ارتقای توانمندیها) شناخته شده و بر ارتباط آن با روانشناسی مثبتگرا بهطور عام و معنا در زندگی بهطور خاص کمتر تأکید شده است. تعداد نسبتاً اندکی از پژوهشها روایتدرمانی را بهعنوان مداخلۀ مثبتگرا به کار بردهاند (برای نمونه، نگاه کنید به شاکری و همکاران، 2020؛ مکیان، ربیعی، بمانا و رمضانی، 2019). سینگر، سینگر و بری (۲۰۱۳) و کالدول (۲۰۰۵) در مطالعات موردی خود استفاده از روایتدرمانی را برای افزایش معنا، بهترتیب در یک فرد معتاد به الکل و یک سالمند گزارش کردهاند. کاردوسو، سیلوا، گونچالوس و دوارت (۲۰۱۴) در مطالعۀ موردی خود کوشیدهاند با برجستهساختن عناصر روایتی در مشاورۀ طرح زندگی که یک مداخلۀ معنامحور بهشمار میرود، بر کارایی این شیوه بیفزایند. همچنین، کرویزینگا و همکاران (۲۰۱۶) در فراتحلیل خود مطالعاتی را خلاصه کردهاند که با استفاده از رویکردهای روایتی به معنویت و مسائل وجودی بیماران سرطانی میپردازند. اگرچه این فراتحلیل بهطور ویژه بر مداخلات معنامحور متمرکز نیست، باید در نظر داشت بیشتر مداخلات وجودی، بهویژه با مراجعان درگیر با بیماریهای مزمن[42] یا مهلک[43]، خواهناخواه به مسئلۀ معنا ورود میکنند.
با توجه به ضعف شدید بدنۀ پژوهشی، به نظر میرسد پتانسیل روایتدرمانی در افزایش سطوح متغیرهای مثبتگرایی چون معنا در زندگی مغفول مانده است. با وجود تلویحات عمدتاً نظری و گاهی پژوهشی، بدون اجرای پژوهشهای سودجسته از طرحهای آزمایشی و شبهآزمایشی، نمیتوان با قاطعیت از کارایی روایتدرمانی بهعنوان مداخلۀ معنامحور دفاع کرد؛ ازاینرو پژوهش حاضر کوشیده است با استفاده از طرح شبهآزمایشی گام کوچکی در رفع خلأ مذکور بردارد. در این راستا، دانشجویان دختر بهعنوان جامعۀ پژوهش دردسترس انتخاب شدند؛ زیرا همانطور که پیشتر اشاره شد با چالشهای رشدی خاصی مواجهاند که افزایش سطوح معنا در عبور موفقیتآمیز از آنها مؤثر است. درنهایت، فرضیۀ آزمودهشده در این پژوهش چنین است: روایتدرمانی موجب افزایش معنادار متغیر معنا در زندگی و مؤلفههای آن (شامل وجود و جستجوی معنا) در گروه مداخله به نسبت گروه گواه میشود.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه:در پژوهش حاضر از طرح شبهآزمایشی پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه ناهمارز[44] استفاده شده است. جامعۀ آماری این پژوهش عبارت بودند از کلیۀ دانشجویان دختر دانشگاههای شهر تهران که در ترم دوم سال تحصیلی 98-97 مشغول به تحصیل در یکی از سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکتری بودهاند. نمونهگیری به شیوۀ دردسترس با اطلاعرسانی در کانالهای آنلاین دانشگاههای شهر تهران انجام شد. بهمنظور تشکیل گروه مداخله 15 نفر واجد معیارهای ورود به پژوهش (شامل اشتغال به تحصیل، سن بین 18 تا 30 سال و عدم مصرف داروی روانپزشکی) انتخاب شدند. سپس 15 عضو گروه گواه ازطریق اطلاعیهای جداگانه، به نحوی انتخاب شدند که ضمن برآوردهکردن معیارهای ورود، هر کدام ازنظر سن و مقطع تحصیلی، دقیقاً معادل یکی از اعضای گروه مداخله باشند. در پایان فرآیند درمان، 6 نفر از آزمودنیها به علت برآوردهکردن معیارهای خروج (شامل شروع مصرف داروی روانپزشکی و غیبت بیش از یک جلسه) ریزش کردند و تعداد نهایی نمونه به ۲۴ نفر (۱۲ نفر در هر گروه) تقلیل یافت.
ابزار سنجش:اطلاعات جمعیتشناختی چون سن، مقطع و رشتۀ تحصیلی، وضعیت تأهل و سکونت و اشتغال، سابقۀ درمان یا مداخلات قبلی و سابقۀ مصرف داروی روانپزشکی با پرسشنامۀ محققساخته جمعآوری شدند.
پرسشنامۀ معنا در زندگی[45] :برای اندازهگیری معنا در زندگی و مؤلفههای آن شامل وجود معنا و جستجوی معنا از پرسشنامۀ معنا در زندگی تألیف استگر و همکاران (2006) در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری استفاده شد. این ابزار شامل 10 گویه با افعال اول شخص (5 گویه بهازای هر مؤلفه) است که پاسخدهنده میزان موافقت خود با هر یک از آنها را براساس طیف لیکرت 5 درجهای (کاملاً مخالفم، مخالفم، ممتنع، موافقم، کاملاً موافقم) مشخص میکند. مجموع نمرات دو مؤلفه نمرۀ کل معنا در زندگی را مشخص میکند. استگر و همکاران (2006) در مقالۀ خود مقدار آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامۀ معنا در زندگی و هر یک از زیرمقیاسهای آن در خلال سه مطالعۀ مستقل را بین 82/0 تا 87/0 گزارش کردهاند که نشاندهندۀ پایایی پذیرفتنی است. پایایی بازآزمایی در فاصلۀ یک ماهه 70/0 برای مؤلفۀ وجود معنا و 73/0 برای مؤلفۀ جستجوی معنا گزارش شده است. روایی سازه، روایی همگرا و روایی واگرای این مقیاس نیز مطلوب است. در ایران، مصرآبادی، استوار و جعفریان (1392) روایی سازه و روایی تشخیصی ابزار معنا در زندگی را در میان نمونۀ دانشجویی بررسی کردند. همچنین کاربست روش تحلیل عاملی تأییدی، نتایج استگر و همکاران (2006) را مبنی بر وجود ساختار دوعاملی معنا در زندگی به تأیید رساند. درضمن آلفای کرونباخ برای مؤلفههای وجود و جستجوی معنا و نمرۀ کل معنا در زندگی در پژوهش حاضر بهترتیب عبارت بودند از 85/0، 90/0 و 81/0.
روش اجرا و تحلیل: پس از تشکیل گروههای مداخله و گواه، اعضای این دو گروه بهطور مستقل ارزیابی اولیه (پیشآزمون) شدند. سپس منحصراً اعضای گروه مداخله در جلسات روایتدرمانی گروهی شرکت کردند. تعداد کل جلسات، 7 جلسه و طول هر جلسه 2 ساعت بود. ارزیابی ثانویه یا پسآزمون برای هر دو گروه پس از پایان این دوره اجرا شد. 9 ماه پس از اجرای پسآزمون، هر دو گروه، مجدد ارزیابی پیگیرانه شدند.
محققان براساس منابع موجود، پروتکل مداخله را در سال 1397 (شامل مورگان، ۲۰۰۰/ ۱۳۹۵؛ پین، ۲۰۰۶/ ۱۳۹۵؛ و مدیگان، ۲۰۱۱/۱۳۹۶) تدوین کردند. برای این منظور، دربارۀ سیر و توالی اجرای فنون، از توالی پیشنهادی مورگان (۲۰۰۰/ ۱۳۹۵) استفاده شد. سپس دستوالعملهای اجرای فنون (بهویژه تکنیکهای بیرونیسازی، ساختزدایی، ردیابی پیامد منحصربهفرد و غنیسازی آن) به نحوی که در سه منبع یادشده شرح داده شده بودند، ادغام و یکپارچه شدند. با توجه به اینکه شکل اولیۀ روایتدرمانی برای درمانهای فردی، طرحریزی و فنون آن در خلال گفتگوهای دونفرۀ درمانگر و مراجع پیگیری میشوند، پروتکل به مناسبسازی برای اجرای گروهی نیاز داشت. بدین منظور بهازای هر یک از تکنیکهای گفتگومحور، یک کاربرگ تهیه شد تا هر شرکتکننده بتواند بهتنهایی آن را تکمیل کند و سپس نتایج را در گروه به بحث بگذارد. در تمام موارد، مبنای طراحی کاربرگها، پرسشهای پیشنهادشده از مورگان (2000/1395)، پین (2006/1395) و مدیگان (2011/1396) بود؛ با این حال، گاهی ازطریق نوآوریهایی در ظاهر کاربرگ یا استعارهها و تمثیلهای بهکاررفته، تلاش شد بر جذابیت کاربرگ، افزوده و نیز، زمینه برای تعامل گروهی بیشتر دربارۀ محتوای آن فراهم شود. پروتکل حاصل پس از تدوین، در دو مرحله بهصورت پایلوت در گروههای دانشجویی اجرا شد و ازنظر ترتیب و مدت زمان و نحوۀ اجرای فنون، حک و اصلاح شد. پروتکل 8 جلسهای حاصل به دلیل محدودیت اعمالشده از طرف کلینیک محل اجرا، با ادغام برخی فنون به 7 جلسه کاهش یافت. خلاصهای از محتوای پروتکل نهایی در جدول (۱) ارائه شده است.
جدول1. خلاصۀ محتوای جلسات مداخلۀ روایتدرمانی
شمارهجلسه |
شرح جلسه |
جلسۀ اول |
اجرای پیشآزمون معارفه اعضا و درمانگر زمینهسازی برای بیان داستان اشباع از مشکل[46] / کاربرگ «خط زندگی» آغاز بیرونیسازی مشکل[47] / کاربرگ «نقاشی مهاجمان» ادامه بیرونیسازی مشکل / کاربرگ «نامگذاری مشکل» (تکلیف منزل) |
جلسۀ دوم |
ادامۀ فرآیند بیرونیسازی مشکل / کاربرگهای «معرفی مهاجمان» و «گزارش شاهد عینی» ردیابی تاریخچۀ مشکل[48] / کاربرگ «خاطرات مهاجم» (تکلیف منزل) |
جلسۀ سوم |
ادامۀ ردیابی تاریخچۀ مشکل / کاربرگ «خاطرهگویی» بررسی تأثیرات مشکل[49] / کاربرگهای «کتاب زندگی» و «شکل قدرت مهاجم/قدرت من» آغاز جستجو برای پیامدهای منحصر / کاربرگ «خاطرات پیروزی/رهایی» (تکلیف منزل) |
جلسۀ چهارم |
ادامۀ بررسی تأثیرات مشکل / کاربرگ «بدهبستان با مشکل» ساختزدایی[50] مشکل / کاربرگ «همدستان مشکل» ادامۀ بررسی تأثیرات مشکل و جستجو برای پیامدهای منحصربهفرد/ کاربرگ «فهرست آزادی» ادامۀ جستجو برای پیامدهای منحصربهفرد / کاربرگ «صحنۀ پیروزی/رهایی» (تکلیف منزل) |
جلسۀ پنجم |
ادامۀ جستجو برای پیامدهای منحصربهفرد/ کاربرگهای «پشتصحنۀ پیروزی/رهایی» و «خاطرهگویی» آغاز غنیسازی پیامد منحصربهفرد/ کاربرگ «عملیات آزادی» |
جلسۀ ششم |
ادامۀ غنیسازی پیامد منحصر[51] به فرد / گفتگو دربارۀ کاربرگ «عملیات آزادی» ادامۀ غنیسازی پیامد منحصربهفرد با استفاده از شیوۀ شاهدان بیرونی[52] / کاربرگ «شهادت همگروهی» ادامۀ جستجو برای پیامد منحصربهفرد / کاربرگ «تیم زندگی» ادامۀ غنیسازی پیامد منحصربهفرد /کاربرگ «گزارش مکتوب شاهد بیرون» (تکلیف منزل) |
جلسۀ هفتم |
ادامۀ غنیسازی پیامد منحصربهفرد با استفاده از شیوۀ شاهدان بیرونی گفتگو دربارۀ کاربرگ «گزارش مکتوب شاهد بیرون» ادامۀ غنیسازی پیامد منحصربهفرد و مستندنگاری درمانی[53] با استفاده از توزیع و امضای گواهینامههای گروهی. اجرای پسآزمون |
دادههای حاصله با نسخۀ 23 نرمافزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس برای اندازهگیریهای مکرر تحلیل شدند.
یافتهها
همانطور که ذکر شد حجم پژوهش با نمونۀ ۳۰ نفری آغاز شد؛ اما با پیشروی مداخله، ۶ نفر از این افراد (3 نفر از هر گروه) ریزش کردند و در پایان، دادهها با ۱۲ نفر در هر یک از گروههای مداخله و گواه تحلیل شدند. با توجه به اینکه اعضای گروه گواه ازنظر سن و مقطع تحصیلی، معادل گروه مداخله انتخاب شده بودند، میانگین و انحراف استاندارد سن در هر یک از گروههای نمونۀ نهایی، یکسان و بهترتیب برابر با 25 و ۷۴/۰ بود. همچنین، نسبت مقطع تحصیلی شرکتکنندگان در هر دو گروه، برابر و شامل ۲ دانشجوی دکتری، ۴ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۶ دانشجوی کارشناسی (بهترتیب ۶۷/۱۶ درصد، ۳۳/۳۳ درصد و ۵۰ درصد) در هر یک از گروهها بود.
رشتههای تحصیلی این دانشجویان در قالب هفت گروه تحصیلی ادبیات و تاریخ، الهیات و علوم اسلامی، علوم پایه، علوم رفتاری، مدیریت، مهندسی و هنر دستهبندی شد. دانشگاههای محل تحصیل عبارت بودند از دانشگاه الزهرا(س) (7 نفر در گروه مداخله و 5 نفر در گروه گواه)، تهران (4 نفر در گروه مداخله و 5 نفر در گروه گواه) و صنعتی شریف (1 نفر در گروه مداخله و 2 نفر در گروه گواه). در هر یک از دو گروه مداخله و گواه، ۸ نفر از اعضا مجرد و ۲ نفر متأهل بودند (بهترتیب ۳/۸۳ و ۷/۱۶ درصد اعضای هر گروه).
شاخصهای توصیفی متغیر معنا در زندگی و مؤلفههای آن (وجود و جستجوی معنا) در جدول (۲) ارائه شدهاند.
جدول2. شاخصهای توصیفی متغیر معنا در زندگی و مؤلفههای آن
متغیر |
گروه |
مرحلۀ اجرا |
میانگین |
انحراف استاندارد |
وجود معنا |
مداخله |
پیشآزمون |
۲۵/۲۰ |
۹۶/۱ |
پسآزمون |
۸۳/۲۲ |
۷۵/۱ |
||
پیگیری |
۱۷/۲۲ |
07/3 |
||
گواه |
پیشآزمون |
۱۷/۱۹ |
۴۸/۲ |
|
پسآزمون |
۴۲/۱۹ |
۹۷/۱ |
||
پیگیری |
۸۳/۱۶ |
۷۹/۶ |
||
جستجوی معنا |
مداخله |
پیشآزمون |
۹۲/۲۱ |
۹۷/۱ |
پسآزمون |
۲۵/۲۰ |
۱۴/۴ |
||
پیگیری |
۴۲/۲۱ |
۹۷/۲ |
||
گواه |
پیشآزمون |
۴۲/۲۰ |
۰۹/۳ |
|
پسآزمون |
۶۷/۲۰ |
۵۰/۳ |
||
پیگیری |
۰۰/۱۸ |
۰۰/۴ |
||
نمرۀ کل معنا در زندگی |
مداخله |
پیشآزمون |
۱۷/۴۲ |
۳۰/۴ |
پسآزمون |
۴۲/۴۲ |
۵۴/۴ |
||
پیگیری |
۵۸/۴۳ |
۴۸/۵ |
||
گواه |
پیشآزمون |
۵۸/۳۹ |
۵۸/۴ |
|
پسآزمون |
۰۸/۴۰ |
۷۹/۴ |
||
پیگیری |
۸۳/۳۴ |
۷۶/۹ |
بهمنظور بررسی معناداری آماری تغییرات مشاهدهشده در میانگینهای مؤلفهها و نمرهکل، آزمون تحلیل با اندازه گیریهای مکرر انتخاب شد. پیش از اجرای آزمون تحلیل واریانس، مفروضههای آنها شامل نرمال بودن دادهها و آزمون کرویت مخلی (گامست، مایرز و گوارینو، ۲۰۰۸/ ۱۳۹۵) بررسی شد. با توجه به اینکه فرض کرویت برای مؤلفۀ جستجوی معنا و نمرۀ کل معنا در زندگی برقرار نبود، این نمرات براساس تصحیح گرینهاوس - گِیسر تحلیل شدند. مؤلفۀ وجود معنا براساس فرض کرویت تحلیل شد.
نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر برای مؤلفۀ وجود معنا در جدول (۳) گزارش شدهاند. همانطور که جدول نشان میدهد اثر اصلی گروه و اثر تعاملی گروه*زمان معنادار است (P < 0.05). اثر اصلی گروه، 44 درصد و اثر تعاملی گروه*زمان، 30 درصد از کل واریانس مشاهدهشده را تبیین میکند.
جدول 3. نتایج آزمون اثرات درونگروهی برای مؤلفۀ وجود معنا (براساس فرض کرویت)
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
مجذور ایتای جزئی |
گروه |
39/193 |
1 |
39/193 |
78/8 |
01/0 |
44/0 |
خطا (گروه) |
28/242 |
11 |
03/22 |
|
|
|
زمان |
53/37 |
2 |
76/18 |
26/2 |
13/0 |
17/0 |
خطا (زمان) |
80/182 |
22 |
31/8 |
|
|
|
گروه*زمان |
36/54 |
2 |
18/27 |
60/4 |
02/0 |
30/0 |
خطا (گروه*زمان) |
97/129 |
22 |
91/5 |
|
|
|
(p < 0.05) |
در ارتباط با اثر اصلی گروه، آزمون مقایسههای دوتایی LSD نشان میدهد میانگین نمرات گروه مداخله بهطور معناداری از گروه گواه بیشتر است (Mean Difference= 3.28, P= 0.01)؛ با این حال، با توجه ماهیت دوعاملی طرح، تحلیل اثرات تعاملی اهمیت بیشتری دارد. برای تحلیل اثر تعاملی گروه*زمان، لازم است مقایسههای دوتایی روی اثرات ساده اجرا شود. به بیان دیگر، تغییرات ناشی از هر یک از دو عامل گروه و زمان، باید در هر یک از سطوح مختلف عامل دیگر بهطور جداگانه ارزیابی شوند. جدول (4) نتایج مقایسههای دوتایی اثرات ساده را برای نمرات مؤلفۀ وجود معنا نشان میدهد.
با توجه به دادههای جدول (4)، در میان اعضای گروه مداخله، نمرات مؤلفۀ وجود معنا از مرحلۀ پیشآزمون تا پسآزمون، افزایش و سپس در مرحلۀ پیگیری کاهش داشته است. تغییرات از مرحلۀ پیشآزمون تا پسآزمون، معنیدار و از پسآزمون تا پیگیری، غیرمعنیدار است. اعضای گروه گواه نیز افزایش نمرات در فاصلۀ پیشآزمون تا پسآزمون و کاهش در فاصلۀ پسآزمون تا پیگیری را نشان میدهند؛ اما این تغییرات معنادار نیستند. همچنین، مقایسههای دوتایی اثرات ساده آشکار میسازد در هر سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، میانگین نمرات اعضای گروه مداخله از گروه گواه بالاتر است. این تفاوت میانگینها در مرحلۀ پیشآزمون، غیرمعنادار و در مراحل پسآزمون و و پیگیری، معنادار است.
جدول4. نتایج مقایسههای دوتایی برای اثرات سادۀ مؤلفۀ وجود معنا
|
|
(I) |
(J) |
تفاوت میانگینها (I-J) |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
|
عامل گروه |
گروه مداخله |
پیشآزمون |
پسآزمون |
۵۸/۲- |
۴۸/۰ |
0001/۰ |
|
پیگیری |
۹۲/۱- |
۸۹/۰ |
06/0 |
|
|||
پسآزمون |
پیشآزمون |
۵۸/۲ |
۴۸/۰ |
0001/0 |
|
||
پیگیری |
۶۷/۰ |
۹۲/۰ |
48/0 |
|
|||
پیگیری |
پیشآزمون |
۹۲/۱ |
۸۹/۰ |
06/0 |
|
||
پسآزمون |
۶۷/۰- |
۹۲/۰ |
48/0 |
|
|||
گروه گواه |
پیشآزمون |
پسآزمون |
25/0- |
57/0 |
67/0 |
|
|
پیگیری |
33/2 |
60/1 |
17/0 |
|
|||
پسآزمون |
پیشآزمون |
25/0 |
57/0 |
67/0 |
|
||
پیگیری |
58/2 |
54/1 |
12/0 |
|
|||
پیگیری |
پیشآزمون |
33/2- |
60/1 |
17/0 |
|
||
پسآزمون |
58/2- |
54/1 |
12/0 |
|
|||
عامل زمان |
پیش آزمون |
گروه مداخله |
گروه گواه |
08/1 |
86/0 |
23/0 |
|
گروه گواه |
گروه مداخله |
08/1- |
86/0 |
23/0 |
|||
پسآزمون |
گروه مداخله |
گروه گواه |
42/3 |
81/0 |
0001/0 |
||
گروه گواه |
گروه مداخله |
42/3- |
81/0 |
0001/0 |
|||
پیگیری |
گروه مداخله |
گروه گواه |
33/5 |
06/2 |
03/0 |
||
گروه گواه |
گروه مداخله |
33/5- |
06/2 |
03/0 |
|||
(p < 0.05) شکل (1) تغییرات میانگینهای دو گروه را در خلال سه مرحلۀ ارزیابی نمایش میدهد.
شکل 1. تغییرات میانگین مؤلفۀ وجود معنا در گروههای مداخله و گواه |
نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر برای مؤلفۀ جستجوی معنا در جدول (5) گزارش شدهاند. همانطور که جدول نشان میدهد هیچیک از اثرات گروه، زمان و اثر تعاملی گروه*زمان، معنادار نیستند (P > 0.05). این بدان معناست که مداخلۀ پژوهشی موجب تغییر معناداری در مؤلفۀ جستجوی معنا نشده است.
جدول5. نتایج آزمون اثرات درونگروهی برای مؤلفۀ جستجوی معنا (براساس تصحیح گرینهاوس - گِیسر)
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
مجذور ایتای جزئی |
گروه |
۵۰/۴۰ |
۰۰/۱ |
۵۰/۴۰ |
۰۴/۲ |
۱۸/۰ |
16/0 |
خطا (گروه) |
۸۳/۲۱۸ |
۰۰/۱۱ |
۸۹/۱۹ |
|
|
|
زمان |
۵۳/۲۵ |
۸۷/۱ |
۶۷/۱۳ |
۷۶/۱ |
۲۰/۰ |
14/0 |
خطا (زمان) |
۸۱/۱۵۹ |
۵۴/۲۰ |
۷۸/۷ |
|
|
|
گروه*زمان |
۰۸/۴۴ |
۸۱/۱ |
۴۱/۲۴ |
۹۸/۲ |
۰۸/۰ |
21/0 |
خطا (گروه*زمان) |
۵۸/۱۶۲ |
۸۷/۱۹ |
۱۸/۸ |
|
|
|
(p < 0.05) |
در جدول (6)، نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر برای نمرات کل معنا در زندگی خلاصه شدهاند. همانطور که دادهها نشان میدهند اثر اصلی گروه و اثر تعامل گروه*زمان، معنادار
(P < 0.05) و اثر اصلی زمان، غیرمعنادار است (P > 0.05). اثر اصلی گروه، 41 درصد و اثر تعاملی گروه*زمان، 28 درصد از واریانس کل را توضیح میدهد.
جدول 6. نتایج آزمون اثرات درونگروهی برای نمرۀ کل معنا در زندگی (براساس تصحیح گرینهاوس - گِیسر)
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
مجذور ایتا |
گروه |
۵۷/۳۷۳ |
۰۰/۱ |
۵۷/۳۷۳ |
۵۴/۷ |
۰۲/۰ |
41/0 |
خطا (گروه) |
۱۱/۵۴۵ |
۰۰/۱۱ |
۵۶/۴۹ |
|
|
|
زمان |
۶۹/۵۶ |
۶۱/۱ |
۳۰/۳۵ |
۳۶/۱ |
۲۸/۰ |
11/0 |
خطا (زمان) |
۶۴/۴۵۸ |
۶۷/۱۷ |
۹۶/۲۵ |
|
|
|
گروه*زمان |
۵۳/۱۵۸ |
۴۸/۱ |
۹۱/۱۰۶ |
۲۷/۴ |
۰۴/۰ |
28/0 |
خطا (گروه*زمان) |
۸۱/۴۰۸ |
۳۱/۱۶ |
۰۶/۲۵ |
|
|
|
(p < 0.05) |
پیگیری بیشتر اثر اصلی گروه با استفاده از آزمون مقایسههای دوتایی LSD نشان میدهد میانگین نمرات گروه مداخله بهطور معناداری از گروه گواه بیشتر است (Mean Difference= 4.56, P= 0.02)؛ با این حال، برای اثر تعاملی گروه*زمان، ضروری است مقایسههای دوتایی روی اثرات ساده اجرا شود. جدول (7) نتایج مقایسههای دوتایی اثرات ساده را برای نمرات کل متغیر معنا در زندگی نشان میدهد.
یافتههای جدول (۷) نشان میدهند میانگین نمرات کل معنا در زندگی در گروه مداخله، از پیشآزمون تا پسآزمون و سپس تا پیگیری افزایش یافته است؛ اما هیچیک از این تغییرات معنادار نیستند. دربارۀ گروه گواه، میانگین معنا در زندگی از پیشآزمون تا پسآزمون، افزایش غیرمعنادار و سپس از پسآزمون تا پیگیری، کاهش معنادار داشته است. مقایسههای دوتایی اثرات ساده دربارۀ سطوح سهگانۀ عامل زمان، نشان میدهند در هر سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، میانگین گروه مداخله، بیشتر از گروه گواه است؛ اما این تفاوت فقط در مرحلۀ پیگیری، معنادار است.
جدول 7. نتایج مقایسههای دوتایی برای اثرات سادۀ نمرۀ کل معنا در زندگی
|
|
(I) |
(J) |
تفاوت میانگینها (I-J) |
خطای استاندارد |
سطح معناداری |
|
عامل گروه |
گروه مداخله |
پیشآزمون |
پسآزمون |
۲۵/۰- |
۶۷/۱ |
۸۸/۰ |
|
پیگیری |
۴۲/۱- |
۰۹/۱ |
۲۲/۰ |
|
|||
پسآزمون |
پیشآزمون |
۲۵/۰ |
۶۷/۱ |
۸۸/۰ |
|
||
پیگیری |
۱۷/۱- |
۸۸/۱ |
۵۵/۰ |
|
|||
پیگیری |
پیشآزمون |
۴۲/۱ |
۰۹/۱ |
۲۲/۰ |
|
||
پسآزمون |
۱۷/۱ |
۸۸/۱ |
۵۵/۰ |
|
|||
گروه گواه |
پیشآزمون |
پسآزمون |
۵۰/۰- |
۸۶/۰ |
۵۷/۰ |
|
|
پیگیری |
۷۵/۴ |
۵۵/۲ |
۰۹/۰ |
|
|||
پسآزمون |
پیشآزمون |
۵۰/۰ |
۸۶/۰ |
۵۷/۰ |
|
||
پیگیری |
۲۵/۵ |
۲۳/۲ |
۰۴/۰ |
|
|||
پیگیری |
پیشآزمون |
۷۵/۴- |
۵۵/۲ |
۰۹/۰ |
|
||
پسآزمون |
۲۵/۵- |
۲۳/۲ |
۰۴/۰ |
|
|||
عامل زمان |
پیش آزمون |
گروه مداخله |
گروه گواه |
۶۰/۲ |
۶۰/۱ |
۱۴/۰ |
|
گروه گواه |
گروه مداخله |
۵۸/۲- |
۶۰/۱ |
14/0 |
|||
پسآزمون |
گروه مداخله |
گروه گواه |
۳۳/۲ |
۳۳/۱ |
۱۱/۰ |
||
گروه گواه |
گروه مداخله |
۳۳/۲- |
۳۳/۱ |
۱۱/۰ |
|||
پیگیری |
گروه مداخله |
گروه گواه |
۷۵/۸ |
۱۸/۳ |
۰۲/۰ |
||
گروه گواه |
گروه مداخله |
۷۵/۸- |
۱۸/۳ |
۰۲/۰ |
|||
(p < 0.05) |
شکل (2) تغییرات مذکور را به نمایش در میآورد.
شکل 2. تغییرات میانگین نمرۀ کل معنا در زندگی در گروههای مداخله و گواه
بهطور خلاصه نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان میدهد گروه مداخله برخلاف گروه گواه، در فاصلۀ پیشآزمون تا پسآزمون، افزایش معناداری در مؤلفۀ وجود معنا داشته است. سپس نمرات این گروه در مرحلۀ پیگیری 9 ماهه در مقایسه با مرحله پسآزمون بهطور غیرمعناداری کاهش پیدا کرد و بهطور غیرمعناداری بیشتر از نمرات مرحلۀ پیشآزمون بود. تغییرات نمرات گروه گواه در هیچیک از مراحل سهگانۀ ارزیابی، معنادار نبود؛ اما در هر دو بازۀ پسآزمون و پیگیری، نمرات گروه مداخله بهطور معناداری از نمرات گروه گواه بیشتر بود. به بیان دیگر، اگرچه تفاوت نمرات پیشآزمون و پیگیری در گروه مداخله معنادار نیست، این گروه پس از نه ماه، همچنان در سطح بالاتری از وجود معنا در مقایسه با گروه گواه قرار دارد.
بحث
یافتههای آماری نشان دادند مداخلۀ روایتدرمانی موجب افزایش معنادار نمرات مؤلفۀ وجود معنا در گروه مداخله از پیشآزمون تا پسآزمون شده است. تغییرات از مرحلۀ پسآزمون تا پیگیری معنادار نبودهاند. این در حالی است که گروه گواه در هیچیک از مراحل یادشده تغییر معناداری نشان نمیدهد. آزافزایش سطوح وجود معنا درنتیجۀ مداخلۀ روایتدرمانی با فراتحلیل کرویزینگا و همکاران (۲۰۱۶) همسو است که درمجموع، کاربست مداخلات دارای عناصر روایتی را در پرداختن به مسائل وجودی و معنایی بیماران مبتلا به سرطان اثربخش یافتهاند. در همین راستا، کالدول (۲۰۰۵) پیشنهاد کرده است شیوههای برگرفته از روایتدرمانی در پرداختن به مسائل مرتب با معنا در افراد مسن و خانوادههای آنها مفیدند. برخی از شیوههای پیشنهادی کالدول (نظیر نقشۀ زندگی[54] و کپسول زمان[55]) در مداخلۀ بهکاررفته در پژوهش حاضر گنجانده شدهاند؛ ازاینرو نتایج این پژوهش را میتوان به نفع پیشنهاد کالدول تفسیر کرد. همچنین، پژوهش حاضر با یافتههای سینگر و همکاران (۲۰۱۳) همسو است که ترکیبی از روشهای روایتی و ذهنآگاهی را برای افزایش سطوح معنا و کاهش سوء رفتار به کار بردهاند. بهعلاوه کاردوسو و همکاران (۲۰۱۴) در مطالعۀ موردی خود، مداخلۀ طرح زندگی را که اساساً یک مداخلۀ معناسازی است، بهطور موفقیتآمیزی با یک مرد ۲۸ ساله به کار بردهاند و موفقیت مداخله را به نوآوریهای روایی[56] انجامشده در خلال آن مرتبط میدانند. بهعنوان یک تبیین احتمالی، اثربخشی روایتدرمانی در افزایش وجود معنا با تأثیر آن بر انسجام روایتهای زندگی - مطرحشدۀ هاموند و همکاران (۲۰۱۴) - و نیز استفادۀ درمانی آن از عنصر نوستالژی - پیشنهادشدۀ راتلج، رویلنس و آبیتا (۲۰۱۶) - مرتبط است.
از سوی دیگر، فرضیۀ پژوهشی دربارۀ افزایش سطوح مؤلفۀ جستجوی معنا تایید نشد. بنابر نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر، تغییرات نمرات هیچ یک از دو گروه در فاصلۀ پیشآزمون تا پسآزمون و سپس تا پیگیری معنادار نبود. همچنین در هیچ یک از مقاطع سهگانۀ ارزیابی، میانگینهای دو گروه تفاوت معناداری با هم نداشتند.
به نظر میرسد تعامل الاکلنگی میان مؤلفههای وجود و جستجوی معنا توضیحی احتمالی برای بیتأثیری نمرات جستجوی معنا از مداخلۀ روایتدرمانی فراهم میکند. بر اساس این، حدس زده میشود اعضای گروه مداخله، به دنبال ادراک معنای بیشتر در زندگی خود، لزومی برای جستجوی معنا احساس نکردهاند. نگاهی به میانگینهای دو مؤلفۀ وجود و جستجوی معنای ارائهشده در جدول (2) این حدس را تقویت میکند. اگرچه تغییرات همواره معنادار نیستند، الگوی الاکلنگی تقریباً همواره مشاهده میشود؛ به طوری که کاهش در سطوح یک مؤلفه همراه با افزایش در سطوح مؤلفۀ دیگر است. این تبیین با یافتههای استگر و همکاران (۲۰۰۹) و نومان و همکاران (2018) همسو است. این پژوهشگران مشاهده کردند مؤلفههای معنا در زندگی در خلاف جهت همدیگر تغییر میکنند. همچنین باید در نظر داشت یافتههای پژوهشی دربارۀ مؤلفۀ جستجوی معنا تا حدودی متناقضاند. بعضی پژوهشها پیشنهاد میکنند خروجیهای مثبت همبسته با معنا در زندگی، درواقع به مؤلفۀ وجود معنا مربوطاند و سطوح بالای جستجوی معنا با خروجیهای منفی چون آشفتگی روانشناختی، کمالگرایی ناسازگارانه و هیجانپذیری و تحمل کمتر در برابر عدمقطعیت مرتبط است (لی و همکاران، 2019؛ پارک و جئونگ، ۲۰۱۶؛ گاریسون و لی، ۲۰۱۷). از این منظر، کاهش یا افزایشنیافتن سطوح جستجوی معنا ممکن است یک نتیجۀ مطلوب برای مداخلات متمرکز بر معنا بهشمار آید.
مشابه با مؤلفۀ جستجوی معنا، تغییرات نمرۀ کل معنا در زندگی در گروه مداخله، در طول زمان معنادار نبود؛ با این حال، گروه گواه منحصراً در مرحلۀ پیگیری، کاهش معناداری در میانگین معنا در زندگی نشان داد که موجب تفاوت معنادار دو گروه در این مقطع زمانی شد. با توجه به اینکه نمرۀ کل معنا در زندگی از حاصل جمع نمرات مؤلفههای وجود و جستجوی معنا ساخته میشود، کاهش میانگین آن در گروه گواه را میتوان برآیند کاهشهای غیرمعنادار در نمرات مؤلفههای مذکور دانست. پژوهش حاضر قادر نیست منشأ دقیق این تغییر را در گروه گواه ردیابی کند؛ اما یکی از احتمالات مطرحشده در این باره، اثر متغیرهای زمانی و اجتماعی در بازۀ اجرای پژوهش است. گروهها براساس دو متغیر مهم سن و مقطع تحصیلی همتا شده بودند، با چالشهای رشدی مشابهی مواجه بودند و احتمالاً از متغیرهای زمانی و اجتماعی مشابهی تأثیر گرفتهاند؛ پس میتوان با احتیاط نتیجه گرفت روایتدرمانی، اثر متغیرهای کاهندۀ معنا را در گروه مداخله خنثی کرده است؛ ازاینرو اعضای این گروه برخلاف اعضای گروه کنترل، کاهش معناداری در سطح کلی معنا در زندگی نشان ندادهاند. به بیان دیگر، روایتدرمانی علاوه بر آنکه موجب افزایش دستکم یکی از دو مؤلفۀ متغیر معنا در زندگی (یعنی وجود معنا) در کوتاهمدت و میانمدت میشود، از کاهش سطح کلی معنا در زندگی در میانمدت نیز جلوگیری میکند؛ البته نتیجهگیری قطعی در این خصوص به اجرای طرحهای آزمایشی، با انتساب تصادفی منوط است.
شایان ذکر است مهمترین محدودیت پژوهش حاضر، غیرتصادفی بودن نمونهگیری و عدم کنترل طبقۀ اجتماعیاقتصادی بود. همچنین، محدودکردن نمونه به یک گروه سنی یا مقطع تحصیلی، ممکن بود به بهبود نتایج منجر شود. نیز به دلیل دسترسینداشتن به اعضای خانواده و شبکۀ حمایتی شرکتکنندگان، امکان اجرای کامل برخی از فنون روایتدرمانی (مانند تکنیک شاهدان بیرون) وجود نداشت و ناچار شکل خلاصهای از آن اجرا شد. در پایان، به آن دسته از پژوهشگرانی که به کاربست روایتدرمانی بهعنوان مداخلۀ مثبتگرا علاقهمندند، پیشنهاد میشود ضمن تلاش برای رفع محدودیتهای یادشده، با استفاده از کاربست مطالعات موردی و طرحهای خط پایهای، امکان مشاهدۀ تعامل دو مؤلفۀ وجود و جستجوی معنا را در طول جلسات فراهم آورند تا تصویر دقیقتری از تأثیر روایتدرمانی بر پویایی میان این دو مؤلفه به دست آید. همچنین، غنیسازی مداخله با استفاده از فنون مستخرج از سایر مداخلات معنامحور ممکن است بر اثربخشی آماری و بالینی آن بیفزاید.
[1] Martin Seligman
[2] Victor Frankl
[3] purpose
[4] value
[5] efficacy
[6] self-worth
[7] relationality meaning model
[8] meaning in life
[9] meaning of life
[10] meaning to life
[11] presence of meaning
[12] search for meaning
[13] suicide
[14] loneliness
[15] smoking
[16] depression and anxiety symptoms
[17] stress
[18] psychological trauma
[19] addictive behaviors
[20] psychological well-being
[21] happiness
[22] optimism
[23] resilience
[24] flourishing
[25] college adjustment
[26] career decision self-efficacy
[27] calling and career preparation behaviors
[28] Post-traumatic growth
[29] psychological distress
[30] adaptive perfectionism
[31] positive affect
[32] emotionality
[33] tolerance of uncertainty
[34] unadaptive perfectionism
[35] narrative therapy
[36] re-authoring
[37] re-storying
[38] narrative coherence
[39] unique outcomes
[40] nostalgia
[41] re-membering conversations
[42] chronic
[43] terminal
[44] Nonequivalent control group
[45] meaning in life questionnaire (MLQ)
[46] problem-saturated story
[47] externalizing the problem
[48] tracing the history of the problem
[49] exploring the effects of the problem
[50] deconstruction
[51] thickening the unique outcomes
[52] outsider witnesses
[53] therapeutic documents
[54] life map
[55] time capsule
[56] narrative innovation