Document Type : Research Paper
Authors
1 Professor, Department of Psychology, Faculty of Educations and Psychology, Payamnour University, Tehran, Iran
2 Assistant Professor, Department of Psychology, Faculty of Educations and Psychology, Payamnour University, Tehran, Iran
3 M.Sc. in Psychology, Department of Psychology, Faculty of Educations and Psychology, Payamnour University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
مولتیپل اسکلروزیس[1] (MS)، بیماری مزمن[2] ناتوانکننده است که سیر و دورههای نامشخص دارد. با وجود اینکه یکی از مشخصات بیشتر بیماریهای مزمن، عدم قطعیت و بلاتکلیفی در سیر بیماری است، این بلاتکلیفی در بیماری ام اس تهدیدی جدی بهویژه برای بهزیستی روانشناختی[3] بیماران محسوب میشود (دنیسون، ماس موریس و چالدر، 2009) . ام اس، یکی از شایعترین بیماریهای مزمن چالشزا و ناتوانکنندۀ سیستم عصبی مرکزی متأثر از عوامل ژنتیکی و محیطی است. این بیماری بر زندگی 3/2 میلیون نفر در سراسر جهان تأثیر گذاشته که با از بین رفتن میلین در سلولهای عصبی همراه است؛ درنتیجه، کنشوری حسی و حرکتی فرد را مختل میسازد (تامپسون، بارانزینی، گوارتس، هیمر و سیسارلی، 2018). این بیماری در بالغین جوان، در سنین 20 تا 40 سال و در میان زنان شایعتر است. ام اس سومین علت ناتوانی در میان بزرگسالان محسوب میشود. از زمان شناسایی بیماری ام اس تا کنون، محققان برای رسیدن به روشهای درمانی نوین با سه هدف اصلی تلاش کردهاند (موری، باتنر و پرایس، 2012). این سه هدف عبارتاند از: کاهش جدی احتمال بروز حملات و دورههای جدید بیماری (عود)، کاهش و تسکین علائم، تلاش برای تغییر روند بیماری به شکلی که هست یا متوقفکردن و خاموشسازی علائم بیماری. این بیماری در سالهای اخیر شیوع فزایندهای در سراسر جهان داشته است. ازجمله مشخصههای بیماری ام اس، علائم تخریب و از دست دادن توانایی تحرک، مشکلات مربوط به بینایی، اختلال در کارکرد شناختی، خستگی و کاهش سطح انرژی فرد هستند. افراد مبتلا به ام اس، علاوه بر مسائل فیزیکی، مشکلات روانی متعددی را تجربه میکنند که شرایط زندگی برای آنها را دشوارتر میکند (عمو میرزا، ملکیراد و سلیمی، 1396). بیماران مبتلا به ام اس، به مرور زمان، با افزایش سطح ناتوانی و کاهش کیفیت زندگی روبهرو میشوند. توانایی بیمار برای بهکارگیری مهارتهای مقابلهای، عامل مهمی در کاهش استرس و مدیریت مشکلات روزافزون ناشی از این بیماری است (بیانچی، پوزلی، 2015). بیمار مبتلا به ام اس همراه با انواع استرسهای زندگی روزمره با استرس ناشی از بیماری نیز مواجه است. یکی از استرسزاترین جنبههای این بیماری، نامعلومبودن آیندۀ آن است (عابدینی، قنبری هاشم آبادی و طالبیان، 1395). آثار سودمند سازههای مثبت (مثل خوشبینی و امید) بر سلامت جسمانی و روانی بررسی شده و در این میان، سازۀ امید توجه فزایندهای را به خود جلب کرده است. پس از طرح نظریۀ امید از جانب اشنایدر (2002) و ایجاد مقیاسی برای اندازهگیری آن، حجم وسیعی از پژوهشها به بررسی رابطۀ امید با متغیرهای مختلف معطوف شد (اشنایدر، ریشل، راوید و برک، 2006). علیزاده، رجایی و حسینی قصر (1392) پژوهشی با عنوان «اثربخشی امیددرمانی به شیوۀ گروهی بر افزایش میزان امید به زندگی در بیماران مبتلا به اچ آی وی مثبت» انجام دادند؛ نتایج نشان دادند امیددرمانی به شیوۀ گروهی بهطور معناداری موجب افزایش امید به زندگی در مبتلایان به ویروس اچ آی وی شده است. عاملی که با وضعیت روانشناختی بیماران ام اس و میزان امید به زندگی آنها در ارتباط است، نوع نگرشهای آنها به بیماری و روند بهبودی است. افراد با نگرشهای بدبینانه نسبت به مسائل زندگی، اغلب خود را در معرض اتفاقهای ناخوشایند میپندارند (لی داک ورث، استین و سلیگمن، 2005). معتمدی، مصطفیپور و فرخی (1396) پژوهشی بهمنظور اثربخشی امیددرمانی بر شادکامی و کیفیت زندگی زنان سالمند شهر تسوج انجام دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که امیددرمانی گروهی بر افزایش شادکامی و کیفیت زندگی زنان سالمند مؤثر است. نو فرستی، روشن، فتی، حسنآبادی، پسندیده و شعیری (1394) پژوهشی بهمنظور اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر شادکامی و بهزیستی روانشناختی افراد دارای نشانههای افسردگی انجام دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که رواندرمانی مثبتگرا یک درمان کوتاهمدّت مؤثر برای کاهش علائم و نشانههای افسردگی و افزایش بهزیستی روانشناختی در فرهنگ ایرانی است. ازنظر بک[4]، نگرشهای ناکارآمد معیارهای انعطافناپذیر و کمالگرایانه هستند که فرد از آن برای قضاوت خود و دیگران استفاده میکند. نگرشهای ناکارآمد انعطافناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند (ویس و اسپریدیاکوس، 2011). عابدینی و همکاران (1395) پژوهشی بهمنظور اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر رویکرد امید بر امید و افسردگی زنان مبتلا به ام اس انجام دادند. نتایج نشان دادند گروهدرمانی مبتنی بر رویکرد امید در افزایش امید و کاهش افسردگی زنان مبتلا به ام اس موثر است؛ بنابراین، یک روش مداخلهای مفید برای بهبود نشانگان افسردگی در بیماران مبتلا به ام اس است.
نگرشهای ناکارآمد، یکی از عوامل مهم زیربنایی و مؤثر در پیدایش اختلالات است. نگرشهای ناکارآمد، بخشی از فرآیندهای شناختی بودهاند و شامل فرضیات و باورهای کلی و منفیاند. این باورهای کلی و منفی به موقعیت خاصی اختصاص ندارند و نگرشهای ناکارآمد یا عقاید غیرمنطقی شناخته میشوند. نگرشهای ناکارآمد به آسیبهای روانی منجر میشود و در به وجود آمدن علائم افسردگی نقش دارد. افراد مستعد به افسردگی، نگرشهای منفی و ناکارآمدی نسبت به خود، آینده و دنیا دارند (دوسبون و درزیس، 2008). نیز بیماری و آسیب شدید، تمام جنبههای زندگی فرد را به خطر میاندازد. وضعیت خاص افکار و احساسات بیمار نهتنها ممکن است از بیماری او اثر پذیرد، بر بیماری جسمی او اثرگذار است. نگرشهای ناکارآمد به افسردگی و اضطراب و به نبود اشتیاق و ناتوانی بیمار منجر میشود و درنتیجه، بیمار نمیتواند اقدامات لازم را برای رسیدن به سلامتی و تندرستی انجام دهد. جباری، شهیدی و موتابی (1393) پژوهشی انجام دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که مداخلۀ مثبتنگر گروهی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و افزایش شادکامی دختران نوجوان مؤثر است.
دولتی، سگال، راویندرن، استینر، استوارت و می یر (2014) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که نگرشهای ناکارآمد، آسیبپذیری به خُلق افسرده پس از زایمان را شدت میبخشد. ام اس چالشهای مختلفی را برای سلامت فیزیکی و روانی به دنبال دارد. افراد مبتلا به ام اس، عوارض ناخوشایند و پیشبینیناپذیر، رژیم سخت درمانی، عوارض جانبی داروها و افزایش سطوح از کارافتادگی جسمی را تجربه میکنند. همچنین آنها با پیامدهای روانی مواجهه میشوند؛ ماننداختلال در دستیابی به اهداف زندگی، اشتغال، درآمد، ارتباطات، فعالیتهای اوقات فراغت و فعالیتهای زندگی روزمره. مشکلات روانی ام اس نسبت به جمعیت سالم و سایر بیماریهای مزمن به مراتب رایجتر است.
مؤلفههای این بیماری همچون ازکارافتادگی عصبی، شدت عوارض، وضعیت بهبود بیماری و طول بیماری بر سطوح سازگاری روانی افراد تأثیرگذار است. برخی مطالعات، نگرشهای ناکارآمد را عامل زمینهساز و متغیری میانجی در اختلالات افسردگی و اضطراب میدانند. در پاسخ به ندای برخی برای ایجاد رویکردی متعادلتر در روانشناسی که علاوه بر جنبههای منفی به جنبههای مثبت هم توجه داشته باشد، روانشناسی مثبت ظهور کرد و تا کنون تسهیلگر مطالعات تجربی، فرآیندها، منابع و توانمندیهای روانشناختی مثبت در جامعۀ روانشناسی بهمنزلۀ یک کل بوده است.
در بین درمانهای روانشناختی، امیددرمانی اشنایدر تنها درمانی است که امید را هدف اصلی درمان مدنظر قرار داده و بر این هدف استوار است که به مددجویانکمک کند اهداف را دستهبندی و راهبردهایی برای رسیدن به آنها مشخص و برای دستیابی به آن اهداف تلاش کنند (بیجاری، قنبری هاشمآبادی، آقامحمدیان شعرباف و همایی شاندیز، 1388). ازنظر اشنایدر، انسان دارای نیمۀ مثبت و منفی است و ضروری است علاوه بر آسیبپذیری، به توانمندیها و جنبههای مثبت وجود انسان توجه شود (سلیگمن، استین، پارک و پترسون، 2005). رحیمی (1394) در دانشگاه علامه طباطبایی پایاننامهای با عنوان «اثربخشی مداخلات روانشناسی مثبتگرا بر نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس» انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان دادند مداخلات روانشناسی مثبتگرا بر کاهش نگرشهای ناکارآمد تأثیر معنیدار داشتهاند و اثربخشی مداخلات به مدت یک ماه ماندگار است. گالواوو همکاران (2012) پس از بررسی امید به زندگی زنان HIV مثبت به این نتیجه دست یافتند که مبتلایان به این بیماری احساس ناراحتی میکنند و بهشدت افسرده میشوند؛ بنابراین، امید به زندگی میتواند موجب ارتقای نگرش مثبت و امیدوارانه در آنها شود و به زندگی آنان کمک کند.
رحیمی توتکابنی، خدابخشی کولایی و فلسفینژاد (1396) در تحقیقی به بررسی اثربخشی امیددرمانی گروهی بر امیدواری و نگرشهای ناکارآمد بیمارانHIV مثبت پرداختند. نتایج نشان دادند امیددرمانی گروهی بر افزایش امیدواری بیماران، مؤثر است و همچنین، امیددرمانی گروهی در بهبود نگرش موفقیت کمالطلبی و نگرش نیاز به راضیکردن دیگران مؤثر است.
با توجه به اینکه کاربرد درمانهای مختلف ازجمله مداخلات روانشناختی میتواند گامی نو در بهبود وضعیت این بیماری تلقی شود، جلب توجه متخصصان مبنی بر استفادۀ بیش از پیش از خدمات روانشناسان و استفاده از درمانهای روانشناختی مانند مداخلات روانشناسی مثبتنگر، امیددرمانی گروهی در کنار مداخلات طبی، گامی مؤثر در بهبود سازگاری و وضعیت روانشناختی بیماران تلقی میشود. باوجود تأثیر زیاد بیماریهایی چون ام اس بر کاهش امید به زندگی، مطالعات اندکی در این زمینه انجام شده است. بهمنظور پوشش خلأ اطلاعاتی موجود و در راستای تحقق اهداف فوق، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی امیددرمانی گروهی در کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس انجام شد. بیماری ام اس، بیشتر˚ قشر جوان جامعه را تشکیل داده و کیفیت زندگی آنها را به دلیل ناتوانی تدریجی کاهش داده است؛ بنابراین، با توجه به کثرت روزافزون بیماران مبتلا به ام اس و تأثیرگذاری روش امیددرمانی در برخورد با شرایط ناتوانکننده و رنجآور، ضرورت دارد پژوهشی دربارۀ اثربخشی امیددرمانی در بهبود وضعیت بیمارانام اسانجام شود. به این منظور، فرضیۀ زیر مدنظر قرار گرفته است:
- امیددرمانی موجب کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس میشود.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: این پژوهش با هدف اثربخشی امیددرمانی اشنایدر بر نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس انجام گرفته است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ نحوۀ جمعآوری اطلاعات دادهها، طرح نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری است. در انتخاب نمونهها سعی شد دو گروه به لحاظ سن و تحصیلات در یک گروه همگن قرار گیرند. سپس شرکتکنندهها به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) تقسیم شدند. جامعۀ آماری این مطالعه شامل بیماران زن 20-40 ساله مبتلا به ام اس بود که در تابستان و پاییز 1396 به انجمن ام اس ایران واقع در شهر تهران مراجعه کرده بودند. برای حضور در نمونه و اجرای مداخلات چند شرط بهعنوان شرایط مشمول در نظر گرفته شد که عبارت بودند از: داشتن دستکم مدرک دیپلم برای درک و انجام تکالیف خانگی، داشتن سن بین 20 تا 40 سال، ابتلا به بیماری ام اس، مبتلانبودن به اختلالات روانی، داشتن تمایل به همکاری، مونثبودن و مصرفنکردن داروی خاص بهجز داروی بیماری ام اس. ملاکهای خروج از نمونه هم شامل تحصیلات زیردیپلم، پاسخ مناسبندادن به سؤالات آزمون، غیبت بیش از دو جلسه، ابتلا به اختلالات روانی، تمایلنداشتن به همکاری در پژوهش بود.
ابزار سنجش: مقیاس نگرشهای ناکارآمد(DAS)[5]. وایزمن و بک[6]این مقیاس را در سال 1978 طراحی کردند. از این مقیاس برای ارزیابی الگوهای تفکر ناسازگار و شناختهای ناکارآمد استفاده میکنند. فرم اصلی آن شامل 100 ماده است که برای ارزیابی شناختهای ناکارآمد مرتبط با افسردگی ساخته شده است. در این مقیاس، اختصاصاً نگرشهای ناکارآمد و باورهای زیربنایی آنها را اندازه میگیرد که فرض میشود فرد را مستعد افسردگی میسازد. هر مادۀ آن، یک نگرش افسردهساز ناکارآمد یا منفی دربارۀ شخص، دنیا و آینده را اندازه میگیرد. این پرسشنامه از نوع طیف لیکرت است و نمرههای هر ماده از 7 (کاملاً موافقم) تا 1 (کاملاً مخالفم) نوسان دارد. نمرهگذاری تعدادی از سؤالات به شکل معکوس است که عبارتانداز: 40،37،35،30،29،24،17،12،6،2. نمرۀ کل از جمع نمرات بهدستآمده از دادهها حاصل میشود. دامنۀ نمرات از 40 تا 280 است. در این مقیاس، نمرۀ بالاتر به معنی تفکر تحریفشدهتر است. ضریب همبستگی دو فرم موازی این مقیاس از 84/. تا 97/. و آلفای کرونباخ بین 88/. تا 97/. به دست آمده است. ضریب بازآزمایی به فاصلۀ 6 هفته،73/. گزارش شده است. دربارۀ ساختار عاملی آن اتفاقنظر وجود ندارد؛ به همین دلیل، بهتر است به شکل تکعاملی استفاده و گزارش شود. در ایران، ضریب پایایی آن را پس از 6 هفته 90/0 و اعتبار آن ازطریق همبستگی نمرات نگرشهای ناکارآمد با نمرات افسردگی را معادل 65/0 و آلفای کرونباخ آن را 75/0 به دست آوردند (ابراهیمی، نشاط دوست، کلانتری، مولوی و اسدالهی، 1386). روایی این آزمون با استفاده از روایی همگرا 65/. به دست آمده است و پایایی این آزمون در پژوهش مدنظر با استفاده از روش آلفای کرونباخ 88/. به دست آمده است. در پژوهش حاضر، اعتبار مقیاس نگرشهای ناکارآمد با استفاده از آلفای کرونباخ 86/. محاسبه شد.
روش اجرا و تحلیل:در ابتدا به مرکز انجمن ام اس مراجعه شد، سپس توضیحاتی به افراد دارای ملاکهای شمول دربارۀ پژوهش، تصادفیسازی، محرمانهبودن و حق خروج از پژوهش در هر زمان، داده شد. سپس بهصورت تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل قرار داده شدند. از بیماران شرکتکننده در پژوهش خواسته شد پرسشنامۀ نگرشهای ناکارآمد را تکمیل کنند. پس از تخصیص تصادفی بیماران در گروه کنترل و آزمایش، افراد گروه آزمایش برای شرکت در جلسات درمانی برای مدت 4 هفته و در هر هفته، 2 جلسه 90 دقیقهای دعوت شدند و به اجرای امیددرمانی پرداخته شد.
برنامۀ امیددرمانی بر مبنای جدول 1 تنظیمشدۀ اشنایدر و همکارانش اجرا شد:
جدول 1. خلاصۀ محتوای آموزشی جلسات امیددرمانی گروهی مبتنی بر بستۀ آموزشی امید اشنایدر (بهاری، 1389)
جلسه |
موضوع |
اول |
ضمن ایجاد محیطی برای آشنایی گروه و پیداکردن شناخت نسبی از همدیگر، به آنها آموزش داده شد چگونه فعالانه در فرآیند آموزش شرکت داشته باشند. سپس درخصوص ساختار جلسات و شیوۀ انجام آن صحبت شد و در انتها «مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون» «امید به زندگی اشنایدر» و «نگرشهای ناکارآمد وایزمن» برای بیماران، توزیع و پس از تکمیل جمعآوری شد. |
دوم |
در این جلسه از اعضای گروه خواسته شد دربارۀ زندگی و جنبههای مختلف آن با در نظر گرفتن نقش امید در زندگی صحبت کنند و بیان کنند از زندگی چه میخواستهاند و اکنون چه میخواهند و ارائۀ تکلیف خانگی. |
سوم |
در این جلسه با هدف مفهومسازی زندگی بیماران، هر کدام داستان زندگی خودشان را بیان کردند. سپس اعضای گروه، راهحلهای افزایش امید به زندگی را مطرح و بررسی کردند. |
چهارم |
در این جلسه، نقش امید در زندگی آنها بررسی و مداخلۀ امیددرمانی با استفاده از سه بعد اصلی آن، یعنی امیدجویی، امیدافزایی و یادآوری امید انجام شد. |
پنجم |
در این جلسه، برای افزایش امید به زندگی از آیات و روایات و داستانهای قرآنی با تأکید بر نقش ، بهویژه در دین اسلام پرداخته شد و ارائۀ تکلیف به بیماران. |
ششم |
در این جلسه با توجهدادن اعضای گروه به زمان حال و آینده به جایِ ماندن در گذشته، از ایشان خواسته شد اهداف وصولشدنی زندگی را بیان کنند. |
هفتم |
در این جلسه، امیدافزایی و تعیین اهداف درمانی امیدبخش و آشنایی با مراحل هدفگزینی در زندگی و فنون مختلف آن پیگیری شد. |
هشتم |
در این جلسه، ابتدا اهداف روشن و عملی برای رفع موانع ذهنی بیماران دربارۀ دستیابی به اهداف مطرح شد. در پایان، پس از گذشت یک ماه از اتمام جلسات درمانی، دورۀ پیگیری ازطریق پرسشنامههای امید به زندگی اشنایدر و نگرشهای ناکارآمد بک و وایزمن انجام شد. |
برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس (به شیوۀ مکرر RM ANOVA) استفاده شد.
یافتهها
با توجه به ویژگیهای جمعیتشناختی، در هر دو گروه آزمایش و کنترل، تمامی آزمودنیها زن بودند. میانگین سنی هر گروه 20 تا 40 سال بوده است. از لحاظ وضعیت تحصیلی، آنها از دستکم سطح تحصیلات دیپلم برخوردار بودند. متخصصان انجمن ام اس، در آزمودنیهای هر دو گروه آزمایش و کنترل، بهصورت قطعی، مولتیپل اسکلروزیس را تشخیص دادند. با توجه به جدول (2)، میانگین نمرات نگرشهای ناکارآمد اعضای گروه آزمایش، در مرحلۀ پیشآزمون 98/15 ± 33/146 در پسآزمون 24/17 ± 53/107 و در مرحلۀ پیگیری 88/19 ± 13/107 است. همچنین میانگین نمرات نگرشهای ناکارآمد اعضای گروه کنترل، در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بهترتیب 52/27 ± 33/162، 69/31 ± 40/ 157 و 86/26 ± 46/147بود.
جدول 2. میانگین و انحراف استاندارد متغیر نگرش ناکارآمد در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل
|
گروه آزمایش (N=15) انحراف استاندارد± میانگین |
گروه کنترل (15=N) انحراف استاندارد± میانگین |
آزمون T |
معناداری |
پیشآزمون |
98/15 ± 33/146 |
52/27 ± 33/162 |
94/1 |
06/0 |
پسآزمون |
24/17 ± 53/107 |
69/31 ± 40/157 |
35/5 |
001/0P< |
پیگیری |
88/19 ± 13/107 |
86/26 ± 46/147 |
67/4 |
001/0P< |
بررسی پیشفرضها در متغیر نگرشهای ناکارآمد نشان داد دادهها از توزیع نرمال برخوردارند (05/0<P). آزمون ام باکس نشان داد ماتریس کواریانس متغیر وابسته در بین گروهها برابر است (33/0=,P14/1=F). همچنین نتایج آزمون موخلی نشان دادند بیششرط کرویت برقرار است (37/0>P 93/0=W و 96/1= )؛ بنابراین، آماره بر مبنای برقراربودن کرویت گزارش شد. دو گروه دارای واریانس برابر در هر سه بار اندازهگیری بودند (05/0<P).
نتایج نشان دادند اثر زمان، معنادار است (001/0>P و 06/24= (F و اثر تعاملی زمان و گروه، معنادار است (01/0=P و 91/8= (f (جدول 3).
جدول 3. اثرات درون آزمودنی متغیر متغیر نگرشهای ناکارآمد
توان آزمون |
مجذور اتای نسبی |
معناداری |
F |
میانگین مجذورات |
درجۀ آزادی |
مجموع مجذورات |
منبع |
متغیر |
1 |
46/0 |
001/0>P |
06/24 |
23/6178 |
2 |
46/12356 |
زمان |
نگرش ناکارآمد |
96/0 |
24/0 |
01/0 |
91/8 |
43/2287 |
2 |
86/4574 |
زمان * گروه |
|
|
|
|
|
70/256 |
56 |
33/14375 |
خطا (زمان) |
با توجه به معناداربودن اثر زمان، از آزمون تحلیل واریانس اندازههای مکرر به تفکیک گروهها استفاده شد. آزمون کرویت برای هر دو گروه برقرار بود (05/0P> )؛ بنابراین، آمارهها با پیشفرض برقراری کرویت گزارش شد.
جدول 4. تحلیل رگرسیون اندازههای مکرر برای متغیر نگرشهای ناکارآمد به تفکیک گروههای بررسیشده
توان آزمون |
مجذور اتای نسبی |
معناداری |
F |
میانگین مجذورات |
درجۀ آزادی |
مجموع مجذورات |
گروه |
گروه |
1 |
73/0 |
001/0> P |
86/38 |
60/7605 |
2 |
20/15211 |
زمان |
آزمایش |
|
|
|
|
71/195 |
28 |
13/5480 |
خطا |
|
49/0 |
16/0 |
08/0 |
70/2 |
06/860 |
2 |
13/1720 |
زمان |
کنترل |
|
|
|
|
68/317 |
28 |
200/8895 |
خطا |
|
نتایج تحلیل واریانس اندازههای مکرر به تفکیک گروهها نشان دادند اثر زمان برای گروه آزمایش، معنادار بود (001/0>,P 86/38=F). این اثر در گروه کنترل، معنادار نبود (08/0=,P 70/2=F) (جدول 4). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی در گروه آزمایش نشان دادند میانگین گروه آزمایش در مرحلۀ پسآزمون 80/38 نمره (001/0> P) و در مرحلۀ پیگیری 20/39 نمره نسبت به پیشآزمون کاهش یافته است (001/0>P) و این کاهش ازنظر آماری، معناداری است؛ اما با وجود ادامهداشتن روند کاهشی در مرحلۀ پیگیری (4/0 نمرۀ کاهش)، این کاهش نمره ازنظر آماری، معنادار نبود (1=p) (نمودار 1 و جدول 4).
نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی در گروه کنترل نشان دادند میانگین گروه کنترل در مرحلۀ پسآزمون 93/4 نمره نسبت به پیشآزمون کاهش کاهش یافت (1=P)؛ اما این کاهش ازنظر آماری، معنادار نبود. در مرحلۀ پیگیری این کاهش به 86/14 نمره نسبت به پیشآزمون رسید که ازنظر آماری، معنادار نبود (12/0=P). در مرحلۀ پیگیری نسبت به پسآزمون روند کاهشی ادامه یافت؛ به نحوی که در مرحلۀ پیگیری نسبت به پیشآزمون، 93/9 نمره کاهش نشان داد که ازنظر آماری، معنادار نبود (59/0=p) (جدول 4 و نمودار 1).
نمودار 1. تغییرات نمرۀ نگرشهای ناکارآمد در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل
همچنین، با توجه به معناداربودن اثر تعاملی بین گروه و زمان، هاول (2009) در کتاب روش آماری در روانشناسی استفاده از آزمون تی (t-test) گروههای مستقل را پیشنهاد میکند. به عبارت دیگر، با مقایسۀ بینگروهی فرضیههای پژوهش آزموده میشوند. اگر اجرای سه آزمون مجزای t-testگروههای مستقل ازلحاظ پیشآزمون، تفاوت بیمعنی و ازنظر پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری را نشان دهد، روند تحلیل بدون مشکل خاتمه مییابد. برای مقایسۀ بین گروهها در مراحل مختلف سنجش از روش t گروههای مستقل استفاده شد. نتایج نشان دادند بین دو گروه در متغیر نگرشهای ناکارآمد در پیشآزمون، تفاوت معناداری وجود ندارد (06/0p=)؛ اما در مرحلۀ پسآزمون، گروه آزمایش به کاهش بیشتری نسبت به گروه کنترل منجر شده است (001/0>P)؛ این کاهش در مرحلۀ پیگیری نیز ادامه داشته است (001/0>P) که نشاندهندۀ اثر معنادار درمان در طول زمان است (جدول 2).
بحث
براساس دادهها، تحلیل کواریانس نمرات پسآزمون نشان میدهد میانگین نمرۀ پیشآزمون و پسآزمون در گروه آزمایشی دارای تفاوت معناداری است و در مقایسه با گروه کنترل نیز این تفاوت معنادار است. با توجه به نتایج بهدستآمده از تحلیل دادهها، آموزش امیددرمانی بر کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس تأثیر دارد و فرضیه تأیید میشود. درواقع تا کنون پژوهش چندانی در رابطۀ تأثیر امیددرمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد انجام نشده است؛ اما بهطورکلی نتیجۀ بهدستآمده با مطالعاتی همسو است که اثربخشی مداخلات مثبتگرا را در کاهش نگرشهای ناکارآمد نشان میدهد (رحیمی، 1364). همچنین با نتایج پژوهشهای رحیمی تنکابنی و همکاران (1396)، سلیگمن و همکاران ( 2005)، علیزاده و همکاران (1392)، عابدینی و همکاران (1395)، گالواو و همکاران (2012)، جباری و همکاران (1393)، همسو است؛ درنتیجه، فرضیۀ پژوهش تأیید میشود. همچنین یافتههای پژوهش با بخشی از یافتههای پژوهش نوفرستی و همکاران (1394)، معتمدی و همکاران (1396) و دولتی و همکاران (2014) همخوان است.
در رابطه با دورۀ پیگیری مبتنی بر ماندگاری تأثیر امیددرمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس، نتایج نشان میدهند نمرات پسآزمون و پیگیری گروه آزمایش در طی یک ماه با هم تفاوت معنیدار ندارد. این نتایج بیانکنندۀ تدوام مداخله بعد از انجام پسآزمون است؛ بنابراین، امیددرمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس به مدت یک ماه ماندگار بوده است.
در تبیین نتایج میتوان گفت هیجانات مثبت و افزایش آنها یک اصول مهم در رویکرد روانشناسی مثبتگرا بهخصوص در حوزۀ امیددرمانی است. هیجانات مثبت به تمامی احساسات مثبت، ازجمله لذت، شعف، سرمستی و راحتی اطلاق میشود. امیددرمانی با بهکارگیری راهبردهای مقابلهای به بیماران کمک میکند آنان به نحو فعالتر و مؤثرتری با حوادث روزمره مقابله کنند. در بیماران ام اس نگرشهای ناکارآمدی نسبت به خود، آینده و دیگران دیده میشود. درواقع پس از اجرای امیددرمانی، نگرشهای منفی که باعث میشد بیماران، بسیاری از جنبههای مثبت زندگی خود را نبینند، بهوضوح کاهش یافت. نتایج تحقیقات اشنایدر نشان میدهند مداخلۀ کوتاهمدت امیددرمانی میتواند برخی از تواناییهای روانشناختی را افزایش دهد و علائم آسیبشناسی روانی را کاهش دهد. در تبیین نتایج فوق میتوان گفت امیددرمانی بهعنوان عامل مداخلهای موجب افزایش توان فرد در مقابله با موقعیت تنشزای بیماری میشود. آنچه همۀ مطالعات مذکور به آن تأکید دارند کاهش نگرشهای ناکارآمد، افزایش شادکامی از راه امید و امیددرمانی است. نتایج حاضر، تأکید مجددی بر ضرورت پیوند شاخههای مختلف علوم ازجمله علم پزشکی و روانشناسی و همکاری توأم روانشناسی و متخصصان علوم پزشکی ازجمله پرستاران بهمنظور افزایش اثربخشی مداخلههای درمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به ام اس است. همچنین امیددرمانی با تأکید بر توانمندیها و پرورش استعدادها توانسته است در بهبود عزت نفس و افزایش احساس و هیجانات مثبت و تفکر مثبت و کاهش نگرشهای ناکارآمد مؤثر باشد. افزایش شادکامی و کاهش نگرشهای ناکارآمد از عواملیاند که نشاندهندۀ سلامت روان افراد است.
با توجه به اینکه در روانشناسی مثبتنگر بر افزایش شادکامی و شادزیستن، اصلاح افکار، استفاده از نقاط قوت و توانمندیها تأکید شده است، تمرینات و جلسات آموزشی امیددرمانی موجب افزایش حالتهای روانشناختی (مانند شادکامی و تفکر مثبت)، تأکید بر توانمندیها و پرورش آنها شده است. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، آموزش امیددرمانی برای سنین زیر 20 سال نیز به اجرا درآید. یکی از محدودیتهای مهم این پژوهش، دورۀ پیگیری کوتاهمدت آن بود؛ ازاینرو، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آینده، دورۀ پیگیری طولانیتری (دستکم 6 ماه) در نظر گرفته شود. از محدودیتهای دیگر این تحقیق، جامعۀ آماری مختص گروه زنان مبتلا به ام اس است که در تعمیم آن به جامعه باید دقت شود. پژوهش حاضر دربارۀ بیماران ام اس بین سنین 15-45 سال است. بر اساس این، اعتبار نتایج، تابع تعداد نمونه، مکان و نحوۀ دسترسی به آنها است. محدودیت دیگر پژوهش در روش نمونهگیری بود. انتخاب نمونه بهصورت داوطلبانه در تعمیمپذیری نتایج پژوهش اثر میگذارد و آن را کاهش میدهد. آزمودنیها عضو انجمن ام اس تهران بودند و بیماران غیرعضو در این مطالعه مشارکت نداشتند.