Document Type : Research Paper
Authors
1 Department of psychology, Faculty of psychology, Naein Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran
2 Department of Islamic Education and Islamic psychology, Faculty of humanities, Naein Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran
3 Department of psychology, Naein branch, Islamic Azad University, Naein , Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
خانواده، یکی از نهادهای مهم در جوامع بهخصوص در جامعۀ ایران محسوب میشود که اگر از عملکرد مناسبی برخوردار باشد، اعضای خانواده نیز از سلامت و بهزیستی برخوردار خواهند بود. نهاد خانواده به زیرمجموعههایی تقسیم میشود که اصلیترین آن، نظام زناشویی است که نقطۀ وصل آن، پیمان ازدواج است (یانایی، جونزاروسکی، نیسان، اوستروسکی و روزنبام، 2019).
گاهی اوقات زندگی زناشویی به دلیل عواملی دچار مشکل میشود. یکی از عواملی که بهتازگی در جامعه شیوع پیدا کرده و بنیان برخی از خانوادهها را به لرزش درآورده است، بیوفایی و خیانت یکی از زوجین است. خیانت عبور فرد از مرز رابطۀ زناشویی با برقراری صمیمیت فیزیکی یا عاطفی با فردی خارج از مرز زناشویی است. در چنین شرایطی همسران خیانتدیده دچار آشفتگیهای شدیدی میشوند؛ به گونهای که دستهای از آنها علائم روانشناختی مانند اضطراب، خصومت، پرخاشگری، شرم، حسادت، فشار روانی، از خواب پریدنهای مکرر، ناکامی، وسواس و بدبینی را تجربه میکنند و گروه دیگر، به رفتارهای خودزنی دست میزنند و دستهای دیگر، منزل را به قصد طلاق ترک میکنند. گروهی هم با صبر و حوصله و با آسیبشناسی دقیق و بدون از دست دادن کنترل رفتاری و هیجانی، بر مشکلات چیره میشوند (هالند، مایکل، استیل، بانتینگ و هاریسون، 2018؛ هالفورد، 2003/ 1395، ترجمۀ تبریزی). رابطۀ پنهانی همسر برای زوج خیانتدیده هیجان منفی زیادی را در بر دارد؛ به طوری که افزایش عاطفۀ منفی، روابط پایدار ایمن بین همسران را کاهش میدهد و به خصومت منجر میشود. با تغییر باورها نسبت به همسر، نگرش منفی و در پی آن، احساس منفی به همسر گسترش مییابد؛ به صورتی که تجارب منفی ناشی از خیانت باعث کاهش عاطفۀ مثبت میشود و فرد به سمت پژمردگی و کاهش بهباشی تغییر جهت میدهد؛ بنابراین با توجه به اینکه تجربۀ عاطفۀ منفی و کاهش هیجان مثبت تابآوری را کاهش میدهد (مگیار مویی، 2009/1391، ترجمۀ براتی سده)، در این شرایط، تابآوری همسر خیانتدیده با سیر نزولی پیش میرود و همزمان با آن، تحمل فرد برای پذیرش و تعامل مثبت با همسر کم میشود و با تأثیر از محدودیت و کاهش در ابراز و بیان هیجانات، احساس مثبت به همسر کاهش مییابد.
مطالعات زیادی نشان دادهاند واکنش فرد نسبت به خیانت همسر، شبیه علائم استرس پس از سانحه همچون شوک، سردرگمی، خشم، افسردگی، فراموشی، آسیبدیدن عزت نفس و کاهش اعتماد به نفس در مسائل شخصی و جنسی است (استفانو و اولا، 2008 و والتر و اسپیلاگ، 2018) و علاوه بر آن، میتوان قطع روابط با دیگران، مشکلات عاطفی و محدودترشدن طیف احساسات عاطفی و جسمانی را شناسایی کرد (هینتزلمن، مورداک، کریکاک و سی، 2014).
بررسی مسائل عاطفی بهمنزلۀ پایهای برای پیوستگی عاطفی و ادامۀ روابط طولانی مدت بین زوجین اهمیت دارد. احساس مثبت به همسر شامل عواطف و هیجانات مثبت شخصی همچون لذت، شعف، خرسندی و غرور از وجود همسر است که در جنبههایی مانند دوستی در روابط زناشویی، تفاهم، صداقت، اعتماد، خوشایندی و لذت جنسی نمایانگر است که میتواند موجب تحکیم روابط بین زوجین شود و صمیمیت و رضایتمندی زناشویی را به دنبال داشته باشد. این احساس مثبت به نزدیکی، عشق، توجه و تعهد زوجین منجر میشود که با خوشبختی همراه است (ویلیام، فرچ و کارلسون، 2010).
خیانت همسر علاوه بر اینکه هیجان مثبت در تعامل با همسر را خدشهدار میکند، تنش زیادی را به فرد آسیبدیده وارد میکند و باعث نگرانی، تنفر و خصومت در قربانی نسبت به همسر میشود. خصومت، یکی از صفات رذیلۀ نفسانی است که در لغت به معناى دشمنى و ستیزه و نزد دانشمندان اخلاق در معناى نزاع لفظى است که شاید بتوان آن را هم نوعى استیفاى حق نامید (تهرانی، شریفزاده و رشاد، 1385). احساس خصومت، هیجان منفی از یک تنفر پایدار و خشم پنهان است که با میل شدید به تلافی برای آسیب واقعی یا ذهنی همراه است و با بدرفتاری کلامی، نداشتن همکاری، نقض مقررات و هنجارها یا رفتار تهدیدکننده ابراز میشود (کواساوا، روسکوا ولاجونن، 2014) .
خصومت بهتدریج عامل ایجاد فاصله بین زوجها میشود. هورنای (1945) معتقد است خشم سرکوبشده و خصومت میتواند بر جهان فرافکنی شود و تبدیل به اضطراب اساسی و روانرنجوری شود (نقل از شولتز، 2012/ 1392، ترجمۀ نیکخو و همکاران). استرسهای عاطفی با تأثیر از کنترل شناختی، خصومت را تشدید میکند و بر بیماریهای قلبی تأثیر میگذارد (هالند و همکاران، 2018). گرچه خصومت همیشه تا حد نابودی و خاتمۀ زندگی پیش نمیرود، از یکسویهنگری، محدودیت و خودمحوری[1] سرچشمه میگیرد (کواساوا و همکاران، 2014). کِلی خصومت را تداخل در رفتار دیگران و وادارساختن آنها به رفتار مطیعانه برای حفظ سازمان استنباطی خود مطرح میکند که فرد بر نگهداشتن سازههای فردی پافشاری میکند که ناشی از انعطافناپذیری است (پروین و جان، 2015/ 1395، ترجمۀ جوادی و کدیور). به نظر میرسد زنان درگیر عهدشکنی و خیانت همسر به دلیل سانحه پس از ضربه خصومت بیشتری را تجربه میکنند و انعطافپذیری و تابآوری پایینتری را نشان میدهند؛ زیرا صمیمیت و عشق مشترک آنها باوجود فرد سومی تسخیر شده است و همسر قربانی احساس میکند بر زندگی خود هیچ کنترلی ندارد و سازههای فردی انعطافناپذیر در آنها گسترش مییابد؛ بنابراین به دلیل رنجش و نگرانی از همسرشان، تمایل به قطع ارتباط در آنها افزایش مییابد و اضطراب و پریشانی هیجانی، تابآوری آنها را دستخوش تغییر میکند (کوان، لی، فولتز و کوهن، 2019).
تابآوری یکی از سازههای اصلی شخصیت برای فهم انگیزش، هیجان و رفتار (پرینس امبوری و ساخوفسکی، 2013)، توانایی عبور از دشواریها و غلبه بر شرایط زندگی (ساگون و دی کارلی، 2014)، قدرت بازگشت و فرایند پویای سازگاری و رشد به شیوۀ مثبت در برابر شرایط تهدیدکننده و توانایی ترمیم خویشتن (لوح، اسکات و تورستنسن، 2014)، ظرفیت یک سیستم پویا برای سازگاری موفقیتآمیز با اختلالات و حفظ نشاط و سلامت روانی در مواجهه با رویدادهای ناخوشایند و سازوکار خود اصلاحگری تعریف شده است (کونور و دیویدسون، 2014، ماستن، 2014). تابآوری مدل خطی سادهای است که بر اساس آن فرد باید از میان مراحل هماهنگی بیولوژیکی، روانی و معنوی، تعامل با فوریتهای زندگی، تخریبها، آمادگی و انتخاب برای انسجام مجدد به صورتی تابآورانه، برگشت به تعادل یا فقدان عبور میکند. تابآوری به افراد کمک میکند در پی بروز شرایط پر خطر یا پس از عقبنشینی، بتوانند سازگار شوند و کارکرد قبلی خود را بازیابند (مایانا، ماچینگورا و اوکافی، 2019).
زنان خیانتدیده عهدشکنی همسرشان را رویدادی دردناک تلقی میکنند که نیازمند حمایت، حفظ و ارتقای سلامت رواناند. درمانهای مختلفی ازجمله زوج درمانی (صادق اولادی، اعتمادی، احمدی و فاتحی زاده، 1397)، درمان هیجانمحور (سودانی، کریمی، مهرابیزاده هنرمند و نیسی، 1391)، درمان بخششمحور (ملکزاده، امینپور، بختیاری، خلیلی و داورنیا، 1397)، رفتاردرمانی دیالکتیک (تیموری، غفاریان و یزدانیان، 1397) بهمنظور مداخله در بحران برای زنان آسیبدیده از خیانت همسر انجام گرفته است.
با جستجوی ادبیات پژوهشی، مطالعات کمی یافت شد که اثربخشی آموزش مهرورزی و خودگویی مثبت را بر مشکلات روانشناختی زنان خیانتدیده بررسی کند. مهرورزی در فرهنگ لغت به معنای محبت، مهربانی و شفقت آمده و در فقه اسلامی به معنی دوستی و محبتاست. مهرورزی مفهومی عام و گسترده دارد که در دین اسلام و تعالیم انبیا همان محبت است و شامل مجموعهای ارزشمند از خوبیهاست که در تعامل با دیگران از انسان سر میزند. صفاتی نظیر نیکیکردن، خوشرویی، مدارا و سازش، رحمت و ترحم، تغافل و چشمپوشی، عفو و گذشت، رفق و نرمخویی، تواضع و حُسن خلق، از مظاهر مهرورزی به شمار میآیند (انصاریان، 1394). گیلبرت اساس مفهوم مهرورزی را که با نام شفقت آمده، ملاطفت با خود همراه با آگاهی عمیق از رنج خود و دیگر افراد و تلاش برای رهایی از رنج توصیف کرده است. مهرورزی یکی از ظرفیتهای بشر است تا رنجهایش را تسکین و شجاعت لازم را برای مواجهه با دشواریهای زندگی به او بدهد. گیلبرت مهرورزی را سازهای شامل محبت به خود در برابر قضاوت و پذیرش نواقص و محدودیتهای خود، اشتراکات انسانی در برابر انزوا و ذهنآگاهی و آگاهی متعادل و روشن از تجارب زمان حال در مقابل همانندسازی افراطی مطرح میکند که باعث میشود جنبههای دردناک یک تجربه نادیده گرفته شود (گیلبرت، 2010). مطالعات نشان میدهند افرادی که به خود و دیگران مهر میورزند، کمتر دچار اضطراب و شکست در موقعیتهای فاجعهبار و تنشزا میشوند.مهرورزی سازۀ مهم در تعدیل واکنش افراد به موقعیتهای تنشزا و نگرانکننده است (کری، رولند، وان لیزا، زلوتوویتز و وایت هاوس، 2018).
افراد با مهرورزی به خود و دیگران تعارضات بینشخصی خود را بهتر و با توجه به نیازهای خود و دیگران حل میکنند؛ زیرا آنها با مهرورزیدن به خود امنیت هیجانی به وجود میآورند که میتوانند بدون ترس از سرزنش، خود را بهوضوح ببیند و فرصت پیدا کنند تا با دقت بیشتری الگوهای ناسازگار فکری، هیجانی و رفتاری را درک و اصلاح کنند (نف و جرمر، 2013).
در درمان مبتنی بر مهرورزی، افراد میآموزند از احساسات دردناک خود اجتناب نکنند؛ بنابراین میتوانند در گام نخست، تجربة خود را شناسایی کنند و به آن مهرورزی نشان دهند و نگرش مهرورزانه برای خودشان داشته باشند که این مسئله نیازمند چشمانداز روانی متعادلی به نام بهوشیاری است که فرد در این حالت به حالت متعادل آگاهی دست مییابد و پدیدههای هیجانی و روانی دردناک خود را میپذیرد (پل وان لانگ، وان دوسام، 2015). درمان مبتنی بر مهرورزی بر این اصل بنیادی تأکید دارد که افکار، تصاویر و رفتارهای تسکینبخش بیرونی باید درونی شوند که در این وضعیت، ذهن همانگونه که به موقعیتهای بیرونی واکنش نشان میدهد در مواجهشدن با حالات درونی نیز آرام میگیرد. این درمان با انگیزۀ التیامبخشی به رنج آغاز میشود و همسر خیانتدیده به جای تمرکز بر خودانتقادی بر خودارزیابی مثبت تمرکز میکند (استیونزو وودرف، 2018).
همسران قربانی خیانت با تأثیر از شرایط تنشزای ایجادشده در زندگی مشترک، علاوه بر تجربۀ علائم روانتنی، ذهنیت و احساسشان راجع به خودشان نیز تغییر میکند. آنها خود را درهمشکسته، بیارزش و متفاوت از تصویری میبینند که از خود داشتهاند، راجع به خود منفی فکر میکنند و بر نقاط ضعف خود متمرکز میشوند. آنها باور دارند جایگاهی در زندگی ندارند؛ به همین دلیل حس ارزشمندی و حرمت نفس در آنها کاهش مییابد. با این اوصاف، ماهیت تفکر زنان قربانی خیانت میتواند بهطور مستقیم بر چگونگی احساس آنها نسبت به خود تأثیر بگذارد. این خودگویی درونی منفی، بر افکار آنها تأثیر میگذارد؛ بنابراین استفاده از خودگویی مثبت مهم به نظر میرسد؛ به صورتی که بر افکار همسر خیانتدیده تأثیر بگذارد و تعادل روانی و هیجانی او را حفظ کند. نتایج پژوهشهای مختلف نیز حاکی از آن است که خودگوییهای درونی بهمنزلۀ یک واسطۀ شناختی در زایش اندیشه و نظمبخشی به رفتار در سازگاری درونی و اجتماعی نقش دارد (هیز، هود، مور و فریمن، 2019). خودگویی مثبت با هدف اصلاح تعبیر رویدادهای مربوط به خود و دیگران انجام میشود و در این شرایط اهداف مشترکی با درمان مبتنی بر مهرورزی و نقش موثری بر خودکارآمدی دارد؛ بنابراین علاوه بر مهرورزی، آموزش خودگویی مثبت برای زنان قربانی خیانت انجام شد. خودگویی مثبت نقش مهمی در رابطۀ بین حوادث و هیجانات دارد و میتواند با تغییردادن گفتار درونی، عامل حل بسیاری از اختلالات رفتاری و هیجانی باشد. خودگویی بیان خود، افکار خودایند و گفتار درونی است. چیزهایی که ما به خودمان میگوییم. جملههایی آشکار یا پنهان که افراد دربارۀ یک رویداد با معنای آن به خود میگویند (لپاداتو، 2012).
همسر خیانتدیده در درمان مهرورزی همراه با خودگویی مثبت یاد میگیرد با بیان گفتههای مثبت سودمند علاوه بر مهربانی با خود به ارتقای حرمت خود نیز بپردازد و بهواسطۀ کاهش فعالیت آمیگدال، تنش ناشی از بحران ایجادشده را کاهش دهد، سیستم اعصاب پاراسمپاتیک خود را فعال کند و پایدار نگه دارد. ذهن شفقتورز بهواسطۀ اینکه هیجانات مثبت را در فرد زنده میکند، با تعادل بین سیستم هیجانی، پسزمینۀ ذهنی فرد را آرام میکند و بر مدیریت افکار، رفتار و هر نوع احساس پریشانکننده تأثیر میگذارد (لوتز، برژینسکی، لویس، جانسون و دیویدسون، 2008).
مایکنبام (1985/ 1395، ترجمۀ مبینی) تأثیر خودگوییهای شخصی بر عوامل شناختی، هیجانی و سوگیریهای پردازش اطلاعات را انکارناپذیر میداند و معتقد است شناختهای ما همان گفتگوهای درونیاند. این گفتگوهای درونی ،چگونگی پاسخی است که ما بهطور درونی به آنچه برایمان رخ میدهد، میدهیم و آن تفکر، احساسات و عمل ما را تعیین میکند. با کنترل گفتگوی درونی میتوان زندگی را کنترل کرد. مایکنبام خودگویی را پیامد اصلی کارکردهای شناختی میداند که در زمینه حل مسئله و پاسخ به موقعیتهای استرسزا، احساس تنهایی، واکنشهای فیزیولوژیک و ایجاد رفتارهای سازگارانه نقش اساسی دارد (ریکل، اسنایدر واسپیناس، 2013).
آموزش تلفیقی، نوعی آموزش است که مراجعان با استفاده از چند موضوع، اطلاعات متنوع و گستردهای را برای دستیابی به هدف مدنظر به دست میآورند. درمان تلفیقی به درمانگران مجوز میدهد به آیندۀ مراجعان توجه بیشتری نشان دهند و متناسب با نیازهای آتی آنها به آمادهسازی برنامههای آموزشی و درمانی بپردازند (میرزایی، موحدی، ابراهیمی و اسماعیلی، 1394). برنامۀ درمانی مبتنی بر مهرورزی ذهن شفقتورز زن خیانتدیده را پرورش میدهد؛ ولی با توجه به محتوای تفکر و باور منفی بسیار شدید زنان خیانتدیده که خود را فاقد توانمندیهای روانی و جذابیتهای فیزیکی میدانند، حرمت نفس و حس ارزشمندی آنها کاهش مییابد؛ بنابراین به نظر میرسد مداخلۀ مهرورزی بهتنهایی قادر نیست بیمار را در خط درمان و بهبود نگه دارد و ضرورت مداخلۀ نیرومند و جامعتری وجود دارد؛ بنابراین بستۀ تلفیقی درمان مهرورزی با خودگویی مثبت برای پیشگیری از تشدید آسیبهای روانی ناشی از بحران ایجادشده و بهبود روابط پایدار بین زوجین مؤثر است و از روند درمان ناقص با ماندگاری کمتر اجتناب میشود.
مطالعات مختلفی در زمینۀ درمان مبتنی بر مهرورزی و خودگویی انجام شدهاند. پژوهشها نشان دادهاند درمان متمرکز بر مهرورزی بر تصویر بدنی و رضایت زناشویی زنان سرطانی (خلعتبری، همتی ثابت و محمدی، 1397)، باورهای غیرمنطقی و رضایت زناشویی زنان (دنیس و بکر، 2015)، تابآوری زنان مبتلا بهمولتپل اسکلروزیس (قطور، پوریحیی، داورنیا، سلیمی و شاکرمی، 1397) تأثیر مثبت دارد و سلامت عمومی، بهزیستی روانشناختی، دلسوزی آگاهانه و هیجانات مثبت را ارتقا میدهد (آیسجت، آلگویی، بولتن، وی و فردریکسون، 2016). همچنین ذهنآگاهی، همدلی، بهزیستی ذهنی (بلوس و اسنلر مول، 2017) و تنظیم هیجان و رضایت جنسی را ارتقا میدهد و بر کاهش تعارضات زناشویی (دانسون، 2015)، نگرش صمیمانۀ همسران و کاهش میل به طلاق (دشت بزرگی، عسگری و عسگری، 1396) تأثیر دارد.
پژوهشها در زمینۀ خودگویی نشان دادند خودگویی واقعگرایانه بر رضایت زناشویی زنان اثربخش است (کیانینژاد، 1390) و شناخت درمانی مبتنی بر خودگویی با الگوی ایرانی اسلامی بر تعارضات زناشویی (رضاپور میرصالح، 1395) و کاهش استرس موثر است و باعث ارتقای سلامت میشود (علوی، امیرپور و مدرس غروی، 1392).
با وجود این، خیانت زناشویی رویدادی آسیبزا است که میتواند آشفتگیهای شناختی و هیجانی همانند نشخوار فکری و خودگوییهای منفی را در فرد قربانی ایجاد کند و در بیشتر مواقع آنقدر شدید و کنترلناپذیر است که در عملکرد فرد اختلال ایجاد میکند (باکوم، گوردون، اسنایدر، اتکینز و کریستنسن، 2006). همچنین نقش رضایت زناشویی در کارکرد بهنجار خانواده اهمیت دارد و رضایت زناشویی از تعهد زناشویی و اعتمادهای میانفردی تأثیر میگیرد که اگر این اعتماد از میان برود، کانون خانواده نیز متزلزل میشود و علاقۀ زوجین به همدیگر کمرنگ خواهد شد؛ بنابراین با توجه به پیامدهای مشکلزا در فرد قربانی خیانت، توجه به این پژوهش ضرورت دارد. همچنین این پژوهش با توجه به جستجوی پیشینۀ پژوهشی بسیار کم این بررسی در زمینۀ آموزش مهرورزی با خودگویی مثبت، نوآوری دارد. در این شیوه به مراجعان آموزش داده میشود تا از تفکرات منفی یا غیرمنطقی خود آگاه شوند، تجارب دردناک خود را بپذیرند. بدون اینکه خود را سرزنش کنند، محدودیتهای خود را قبول داشته باشند و با جایگزینکردن گفتههای درونی سازگارانهتر و مناسبتر، افکار خود را با جهتدهی مثبت تغییر دهند؛ بنابراین با توجه به اهمیت تابآوری، نقش منفی خصومت در زندگی مشترک و نقش نگرش مثبت همسران به یکدیگر که تضمینکنندۀ زندگی موفق و پیشگیرانه از آسیبهای احتمالی روانی و اجتماعی است و همچنین با توجه به خلأ پژوهشی در زمینۀ اثربخشی درمان مهروزی و خودگویی مثبت بر متغیرهای مذکور، فرضیههای زیر تدوین و بررسی شدند:
1- آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت بر افزایش تابآوری زنان خیانتدیده، اثربخش است.
2- آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت بر کاهش خصومت زنان خیانتدیده، اثربخش است.
3- آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت بر احساس مثبت به همسر زنان خیانتدیده، اثربخش است.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: اینپژوهش از نوع نیمهآزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (یک ماهه) با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری شامل زنان خیانتدیدۀ شهر اصفهان در سال 1397 بود که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، 30 زن خیانتدیده انتخاب شدند. شیوۀ نمونهگیری به این صورت بود که طی فراخوان و نصب آن در برخی از خیابانهای پر رفتوآمد منطقۀ 11 شهر اصفهان با نام «چرا از همسرم نگرانم» از زنانی که تمایل به شرکت در پژوهش داشتند و با پژوهشگر تماس تلفنی داشتند، دعوت شد به مرکز مشاورۀ فانوس هدایت امین مراجعه کنند. تعداد 71 زن در مدت 2 ماه مراجعه کردند که از این تعداد، 30 نفر مبتلا به خیانت زناشویی تشخیص داده شدند و شرایط ورود به پژوهش را به دست آوردند. ملاکهای ورود به پژوهش شامل موارد زیر بودند: زنِ مبتلا به نقض تعهد زناشویی همسر با خیانت عاطفی / جنسی افشاشده، داشتن دستکم تحصیلات خواندن و نوشتن، تصمیمنداشتن برای متارکه یا طلاق، نداشتن معلولیت ذهنی و جسمی، مبتلانبودن به اختلالات روانپریشی، دامنۀ سنی 30-45 سال، مدت افشای خیانت 1-6 ماه و تمایل برای حضور در جلسات. معیارهای خروج به پژوهش شامل دریافت درمانهای موازی، تمایلنداشتن به همکاری و مشارکت و داشتن غیبت در جلسات بود. سپس آزمودنیها با جایگزینی تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار داده شدند. در فرایند درمان ازنظر تعداد آزمودنیها ریزش مشاهده نشد.
ابزار سنجش: در این پژوهش ازپرسشنامۀ خصومت[2] برای سنجش رابطۀ خصومت و حملههای قلبی استفاده شد. ویلیامز[3] آن را در سال 1998 در انجمن تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه دوک آمادهسازی کرد. این پرسشنامه دارای 12 گویه است. هدف آن، سنجش میزان احساس خصومت در افراد است. طیف پاسخگویی آن از نوع دو گزینهای بود که برای هر پاسخ بله، 1 امتیاز و برای هر پاسخ خیر، 0 امتیاز در نظر گرفته خواهد شد. برای به دست آوردن امتیاز کلی پرسشنامه، مجموع امتیازات همۀ سؤالات با هم جمع میشود. نمرات بالاتر در این مقیاس نشاندهندۀ احساس خصومت بیشتر فرد پاسخدهنده خواهد بود و نمرات پایینتر احساس خصومت کمتر را نشان میدهد. دامنۀ نمره از 0 تا 12 متغیر است. نمرۀ کمتر از 3 نشاندهنده نبود احساس خصومت. نمرۀ 4-8، خلق تند و احتمال خطر حملات ناشی از خشم و بالاتر از 9 حداکثر احساس خصومت و احتمال بالای حملات قلبی را نشان میدهد. ضریب پایایی پرسشنامۀ ویلیامز 87/0 و روایی آن 86/0 گزارش شده است. علیبابایی، وهابی و خالقیپور (علیبابایی، 1397)، این پرسشنامه را در ایران ترجمه کردند و شاخص روایی محتوایی (CVI)[4] 79/0 و پایایی آن 83/0 به دست آمد. در پژوهش حاضر نیز براساس آلفای کرونباخ، ضریب پایایی پرسشنامه 87/0 به دست آمد.
برای سنجش تابآوری از پرسشنامۀ تابآوری کونور و دیویدسون[5] استفاده شد. این پرسشنامه در سال 2003 در حوزۀ تابآوری طراحی شد. این پرسشنامه 25 گویه دارد و نمرهگذاری بهصورت 5 درجهبندی بین صفر = کاملاً نادرست تا چهار = همیشه درست انجام میشود. طیف نمرات آزمون بین 0 تا 100 قرار دارد. نمرات بالاتر بیانکنندۀ تابآوری بیشتر آزمودنی است. نتایج تحلیل عاملی حاکی از آن است که این آزمون دارای ۵ خردهمقیاس تصور از شایستگی (25،24،23،17،16،12،11،10)، اعتماد به غرایز فردی تحمل عاطفۀ منفی (20،19،18،15،14،7،6)، پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن (8،5،4،2،1)، کنترل (22،21،13) و تأثیرات معنوی (9،3) است. نقطه برش آن 50 است. کونور و دیویدسون (2003)، ضریب آلفای کرونباخ مقیاس تابآوری را 89/0 گزارش کردهاند. همچنین ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی در یک فاصله 4 هفتهای 87/0 به دست آمده است. خوشنظری، حسینی، فلاحی و بخشی (1394)، پرسشنامۀ 25 گویهای تابآوری را ترجمه کردند و روایی محتوایی آن با 84/0 و ضریب پایایی آن با 94/0، مطلوب گزارش شده است.
محمدی (1384)، این مقیاس را در ایران هنجاریابی کرده است. او برای تعیین پایایی مقیاس تابآوری کونور و دیویدسون از روش آلفای کرونباخ بهره گرفته و ضریب پایایی 89/0را گزارش کرده است. پایایی این پرسشنامه در پژوهش حاضر 86/0 به دست آمد.
پرسشنامۀ دیگر، پرسشنامۀ احساس مثبت به همسر[6] است که دانیل الری، فینچام و ترکویتز[7] در کلینیک زوج درمانی دانشگاه ایالتی نیویورک، در سال 1975 طراحی کردند. این پرسشنامه 17 سؤال دارد که برای اندازهگیری عواطف مثبت و عشق به همسر، طراحی و برای ارزیابی احساس مثبت به همسر استفاده میشود. پایایی آن ازطریق آزمون مجدد، با فاصله 1 تا 3 هفته 93/0 ضریب همبستگی این پرسشنامه با سازگاری زناشویی 70/0 گزارش شده است. در این پرسشنامه آزمودنی احساسات مثبت کلی خود را نسبت به همسرش را در طول چندماه اخیر با اعداد 1 (برای احساس کاملاً منفی) تا 7 (احساس کاملاً مثبت) مشخص میکند. برای به دست آوردن نمرۀ کلی پرسشنامه، امتیاز تمام سؤالات با همدیگر جمع میشود. امتیاز بین 17 تا 43 احساس مثبت ضعیف، بین 43 تا 68 احساس مثبت متوسط و امتیاز بالای 68 احساس مثبت بسیار خوب را نشان میدهد. ضریب پایایی پرسشنامه در خارج از کشور با ضریب آلفای کرونباخ 94/0 گزارش شده است. حیدری، مظاهری و پوراعتماد (1384) این پرسشنامه را در ایران ترجمه کردند و همسانی درونی آن برابر با 89/0 گزارش شده است. پایایی پرسشنامه در پژوهش حاضر 87/0 به دست آمد.
روش اجرا و تحلیل: ابتدا با نصب فراخوان در منطقه 11 شهر اصفهان با هدف ارتقای سطح سلامت زناشویی با عنوان چرا از همسرم نگرام؟ اطلاعرسانی صورت گرفت. از بین زنان مراجعهکننده، آنهایی نامنویسی شدند که از طرف همسر، مبتلا به نقض تعهد زناشویی شده بودند و حاضر به شرکت در جلسات آموزشی بودند. سپس از بین آنها 30 نفر دارای شرایط ورود انتخاب شدند و بهطور تصادفی در گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. پس از تعیین و جایگزینی گروهها، پرسشنامههای احساس خصومت، احساس مثبت به همسر و تابآوری بهعنوان پیشآزمون اجرا شد. سپس جلسات آموزشی تلفیقی مبتنی بر مهرورزی و خودگویی مثبت، طی 11 جلسه 100 دقیقهای روی گروه آزمایش اجرا شد. در این مدت گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. در جلسۀ نهایی از هر دو گروه پرسشنامهها بهعنوان پسآزمون دریافت شد. سپس پس از یک ماه، مجدد پرسشنامهها اجرا شدند. شرح مختصری از جلسات در زیر آورده شده است.
جدول 1. شرح محتوای جلسههای آموزش تلفیقی مبتنی بر مهرورزی و خودگویی مثبت براساس مدل گیلبرت و همکاران (2011) و همیلتون و همکاران (2011)
جلسات |
محتوا |
جلسة اول |
برقراری ارتباط اولیه، گروهبندی، مروری بر ساختار جلسات، آشنایی با اصول کلی درمان مبتنی بر مهرورزی و تمایز مهرورزی با تأسف برای خود، آشنایی با خودگویی |
جلسه دوم |
آموزش ذهنآگاهی همراه با تمرین وارسی بدنی و تنفس، آشنایی با سیستمهای مغزی مبتنی بر مهرورزی و ارائۀ تکالیف |
جلسة سوم |
مرور تکالیف قبلی، آشنایی با افکار خود مغلوبی موقع بروز مشکل و نقش آنها در ایجاد خودگوییها، بحث دربارۀ انواع افکار و باورها، نتیجهگیری از جلسه و ارائۀ تکلیف. |
جلسة چهارم |
مرور تکالیف قبلی، آشنایی با خصوصیات افراد مهرورز، مهرورزی نسبت به دیگران، پرورش احساس گرمی و مهربانی نسبت به خود، پرورش و درک اینکه دیگران نیز نقایص و مشکلاتی دارند (پرورش حس اشتراکات انسانی) در مقابل احساسات خودتخریبگرانه و ارائة تکلیف. |
جلسة پنجم |
مرور تکالیف قبلی، ترغیب آزمودنیها به خودشناسی و بررسی شخصیت خود بهعنوان مهرورز و غیرمهرورز با توجه به مباحث آموزشی، شناسایی و کاربرد تمرینهای پرورش ذهن مهرورزانه (ارزش مهرورزی، همدلی و همدردی نسبت به خود و دیگران)، ارائۀ تکالیف. |
جلسه ششم |
مرور تکالیف قبلی، اظهارات مربوط به خود، خودتقویتی با اظهارات مثبت و توصیف خود، نتیجهگیری از جلسه. |
جلسة هفتم |
مفهوم سبک اسنادی و منبع کنترل و نقش آن در خودگویی و شکلگیری هیجانها، چگونگی شکلگیری اسنادها، تمرین تغییر سبک اسنادی و منبع کنترل به طریق ایفای نقش، نتیجهگیری و ارائۀ تکالیف. |
جلسة هشتم |
مرور تکالیف قبلی، تمرین عملی ایجاد تصاویر مهرورزانه، آموزش سبکهای ابراز مهرورزی (کلامی، عملی، مقطعی و پیوسته) و بهکارگیری این روشها در ارتباط با خود و دیگران، ارائۀ تکالیف. |
جلسه نهم |
مرور تکالیف قبلی، معانی نمادین، نقش معانی نمادین در خودگوییها، بحث دربارۀ انواع خطاهای شناختی، ارزیابی جلسات گذشته. |
جلسه دهم |
مرور تمرینهای قبلی، آموزش نوشتن نامههای مهرورزانه برای خود، همسر و دیگران، آموزش روش ثبت و یادداشت روزانة موقعیتهای واقعی مبتنی بر مهرورزی. |
جلسة یازدهم |
جمعبندی و ارائة راهکارهایی برای حفظ و بهکارگیری این روش درمانی در زندگی روزمره. |
یافتهها
میانگین سن افراد شرکتکننده بین 30 تا 45 سال بود که در گروه آزمایش، میانگین سن برابر با 49/38 و در گروه کنترل، میانگین سن برابر با 73/39 به دست آمد. همچنین بیشترین فراوانی مدت ازدواج در گروه کنترل بین 10 تا 20 سال و در گروه آزمایش بین 20 تا 25 سال بوده است. مدت ازدواج زیر 5 سال برای هر دو گروه آزمایش و کنترل کمترین فراوانی را داشته است. مدت زمان آگاهی از خیانت همسر در هر دو گروه با فراوانی 3 تا 6 ماه بیشترین فراوانی را نشان داد. تعداد 2 فرزند در هر دو گروه کنترل و آزمایش بیشترین فراوانی را داشته است.
برای بررسی فرضیههای پژوهشی از تحلیل کواریانس با اندازهگیریهای تکراری استفاده شد و برای رعایتشدن مفروضههای زیربنایی تحلیل کواریانس مفروضههای نرمالبودن توزیع نمرات متغیرهای پژوهش، همگنی واریانسها و همگنی شیب رگرسیون انجام شد. برای سنجش نرمالبودن توزیع نمرات از آزمون شاپیرو – ویلک و آزمون کولموگروف اسمیرنوف استفاده شد که نتایج این آزمون در هر یک از مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در سطح 05/0P> معنادار نبودند؛ بنابراین پیروی دادهها از توزیع نرمال تأیید شد (05/0P>). همچنین پیشفرض برابری واریانسها با استفاده از آزمون همگنی واریانس لوین در متغیرهای وابستۀ پژوهش یعنی تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر در مرحلۀ پسآزمون در سطح 05/0P> معنادار نشد؛ بنابراین واریانس دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای وابسته پژوهش متفاوت نیستند و میزان واریانس خطای متغیرهای وابسته در تمام گروهها یکسان بوده است و فرض همگنی واریانسها تأیید میشود (05/0P>). همچنین بررسی پیشفرض همگنی شیب رگرسیون نشان داد مقدار F برای متغیرهای وابستۀ پژوهش در سطح 05/0 معنادار نیست و فرضیۀ همگنی شیب رگرسیون تأیید شد (05/0P>)؛ بنابراین استفاده از تحلیل کواریانس تأیید شد. همچنین برای بررسی یکسانبودن کواریانس میان گروهها از آزمون ام باکس استفاده شد و چون در دو گروه آزمایش و کنترل ماتریسهای کواریانس مشاهدهشده در سطح 001/0 معنادار بود، فرض برابری ماتریسهای کواریانس برقرار است. همچنین از آزمون کرویت ماچلی بهعنوان پیشفرض استفاده از تحلیل واریانس برای اندازهگیریهای تکرارشونده استفاده شد و چون دادهها از مفروضۀ کرویت تخطی نکرده است، نیاز به تصحیح نیست و با توجه به نتایج آزمون ماچلی میتوان از آزمون تحلیل کواریانس با اندازهگیری مکرر استفاده کرد. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری با استفاده از آزمون بزرگترین ریشه روی و لامبدای ویلکز نشان دادند بین گروههای آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری دستکم در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنیداری وجود دارد و رابطۀ متوسطی بین متغیرها برقرار بوده است (05/0P≤). برای بررسی تفاوتها، تحلیل کواریانس تکمتغیری در متن مانکووا انجام شد که نتایج آن در جدول 3 ارائه شدند.
جدول 2. نتایج تحلیل کواریانس در متن مانکووا با اندازهگیری مکرر برای بررسی تأثیر آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت بر تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر در گروه آزمایش و کنترل
متغیر |
منبع تغییر |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
ضریب اتا |
تابآوری |
زمان |
42/1963 |
1 |
42/1963 |
49/21 |
001/0 |
43/0 |
زمان* گروه |
85/538 |
1 |
85/538 |
36/15 |
001/0 |
41/0 |
|
خصومت |
زمان |
51/230 |
1 |
51/230 |
71/12 |
01/0 |
29/0 |
زمان* گروه |
32/92 |
1 |
32/92 |
26/9 |
01/0 |
27/0 |
|
احساس مثبت به همسر |
زمان |
66/2104 |
1 |
66/2104 |
89/41 |
001/0 |
41/0 |
زمان * گروه |
79/954 |
1 |
79/954 |
62/30 |
001/0 |
36/0 |
بهمنظور بررسی تأثیر آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت از آزمون تحلیل کواریانس تکمتغیره استفاده شد. در این آزمون زمان (نمرات آزمودنیها در جلسات پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) بهعنوان عامل درون آزمودنی و گروه (آزمایش و کنترل) بهعنوان عامل بین آزمودنی وارد مدل شدند. با توجه به نتایج جدول 2، اثر زمان اندازهگیری به لحاظ آماری معنیدار است (F=21/49, P≤0/05). به عبارت دیگر، تابآوری از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری، افزایش معنادار داشته است. اثر تعامل زمان با گروه در تابآوری , P≤0/05)36/F=15) معنیدار است؛ یعنی تفاوت معنیداری بین دو گروه در میزان افزایش نمرات تابآوری از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری وجود دارد. نتایج نشان میدهند اثر تعامل گروه و زمان برقرار است؛ یعنی اثر متغیر مستقل بر تابآوری گروه آزمایش معنیدار است و این اثر در مرحلۀ پیگیری تداوم دارد. 41 درصد از تابآوری در زنان خیانتدیدۀ گروه آزمایش مربوط به عضویت در جلسات آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت است.
همچنین اثر زمان اندازهگیری در متغیر خصومت به لحاظ آماری معنیدار است (F=12/71,P≤0/05). به عبارت دیگر، خصومت از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری کاهش معنادار داشته است. اثر تعامل زمان با گروه در خصومت 26,P≤0/05)/(F=9 معنیدار است؛ یعنی تفاوت معنیداری بین دو گروه در میزان کاهش نمرات خصومت از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری وجود دارد و اثر تعامل گروه و زمان برقرار است؛ یعنی اثر متغیر مستقل بر خصومت گروه آزمایش معنیدار است و این اثر در مرحلۀ پیگیری تداوم دارد. 27 درصد از خصومت در زنان خیانتدیدۀ گروه آزمایش مربوط به عضویت در جلسات آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت است.
اثر زمان اندازهگیری در متغیر احساس مثبت به همسر به لحاظ آماری معنیدار است (F=41/89, P≤0/05). به عبارت دیگر، احساس مثبت به همسر از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری افزایش معنادار داشته است. اثر تعامل زمان با گروه در احساس مثبت به همسر 62, P≤0/05)/(F=30 معنیدار است؛ یعنی تفاوت معنیداری بین دو گروه در افزایش نمرات احساس مثبت به همسر از جلسۀ پیشآزمون تا جلسۀ پیگیری وجود دارد. نتایج نشان میدهند اثر تعامل گروه و زمان برقرار است؛ یعنی اثر متغیر مستقل بر احساس مثبت به همسر در گروه آزمایش معنیدار است و این اثر در مرحلۀ پیگیری تداوم دارد. 36 درصد از احساس مثبت به همسر در زنان خیانتدیده گروه آزمایش مربوط به عضویت در جلسات آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت است. برای مقایسۀ تفاوت میانگین در مراحل از آزمون بونفرونی استفاده شد.
جدول 3. مقایسۀ زوجی با آزمون بونفرونی تابآوری، احساس خصومت و عشق به همسر در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری
متغیرها |
عامل A |
عامل B |
تفاوت میانگینها |
انحراف استاندارد |
معناداری |
تابآوری |
پیشآزمون |
پسآزمون |
22/15- |
31/1 |
001/0 |
|
پیگیری |
26/15- |
58/1 |
001/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
04/0- |
73/1 |
NS |
|
خصومت |
پیشآزمون |
پسآزمون |
78/5 |
79/0 |
01/0 |
|
پیگیری |
69/5 |
83/0 |
01/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
09/0- |
72/0 |
NS |
|
احساس مثبت به همسر |
پیشآزمون |
پسآزمون |
80/14- |
39/1 |
001/0 |
|
پیگیری |
85/13- |
78/1 |
001/0 |
|
پسآزمون |
پیگیری |
95/0 |
36/1 |
NS |
نتایج مقایسۀ زوجی در جدول 3 نشان میدهند بین متغیرهای تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر در مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون و مرحلۀ پیشآزمون و پیگیری تفاوت وجود دارد و این متغیرها با تأثیر از مداخلۀ آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت، در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری، افزایش و خصومت کاهش داشته است؛ ولی این تفاوت در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری معنادار نبوده است که نشان میدهد اثر درمان بر متغیرهای پژوهش تداوم داشته است.
جدول4. نمرات میانگین تعدیلشده متغیرهای پژوهش گروه آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری
متغیرها |
مراحل |
نمرات میانگین تعدیل شده پسآزمون و پیگیری |
|
آزمایش |
کنترل |
||
تابآوری |
پسآزمون |
31/56 |
67/43 |
پیگیری |
67/55 |
79/42 |
|
خصومت |
پسآزمون |
79/5 |
48/8 |
پیگیری |
91/5 |
91/ 11 |
|
احساس مثبت به همسر |
پسآزمون |
32/48 |
91/35 |
پیگیری |
51/47 |
86/34 |
نتایج جدول 4، میانگین تعدیلشدۀ متغیرهای پژوهش را در گروه آزمایش و کنترل در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری نشان میدهد. در متغیرهای تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر میانگین تعدیلشدۀ گروه آزمایش در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری بهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بوده است؛ بنابراین اثربخشی آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت بر متغیرهای تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر در مرحلۀ پسآزمون و پیگیری تأیید شدند.
بحث
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش تلفیقی مهرورزی و خودگویی مثبت بر تابآوری، خصومت و احساس مثبت به همسر در زنان خیانتدیده صورت گرفت. یافتهها نشان دادند آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت موجب افزایش تابآوری شده است و تفاوت معنیداری بین گروه آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون – پیگیری مشاهده شد. در ارتباط با تأثیر آموزش مهرورزی و خودگویی مثبت بر تابآوری پژوهشی، همسو با پژوهش حاضر یافت نشد؛ ولی یافتههای پژوهش حاضر با پژوهشهای قطور و همکاران (1397) و دنیس و همکاران (2015) همراستا است. برای تبیین نتایج بهدستآمده باید به اصول و ماهیت مهرورزی توجه کرد. ماهیت آموزش مهرورزی برای زنان خیانتدیده، تأکید بر ذهن آرام، دلسوز و هوشیار است و آموزش به گونهای است که زنان خیانتدیده فرا میگیرند در وضعیت تنشزا در ارتباط با خود چگونه رفتار کنند، نسبت به خود نگرش مهرورزانهای داشته باشند، برای خود دلسوزی خردمندانه نشان دهند، دربارۀ موقعیت دشوار ایجادشده آزاد، شفاف و با استدلال سازگارانه بیاندیشند. آزمودنیها آگاهی مییابند شکست جزئی از زندگی است و هر فردی میتواند این بحران را تجربه کند. آنها در کنار نگرش مشفقانهای که به خود پیدا میکنند، ذهنشان، آگاهتر و پذیرش تجارب دردناک و عوامل هیجانی و روانی ناشی از آن برای آنها آسانتر میشود. با توجه به بسامد زیاد افکار منفی و بسامد کم افکار و هیجان مثبت در افراد خیانتدیده، آموزش خودگویی مثبت موجب میشود افکار خودآیند منفی و فشار روانی ناشی از این افکار کمتر شود، فرد در ارتباط با مشکلات قویتر ظاهر شود، جرأتمندتر شود، چرخۀ معیوب سرزنشگری و توقعات سطح بالای خود را زیرسؤال ببرد و معیارهای واقعگرایانهای برای خود ترسیم کند؛ این شرایط میتواند به افزایش تابآوری کمک کند. در گام دیگری از آموزش مهرورزی، زنان فرا گرفتند ذهن خود را در وضعیت هشیار نگه دارند، از رنج خود آگاه شوند و در جهت کاهش رنج خود بدون داشتن دیدگاه قضاوتی و با انگیزۀ التیامبخشی به خود گام بردارند (گیلبرت، 2010). از موقعیت پیشآمده در شرایط کنونی هراس نداشته باشند، تجربۀ رنج را دگرگون کنند و حادثۀ پیشآمده در زندگی خود را قبول کنند که این گام میتواند در فرد احساس آزادی همراه با پذیرش ایجاد کند. فرد در ذهن خود پایگاه امن ایجاد میکند که میتواند با موقعیتهای دشوار روبهرو شود، ارزشهای درونی واقعگرایانهاش را پیدا کند و فضایی برای مواجهه با احساس درد، هیجانات منفی و نگرانی پیدا کند. او با فراگیری آموزشها به ارتباط هیجانی با رنج خود بهصورت پاسخدهنده و انعطافپذیر میپردازد و از توانایی خود برای هماهنگی هیجانی استفاده میکند. همچنین او با آگاهی ذهنی، بهوشیاری و توجه انعطافپذیر، فرصت گسلش را از تجربیات و توانایی هدایت و تغییر مسیر آگاهی فراهم میکند. این شرایط، ذهن فرد را به روی پذیرش تجارب دردناک و پذیرش رویدادهای جدید باز میکند و میتواند به حفظ یا افزایش تابآوری بپردازد.
یافتههای دیگر پژوهش نشان دادند آموزش تلفیقی مهرورزی با خودگویی مثبت موجب کاهش خصومت شده است و تفاوت معنیداری بین گروه آزمایش و کنترل در مراحل پسآزمون – پیگیری مشاهده شد. در ارتباط با تأثیر آموزشی مهرورزی با خودگویی مثبت بر خصومت، پژوهشی همسو با پژوهش حاضر یافت نشد. برای تبیین نتایج بهدستآمده میتوان مطرح کرد با آموزش مبتنی بر مهرورزی، فرد هشیار میشود دلایل ایجاد خیانت همسر را کشف کند و محدودیتها و نواقص خود را بپذیرد. یکی از اصول مبتنی بر مهرورزی اشتراکات انسانی است که فرد به دیگران نگرش مهرورزانهای پیدا میکند؛ درنتیجه، با یادگیری سبکهای مهرورزی به همسر احساس خوببودن و رضایت درونی را در خود پرورش میدهد. او با مهرورزی، سیستم صمیمیت - همدلی (عامل مهمی در بخشودگی) را فعال و سیستم نشخوار فکری - که تعارضات بینفردی را تشدید میکند و برای پیشبینی کینهتوزی و انتقام مهم است - را محدودتر میکند. مهرورزی همانند فیزیوتراپی، ذهن را تلطیف میکند و از خصومت نسبت به همسر میکاهد. افراد با یادگیری مهرورزی، بهزیستی پیدا میکنند؛ زیرا در آن درد ذهنی و احساس شکست ناشی از سرزنش بیرحمانۀ خود، انزوا و همانندسازی افراطی با افکار و هیجانها تداوم نمییابد. این نگرش حمایتگرانه نسبت به خود باعث حل تعارضات بینشخصی میشود و حل مسئلۀ سازنده در روابط با همسر را در پی دارد (لوتز و همکاران، 2018). همچنین به دلیل تلطیف روان تحت برنامۀ مهرورزی و خودگویی مثبت، افسردگی و اضطراب کمتری را تجربه میکند و چون سبک مهرورزی به دیگران و همسر را فرا میگیرد، هیجانْ تنظیم میشود و هیجانهای منفی ناشی از رویداد اتفاقافتاده کمتر میشود و فرد با مهربانی، فهم و احساس صمیمیت و روابط انسانی با دیگران و رویدادهای دردناک روبهرو میشود. همچنین با تأثیر از برنامۀ خودگویی مثبت، رابطۀ جدیدی با افکار خود در رابطه با همسر ایجاد میشود و شیوۀ ناسازگارانۀ تفکرات منفی تکرارشونده به سبک سازگارانۀ هیجان تغییر جهت میدهد و این مسئله میتواند با ایجاد تابآوری، خصومت به همسر را کاهش دهد.
نتایج دیگر پژوهش نشان دادند آموزش مهرورزی همراه با خودگویی مثبت بر احساس مثبت به همسر معنادار بود. یافتههای همسو با این پژوهش یافت نشد؛ ولی با پژوهش رضاپور میرصالح (1397) همراستا است. زنانی که از برنامۀ مبتنی بر مهرورزی تأثیر میگیرند، چون روش مهرورزیدن به خود را فرا میگیرند خودمراقبتی و خودلسوزی در آنها تقویت و حس اشتراک انسانی و مهرورزی به دیگران در آنها نیز فعال میشود. آنها فرا میگیرند چگونه به همسر خود مهر بورزند و حتی دریافتکنندۀ مهربانی باشند. آنها با تأثیر از خودگویی مثبت، خودارزشمندی و حرمت نفس واقعی پیدا میکنند و برای خود ارزش مستقل از رویداد ایجادشده در نظر میگیرند؛ بنابراین با تأثیر از خودلسوزی، آمادگی برای بخشش در آنها بیشتر میشود و با افکار مثبت دریافتشده از آموزش خودگویی مثبت، امنیت و تعادل هیجانی پیدا میکنند (هاتزی جورجیادیس، زوربانز، امپومپاکی و تئودوراکیس، 2009).
زن قربانی خیانت با دریافت آموزشها فرصت درک دقیقتر شرایط را پیدا میکند و در فعالیتهای خود بهطور مؤثرتری دست به انتخاب و تصمیمگیری مسئلهمدار میزند. همچنین میتواند احساسات و عواطف واقعیاش را بهطور شفاف نسبت به همسرش بیان کند؛ بنابراین آمادگی آنها برای حل تعارض بینشخصی، ایجاد و ذهن، تلطیف و سیستم همدلی و صمیمیت فعال میشود. همچنین با تصویرسازی ذهنی از یک همنشین مهربان، سیستمهای فیزیولوژیکی و تجربههای هیجانی فرد در جهت سازگارانه تغییر مییابد و نگرش مثبت به همسر ایجاد میشود. براساس آموزههای دینی که همواره تأکید بر آرامش و صلح است، مهرورزی الگوی متعادل ذهنی ایجاد میکند و فرد را برای عمل محبتآمیز، ایثار و صلح با همسر بر میانگیزاند. همچنین مطابق با آموزههای دینی، مهرورزی - که سرمایهای معنوی است - با تأثیر بر نگرش و رفتار، موجب افزایش ارزشهایی چون همگرایی، پیوستگی، روابط مثبت، مدارا و سازش میشود و علاقه و احساس مثبت زوجین را نسبت به یکدیگر به اوج میرساند.
بنابراین براساس یافتههای پژوهش مشخص شد آموزش مهرورزی و خودگویی مثبت بر تابآوری، خصومت و احساس نگرش مثبت به همسر اثربخش است؛ بنابراین پیشنهاد میشود آموزش تلفیقی مذکور در این پژوهش برای تقویت مهارت روانی و حل تعارضات بینشخصی زنان آسیبدیده از خیانت در رابطه با همسر انجام شود. لازم است این مداخلات با پرآموزی و تمرین درازمدت همسر خیانتدیده انجام گیرد. همچنین سازمانهایی همچون پژوهشکدهها و مرکز مطالعات زنان، خانههای سلامت شهرداری و دانشگاهها در جهتگیری پژوهشهای خود به این امر توجه ویژهای داشته باشند تا زمینۀ پیشگیری از آسیبهای احتمالی برای زنان و خانوادهها فراهم آید.
از محدودیتهای پژوهش حاضر این است که صرفاً روی زنان انجام گرفت که در تعمیم آن به مردان جانب احتیاط لازم است. محدودیت بعدی این است که یک نفر، هر دو ارزیابی و درمان را انجام داد که احتمال سوگیری در تفسیر دادهها وجود دارد.