Authors
1 M.A in Sport Psychology, Department of Physical Education and Sport Science, Islamic Azad University, Isfahan (Khorasgan) Branch, Isfahan, Iran
2 Associate Professor in motor behaviour, Department of Physical Education and Sport Science, Islamic Azad University, Isfahan (Khorasgan)Branch, Isfahan, Iran
3 Assistant professor of psychology, Department of psychology, Islamic Azad University, Shahrekord Branch, Shahrekord, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
معلولیت پدیدة اجتماعی است که از ادوار گذشته تا کنون در جوامع وجود داشته است و با اینکه در جوامع تلاشهای فراوانی برای کاهش معلولیت انجام شده است، باز این پدیده رخ میدهد. آمارها نشان میدهند در سال 1970، میزان افراد معلول در حدود 10 درصد بوده که این نرخ در سال 2011، به 15 درصد رسیده است؛ یعنی حدود 785 میلیون نفر که از میان آنها 110 میلیون نفر دارای معلولیت شدیدند (سازمان بهداشت جهانی، 2011).
معلولیت، پدیدة چندوجهی است و نهتنها باعث ایجاد محرومیت و محدودیت فیزیکی میشود، مشکلات روانی را نیز به همراه دارد؛ زیرا ذهن معلولان جسمی و حرکتی معطوف به باورهایی است که براساس مشکلات جسمانیشان پدیدار شده است (والش و والش، 1989). معلولان جسمی تصویر بدنی متفاوت (قاسمی، مؤمنی و خانکه، 1388) و منفیتری نسبت به افراد سالم دارند (عزتی و حیدری، 1394) و تصویر بدنی منفیتر هم بر خودپنداره، اعتماد به نفس، اضطراب، روابط میانفردی، رشد اجتماعی - هیجانی و خودارزشی ادراکشده تأثیر میگذارد (تیگمن و ویلیامسون، 2000). یکی از راهکارها برای بهبود وضعیت حرکتی و روانی معلولان، انجام فعالیت بدنی و ورزش است. شرکت در فعالیت بدنی و ورزش باعث برنامهریزی بهتر (بیل، 2017) و بهبود مهارتهای حرکتی، مهارتهای ذهنی، مهارتهای اجتماعی و کیفیت زندگی ( لابانس و همکاران، 2016) میشود؛ بااینحال، ماهیت شرکت در ورزش قهرمانی و فعالیتهای رقابتی به گونهای است که به خشم، اضطراب، استرس و تغییر در حالات روانی و ذهنی منجر میشود (واینبرگ و گولد، 2014، واعظ موسوی و مسیبی، 1393)؛ بنابراین، باید به اثر مداخلات روانشناسی بر مهارتهای ذهنی (مثل اعتماد به نفس، هدفگزینی، کنترل اضطراب، توجه و بازیافت توجه) ورزشکاران معلولِ رقابتکننده در سطوح قهرمانی به دلیل شرایط خاصشان بیشتر از افراد غیرمعلول توجه شود (هربالیس، هاتزیجورجیدیس و ثوداریکس، 2008).
یکی از مداخلات روانشناسی که برای افزایش مهارتهای ذهنی در سالهای اخیر با اقبال زیادی مواجه شده است، مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و مداخلات مبتنی بر پذیرش است. مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش از مداخلات موج سوم شناختی رفتاری است که بر آگاهی نسبت به لحظة حال و پذیرش آن تأکید میکند. ذهنآگاهی مهارتی است که در آن فرد توجه کامل خود را به لحظة حال جلب میکند (زیدان، گرانت، براون، مک هوفی، کوگیل، 2012؛ سگال، ویلیامز و تیزدل، 2002، گرمر، سیگل وفالتون، 2005)، وقتی افراد نسبت به زمان حال آگاه میشوند، دیگر توجه خود را روی گذشته یا آینده معطوف نمیکنند. درواقع، بیشتر مشکلات روانی وقتی حادث میشوند که ذهن فرد روی حوادثی متمرکز است که در گذشته روی داده است یا در آینده اتفاق خواهد افتاد (زیدان و همکاران، 2012). علاوه بر این، ذهنآگاهی باعث تفاوت در ادراک از خود میشود و باعث تغییر خود مفهومسازی شده به خود مشاهدهگر میشود (بیتمن و سوت، 2006). پذیرش و تعهد نیز درمان رفتاری است که برای افزایش انعطافپذیری روانشناختی[1] استفاده میشود (هربرت و فورمان، 2011). در این روش، توانایی مراجعان برای ایجاد ارتباط با تجربهشان در زمان حال و براساس آنچه در همان لحظه برای آنها امکانپذیر است، افزایش مییابد (هیز، لوما، باند، ماسودا و لیلیز، 2006). این رویکرد درمانی بر این موضوع تأکید دارد که برای ارتقای عملکرد نیازی به حذف، تغییر یا کنترل سطوح شناختی و عاطفی درونی نیست؛ بلکه توسعة تفکر ذهنآگاهانه، پذیرش تجارب درونی لحظة حال (مانند افکار، هیجان و حسهای بدنی)، روشنکردن اهداف باارزش و افزایش توجه به نشانهها، پاسخها و احتمالات خارجی در همان زمان برای افزایش عملکرد باید مدنظر قرار گیرد (گاردنر و مور، 2004).
در برخی از مطالعات، اثر درمان مبتنی بر ذهنآگاهی و اثر مداخلات مبتنی بر پذیرش بر ظرفیت حافظة کاری، فعالیتهای شناختی و توجهی (غضنفری، امیری و زنگیآبادی، 1394، ملیانی، الهیاری، آزاد فلاح و آشتیانی، 1393)، راهکارهای مقابلة هیجانی (بریتون، شاهر، اسپسول و جاکوبس، 2012)، اضطراب، استرس و افسردگی (هافمن، ساوای، ویت و اوه، 2010، رافورت، برنیر، تینوت، فورنیر و فلاحالت، 2017، پرستلو پرز، پنات، باراکا، ریورو سانتانا و آلوارز پرز، 2017، استراسال و رابینسون، 2017، فورمن، هربرت، موترا و گلر، 2007، هانکوک و همکاران، 2018، جانکوز و مارکمن، 2016)، خودکارآمدی (محمدیزاده، مرادی، شمسالدینی و جمشیدیفر، 1393؛ ملیانی و همکاران، 1393، چانگ و همکاران، 2004)، تصویر بدنی (زمزمی، آگاههریس و جانبزرگی، 1393)، درمان دردهای مزمن (مککراکن و ولز، 2014، یو و مککراکن، 2016، ارنست و ملون، 2016)، کنترل حرکتی (کی، کاتزیسارانتیس، کانگ، چو و چن، 2012)، آمادگی جسمانی (آتچلی، 2011)، عملکرد ورزشی (هسکر، 2010، ژانگ، دوان، لیو، کیتلی و چان، 2016، برنیر و همکاران، 2009، گودینگ و گاردنر، 2009، رحمانیان و واعظ موسوی، 1392، گراس و همکاران، 2018) و عملکرد ماهرانه (اهران، موران و لانسدیل، 2011) سنجیده و به تأثیر مثبت این نوع مداخلات بر این متغیرها اشاره شده است.
با وجود اینکه طی سالهای اخیر، هم اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و هم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای درمان اختلالات روانشناختی و ارتقای مهارتهای روانی تأیید شدهاند ( بائر و کریتمایر، 2006؛ پرایسمن، 2008)، تلاشهای گستردهای صورت گرفته است تا این دو درمان بهصورت ترکیبی و در تعامل با یکدیگر استفاده شوند (ازجمله، رومر و اورسیلو، 2012، اورسیلو و رومر، 2016، ترجمۀ جلالی و فتاحی، 1396، فلیمینگ و کوکووسکی، 2013، ترجمۀ جلالی و فتاحی، 1397)؛ چون بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند چه ما مفهوم ذهنآگاهی را همراه با پذیرش بیاوریم و چه نیاوریم، این دو از همدیگر جدا نیستند؛ زیرا اساساً نه ذهنآگاهی بدون پذیرش امکانپذیر است و نه پذیرش بدون ذهنآگاهی به وجود میآید (برای مثال، قاسمزاده، 1392).
به نظر میرسد ترکیب و تلفیق این دو روش درمانی نوین آثار و نتایج مفیدی به همراه داشته باشد. نخست اینکه شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی با تأکید زیاد بر فنون مراقبة رسمی (مثل، تنفس آگاهانه، وارسی بدن، یوگای کششی) و مراقبههای غیررسمی، ظرفیت ماندن در زمان حال و پذیرش و جذب افکار و احساسات ناخوشایند را افزایش میدهد (سگال و همکاران، 2002)؛ اما نقطه ضعف این روش این است که بیشتر روی حالتهای مراقبه و شناخت کار میکند و کمتر به جنبههای رفتاری توجه دارد (جلالی و آقایی، 1394) و تعدادی از رواندرمانگران اعتقاد دارند تغییر در ظرفیتهای شناختی و پذیرش افکار بهصورت مستقیم به تغییر رفتار منجر نمیشود. این در حالی است که بیشتر روانشناسان اعتقاد دارند آنچه موجب شکلگیری زندگی بامعنا و مفهوم میشود، در درجة نخست، رفتار است و نه شناخت یا احساس (هیز و فلدمن، 2014). در عین حال، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کمتر بر جنبههای شناختی تمرکز دارد و هرچند یکی از فرایندهای اصلی آن ارتباط با زمان حال است، توجهی که در ذهنآگاهی با تمرینهای متنوع مراقبه به این موضوع میشود، کمتر در درمان مبتنی بر پذیرش استفاده میشود (کیاروچی ، هیز و بیلی، 2012 / 1395، ترجمۀ جلالی و فتاحی). در عوض، درمان مبتنی بر پذیرش به لحاظ رفتاریبودن، بر جنبههای رفتاری و بهخصوص رفتارهای ارزشمند که موجب تغییر رفتار و حفظ تغییرات میشوند، تمرکز دارد و این موضوع را با نظام ارزشهای هدفمند و هدفهای ارزشمند به پیش میبرد (فلیمینگ و کوکووسکی،.2013/1397، ترجمۀ جلالی و فتاحی)
با اینکه تعدادی از مطالعات اثر مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش را بر مهارتهای روانی سنجیدهاند، بیشتر این مطالعات روی افراد بدون نقص عضو انجام شده و کمتر مطالعهای به بررسی اثر ترکیبی مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بر مهارتهای ذهنی و عملکرد ورزشی ورزشکاران معلول پرداخته است. این درحالی است که به دلیل مشکلات حرکتی و روانی این قشر از جامعه، نیاز به پژوهش روی این افراد بیشتر احساس میشود؛ بنابراین، با توجه به مشکلات معلولان در جامعه نسبت به افراد سالم و کمبود پژوهشها در زمینة معلولان، هدف پژوهش بررسی اثر مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بر تصویر بدنی، مهارتهای ذهنی و عملکرد ورزشی بازیکنان بسکتبال معلول بود.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه:پژوهش از نوع نیمهآزمایشی، و طرح پژوهش پیشآزمون – پسآزمون همراه با گروه کنترل بود.شرکتکنندگان، 22 نفر از بازیکنان معلول رشتة بسکتبال بودند که بهصورت دردسترس و تمام شمار از جامعة آماری بازیکنان معلول رشتة بسکتبال استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند. دامنة سنی آنها 45-25 سال بود و در در لیگ دسته دو باشگاههای کشور در سال 94 رقابت میکردند و دستکم پنج سال سابقة شرکت در سطوح بالای رقابتی را داشتند. معیارهای ورود به پژوهش عبارت بودند از: معلولبودن بازیکنان بسکتبال (انجام بازی بسکتبال با ویلچر)، مردبودن، رقابت در لیگ دسته دو کشور، دامنة سنی 45-25 سال و داشتن رضایت برای شرکت در پژوهش، معیار خروج هم عبارت بودند از غیبت در جلسات تمرین و یا تمایل به خروج شرکتکننده از فرایند پژوهش. شرکتکنندگان بهصورت همتاسازی براساس سن و کلاسبندیهای رسمی فدراسیون بسکتبال باویلچر در دو گروه 11 نفره قرار گرفتند. در طبقهبندی رشتة بسکتبال با صندلی چرخدار برای هر بازیکن از امتیاز یک تا چهار اختصاص داده میشود. حداقل امتیاز 1 و حداکثر 5/4 است. به عبارتی بازیکنان بسکتبال به امتیازات 1، 5/1، 2، 5/2، 3، 5/3، 4، 5/4 تقسیمبندی میشوند و این مقیاسها بر پایة طبقهبندی سطح ضایعه در ستون فقرات، تعادل و قابلیت مانور و محدودیتهای حرکتی به لحاظ وجود عارضههای متفاوت جسمانی در سایر اندامها با صندلی چرخدار خود در زمین بسکتبال استوار است و میتوان گفت هرچه سطح ضایعه بیشتر باشد امتیاز پایینتری به بازیکن تعلق میگیرد (ونلندویک و همکاران، 2003).
ابزار سنجش:برای گردآوری اطلاعات پژوهش از پرسشنامههای ذیل استفاده شده است:پرسشنامة مهارتهای ذهنی امست سه[2]: دوراندبوش، سالملا و گریندیمرز (2001) پرسشنامة مهارتهای ذهنی امست سه را طراحی کردند که نسخة سوم ابزار سنجش مهارتهای ذهنی اوتاوا است. این پرسشنامة 48 سؤالی 12 مهارت ذهنی را در سه خردهمقیاس مهارتهای روانی پایه (اعتماد به نفس، هدفگزینی و تعهد)، مهارتهای روانتنی (واکنش به استرس، کنترل ترس، آرمیدگی یا آرامسازی و نیروبخشی) و مهارتهای شناختی (تمرکز، بازیابی تمرکز، تصویرسازی ذهنی، تمرین ذهنی و طرحریزی مسابقه) میسنجد. در این پرسشنامه بیشترین نمرهای که فرد میتواند اخذ کند، برابر ۳۳۶ و کمترین نمره ۴۸ است. اخذ نمرة نزدیک به ۳۳۶ نشاندهندة مهارتهای ذهنی زیاد و اخذ نمرة نزدیک به ۴۸ نشاندهندة مهارتهای ذهنی کم است. نمرة هریک از خردهمقیاسها نیز با جمع امتیاز گویههای هریک از خردهمقیاسها به دست میآید. عبارات این پرسشنامه، روی یک مقیاس هفت درجهای لیکرت نمرهگذاری شده است که از کاملأ مخالفم تا کاملأ موافقم است. پایایی این پرسشنامه برای هریک از خردهمقیاسها بین 68/0 تا 88/0 بود (به نقل از زیدآیادی، رضائی و متشرعی، 1393). در ایران نیز رواییسازه و پایایی این پرسشنامه تأیید شده است. ضریب آلفای کرونباخ برای خردهمقیاسهای هدفگزینی، اعتماد به نفس، تعهد، پاسخگویی به استرس، آرمیدگی، کنترل ترس، نیروبخشی، تمرکز، تصویرسازی، طرح مسابقه، تمرین ذهنی، بازیافت تمرکز و کل پرسشنامه بهترتیب 67/0، 66/0، 74/0، 65/0، 66/0، 67/0، 67/0، 68/0، 76/0، 67/0، 69/0، 66/0 و 91/0 به دست آمده است (زیدآیادی و همکاران، 1393).
نگرانی دربارة تصویر بدن[3]: پرسشنامة نگرانی دربارة تصویر بدن لینتون، آکسوم و پری (2005) از نوع کاغذی و خودگزارشی و مشتمل بر 19 عبارت است و براساس مقیاس 5 نمرهای لیکرت از 1 (هرگز) تا 7 (همیشه) ارزشگذاری شده است. نمرهای که هر شرکتکننده میتواند در این مقیاس کسب کند، بین 19 تا 95 خواهد بود. اعتبار این پرسشنامه به روش همسانی درونی بررسیشده و ضریب آلفای 93/0 بهدست آمده است. ضریب همبستگی هریک از سؤالات با نمرة کل پرسشنامه از 32/0 تا 73/0 با میانگین 62/0 بوده است. روایی همگرایی این ابزار ازطریق محاسبة ضریب همبستگی آن با پرسشنامة وسواس اجباری پادوآ و پرسشنامة اختلالات خوردن 62/0 و 4/0 به دست آمده است. همچنین لینتون و همکاران (2005) ساختار عاملی پرسشنامه را نیز بررسی کردهاند. نتایج نشان میدهند دو عامل، مهم و معنادار بود که عامل نخست از دوازده ماده تشکیل شده است و نارضایتی و خجالت فرد از ظاهر خود، وارسیکردن و مخفیکردن نقایص ادراکشده را در بر میگیرد و عامل دوم با هفت ماده، میزان تداخل نگرانی دربارة ظاهر را در عملکرد اجتماعی فرد نشان میدهد. لینتون و همکاران (2005) ضریب آلفای کرونباخ عامل اول و دوم را بهترتیب 92/0 و 76/0 و ضریب همبستگی بین دو عامل را 69/0 گزارش کردهاند (به نقل از محمدی و سجادینژاد، 1386).
محمدی و سجادینژاد در ایران اعتبار پرسشنامه را به دو شیوة دونیمهسازی و همسانی درونی بررسی کردند که بهترتیب ضرایب اعتبار 66/0 و 86/0 به دست آمده است. روایی سازة این پرسشنامه نیز نشاندهندۀ دو عاملیبودن پرسشنامه بود و درمجموع88/39 از واریانس کل آزمون را تبیین کرد. ضریب همبستگی این عوامل با کل آزمون 87/0 و 82/0 گزارش شده است (محمدی و سجادینژاد، 1386).
آزمون شوت بسکتبال تعدیلشدۀ ایفرد[4]: آزمون ایفرد، یک مقیاس نمرهگذاری برای سنجش عملکرد پرتاب آزاد بسکتبال از نقطة پنالتی است. نمرهگذاری این آزمون بر اساس این است که توپهایی که مستقیماً وارد سبد میشوند 5 امتیاز، توپهایی که به حلقه یا تخته برخورد میکنند و وارد سبد میشوند 4 امتیاز، توپهایی که بیش از یکبار به حلقه و تخته برخورد میکنند و وارد سبد میشوند 3 امتیاز، توپهایی که به حلقه و تخته برخورد میکنند و وارد سبد نمیشوند 2 امتیاز، توپهایی که فقط به تخته برخورد میکنند و وارد سبد نمیشوند 1 امتیاز و توپهایی که بدون برخورد به بیرون میروند، بدون امتیاز محاسبه میشوند. روش اجرا و تحلیل: این پژوهش به شیوة نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل انجام شده است. 22 شرکتکنندة این پژوهش بهصورت همتاسازی براساس سن و |
|
درجة ضایعه در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. قبل از مداخله از هر دو گروه پیشآزمون عملکرد پرتاب آزاد بسکتبال به عمل آمد و هر دو گروه، پرسشنامههای مهارتهای ذهنی امست سه و نگرانی از تصویر بدن را پر کردند. سپس گروه آزمایش بهصورت گروهی و به مدت هشت جلسه 90 دقیقهای (هر هفته یک جلسه) در کلاس آموزش درمان ذهنآگاهی و پذیرش شرکت کردند. پروتکل آموزش براساس مدل ترکیبی مک[5] (گاردنر و مور، 2007) و مدل پذیرش و تعهد برای نارضایتی از بدن[6] (فولت، هفنر و پیرسون، 2010) بود. در همین زمان گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. پس از مداخلة درمان ذهنآگاهی و پذیرش دوباره عملکرد پرتاب آزاد سنجیده شد و هر دو گروه، پرسشنامهها را تکمیل کردند. در جدول شماره 1، برنامة جلسات بهصورت خلاصه آورده شده است. |
جدول شماره 1.پروتکل جلسات تمرین ذهنآگاهی و پذیرش (اقتباس از فلیمینگ و کوکووسکی، 2013)
جلسه اول |
معارفه، آشنایی و ایجاد ارتباط با اعضای گروه، ارزیابی میزان تمایل فرد برای تغییر، ایجاد درماندگی دربارۀ موقتی وکماثربودن دیگر مداخلات با استفاده از تمثیل، معرفی مدل ذهنآگاهی و پذیرش، توزیع پرسشنامهها |
جلسه دوم |
ارائه بازخورد از جلسة قبل، مرور کماثربودن دیگر مداخلات، شناخت ساختار جلسات، توضیح این نکته که ذهنآگاهی درصدد کنترل مشکل است نه راهحل آن، تمرین تمرکز بر زمان حال و شناخت مفهوم هدایت خودکار، ارائة تکلیف |
جلسه سوم |
مرور تکلیف جلسة قبل، تمرین خوردن کشمش، تمرین مراقبه وارسی بدن، ایجاد شناخت کامل روی ساختار بدن با ارائة تمثیل |
جلسهچهارم |
مرور تجارب جلسۀ قبل، تمرین تمرکز روی تنفس، مفهوم پذیرش و تعهد با تمثیل، درماندگی خلاق، تشخیص راهبردهای ناکارآمد کنترلگری و پیبردن به بیهودگی آنها، پذیرش وقایع شخصی دردناک بدون کشمکش با آنها |
جلسه پنجم |
مرور تجارب جلسۀ قبل، مرور تکلیف و تعهد رفتاری، مشاهدة خود بهعنوان زمینه، تضعیف خودمفهومی و بیان خود بهعنوان مشاهدهگر، نشاندادن جدایی بین خود، تجربیات درونی و رفتار |
جلسه ششم |
مرور تجارب جلسة قبل، شناسایی ارزشها، سنجش عملکرد، کاربرد تکنیکهای ذهنآگاهی (مثل تکنیک ایجاد تمرکز بر زمان حال)، تضاد بین تجربه و ذهن، الگوسازی خروج از ذهن، توجه به افکار و احساسات و نچسبیدن به محتوای آنها، آموزشدیدن تجربیات درون بهعنوان فرایند |
جلسه هفتم |
مرور تجارب جلسة قبل، مرور تکلیف، سنجش عملکرد، معرفی مفهوم ارزش و بیان تفاوت بین ارزشها، نشاندادن خطرات تمرکز بر نتایج، ایجاد انگیزه در مراجع برای ایجاد تغییر و توانمندنمودن مراجع، کشف ارزشهای عملی زندگی |
جلسه هشتم |
مرور تجارب جلسات قبل، تعهد نسبت به تغییر، شناسایی طرحهای رفتاری مطابق با ارزشها و ایجاد تعهد به عمل به آنها، درک ماهیت تمایل و تعهد، بررسی تکالیف خانگی، تعیین الگوهای عمل متناسب با ارزشها، جمعبندی جلسات به همراه مراجع، انجام پسآزمون |
یافتهها
افراد گروه نمونه، 21 تا 45 سال بودند که 1/9 درصد افراد در دامنة سنی 25-20 سال، 25/27 درصد افراد در دامنة سنی 30-26 سال، 25/27 درصد افراد در دامنة سنی 35-31 سال، 2/18 درصد افراد در دامنة سنی 40-36 سال و 2/18درصد افراد در دامنة سنی 45-41 سال قرار داشتند. همچنین 7/72 درصد افراد، متأهل و 3/27 درصد افراد، مجرد بودند. با توجه به طرح پژوهش که از نوع پیشآزمون - پسآزمون بود، برای تحلیل دادهها و بهمنظور کنترل اثر پیشآزمون از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) استفاده شد. قبل از اجرای آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری، بهمنظور حصول اطمینان از توزیع نرمال نمرات از آزمون کولموگرونف ـ اسمیرنف در مرحلة پیشآزمون استفاده شد. نتایج آزمون کولموگرونف ـ اسمیرنف نشان دادند بین نمرات بازیکنان معلول بسکتبال در مرحلة پیشآزمون تفاوت معناداری وجود نداشته و توزیع نمرات هر سه متغیر تصویر بدنی (492/0K-S= و 969/0(P=، مهارتهای ذهنی (648/0K-S= و 795/0 P=) و عملکرد پرتاب آزاد (678/0K-S= و 747/0 P=) نرمال بوده است. همچنین سطح معناداری آزمون امباکس مربوط به شرط همسانی ماتریسهای کواریانس نمرات تصویر بدنی، مهارتهای ذهنی و عملکرد پرتاب آزاد 666/0 به دست آمد که این سطح معناداری نشان میدهد ماتریسهای کواریانس میانگین نمرات با یکدیگر برابرند و کاربرد تحلیل کواریانس چندمتغیری مجاز است.
در ضمن برای بررسی پیششرط تساوی واریانسها از آزمون لوین استفاده شد. سطح معناداری به دست آمده از نمرات تصویر بدنی (038/0 F =، 84/0 P=)، مهارتهای ذهنی (23/0 F =، 52/1 P=)، و عملکرد پرتاب آزاد (31/2 F =، 14/0 P=)، بزرگتر از 05/0 پیشفرض به دست آمد؛ بنابراین، نتیجهگیری شد بین واریانس گروههای آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود ندارد و کاربرد آزمونهای پارامتریک (تحلیل کواریانس چند متغیری) مجاز است. درخور ذکر است در جریان استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری، میانگین نمرات پیشآزمون متغیرهای وابسته بهعنوان متغیر کوریت کنترل شد. در جدول 2، نتایج تحلیل کواریانس متغیرهای پژوهش آمدهاند.
جدول 2. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری بر تصویر بدنی، مهارتهای ذهنی و عملکرد پرتاب آزاد
متغیر |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معناداری |
ضریب اتا |
تصویر بدنی |
64/29 |
1 |
64/29 |
48/3 |
079/0 |
170/0 |
مهارتهای روانی پایه (خردهمقیاس مهارت ذهنی) |
87/29 |
1 |
87/29 |
31/7 |
015/0 |
301/0 |
مهارتهای روانتنی (خردهمقیاس مهارت ذهنی) |
34/247 |
1 |
34/247 |
04/11 |
004/0 |
394/0 |
مهارتهای شناختی (خردهمقیاس مهارت ذهنی) |
55/307 |
1 |
55/307 |
45/30 |
001/0 |
641/0 |
مهارتهای ذهنی |
57/671 |
1 |
57/671 |
71/13 |
002/0 |
446/0 |
عملکرد پرتاب آزاد |
42/279 |
1 |
42/279 |
31/36 |
001/0 |
681/0 |
با توجه به نتایج جدول 2، بین میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل در تصویر بدنی (079/0 = P و 48/3= F) تفاوت معناداری وجود نداشته است؛ ولی بین میانگین نمرات مهارتهای روانی (015/0 = P و 31/7= F)، مهارتهای روانتنی (004/0 = Pو 04/11= F) و مهارتهای شناختی (001/0 = P و45/30= F)، مهارتهای ذهنی (002/0 = P و 71/13= F) و عملکرد میانگینهای تعدیلشده، که در جدول 3 ارائه شدهاند، مهارتهای روانی و خردهمقیاسهای آن و همینطور عملکرد پرتاب آزاد در گروه آزمایش، بیشتر از گروه کنترل است؛ بنابراین، مداخلة مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش به افزایش مهارتهای ذهنی و عملکرد ورزشی منجر شده است.
جدول 3. میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش
متغیر وابسته |
گروه آزمایش |
گروه کنترل |
||||
پیشآزمون |
پسآزمون |
تعدیلشده |
پیشآزمون |
پسآزمون |
تعدیلشده |
|
نگرانی از تصویر بدنی |
45/36 ± 29/10 |
54/31 ± 97/7 |
87/30 ± 87/0 |
63/34 ± 56/7 |
54/32 ± 36/6 |
21/33 ± 87/0 |
عملکرد پرتاب آزاد |
27/32 ± 26/7 |
18/39 ± 12/6 |
32/39 ± 80/0 |
63/32 ± 37/7 |
36/32 ± 23/6 |
22/32 ± 80/0 |
نمرات کل مهارتهای ذهنی |
63/129 ± 28/15 |
00/141 ± 74/9 |
2/141 ± 24/2 |
36/130 ± 03/19 |
81/129 ± 37/16 |
58/129 ± 28/2 |
خردهمقیاس مهارتهای روانی پایه |
36 /23 ± 10/7 |
54/24 ± 04/7 |
34/24 ± 59/0 |
90 /22 ± 92/4 |
81/21 30/4± |
02/22 ± 59/0 |
خردهمقیاس مهارتهای روانتنی |
45/51 ± 93/9 |
36/57 ± 13/6 |
29/57 ± 3/1 |
18/51 ± 82/9 |
45/50 ± 62/7 |
52/50 ± 36/1 |
خردهمقیاس مهارتهای شناختی |
27 /55 ± 37/6 |
81/61 ± 47/6 |
01/62 ± 07/1 |
81/55 ± 31/8 |
81/54 ± 67/6 |
60/54 ± 01/1 |
بحث
نخستین یافتة این مطالعه نشان داد آموزش گروهی ذهنآگاهی و پذیرش بر تصویر بدنی بازیکنان معلول رشتة بسکتبال تأثیر معناداری نداشته است. این یافته با یافتههای مطالعة زمزمی و همکاران (1393) تناقض دارد که در آن ذهنآگاهی باعث افزایش رضایتمندی از بدن شده است. شاید یکی از دلایل تناقض یافتهها این باشد که نمونة مطالعۀ زمزمی و همکاران (1393) دخترانی بودند که تصویر بدنی منفی داشتهاند؛ اما در مطالعة حاضر تنها اثر مداخلۀ مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بر نگرانی از تصویر بدن سنجیده شد و شرکتکنندگان تصویر بدنی منفی نداشتند. شاید تفاوت در نتایج به ابزار استفادهشده نیز وابسته باشد. در مطالعة زمزمی و همکاران (1393) از پرسشنامة چندبعدی رابطۀ بدن -خود استفاده شده است؛ اما در این مطالعه از پرسشنامة نگرانی از تصویر بدن استفاده شده است؛ اما پایینبودن نمرة نگرانی از تصویر بدن (نمرة 36 از دامنة نمره 19 تا 95) با یافتههای مطالعة قاسمی و همکاران (1388) همخوان است. در مطالعة قاسمی و همکاران (1388) تصویر بدنی معلولان ورزشکار در خردهمقیاسهای قدرت، استقامت، هماهنگی، انعطافپذیری، عزت نفس، فعالیت بدنی و کل بدن بهطور معناداری از معلولان و غیرمعلولان غیر ورزشکار بهتر بوده است. شاید شرکت در فعالیتهای بدنی باعث افزایش تواناییهای بدنی و آمادگی بدنی افراد معلول شده و همین مورد باعث شده است آنها نگرانی زیادی دربارۀ تصویر بدنی خود نداشته نباشند. علاوه بر این، در مطالعة حاضر دامنة سنی بازیکنان معلول بین 45-25 سال بود که هرکدام از این افراد بهطور میانگین هشت سال سابقة شرکت در بسکتبال باویلچر و حدود پنج سال سابقة شرکت در سطوح بالای رقابتی را داشتهاند و این میزان فعالیت احتمالاً در بالابردن تواناییهای بدنی آنها نقش داشته است. همچنین بیشتر این افراد از ابتدا دارای معلولیتهای جسمانی بودهاند و یا مدت زمان زیادی بوده است که دچار نقص عضو شدهاند و احتمال میرود با این نقص عضو از لحاظ ذهنی سازگار شدهاند. درنهایت اینطور تصور میشود که سازگارشدن با شرایط بدنی در معلولیتهایی که زمان زیادی از آن میگذرد و افزایش تواناییهای بدنی و آمادگی جسمانی به دلیل فعالیتهای ورزشی مداوم باعث میشود این ورزشکاران دربارۀ تصویر بدن نگرانی نداشته باشند. شاید با تفاوت نمونة معلولان در متغیرهایی مثل سابقة ورزشی و مدت زمان سپریشده از زمان نقص عضو و آسیبهای منجر به معلولیت، نتایج دیگری به دست آید.
دومین یافتة این پژوهش نشان داد اثر آموزش گروهی ذهنآگاهی و پذیرش بر مهارتهای ذهنی و خردهمقیاسهای آن یعنی مهارتهای روانی پایه (هدفگزینی، اعتمادبهنفس و تعهد)، مهارتهای روانتنی (واکنش به استرس، کنترل ترس، آرمیدگی یا آرامسازی و نیروبخشی) و مهارتهای شناختی (تمرکز، بازیابیتمرکز، تصویرسازی ذهنی، تمرینذهنی و طرحریزی مسابقه) مثبت و معنادار بوده است. به عبارت دیگر، این نوع آموزش، مهارتهای ذهنی بازیکنان معلول را ارتقا داده است. به نظر میرسد این یافتهها با یافتههای مطالعاتی همخوان است که به اثر مثبت ذهنآگاهی و پذیرش بر بهبود باورهای فراشناخت و واکنشپذیری شناختی (غضنفری و همکاران، 1394، ملیانی و همکاران، 1393)، کاهش نشانههای اضطراب، نگرانی، ترس و افسردگی (هافمن و همکاران، 2010) و افزایش خودکارآمدی و رضایتمندی از خود (محمدی زاده و همکاران، 1393؛ ملیانی و همکاران، 1393؛ چانگ و همکاران، 2004) اشاره کردهاند.
شاید یکی از دلایل اثر مثبت ذهنآگاهی و پذیرش بر خردهمقیاس مهارتهای روانی پایه (هدفگزینی، اعتمادبهنفس و تعهد) تعیین ارزشها و عمل متعهدانه و تغییر خود مفهومسازیشده به خود مشاهدگر در مراحل آموزش ذهنآگاهی و پذیرش باشد. در سطوح مختلف ورزشی، ورزشکار باید اهدافی را بپذیرد و در قبال آنها تعهد داشته باشد. بدون پذیرش و تعهد درونی، ورزشکار برای رسیدن به هدفها تلاش نمیکند (بیل، 2017). در این پژوهش گروه مداخله آموختند اهدافی را در ذهن خود تجسم کنند و در حضور دیگران متعهد شدند که برای رسیدن به این اهداف تلاش کنند. شاید این راهکار، تعهد و هدفگزینی را بهبود بخشده است. یکی دیگر از خردهمقیاسهای مهارتهای روانی پایه، اعتماد به نفس است. در تبیین این مفهوم، در ساختارِ درمانی ذهنآگاهی و پذیرش میتوان گفت هر شخصی یک خود مفهومسازیشده دارد که ارزیابی شخصی فرد از خودش است؛ مثل: «زیبا هستم»، «بیارزش هستم» و ... که این خود مفهومسازیشده در برخی موارد باعث ایجاد اضطراب، افسردگی و کاهش اعتمادبهنفس میشود (هیز و همکاران، 2011). یکی از اهداف درمان ذهنآگاهی و پذیرش، تغییر این خود مفهومسازیشده، به خود مشاهدگر است که در آن فرد قادر به ارتباط با یک حس پایدار از خود میشود که این حس فراتر از افکار، احساسات و برچسبها است (بیتمن و سوت، 2006)؛ بنابراین، ممکن است آموزش مشاهدة خود بهعنوان زمینه و بیان خود بهعنوان مشاهدهگر باعث افزایش اعتمادبهنفس شود.
تکنیک تمرکز بر زمان حال، آشنایی با تکنیکهای تنفسی و تکنیک پذیرش از دلایل احتمالی اثر مثبت ذهنآگاهی و پذیرش بر مهارتهای روانتنی و شناختیاند.
وینبرگ و گولد (2014) «بودن در زمان گذشته و آینده» را یکی از دلایل ایجاد اضطراب و کاهش توجه ورزشکاران دانستهاند. آنها اذعان داشتهاند مشغولبودن ذهن ورزشکار به مسابقات گذشته و نگرانی و ترس از مسابقات آینده، توجه را کاهش میدهد؛ بنابراین، به نظر میرسد تمرکز بر زمان حال با استفاده از تکنیک ذهنآگاهی، اضطراب را کاهش داده و واکنش نسبت به استرس را بهبود بخشیده است.
در یکی دیگر از مراحل ذهنآگاهی، بازیکنان با تکنیکهای تنفسی آشنا شدند. معمولاً در هنگام فشار و اضطراب رقابت، یک نفس عمیق و کامل به شروع یک واکنش آرامسازی، کنترل اضطراب و تنش عضلانی منجر میشود (وینبرگ و گولد، 2014). به نظر میرسد تکنیکهای تنفسی در ذهنآگاهی که به آنها مراقبة کوچک نیز گفته میشود، توانسته است باعث ایجاد آرمیدگی، کاهش اضطراب و تنش عضلانی شود. از سوی دیگر، زمانی که ورزشکار عدمتعادل بین تقاضا و توانایی پاسخ خود را ادراک کند، این موضوع باعث میشود تا او احساس تهدید کند. این مسئله به افزایش اضطراب حالتی منجر میشود که بهنوبۀخود باعث افزایش نگرانیها (افزایش اضطراب شناختی)، افزایش پاسخهای فیزیولوژیکی (اضطراب حالتی - جسمانی) و یا هردو خواهد شد. این تغییر حالت نیز بهنوبةخود باعث تغییر در تمرکز، افزایش تنش عضلانی و ترس میشود (وینبرگ و گولد، 2014).
به نظر میرسد ساختار تکنیکهای آموزش پذیرش و تمایل، تشخیص راهبردهای کنترلگری و پیبردن به بیهودگی آنها و پذیرش وقایع شخصی دردناک بدون کشمکش با آنها توانسته است بر خردهمقیاسهای مهارت روانتنی تأثیر مثبت بگذارد که شامل کنترل ترس، آرمیدگی و نیروبخشی است. علاوه بر این، شرکتکنندگان در فرایند آموزش ذهنآگاهی و پذیرش میآموزند به محتوای افکار خود نچسبند و دربارۀ افکار خود قضاوت نکنند. یکی از عوامل اختلال در توجه نیاز به کنترل افکار منفی است. این افکار بهصورت مانع بر سر راه شخص قرار میگیرد و باعث ایجاد نشخوارهای فکری و دیدگاه منفی نسبت به فعالیت روزمره میشود (گرمر و همکاران، 2005). تکنیکهای اشارهشده شخص را وادار به پذیرش و شناخت بیشتر نسبت به فرایند پردازش افکار در ذهن میکند و به او این تفکر را میدهد که یک فکر فقط یک فکر یا یک احساس فقط یک احساس است و ما چیزی به نام افکار و احساسات مثبت و منفی نداریم (گرمر و همکاران، 2005).
افزون بر این، یکی از بزرگترین موانع پیش روی ورزشکاران در حفظ تمرکز، تمایل به ارزیابی عملکرد و دستهبندی آن بهعنوان عملکرد خوب و بد است که اینگونه قضاوتها معمولاً باعث ایجاد واکنشهای شخصی و خودمدارانه میشود. در چنین شرایطی استفاده از تفکر بدون قضاوت میتواند باعث بهبود تمرکز و باز تمرکز در ورزشکار شود (واعظ موسوی و رحمانیان، 1393). بر اساس این، تکنیک ذهنآگاهی و پذیرش توانسته است بر مهارتهای شناختی و روانتنی که از زیرمؤلفههای مهارتهای ذهنی است، تأثیر مثبت داشته باشد.
یافتة دیگر این پژوهش نشان داد ذهنآگاهی و پذیرش، عملکرد ورزشی را ارتقا میدهد. این یافته با یافتههای مطالعاتی که اثر ذهنآگاهی را بر عملکرد ورزشی رشتههای گلف (برنیر و همکاران، 2009)، پرتاب دارت (ژانگ و همکاران، 2016)، شنا (برنیر و همکاران، 2009) و بسکتبال (گودینگ و گاردنر، 2009) سنجیدهاند و به تأثیر مثبت این نوع مداخله بر عملکرد ورزشی اشاره کردهاند، همخوان است. همچنین این یافته با یافتة مطالعة مروری رحمانیان و واعظ موسوی (1392) همخوان است که با مرور مقالات مرتبط با ذهنآگاهی اذعان داشتند که ذهنآگاهی بر عملکرد ورزشی تأثیر مثبت میگذارد. در تبیین این یافته میتوان به پژوهش جکسون و چیکسنتمیها (1999) اشاره داشت. جکسون و چیکسنتمیها (1999) با بررسی عملکرد برجستة ورزشکاران اشاره داشتند که برای داشتن عملکرد برجسته، هشت قابلیت بدنی و ذهنی نیاز است. سه قابلیت از میان این هشت قابلیت به سطح بالای تمرکز مربوط است. در این مورد ورزشکاران حرفهای این سه قابلیت را در وجود خود اینگونه توصیف میکنند: الف) کاملاً در زمان حال قرار گرفتهاند و به گذشته و آینده فکر نمیکنند؛ ب) آرامش ذهنی، تمرکز و کنترل زیادی دارند؛ ج) نسبت به بدن خود و محیط بیرونی، هشیاری بسیاری دارند (وینبرگ و گولد، 2014). با عنایت به اینکه در خلال آموزش ذهنآگاهی و پذیرش، شرکتکنندگان با فرایند پذیرش و در لحظۀ حال بودن و همینطور غیرقضاوتیبودن آشنا میشوند (گاردنر و مور، 2007) و میآموزند که برای دسترسی به عملکرد مطلوب به حذف، تغییر یا کنترل سطوح شناختی و عاطفی نیازی ندارند و توسعۀ تفکر ذهن آگاهانه، پذیرش تجارب درونی لحظۀ حال (مانند افکار، هیجان و حسهای بدنی)، روشنکردن اهداف با ارزش و افزایش توجه به نشانهها و غیرقضاوتیبودن را برای بهبود عملکرد ورزشی باید مدنظر قرار دهند (گاردنر و مور، 2004). احتمالاً بر اساس این، مهارتهای روانی آنها افزایش یافته و متعاقباً بر عملکرد آنها اثر گذاشته است؛ زیرا بر اساس فرمول عملکرد ورزشی، عملکرد مطلوب حاصل ترکیبی از تواناییهای فنی (تکنیک و تاکتیک)، جسمانی (قدرت و سرعت) و روانی (تمرکز، اعتماد به نفس، مهارکردن اضطراب) است. درحقیقت بیشتر مربیان بر این باورند که دستکم 50 درصد ورزش، ذهنی یا روانی است (واعظ موسوی و مسیبی، 1393).
بهطور خلاصه، یافتههای این پژوهش نشان داد مداخلة مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش، مهارتهای ذهنی و عملکرد ورزشی بازیکنان معلول بسکتبال را ارتقا میدهد. با توجه به تأثیر رویکرد ذهنآگاهی و پذیرش بر بهبود عملکرد ورزشی به مربیان و روانشناسان ورزشی پیشنهاد میشود از این رویکرد برای بالابردن مهارتهای ذهنی و بهبود عملکرد ورزشی ورزشکاران استفاده کنند. همینطور، با توجه به یافتههای این مطالعه در حوزة ورزش معلولان پیشنهاد میشود از ذهنآگاهی و پذیرش در سازمانهای بهزیستی کل کشور و فدراسیون ورزش جانبازان و معلولان و کمیتۀ پارالمپیک کشور برای بهبود سلامت روانی، بهبود عملکرد و بهترکردن کیفیت زندگی ورزشکاران معلول استفاده شود. به پژوهشگران آتی پیشنهاد میشود که اثر مداخلة مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش را بر بهبود تصویر بدنی معلولانی بسنجند که تصویر بدنی منفی دارند. در این مطالعه به دلیل محدودیت در تعداد نمونه، امکان انتخاب ورزشکاران معلول با مهارتهای ذهنی پایین و تصویر بدنی منفی وجود نداشت. شاید با انتخاب شرکتکنندگان معلول با تصویر بدنی منفی شاهد نتایج دیگری در اثرگذاری مداخلة مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بر تصویر بدنی باشیم. همچنین، به پژوهشگران آتی پیشنهاد میشود برای تعیین اثر ماندگار مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی و پذیرش بر مهارتهای روانی، آزمون پیگیری داشته باشند.