Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, of Department of Education Management, Neka Branch, Islamic Azad University, Neka, Iran
2 Assistant Professor, of Department of General Psychology, neka Branch, Islamic Azad University, neka, Iran
3 MA in General Psychology, neka Branch, Islamic Azad University, neka, Iran.
Abstract
Keywords
بازنشستگی در تمام کشورها، امری ضروری و حیاتی برای بشر و پر از اضطراب، نگرانی و فشار تلقی میشود. دوران بازنشستگی معمولاً با شروع سالمندی همراه است. سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر است و توجه به مسائل و نیازهای این دوره یک ضرورت اجتماعی محسوب میشود. با در نظر داشتن نیازهای خاص این دوران، توجه به رفتارهای ارتقادهندۀ سلامت روانی در سالمندان نیز امر بسیار مهمی است که عمدتاً دربارۀ آن غفلت میشود. این در حالی است که سالم پیر شدن حق همۀ افراد بشر است و این امر بر اهمیت پدیدۀ سالمندی و پیشگیری از مشکلات آن میافزاید. افزایش سن، از دست دادن عزیزان بهویژه همسر، دوری از فرزندان، ابتلا به بیماریهای جسمی مزمن، مصرف داروهای مختلف، افت قوای شناختی، عوامل طبیعی، از عواملیاند که فرد سالمند را مستعد ابتلا به اضطراب میکند (سالاریپور، مکتبی و عالیپور بیرگانی، 1397). اضطراب بهمنزلۀ بخشی از زندگی هر انسان در همۀ افراد تا حدی اعتدالآمیز وجود دارد؛ اما زمانی مشکل تلقی میشود که به درد و رنج هیجانی منجر شود و در توانایی فرد برای عملکرد خوب اجتماعی اختلال ایجاد کند. افراد مضطرب تناوبی از مشکل در تنظیم هیجانات را ابراز میکنند. اختلال در تنظیم هیجانها از مسائل و مشکلاتیاند که دامنۀ دشواریهای فرد مضطرب را گسترش میدهد و تصمیمگیری برای حل مشکلات را سخت میکند (انوری و سرداری، 1398). روانشناسی مثبتنگر امروزه به ارائۀ دیدگاههای تازهای در روانشناسی روی آورده است که در کنار رویکرد بیماریمحور که به درمان آسیبها و اختلالات مختلف روانی میپردازد، باید بیشتر به موضوع ایجاد و افزایش شادکامی و خوشنودی از زندگی، افزایش توانمندیها، استعدادها و ایجاد یک زندگی بهتر برای افراد توجه شود. زمینههای روانشناسی مثبتنگر بر سه موضوع متمرکز است: 1- سطح ذهنی: مربوط به تجارب ذهنی مثبت ازقبیل بهزیستی و رضایت (گذشته(، غرقگی، لذتهای جسمانی و شادی (حال) و خوشبینی، امید )آینده) است. 2- سطح فردی: مربوط به صفات مثبت شخصی ازقبیل ظرفیت عشق و کار، شجاعت، مهارتهای بینفردی، درک زیبایی و پشتکار است. 3- سطح گروهی: مربوط به فضیلتهای مدنی و سازمانهایی است که افراد را به سوی شهروندی بهتر سوق میدهد؛ مانند مسئولیت، نوعدوستی، اعتدال، صبر و اخلاق گروهی. هدف روانشناسی مثبتنگر، قراردادن جنبههای مثبت زندگی افراد در پیشزمینۀ ذهن او با هدف آموزش رفتارهایی است که بازخورد مثبت دیگران را به دنبال دارند. هدف دیگر آن، تقویت جنبههای مثبت موجود به جای آموزش به افراد برای تفسیر مجدد جنبههای منفی در زندگی است (خانجانی، 1396). روانشناسی مثبتنگر رویکردی است که بر افزایش تواناییها و فضیلتهای انسانی تأکید دارد و این امکان را برای افراد و جوامع فراهم میآورد که به موفقیت دست یابند. هیجانهای مثبت در زندگی، نقش مهمی در بهزیستی روانشناختی و جسمانی انسانها دارند. رواندرمانی مثبتنگر در عمل، براساس روشهای علمی سنتی برای فهم و آسیبشناسی روانی رفتار طراحی شده است. این رویکرد بر فرایندهای مثبت و تواناییهای افراد تأکید دارد و به درمانگران توصیه میکند به فرایندهای مثبت مراجعان خود که بهندرت در زندگیشان جریان دارد، توجه کنند (خدادادی سنگده، تولائیان و بلقانآبادی، 1393). در برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر، یکی از مهمترین اهداف، کمک به ارتقا و افزایش میزان رضایت از زندگی، شادکامی و بهزیستی افراد است. براساس این رویکرد، افزایش توانمندیها، هیجانهای مثبت، تعهد و معنا هم زندگی را شادتر و غنیتر میسازد و هم باعث کاستهشدن مشکلات هیجانی میشود. درواقع رسیدن به بهزیستی، رضایت از زندگی و شادکامی از اهداف غایی روانشناسی مثبتنگر است )سلیگمن، رشید و پارکز، 2006). هدف روانشناسی مثبت، افزایش احساسات مثبت ازطریق شادی، تعامل در زندگی و بهزیستی روانشناختی است که با توجه به نقاط قوت و پرورش استعدادها توانسته است در افزایش خوشبینی و افزایش احساس و هیجانات مثبت و تفکر مثبت، مؤثر باشد و در عمل به دنبال آن است که به افراد کمک کند توانمندیها و شایستگیهای خویش را پرورش دهند تا درنتیجه، خوشبینی آنان افزایش یابد (فرنام و مددیزاده، 1396). در این راستا نظریۀ گسترش و ساخت هیجانهای مثبت بیان میکند هیجانات مثبت (شادی، قدردانی، آرامش، علاقه، امید، افتخار، تفریح و سرگرمی، الهام، حیرت و عشق) آگاهی و اشتیاق فرد را از اعمال و افکار جدید، متنوع و اکتشافی افزایش میدهد (فردریکسون، 2004). درنهایت اینکه خوشبینی ازجمله باورهای مثبت در فرد است که پیامدهای مطلوبی را برای فرد در پی دارد و بهعنوان متغیری از باورهای مثبت، تأثیری چشمگیری در رفتار و کردار فرد دارد (حمیدی، 1394). یکی دیگر از متغیرهای مطالعهشده در این پژوهش، ناگویی هیجانی است که در مواقع بیان احساسات و هیجانها در افراد پدیدار میشود و منجر به اختلال دربیان مفاهیم کلامی و غیرکلامی احساسات افراد میشود. ناگویی هیجانی در طیف وسیعی از افراد دارای مشکلات روانشناختی ازجمله اختلالات اضطرابی، اختلالات شبهجسمانی و افسردگی بروز میکند. اگرچه ناگویی هیجانی، نوعی اختلال روانی در نظر گرفته میشود که در اثر عواملی مانند ضربه روانی یا اختلال در نیمکره راست مغز ایجاد میشود، متغیر تفاوتهای فردی، نیز زمینۀ پدیدارشدن ناگویی هیجانی را سبب میشود (ناعمی، 1397). ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و هیجانها، ناگویی هیجانی نامیده میشود. ناگویی هیجانی معادل دشواری در خودتنظیمگری هیجانی است (بشارت، 1391).ناگویی هیجانی سازهای است که از سه مولفة دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهتگیری فکری بیرونی (سبک تفکر عینی) تشکیل شده است. ناگویی هیجانی با ویژگیهایی ازقبیل ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجانهای شخصی، فقر شدید تفکر که آشکارسازی برخوردها، احساسات، تمایلات و سائقها را محدود میکند، ناتوانی در بهکارگیری احساسات بهعنوان علائم مشکلات هیجانی، تفکر انتزاعی دربارۀ واقعیتهای کماهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالتهای هیجانی و بدنی، فقدان جلوههای عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی مشخص میشود (کوماکی، 2013).
این افراد به دلیل ناآگاهی از احساسات و هیجانات خویش و ناتوانی در پردازش شناختی آن، معمولاً به شناسایی، درک یا توصیف هیجانهای خویش قادر نیستند و توانایی سازگاری محدودی با شرایط تنشزای محیط پیرامون خود دارند. زمانی که این دسته از افراد نتواند احساسات منفی خود را بهصورت کلامی بیان کنند، اختلالات روانی ازجمله افسردگی اساسی، اختلال هراس، اختلال خوردن و سوءمصرف مواد در آنها دیده میشود (ناعمی، 1397). باید دانست ناگویی هیجانی به معنی فقدان احساس و هیجان نیست؛ بلکه به این معنا است که این افراد باوجود داشتن احساسات و هیجانها به توصیف یا درک آنها قادر نیستند (تیلور، بگبای و پارکر، 1997). با توجه به نقایص شناختی و عاطفی، تصور میشود ناگویی هیجانی با شاخصهای سلامت بهطور کلی و با مشکلات جسمانی و پزشکی به طور خاص رابطه دارد. این نکته نیز آشکار شده است که ناگویی هیجانی با ناتوانی در خودتنظیمی رابطه دارد )چن، جینگ و جانگ، 2011 ). ناگویی هیجانی با طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، افسردگی و اختلالات شبهجسمی همراه است (سانگ هوا و همکاران، 2012). وقتی اطلاعات هیجانی نتوانند در فرایند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی شوند، فرد ازنظر عاطفی و شناختی دچار آشفتگی و درماندگی میشود. این ناتوانی، سازمان عواطف و شناختهای فرد را مختل میسازد (بشارت،1391).
سالمندی جمعیت در حالی که از بزرگترین موفقیتهای بشری است، یکی از اساسیترین مشکلات جهان امروز نیز بهشمار میرود. این پدیده با ورود به قرن 21، نیازهای اجتماعی، اقتصادی، پزشکی و بهداشتی همۀ کشورها را افزایش داده است؛ زیرا افراد سالمند در معرض خطر بسیاری از بیماریها و ناتوانیها هستند. اختلالات روانی با نشانههای جدی نظیر افسردگی، اضطراب، کاهش حافظه، تغییر الگوی خواب، احساس تنهایی و انزوای اجتماعی، تعدادی از افراد سالمند را مبتلا میسازد. اضطراب، یکی از عوامل ناتوانی در دوران سالمندی است و عواملی نظیر از دست دادن همسر، زندگی تنها و طولانیمدت در منزل یا در مؤسسات ویژۀ بازنشستگی در بروز اضطراب در سالمندان مـؤثرند (مرتضوی، افتخار اردبیلی، محمد و درعلی بنی، 1390). با توجه به اینکه داشتن اضطراب، مشکل اساسی در سیستم روانی فرد ایجاد میکند و دوران بازنشستگی، مشکلات این دسته از افراد را بیشتر میکند، این پژوهش بهمنظور افزایش سلامت روانی معلمان بازنشسته ازطریق افزایش خوشبینی و کاهش ناگویی هیجانی با استفاده از آموزش مثبتنگری به دنبال پاسخگویی به این سؤال بوده است که آیا آموزش مثبتنگری در افزایش خوشبینی و کاهش ناگویی هیجانی معلمان زن بازنشسته مؤثر است.
ناعمی (1397) در اثربخشی رواندرمانی مثبت، با پژوهشی با عنوان «تأثیر آموزش مثبتاندیشی بر ناگویی هیجانی و خودبخشایشگری مادران کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری» نشان داد آموزش مثبتاندیشی موجب کاهش ناگویی هیجانی و مؤلفههای آن (دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تمرکز بر تجارب بیرونی) و نیز افزایش خودبخشایشگری و مؤلفههای آن (احساسات و کنشهای خودبخشایشگری و باورهای خودبخشایشگری) میشود. انوری و سرداری (1398) با پژوهشی با عنوان «اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان دانشآموزان با علائم اضطرابی» نشان دادند رواندرمانی مثبتگرا به افزایش راهبردهای مثبت و کاهش راهبردهای منفی تنظیم هیجان در مرحلۀ پسآزمون منجر میشود و این تأثیر در مرحلۀ پیگیری نیز تداوم دارد. عاشوری و قاسمزاده (1397) با پژوهشی با عنوان «اثربخشی آموزش ایمنسازی روانی بر ناگویی هیجانی، خودتعیینگری و جهتگیری زندگی نوجوانان با آسیب شنوایی» نشان دادند آموزش ایمنسازی روانی اثر معناداری بر ناگویی هیجانی، خودتعیینگری و جهتگیری زندگی نوجوانان با آسیب شنوایی دارد. خانجانی (1396) در پژوهشی با عنوان «اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر رضایت از زندگی، خوشبینی و عواطف مثبت در دانشجویان» نشان داد برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر در افزایش رضایت از زندگی، خوشبینی و عواطف مثبت در دانشجویان مؤثر بوده است و نتایج بعد از دو ماه در مرحلۀ پیگیری نیز پایدار مانده بودند. حمزهزاده قلعهجوقی، گلزاری، فروغان و مشکی (1394) با مطالعهای با عنوان «اثربخشی درمان خاطرهپردازی مثبتنگر بر خوشبینی زنان سالمند» نشان دادند درمان خاطرهپردازی مثبتنگر، خوشبینی زنان سالمند را افزایش داده و این افزایش در مرحلۀ پیگیری پایدار مانده است و نمرههای خوشبینی در مرحلۀ پسآزمون در مقایسه با مرحلۀ پیگیری تفاوت معنیدار نکردهاند. کاهلر و همکاران (2014)در پژوهشی با عنوان «بررسی اثربخشی مداخلات مثبتنگر در ارتقای بهزیستی روانشناختی و خوشبینی» نشان دادند برنامۀ رواندرمانی مثبتنگربه ارتقا و افزایش میزان خوشبینی و بهزیستی افراد کمک میکند. رشید و سلیگمن (2014) در پژوهشی با عنوان «اثربخشی مداخلات مثبتنگر در ارتقای توانمندیهای انسان و کیفیت زندگی» نشان دادند مداخلات مثبتنگر، هم در ارتقای توانمندیهای انسان، افزایش هیجانها و تجربههای مثبت، شادکامی، ارتقای کیفیت و رضایت از زندگی و افزایش معنا و هم در زمینۀ کاهش علائم اختلالات و پیشگیری از آن مؤثرند.لو، وانگ و لیو (2013) در پژوهشی با عنوان «بررسی اثربخشی برنامۀ مثبتنگر بر میزان هیجانات مثبت» نشان دادند برنامۀ مثبتنگر باعث تقویت و افزایش عواطف و هیجانهای مثبت میشود.
با توجه به مطالب مطرحشده، پژوهشی مشاهده نشد که اثربخشی رواندرمانى مثبتنگر را بر خوشبینى و ناگویى هیجانى معلمان زن بازنشستۀ مضطرب بررسی کند. همچنین، این پژوهش در راستای پژوهشهای قبلی قرار دارد و به تکمیلکردن پیشینههای قبلی در ارتباط با موضوع پژوهش کمک میکند؛ بنابراین، با انجام این پژوهش، وضعیت خوشبینى و ناگویى هیجانى معلمان شناخته میشود و برنامههای لازم برای افزایش خوشبینى و کاهش ناگویى هیجانى آنان در نظر گرفته میشوند؛ بنابراین، هدف اصلی این پژوهش، تعیین اثربخشی رواندرمانى مثبتنگر بر خوشبینى و ناگویى هیجانى معلمان زن بازنشستۀ مضطرب و ارائۀ پیشنهادهای کاربردی به مسئولان آموزش و پرورش براساس نتایج پژوهش بوده است؛ بنابراین، فرضیههای پژوهش به شرح زیر مطرح میشوند. فرضیههای پژوهش:
1. رواندرمانی مثبتنگر بر خوشبینی و ناگویی هیجانی معلمان زن بازنشسته مضطرب مؤثر است.
2.رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش شناسایی احساسات معلمان زن بازنشسته مضطرب مؤثر است.
3.رواندرمانی مثبتنگر بر کاهش در دشواری توصیف احساسات معلمان زن بازنشسته مضطرب مؤثر است.
4. رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش تفکر عینی معلمان زن بازنشسته مضطرب مؤثر است.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و ازنظر موقعیت، میدانى و ازنظر روش، نیمهآزمایشى با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بوده است. جامعۀ آمارى شامل کلیۀ معلمان زن بازنشستۀ مضطرب مراجعهکننده به کانون بازنشستگان در سال ١٣٩٧در شهر بهشهر به تعداد 685 نفر بوده است. از بین آنها تعداد 60 نفر از معلمان علاقهمند به همکاری با روش نمونهگیری هدفمند براساس ملاکهای ورودی پژوهش انتخاب شدند و در پژوهش شرکت کردند. سپس نمونهای به تعداد 30 نفر که بالاترین نمره را در پرسشنامۀ اضطراب بک کسب کرده بودند، انتخاب شدند و سپس با استفاده از گمارش تصادفی ساده و به روش قرعهکشی تعداد 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند.
ابزار سنجش: پرسشنامۀ خوشبینی[1]: برای ارزیابی متغیر خوشبینی از پرسشنامۀ شییر و کارور (1985) استفاده شده است. این پرسشنامه در 10 گویه، تنظیم و براساس مقیاس پنجگزینهای لیکرت بهترتیب با گزینههای کاملاً مخالفم، مخالفم، نظری ندارم، موافقم و کاملاً موافقم طراحی و تنظیم و بهترتیب از صفر تا 4 نمرهگذاری شد. گویههای 8، 6، 5 و 2 انحرافی هستند و نمرهای به آنها تعلق نمیگیرد. در گویههای 10، 4 و 1 نمرهگذاری مستقیم است و در گویههای 9، 7 و 3 نمرهگذاری معکوس است. همانطور که مشاهده میشود دامنۀ نمرات این آزمون بین صفر تا 24 متغیر است. شییر و کارور (1985) ضریب پایایی برای این مقیاس را برابر 79/0 گزارش کردند. سربی، بقائیپور، نصیریزاده و کهدوئی (1396) پایایی این مقیاس را با روش آلفای کرونباخ 82/0 گزارش کردند. همچنین، میزان ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه در پژوهش حاضر برابر 80/0 به دست آمده که نشاندهندۀ پایایی بالای آزمون است.
پرسشنامۀ ناگویی هیجانی[2]:برای سنجش متغیر ناگویی هیجانی از مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی، پارکر و تیلور، 1994) استفاده شده و دارای سه زیرمقیاس دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی است. این مقیاس حاوی 20 سؤال است و براساس مقیاس پنجگزینهای لیکرت بهترتیب با گزینههای کاملاً مخالفم، مخالفم، نظری ندارم، موافقم و کاملاً موافقم تدوین شده است که بهترتیب از 1 تا 5 نمرهگذاری میشود. در گویههای 4، 5، 10، 18 و 19 نمرهگذاری معکوس است. بگبی، پارکر و تیلور[3] (1994) پایایی این مقیاس را با استفاده از آلفای کرونباخ برابر 81/0 و پایایی بازآزمایی آن را برابر 77/0 گزارش کردند. همچنین، سدیدی و یمینی (1397) نیز پایایی این مقیاس را با استفاده از آلفای کرونباخ 80/0 گزارش کردند. در این پژوهش نیز مقدار پایایی این مقیاس با استفاده از آلفای کرونباخ برابر 79/0 به دست آمد که نشاندهندۀ پایایی بالای آزمون است.
پرسشنامۀ اضطراب[4]:برای سنجش متغیر اضطراب از پرسشنامۀ اضطراب (بک، اپشتاین، براون و استبر، 1998) استفاده شده است. این پرسشنامه، یک مقیاس 21 مادهای است که آزمودنی در هر ماده یکی از چهار گزینه را انتخاب میکند که نشاندهندۀ شدت اضطراب است. چهار گزینۀ هر سؤال در یک طیف چهاربخشی از صفر تا 3 نمرهگذاری میشود. هریک از مادههای آزمون، یکی از علائم شایع اضطراب (علائم شناختی، جسمی و هیجانی)را توصیف میکند؛ بنابراین، نمره کل این پرسشنامه در دامنهای از صفر تا63 قرار میگیردو تعیین درجۀ اضطراب (صفر تا 7 هیچ یا کمترین حد)، (8-15خفیف)، (16-25 متوسط) و (26-63شدید)است. همسانی درونی این مقیاس با استفاده از آلفای کرونباخ، برابر 92/0 و پایایی بازآزمایی آن، 75/0 گزارش شده است. انوری و سرداری (1398) همسانی درونی این مقیاس را با روش آلفای کرونباخ 91/0 گزارش کردند. میزان ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه در این مطالعه، برابر 75/0 محاسبه شد که نشاندهندۀ پایایی بالای آزمون است.
مداخلۀ رواندرمانی مثبتنگر: برای اجرای جلسههای رواندرمانی مثبتنگر از برنامۀ مداخلهای سلیگمن و همکاران (2006) استفاده شده است. این برنامه در 8 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی برگزار شده بود. شرح مختصر جلسههای درمانی در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1. خلاصه بستۀ آموزشی مداخلۀ مثبتنگر سلیگمن و همکاران (2006)
جلسه |
عنوان جلسه |
محتوای جلسه |
اول |
استفاده از تواناییهایتان |
به فهرست آمده در کاربرگ که شامل ۲4 توانایی است، نگاهی بیندازید و ببینید کدام 5 توانایی را بیشتر از بقیه دارا هستید. |
دوم |
سه چیز خوب |
هر شب قبل از خواب، سه چیز را که در آن روز بهخوبی پیش رفتند، یادداشت کنید. این سه چیز میتوانند کماهمیت، معمولی یا بسیار پر اهمیت باشند. در برابر هر چیز خوب و مثبت در فهرست خود به این سؤال پاسخ دهید که «چرا این اتفاق خوب افتاد؟». |
سوم |
ملاقات قدردانی |
به افرادی فکر کنید که برای شما اهمیت ویژهای داشتهاند؛ اما شما هیچگاه از آنها به شکل مناسبی قدردانی نکردهاید. این افراد شامل خانواده، دوستان، معلمان، مربیان، همتیمیهای کارفرماها و غیرهاند. |
چهارم |
لذت بردن |
یک روز را در نظر بگیرید. کارهایی که در صبح انجام میدهید، فعالیتهای روزانهتان و آیینهای مذهبی که در شب انجام میدهید، مرور کنید و ببینید چه مدت زمانی را برای توجه و لذتبردن از آن روز صرف میکنید، چه کم و چه زیاد. در هفته آینده هر روز مطمئن شوید دستکم دو تجربۀ لذتبخش را انجام دادهاید (برای مثال، قهوهای که در صبح نوشیدهاید یا خورشید را که در هنگام قدمزدن به سمت ماشین خود روی صورتتان احساس کردهاید). دستکم ۳-۲ دقیقه برای هر موقعیت لذتبخش زمان صرف کنید. |
پنجم |
عکسالعمل درست / فعال |
این هفته به دقت به افرادی که به آنها توجه میکنید، گوش فرا دهید. وقتی اتفاقات خوب زندگیشان را برای شما تعریف میکنند، به آنها واکنش مثبت و فعال نشان دهید. |
ششم |
خلاصه زندگی
|
تصور کنید روزی پس از بازنشستگیتان کسی بخواهد کتابی دربارهۀ زندگی مفید و رضایتبخش شما بنویسد. دوست دارید آن کتاب چه چیز دربارۀ شما بگوید؟ یک متن 1 الی 2 صفحهای بنویسید و بهطور خلاصه بگویید دلتان میخواهد چه چیز از همه بیشتر دربارۀ شما به خاطر آورده شود. میخواهید آن کتاب کدام ویژگیها و موفقیتهایتان را تعریف کند؟ میخواهید چه میراثی از خود بهجای بگذارید؟ |
هفتم |
خدمات مثبت |
حوزهای را انتخاب کنید که میخواهید تواناییهایتان را در آنها به کار ببندید (مثل سیاست، مذهب، خانواده، علم، جامعه). ایدههای خود را برای خدمت در هر حوزه یادداشت کنید؛ درباره اینکه هر کدام از حوزهها کدام نقاط قوتتان را به کار میگیرند، روشن و دقیق باشید. یکی از ایدههایتان را انتخاب و در این هفته آن را عملی کنید. |
هشتم |
حفظ |
شرکتکنندگان بازخوردهایی را از مزیتها و معایب هر تمرین دریافت میکنند. با این هدف که روشهایی برای اصلاح هر تمرین و اجرای آن در زندگی آنها پیدا شود. تمرکز بر بهبود و اصلاح تمرینهاست که میتوانند بهطور روزانه یا هفتگی تبدیل به عادت شوند. از هر شرکتکننده خواسته میشود 2-1 تمرین را برای انجام منظم در چند ماه آینده انتخاب کند تا بدین طریق نتایج بهدستآمده حفظ شوند. |
روش اجرا و تحلیل:پس از انتخاب نمونه و دعوت از آزمودنیها و پذیرش برای همکاری با محقق، فرایند اجرای پژوهش آغاز شد. همچنین، دربارۀ هدف و فواید این جلسات، دریافتنکردن هزینه در قبال جلسات، محرمانهماندن اطلاعات و سایر موارد، پیش از اجرا توضیحات مفصلی ارائه شد و پس از نمونهگیری، ابتدا پیشآزمون روی هر دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه و هفتهای 1 بار و هر جلسه به مدت 90 دقیقه تحت رواندرمانی مثبتنگر قرار گرفتند؛ در حالی که گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام مداخله، پسآزمون روی هر دو گروه اجرا شد. درضمن برای رعایت مسائل اخلاقی پژوهش، پس از پایان کار به گروه کنترل پیشنهاد شد در صورت تمایل تحت رواندرمانی مثبتنگر قرار بگیرند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرمافزار SPSS 21 استفاده شد.
یافتهها
برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره و تکمتغیره استفاده شد. استفاده از تحلیل کواریانس بهعنوان یک آزمون پارامتریک، مستلزم رعایت برخی پیشفرضهای آماری است. نتایج در این پژوهش نشان دادند در سطح خطای 05/0 مفروضه نرمالبودن توزیع دادهها با استفاده از آزمون شاپیرو ویلک برقرار بود؛ به طوری که در سطح خطای 05/0 بعد دشواری در شناسایی احساسات در پیشآزمون (251/0=P)، در پسآزمون (226/0=P) و در پیگیری (221/0=P)، در بعد دشواری در توصیف احساسات در پیشآزمون (513/0=P)، در پسآزمون (384/0=P) و در پیگیری (487/0=P)، بعد تفکر عینی در پیشآزمون (412/0=P)، در پسآزمون (290/0=P) و در پیگیری (397/0=P)، در متغیر ناگویی هیجانی کل در پیشآزمون (063/0=P)، در پسآزمون (345/0=P) و در پیگیری (369/0=P)، در متغیر خوشبینی در پیشآزمون (070/0=P)، در پسآزمون (106/0=P) و در پیگیری (237/0=P) است؛ بنابراین، فرض نرمالبودن توزیع دادهها در طی مطالعه تأیید شد.
برای بررسی مفروضۀ همگنی واریانس از تحلیل کواریانس، نتایج آزمون لوین در متغیرها در طی زمانهای اندازهگیری نشان دادند در سطح خطای 05/0 بعد دشواری در شناسایی احساسات در پیشآزمون (528/0=P، 409/0=F)، پسآزمون (904/0=P، 015/0=F) و پیگیری (682/0=P، 117/0=F)، در بعد دشواری در توصیف احساسات در پیشآزمون (904/0=P، 015/0=F)، پسآزمون (272/0=P، 255/1=F) و پیگیری (076/0=P، 407/3=F)، بعد تفکر عینی در پیشآزمون (849/0=P، 037/0=F)، پسآزمون (544/0=P، 377/0=F) و پیگیری (986/0=P، 002/0=F)، در متغیر ناگویی هیجانی کل در پیشآزمون (119/0=P، 638/2=F)، در پسآزمون (117/0=P، 613/2=F) و پیگیری (132/0=P، 407/2=F)، در متغیر خوشبینی در پیشآزمون (582/0=P، 310/0=F)، در پسآزمون (655/0=P، 204/0=F) و در پیگیری (727/0=P، 124/0=F) است؛ بنابراین، فرض همگنی واریانس گروهها در هر متغیر در طی زمان در سطح 05/0 تأیید شد.
وجود ارتباط خطی بین متغیر همپراش (پیشآزمون) با متغیرهای وابسته در طی مطالعه از دیگر مفروضههای تحلیل کواریانس است که بررسی دادهها نشان دادند در سطح خطای 50/0 در بعد صفات دشواری در شناسایی احساسات (808/0=r، 001/0>P و 043/50=F)، بعد دشواری در توصیف احساسات (887/0=r، 001/0>P و 278/81=F)، بعد تفکر عینی (782/0=r، 001/0>P و 609/50=F)، متغیر ناگویی هیجانی کل (725/0=r، 002/0=P و 040/18=F) و متغیر خوشبینی (819/0=r، 001/0>P و 731/63=F) معنیدار است. همچنین، ارتباط خطی بین متغیر همپراش (پیشآزمون) با متغیرهای پیگیری در بعد صفات دشواری در شناسایی احساسات (749/0=r، 001/0>P و 733/55=F)، بعد دشواری در توصیف احساسات (842/0=r، 001/0>P و 281/58=F)، بعد تفکر عینی (649/0=r، 001/0>P و 726/21=F)، متغیر ناگویی هیجانی کل (592/0=r، 008/0=P و 730/10=F) و متغیر خوشبینی (827/0=r، 001/0>P و 101/66=F) معنیدار است.
همچنین مفروضۀ همگنی شیب خط رگرسیون در متغیرهای پژوهش در طی مطالعه برقرار بود؛ به طوری که در سطح خطای 05/0 در مرحلۀ پسآزمون در بعد دشواری در شناسایی احساسات (667/0=P و 189/0=F)، بعد دشواری در توصیف احساسات (238/0=P و 457/1=F)، بعد تفکر عینی (627/0=P و 242/0=F)، متغیر ناگویی هیجانی کل (227/0=P و 530/1=F) و متغیر خوشبینی (269/0=P و 273/1=F) محاسبه شد. در مرحلۀ پیگیری نیز فرض همگنی شیب خط رگرسیون در بعد دشواری در شناسایی احساسات (147/0=P و 234/2=F)، بعد دشواری در توصیف احساسات (101/0=P و 710/1=F)، بعد تفکر عینی (073/0=P و 492/3=F)، متغیر ناگویی هیجانی کل (109/0=P و 761/2=F) و متغیر خوشبینی (183/0=P و 872/1=F) شده است.
مقایسۀ میانگین در صفات بررسیشده در مرحلۀ پیشآزمون در گروه درمانی و کنترل اختلافی نداشتند؛ به طوری که نتایج آزمون T با درجۀ آزادی 28 نشان دادند بعد دشواری در شناسایی احساسات (003/1-=T، 324/0=P)، بعد دشواری در توصیف احساسات (084/1-=T، 288/0=P)، بعد تفکر عینی (656/1-=T، 109/0=P)، متغیر ناگویی هیجانی کل (870/1-=T، 072/0=P) و متغیر خوشبینی (344/1-=T، 190/0=P) بین دو گروه، اختلاف معنیداری نداشت. بعد از تأیید مفروضههای تحلیل کواریانس، نتایج مربوط به تحلیل کواریانس در جدول شماره 2 آمدهاند.
جدول 2. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره (لامبدای ویلکز) بین خوشبینی و ناگویی هیجانی کل در طی مطالعه
|
منبع تغییرات |
مقدار شاخص لامبدای ویلکز |
آماره F |
درجۀ آزادی |
اندازه اثر |
Box's Test |
پسآزمون |
ناگویی هیجانی کل (پیش) |
166/0 |
***755/62 |
(25 و 2) |
834/0 |
117/3 P=411/0 |
خوشبینی (پیش) |
119/0 |
***452/92 |
(25 و 2) |
881/0 |
||
اثر گروه |
343/0 |
***957/23 |
(25 و 2) |
657/0 |
||
پیگیری |
ناگویی هیجانی کل (پیش) |
472/0 |
***996/13 |
(25 و 2) |
528/0 |
436/2 P=523/0 |
خوشبینی (پیش) |
137/0 |
***623/78 |
(25 و 2) |
863/0 |
||
اثر گروه |
357/0 |
***841/20 |
(25 و 2) |
625/0 |
001/0>P :*** و 01/0>P :** و 05/0>P: *
همانطور که در جدول 2 از نتایج تحلیل مانکوا مشاهده میشود در پسآزمون، رواندرمانی مثبتنگر بهطور همزمان بر متغیرهای خوشبینی و ناگویی هیجانی کل اثربخش بود (001/0>P و 957/23=F)؛ به طوری که به افزایش خوشبینی و کاهش ناگویی هیجانی کل در معلمان زن بازنشسته مضطرب منجر شد. اندازۀ اثر همزمان درمان بر خوشبینی و ناگویی هیجانی کل نیز برابر 657/0 است و در زمان پیگیری نیز نسبت به پیشآزمون اثربخشی معنیداری بهطور همزمان در خوشبینی و ناگویی هیجانی کل ملاحظه شد. (001/0>P و 841/20=F) و اندازۀ اثر همزمان درمان بر خوشبینی و ناگویی هیجانی کل برابر 625/0 است.
جدول 3. نتایج تحلیل کواریانس تکمتغیره در ابعاد ناگویی هیجانی در طی مطالعه
|
متغیر |
منبع اثر |
مجموع مربعات |
درجه آزادی |
آماره F |
اندازه اثر |
پسآزمون |
بعد دشواری در شناسایی احساسات |
پیشآزمون |
182/578 |
1 |
***049/85 |
759/0 |
اثر گروه |
262/90 |
1 |
***277/13 |
330/0 |
||
بعد دشواری در توصیف احساسات |
پیشآزمون |
001/272 |
1 |
***469/148 |
846/0 |
|
اثر گروه |
208/19 |
1 |
**485/10 |
280/0 |
||
بعد تفکر عینی |
پیشآزمون |
994/379 |
1 |
***705/156 |
853/0 |
|
اثر گروه |
290/118 |
1 |
***781/48 |
644/0 |
||
پیگیری |
بعد دشواری در شناسایی احساسات |
پیشآزمون |
654/448 |
1 |
***991/47 |
640/0 |
اثر گروه |
268/62 |
1 |
*661/6 |
198/0 |
||
بعد دشواری در توصیف احساسات |
پیشآزمون |
004/240 |
1 |
***574/87 |
764/0 |
|
اثر گروه |
489/17 |
1 |
*381/6 |
191/0 |
||
بعد تفکر عینی |
پیشآزمون |
131/340 |
1 |
***023/39 |
591/0 |
|
اثر گروه |
271/115 |
1 |
***225/13 |
329/0 |
001/0>P :*** و 01/0>P :** و 05/0>P: *
نتایج بررسی ابعاد ناگویی هیجانی کل در مراحل اندازهگیری پسآزمون و پیگیری بعد از تعدیل اثر پیشآزمون در جدول 3 نشان میدهند رواندرمانی مثبتنگر بر کاهش بعد دشواری شناسایی احساسات معلمان زن بازنشسته مضطرب مؤثر بوده است (001/0=P و 277/13=F)، اندازۀ اثر کاهشی در گروه درمانی در پسآزمون برابر 330/0 و در پیگیری (016/0= P-و 661/6=F) برابر 198/0 است. بررسی رواندرمانی مثبتنگر بر کاهش بعد دشواری در توصیف احساسات معلمان زن بازنشستۀ مضطرب نیز مؤثر است (003/0= Pو 485/10=F) و اندازۀ اثر کاهشی در گروه درمانی در پسآزمون برابر 280/0 و در پیگیری نیز (018/0= Pو 381/6=F) و اندازۀ اثر برابر 191/0 است. رواندرمانی مثبتنگر بر کاهش بعد تفکر عینی معلمان زن بازنشستۀ مضطرب مؤثر است (001/0=P و 781/48=F) و اندازۀ اثر کاهشی در گروه درمانی در پسآزمون برابر 644/0 و در پیگیری نیز (001/0=P و 225/13=F) و اندازه برابر 329/0 است؛ در بین ابعاد ناگویی هیجانی در بعد تفکر عینی بیشترین اثربخشی دیده میشود.
نتایج مربوط به نمرات متغیرها در پیشآزمون و نمرات تعدیلشده و درصد تغییر در جدول 4 نشان میدهند مقدار میانگین تعدیلشده در بعد دشواری در شناسایی احساسات از ناگویی هیجانی در گروه آزمایش از 67/22 به 97/17 در مرحلۀ پسآزمون و 87/18 در مرحلۀ پیگیری کاهش داشت و به بهبود در وضعیت بعد دشواری در شناسایی احساسات از ناگویی هیجانی منجر شد. در مرحلۀ پیگیری باوجود افزایش جزئی نسبت به مرحلۀ پسآزمون همچنان نسبت به مرحلۀ پیشآزمون بهبود وجود دارد؛ در حالی که در گروه کنترل تغییرات سطح نمرهاش محدود بود که از 73/20 به 50/21 در مرحلۀ پسآزمون و 066/21 در مرحلۀ پیگیری تغییر کرد.
جدول 4. میانگین مشاهدهشده و تعدیلشده با درصد تغییرات نسبت به مبدأ در متغیرهای پژوهش در طی مطالعه
متغیر |
گروه |
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیگیری |
|||||||||
مشاهدهشده |
مشاهدهشده |
تعدیلشده |
مشاهدهشده |
تعدیلشده |
|||||||||
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
درصد تغییر نسبت به پیش* |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
درصد تغییر نسبت به پیش* |
میانگین |
انحراف معیار |
||
بعد دشواری در شناسایی احساسات ناگویی هیجانی |
کنترل |
73/20 |
56/5 |
67/20 |
15/5 |
32/0 |
50/21 |
68/0 |
33/20 |
15/5 |
93/1 |
066/21 |
797/0 |
آزمایش |
67/22 |
98/4 |
80/18 |
28/5 |
06/17 |
97/17 |
68/0 |
87/18 |
85/4 |
76/16 |
134/18 |
797/0 |
|
بعد دشواری در توصیف احساسات ناگویی هیجانی |
کنترل |
00/15 |
23/4 |
87/14 |
81/3 |
89/0 |
48/15 |
35/0 |
80/14 |
09/4 |
33/1 |
379/15 |
432/0 |
آزمایش |
60/16 |
58/3 |
47/14 |
90/2 |
85/12 |
85/13 |
35/0 |
40/14 |
38/2 |
25/13 |
821/13 |
432/0 |
|
بعد تفکر عینی در ناگویی هیجانی |
کنترل |
60/27 |
60/3 |
47/27 |
05/4 |
48/0 |
58/28 |
41/0 |
13/28 |
19/4 |
93/1- |
187/29 |
781/0 |
آزمایش |
67/29 |
22/3 |
53/25 |
93/3 |
93/13 |
42/24 |
41/0 |
13/26 |
85/4 |
91/11 |
079/25 |
781/0 |
|
ناگویی هیجانی کل |
کنترل |
33/63 |
36/9 |
00/63 |
30/9 |
53/0 |
36/65 |
99/0 |
27/63 |
86/8 |
11/0 |
16/65 |
41/1 |
آزمایش |
93/68 |
86/6 |
80/58 |
61/6 |
70/14 |
44/56 |
99/0 |
40/59 |
01/6 |
83/13 |
51/57 |
41/1 |
|
خوشبینی |
کنترل |
40/11 |
96/3 |
80/11 |
11/4 |
51/3- |
98/10 |
40/0 |
87/11 |
76/3 |
09/4- |
01/11 |
34/0 |
آزمایش |
40/9 |
19/4 |
53/13 |
70/3 |
97/43 |
35/14 |
40/0 |
33/13 |
04/3 |
84/41- |
19/14 |
34/0 |
*علامت منفی در ستون درصد تغییر بهمنزلۀ افزایش است
در بعد دشواری در توصیف احساسات از ناگویی هیجانی، کاهش سطح میانگین تعدیلشده در گروه آزمایش در طی مطالعه دیده شد؛ به طوری که از 60/16 به 85/13 در مرحلۀ پسآزمون و 821/13 در مرحلۀ پیگیری تغییر کاهشی معنیدار داشت؛ ولی در گروه کنترل، مقدار میانگین تعدیلشده از 00/15 به 48/15 در مرحلۀ پسآزمون و 379/15 در مرحلۀ پیگیری تغییر کرد که محسوس و معنیدار نبود.
مقدار میانگین تعدیلشدۀ بعد تفکر عینی از ناگویی هیجانی در طی مطالعه در گروه آزمایش از 67/29 به 42/24 در مرحلۀ پسآزمون و 079/25 در مرحلۀ پیگیری تغییر داشت. مقدار کاهش سطح نمره میانگین تعدیلشده، نشاندهندۀ بهبود وضعیت بعد تفکر عینی از ناگویی هیجانی در گروه آزمایش است که این تفاوت در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل مشهود است؛ زیرا گروه کنترل، روند افزایش جزئی و گروه آزمایش، روند کاهش معنیدار نسبت به مرحلۀ پیشآزمون داشته است.
مقدار میانگین تعدیلشدۀ متغیر ناگویی هیجانی کل در گروه آزمایش از 93/68 به 44/56 در مرحلۀ پسآزمون و 51/57 در مرحلۀ پیگیری تغییر کاهشی داشت که نشاندهندۀ بهبود درمان این متغیر است. در مرحلۀ پیگیری باوجود افزایش جزئی نسبت به مرحلۀ پسآزمون، همچنان نسبت به زمان پایۀ این کاهش، معنیدار است؛ در حالی که در گروه کنترل مقدار میانگین از 33/63 در مرحلۀ پیشآزمون به 36/65 در مرحلۀ پسآزمون و 16/65 در مرحلۀ پیگیری تعدیل شد.
در متغیر خوشبینی نیز ملاحظه شد مقدار میانگین تعدیلشده در گروه آزمایش از 40/9 به 35/14 در مرحلۀ پسآزمون و 19/14 در مرحلۀ پیگیری تغییر کرد که مقدار میانگین تعدیلشده نسبت به مرحلۀ پیشآزمون در طی مطالعه افزایش داشت که بهبود وضعیت خوشبینی را در این گروه نشان میدهد؛ ولی در گروه کنترل، تغییرات کاهشی بود که بهبود وضعیت خوشبینی را نشان نداد.
درنهایت، در گروه آزمایش، میانگین نمرۀ متغیر ناگویی هیجانی کل و ابعاد آن در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون، کاهش و در متغیر خوشبینی، افزایش را نشان داد؛ به طوری که میزان کاهش در متغیر ناگویی هیجانی کل برابر 8/13 درصد، در بعد دشواری در شناسایی احساسات از ناگویی هیجانی برابر 8/16 درصد، در بعد دشواری در توصیف احساسات از ناگویی هیجانی برابر 25/13 درصد، در بعد تفکر عینی از ناگویی هیجانی برابر 91/11 درصد بوده است و میزان افزایش در متغیر خوشبینی برابر 84/41 درصد از پیشآزمون نسبت به پیگیری را نشان داد. درمجموع رواندرمانی مثبتنگر روی متغیرهای ارزیابیشده در گروه آزمایش، اثربخش بوده و بهبود وضعیت را در برداشته است. در مرحلۀ پیگیری، اگرچه نسبت به پسآزمون، تغییرات بسیار محدودی مشاهده شد، اثربخشی رواندرمانی تا زمان پیگیری در گروه آزمایش حفظ شده است.
بحث
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر خوشبینی و ناگویی هیجانی معلمان زن بازنشسته مضطرب انجام شد. یافتههای پژوهش نشان دادند رواندرمانی مثبتنگر نسبت به مرحلۀ پیشآزمون بر افزایش خوشبینی و کاهش ناگویی هیجانی معلمان زن بازنشستۀ مضطرب، اثربخشی معنیدار همزمان داشته و اندازۀ اثر درمان آن نیز برابر 657/0 بوده است و در مرحلۀ پیگیری نیز نسبت به مرحلۀ پیشآزمون، اثربخشی معنیداری بهطور همزمان در خوشبینی و ناگویی هیجانی ملاحظه شد و اندازۀ اثر درمان آن نیز برابر 625/0 بوده است؛ بنابراین، بهکارگیری رواندرمانی مثبتنگر به افزایش میانگین خوشبینی و کاهش میانگین ناگویی هیجانی شرکتکنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل منجر شده و این تغییرات در مرحلۀ پیگیری نیز تداوم داشته است. همچنین، در ابعاد ناگویی هیجانی در مراحل اندازهگیری پسآزمون و پیگیری بعد از تعدیل اثر پیشآزمون ملاحظه شده است که رواندرمانی مثبتنگر نیز بر ابعاد این متغیر، اثربخشی معنیداری داشته و به کاهش دشواری در شناسایی احساسات، کاهش دشواری در توصیف احساسات و کاهش تفکر عینی معلمان زن بازنشسته مضطرب منجر شده است و بیشترین اثربخشی در بین خردهمقیاسهای ناگویی هیجانی در بعد تفکر عینی دیده میشود.
بررسی پیشینۀ پژوهش نشان میدهد نتایج بهدستآمده از پژوهش حاضر با یافتههای پژوهشهای دیگر محققان همسان است. نتیجۀ بررسی انوری و سرداری (1398)، ناعمی (1397)، عاشوری و قاسمزاده (1397)، خانجانی (1396)، حمزهزاده قلعهجوقی و همکاران (1394)، کاهلر و همکاران (2014)، رشید و سلیگمن (2014) و پژوهشلو و همکاران (2013) با نتایج این پژوهش همسو است. سالمندی، دوران حساسی از زندگی انسانها است که توجه به مسائل، آسیبها و نیازهای این دوره، یک ضرورت اجتماعی محسوب میشود. همچنین، سپریشدن این دوران با رعایت حفظ سلامت افراد سالمند، حق همۀ افراد است و این امر بر اهمیت پدیدۀ سالمندی و پیشگیری از مشکلات و چالشهای آن میافزاید. افزایش سن، از دست دادن عزیزان بهویژه همسر، دوری از فرزندان، ابتلا به بیماریهای جسمی مزمن، مصرف داروهای مختلف، افت قوای شناختی، عوامل طبیعی، از عواملیاند که فرد سالمند را مستعد ابتلا به اضطراب میکند؛ بنابراین، با در نظر گرفتن نیازهای خاص این دوران، توجه به رفتارهای ارتقادهندۀ سلامت روانی در سالمندان یک امر بسیار مهم و با ارزش محسوب میشود که نباید دربارۀ آن غفلت کرد (سالاریپور و همکاران، 1397). بدیهی است دوره بازنشستگی برای معلمان و بهخصوص معلمان زن، میتواند دورهای پر از چالش باشد؛ زیرا پس از سالها تلاش و کار مضاعف، پذیرفتن خاتمۀ این تلاشها و ورود به دورهای که عملاً سطح انرژی و فعالیت کاهش مییابد، ممکن است سخت باشد. همچنین، بروز برخی هیجانهای منفی مانند اضطراب، ناامیدی و احساس تنهایی در کنار احساس ازکارافتادگی و ناکارآمد بودن ممکن است برای برخی سخت و طاقتفرسا باشد. همچنین، شروع پدیدههایی مانند آشیانۀ خالی، از دست دادن همسر و نگرانی و اضطراب دربارۀ سلامت جسمانی میتواند در دامنزدن به مشکلات این دوره نقش مؤثری داشته باشد. با افزایش هیجانهای منفی مانند اضطراب، احساس تنهایی و غیره ممکن است خوشبینی کاهش پیدا کند و زمینه برای بروز برخی مشکلات روانشناختی دیگر مانند افسردگی فراهم شود. این مسئله بهخصوص دربارۀ کسانی بیشتر صدق میکند که در شناسایی و بروز هیجانهایشان دچار مشکلاند. همچنین، رواندرمانی مثبتنگر با هدف تأکید بر افزایش تواناییها و مزیتهایی طراحی شده است که فرد را قادر میسازد با تعامل مؤثرتر با دیگران در جامعه پیشرفت کند تا احساس مثبت در او تقویت شود. رواندرمانی مثبتنگر همزمان با شناخت و بالابردن توانمندیهای فردی، کنترل و مدیریت هیجانهای منفی و نقاط ضعف را میسر میسازد که این امر به نوبۀخود امیدواری و خوشبینی را افزایش میدهد. درحقیقت زمانی که رواندرمانی مثبتنگر باعث ایجاد هیجانهای مثبت میشود و موقعی که فرد این هیجانها را در خود احساس میکند، میتواند احتمالات و امکانات بیشتری را در نظر بگیرد که نتیجۀ آن، افزایش احساس توانمندی و کاهش احساسهای منفی مانند اضطراب است. تجربۀ هیجانهای مثبت اثر گستردهای دارد که اصولاً در نقطۀ مقابل تجربۀ هیجانهای منفی قرار دارد. افرادی که به دورۀ بازنشستگی میرسند و هیجانهای منفی مانند اضطراب را تجربه میکنند، دیدی تونلی پیدا میکنند و دامنۀ امکانات و احتمالات خودشان را محدود میسازند. وقتی هیجانهای مثبت در افراد مضطرب و بازنشسته، خزانۀ تفکر – عمل را گسترش میدهد، با گذشت زمان، منابع تقویتی و شخصی گوناگونی ساخته و پرداخته میشوند. این منابع عبارتاند از منابع جسمی (هماهنگی، سلامتی قلبی – عروقی و قوام عضلانی)، منابع اجتماعی (دوستیها، مهارتها و حمایت اجتماعی)، منابع فکری و ذهنی (دانش و توانایی حل مسئله) و منابع روانشناختی (خلاقیت، خوشبینی و تابآوری). با افزایش احساس مثبت ازطریق رواندرمانی مثبتنگر، افراد مضطربِ بازنشسته میآموزند هیجانهای منفی خویش را بیان (با غلبه بر ناگویی هیجانی) و بدین طریق نوعی پالایش روانی را تجربه کنند؛ زیرا به نظر میرسد این هیجانهای منفی طی سالها انباشته شدهاند و اکنون فرصتی یافتهاند تا به شکل مناسبی بروز کنند و حلوفصل شوند. افراد سالمند همواره در معرض خطر بسیاری از بیماریها و ناتوانیها هستند. اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، کاهش حافظه، احساس تنهایی و انزوای اجتماعی که تعدادی از افراد سالمند را مبتلا میسازد و عواملی نظیر از دست دادن همسر، زندگی تنها و طولانیمدت در منزل یا در مؤسسات ویژۀ بازنشستگی در بروز اضطراب در سالمندان مـؤثرند (مرتضوی و همکاران، 1390) و نیز افراد سالمند در بیان احساسات، افکار و بروز هیجانات خود با چالشهایی مواجهاند و با توجه به اینکه در تنظیم هیجانها، احساسات و عواطف خویش مشکل دارند و درک درست و مناسبی از آنها ندارند، نمیتوانند خود را با شرایط متغیر محیطی هماهنگ کنند و همواره اختلالاتی در رفتار آنان دیده میشود. با توجه به داشتن اختلالات روانی مانند اضطراب که مشکل اساسی را در سیستم روانی فرد سالمند ایجاد میکند، دوران بازنشستگی میتواند مشکلات این دسته از افراد را بیشتر کند؛ بنابراین، آموزش رواندرمانی مثبتنگر موجب کاهش ناگویی هیجانی در این دسته از افراد میشود و به سلامت روانی آنان کمک میکند. با اندیشههای مثبت است که توانمندیها، احساس تعلق به دیگران، اعتماد به نفس و بهزیستی افزایش مییابد. درمجموع، پروتکل رواندرمانی مثبتنگر، برنامهای مؤثر و اثربخش در حوزۀ ارتقای سلامت روانی و پیشگیری از بروز مشکلات روانی در افراد است. علاوه بر این، با توجه به رویکرد غالب این برنامه که باعث ایجاد هیجانهای مثبت (شادی، قدردانی، آرامش، علاقه، امید، افتخار، تفریح و سرگرمی، الهام و عشق) و افزایش و ارتقای آگاهی افراد نسبت به توانمندیهایشان میشود و نیز موجب افزایش میزان خوشبینی، افزایش شناسایی احساسات، افزایش تفکر عینی و کاهش دشواری توصیف احساسات در آنان میشود و از بروز مشکلات ناگویی هیجانی در افراد پیشگیری میکند، پیشنهاد میشود متخصصان روانپزشکی و روانشناسی بهمنظور ایمنسازی روانی افراد سالمند در برابر آسیبها و مشکلات مختلف روانی و اجتماعی، از برنامۀ آموزشی رواندرمانی مثبتنگر در برنامههای درمانی خویش در رابطه با افراد مبتلا به اضطراب استفاده کنند. یکی از محدودیتهای این پژوهش، استفاده از پرسشنامه بهعنوان تنها ابزار گردآوری دادهها بوده است. محدودیت دیگر پژوهش، حجم کم نمونه و محدودشدن آزمودنیها فقط به معلمان زن بازنشستۀ مضطرب شهر بهشهر بوده است؛ بنابراین، باید در تعمیم نتایج آن به سایر افراد جانب احتیاط را رعایت کرد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، مشابه این پژوهش در شهرهای دیگر استان و معلمان مرد و به کمک سایر ابزارهای جمعآوری دادهها اجرا شود و نتایج آن با یافتههای این پژوهش مقایسه شوند.