Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor in Department of Psychology, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran
Abstract
Keywords
کشور ما براساس سرشماری سال 90، با 2/8 درصد سالمند بالاتر از 60 سال، کشوری سالمند به شمار میآید و برآوردهای جمعیتی نشان میدهند تا 15 سال آینده این رقم به 7/10 درصد خواهد رسید (میرزایی، شمس و قهفرخی، 1390). رشد روزافزون جمعیت سالمندان، تقاضاهای جدیدی را در زمینۀ بهبود سلامت روانی و کیفیت زندگی این افراد به ارمغان آورده است. بهتازگی مفهوم سالمندی موفق که از جنبش روانشناسی مثبت نشأت گرفته است با تمرکز بر مسائل خاص دورۀ سالمندی سعی در شناسایی و بهکارگیری منابع و توانمندى شخصی دارد که میتوانند به حفظ مطلوبتر عملکرد در سنین سالمندی کمک کنند (سو، ژو، کائو، وانگ و زاینگ، 2018). سالمندی موفق را احتمال کمتر ابتلا به بیماری، کنش شناختى و عملکردی بالا، تعامل نسبتاً فعال با زندگی انعطافپذیری روانشناختى در تفکر و رفتار و تمایل به واکنش خوشبینانه به عوامل استرسزای مرتبط با پیری و سازگاری مثبت هیجانى تعریف کردهاند (هیل، 2011). همچنین با افزایش سن، شرایط کیفیت بهزیستی روانی نیز تغییر میکند (کنزالز-کراسکو و همکاران، 2017).
بهزیستی روانی، حوزهای از روانشناسی مثبتنگر و مفهوم فردی به معنای ارزیابی شناختی و عاطفی افراد از حوزهها و جنبههای مختلف زندگیشان است (هنرمندزاده و سجادیان، 1395). بهزیستی روانی دو جزء شناختی و عاطفی بههموابسته دارد. بعد شناختی به معنای ارزیابی شناختی افراد از میزان سلامت روان و کیفیت زندگی و بعد عاطفی به معنای برخورداری از حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی است (ناوارو و همکاران، 2017). بهزیستی روانی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است و از تعادل بین عاطفه مثبت و منفی، رضایتمندی از زندگی و رضایتمندی شغلی و خانوادگی به وجود میآید (برنرت و سرچفیلد، 2016). افراد با احساس بهزیستی بالا هیجانهای مثبت بیشتری را تجربه میکنند، از گذشته، حال و آینده خودشان، دیگران، رویدادها و حوادث ارزیابی مثبتی دارند و آنها را خوشایند توصیف میکنند. در مقابل افراد با احساس بهزیستی پایین موارد مذکور را نامطلوب ارزیابی و هیجانهای منفی بیشتری را تجربه میکنند (گاس، وسکوولی و کروکسفورد، 2014). به دلیل اینکه بهزیستی روانی، یکی از شاخصهای مهم سلامت روان، کیفیت زندگی و رضایت از زندگی است و عوامل زیادی ازقبیل عوامل اجتماعی، شخصیتی، هیجانی، فرهنگی، معنوی و غیره در میزان بهزیستی افراد نقش دارند، لازم است برای تأمین سلامت روانشناختی، عوامل مرتبط با بهزیستی روانی بررسی شوند (داینر، 2000).
ابعاد معنوی، مفهومی فراتر از یک بعد سلامتی و در ارتباط با سایر ابعاد سلامتی سالمندان است (موال آلواس، 2017). سلامت معنوی در سالمندان ایرانی با مذهب و اعتقادات مذهبی سالمندان ارتباط نزدیک دارد که میتواند اثرات مثبت یا منفی از اعتقادات و باورهای مذهبی سالمندان بگیرد. این اعتقادات مذهبی گاه بهعنوان تسهیلکننده و گاه در مواردی که یک تعبیر نادرستی از اعتقادات وجود دارد، مانعی برای سلامت معنوی است.
پرورش اخلاقی از مهمترین رسالت پیامبران الهی در طـول تـاریخ بوده است. امروزه در مجامع علمی، ثابت شده است علم و پیشرفت بدون اخـلاق و معنویـت، تنزل انسان از مقام انسـانیت را در پـی داشـته اسـت (ولیزاده و آذربایجانی، 1389). با گسترش نابهنجاریهای رفتاری و اخلاقی، استفاده از آموزههای دینـی در فراینـد مشـاوره و رواندرمانی و افزایش سلامت روانی، توجه روانشناسان بسیاری را جلب کرده و مطالعـات زیـادی نیـز در ایـن زمینـه صورت گرفته است (ولیزاده و آذربایجانی، 1389).
مباحث اخلاقی از مهمترین خاستگاههای پژوهشهای روانشناختی در اسلام است. در ایـن میـان، ویژگیهایی اهمیت ویـژهای دارنـد که ارتقاء سطح سـلامت روانـی و جسمی و تقویت سازگاری اجتماعی فرد را موجب خواهند شد (فضایل اخلاقی). ازجملۀ آنها عفو، سپاسگزاری و تواضع هستند.
عفو، رهاکردن عواطف، شناختها و رفتارهای منفی مانند خصومت، افکار انتقام و پرخاشگری کلامی در پاسخ به بیعدالتیهایی ایجاد می شود که در حق فرد صورت میگیرد (ری و پارگامنت، 2002) تغییرات انگیزشی حاصل از عفو نهایتاً باعث برانگیختگی کمتر افراد به قصد برخورد تلافیجویانه و در مقابل، انگیزش بیشتر آنها برای داشتن نیات خوب و کنترل خشم خود در برابر فرد خاطی است (مک کالوگ و ویت ویلایت، 2002). عفو، راهبردی مثبت برای کنارآمدن با تخلف با جهتدهی مجدد افکار، هیجانات و اعمال نسبت به متخلف است (واد و وارتینگتون، 2005)؛ درنتیجه، عفو فرایندی بینشخصی و درونشخصی است که بهصورت آزادانه ازسوی فرد عفوکننده انتخاب میشود. عفو همچنین شامل پاسخ مثبت (مهربانیورزیدن) (ایتون، وارد و سانتالی، 2006) در قبال متخلف است. فرایند عفو، مشابه با چشمپوشی (وینسترا، 2001)؛ فراموشکردن (کرنز و فینچام، 2004) یا مصالحه نیست (فریدمن، 1998). افراد معتقدند به هنگام عفو، باید در رابطههایی که با فرد متخلف دارند، تجدیدنظر کنند یا آن رابطه را ادامه دهند (کارنز، 2004)؛ البته احتمال اینکه فرد عفوکننده روابط ایمنی با فرد متخلف برقرار کند، کم است (واد، جانسون و میر، 2005). تمایل افراد به عفو بر روابط دوستانه آنان تأثیر میگذارد و با کاهش مقدارکورتیزول، سبب کاهش استرس میشود (بری و وارتینگتون، 2001). پژوهشها نشان دادهاند عفو با رضایت از زندگی که یکی از ابعاد زیربنایی بهزیستی روانی است، ارتباط دارد (تامسون و همکاران، 2005). بوگای و دیمر (2011) معتقدند افرادی که در زمینۀ عفو در سطوح بالاییاند، انگیزشهای مثبتتری گزارش میدهند و رضایت از زندگی آنها در سطح بالایی است (بونو، مک کالوگ و روت، 2008).
ﺳﭙﺎسگزﺍﺭﻱ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﻴﺠﺎﻥ، ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺩﻭ ﻣﺮﺣﻠﻪﺍﻱ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲﺷﻮﺩ: ﺍﻟﻒ) ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﺩﻣﻲ هیجان ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺏ) ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻨﺒﻊ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ آوردن آن نتیجۀ مثبت سهیم است (آدلر، 2001). مک کلاف و ویت ویلایت (2002) سپاسگزاری را انگیزه اخلاقی در فرد دریافتکننده نعمت و نیز در منعم و سایر افراد مطرح میکنند؛ ﺑﻪﻃﻮﺭﻱﻛﻪ سپاسگزاری همانند ﺗﻘﻮﻳﺖﻛﻨﻨﺪﻩ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺁﻳﻴﻨﻲ ﺍﺯﺳﻮﻱ ﻣﻨﻌﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮔﻴﺮﻧﺪۀ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ ﻓﺰﻭﻧﻲ ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ. به عبارت دیگر، سپاسگزاری ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻟﻄﻒ را ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﺷﻮﺩ؛ بنابراین سپاسگزاری بهعنوان هیجان اخلاقی مانند همدلی و گناه میتواند بر بهزیستی روانی تأثیر بگذارد.
پژوهشها نشان میدهند سپاسگزاری با امیدواری، عاطفۀ مثبت (فریدریکسون، 2001)، بهزیستی روانی و شادکامی (چان، 2013)، رضایت از زندگی (مک کلاف، ویت ویلایت، 2005) و افسردگی پایینتر (وود، گیلت، لاینلی و جوزف، 2008) رابطه دارد. آقابابایی (1390) نشان دادند بین سپاسگزاری با شادکامی رابطۀ مثبت و معنیدار وجود دارد.
تواضع عبارت است از شکستهنفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمۀ آن، رفتار و گفتاری است که دلالت بر احترام دیگران میکند (نراقی، 1386). توضیح بیشتر اینکه تواضع شامل پذیرش دیگران، به معنای به رسمیت شناختن استعدادها، تواناییها و ارزشمندی دیگـران است (سافاریا، 2014). در مقابل، عدمپذیرش دیگران، نوعی خودبرتری طلبی شناختی و رفتاری است که تعامل مثبـت و کارآمد با دیگران را با خطر مواجه میکند. پذیرش دیگران، نوعی تمرکز مثبت بر دیگران بدون کـاهش در ارزیابی خود است. هیجان و معرفت دینی (عامل دوم) در افـراد متکبـر بـه معنـای ضـعف شـناختی آنهـا نسبت به اصول دین و نبود هیجان لازم در انجام تکالیف و آیینهای دینی است؛ درحالیکـه افـراد متواضـع، از باور مناسبی نسبت به اصل دین برخوردارند و هیجان مثبتی هنگام انجام تکالیف و آیینهای دینـی دارنـد. عامل سوم، گویای ریشهایترین عامل تکبـر و تواضـع اسـت. احسـاس حقارت و خودسرزنشگری که در حوزههای فردی افت حرمت و عـزت نفـس را درپـی دارد و در حوزههای اجتماعی، دفاع خودمحورانه و سازوکارهای دفـاعی ناپختـه را موجـب مـیشـود. حـال آنکـه فـرد متواضع، خودارزیابی واقعنگرایانهای از خود دارد و خود را با تمام استعدادها، تواناییهـا، ضـعفهـا و نقـایص میپذیرد؛ ازاینرو، برخوردهای اجتماعی او نیز از خودمحوری به دور خواهد بود. عامـل چهـارم، نشاندهندۀ نیاز فرد متکبر به تأییدهای اجتماعی اسـت. چنـین فـردی کـه منبع درونی ثابت و قوی برای تولید هیجان مثبت ندارد، تلاش میکند این خلأ را در روابـط اجتمـاعی بیابـد و در موقعیتهای ناکامکننده این تأیید، به شدت واکنش نشان میدهد. افراد متواضع، در مقابـل بـه دلیـل داشـتن پایگاه درونی هیجان مثبت، در عین پذیرش دیگران، از خودبسندگی هیجانی برخوردارند (هراتیان، آگاه هریس و موسوی، 1392). سامپاز، یلدریم، توپکوگلا، نالبان و سیزر (2016) در پژوهشی بر روی سالمندان اقامتی نشان دادند بین تواضع و بهزیستی روانی در آنها رابطه وجود دارد.
ارتباط بین دینداری و بهزیستی معمولاً در افراد مسن قویتر است (مک فادن، 1995). دینداری و سطح مطلوب سلامت جسمانی، دو مورد از قویترین پیشبینیکنندههای بهزیستی روانشناختی در میان افراد مسناند (بری و ورتیگتون، 2001). با نگاه به گسترة زندگی مردم، میتوان دریافت انگیزههای متفاوتی برای شرکت در فعالیتهای معنوی و دینی و پرورش اخلاقی در مقاطع مختلف زندگی وجود دارد. مردم در نیمة نخست زندگی خود ممکن است دین را برای تکوین هویت و شکلدادن ارتباطات اجتماعی بخواهند؛ اما در نیمة دوم، ممکن است به دین و پرورش اخلاقی برای کمک به بازسازی اولویتهای زندگی و مواجهه با واقعیت مرگ نیاز باشد که در حال فرارسیدن است. از طرف دیگر، پژوهشها نشان میدهند بهزیستی روانی از تفاوتهای فرهنگی در جوامع مختلف تأثیر میگیرد (اگازداران و تن، 2013). در جامعه ما عوامل معنوی و مذهبی بار ارزشی دارند. مطالعات زیادی دربارۀ سلامت جسمی سالمندان انجام شده است؛ اما متأسفانه پژوهشهای کمی در زمینۀ ارتباط سلامت روانی و سلامت معنوی انجام شده است. با توجه به نیاز به پژوهشهای بیشتر در این زمینه و براساس موارد گفتهشده، فرضیه پژوهش به این صورت مطرح میشود: عفو، سپاسگزاری و تواضع پیشبینیکننده بهزیستی روانشناختی در سالمندان شهر اهواز است.
روش
روش پژوهش، جامعۀ آماری و نمونه: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی است و جامعۀ آماری این پژوهش شامل کلیۀ سالمندان غیراقامتی زن و مرد شهر اهواز در سال 1395 بودند. بـراسـاس فرمـول پیشـنهادی تاباخنیـک و فیدل حداقل حجم نمونـه لازم در مطالعـات همبسـتگی از فرمولN> 50+8M محاسبه میشـود؛ بنابراین برای اطمینان از حجم نمونه با بهرهگیری از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 103 سالمندِ حاضر به شرکت در پژوهش از پارک و مسجد دو محله از شهر اهواز انتخاب شدند. معیارهای ورود به پژوهش شامل سالمندان زن و مرد بالاتر از 60 سال سن، توانایی برقراری برای پاسخگویی به سؤالات و ملاکهای خروج شامل ابتلا به اختلالات شناختی و وابستگی به مصرف مواد مطابق با اظهارات سالمندان بود. افراد دارای شرایط فوق و مایل به همکاری با کسب رضایتنامه کتبی وارد پژوهش شدند.
ابزار سنجش: برای گردآوری دادهها از ابزارهای ذیل استفاده شد: پرسشنامۀ بهزیستی روانشناختی ([1]RSPWB): این مقیاس را کارول ریف در سال 1989 طراحی کرد که 84 گویه دارد. این پرسشنامه شش خردهمقیاس پذیرش خود، تسلط محیطی، روابط مثبت با دیگران، داشتن هدف در زندگی، رشد فردی و استقلال دارد. برای پاسخدادن به هر سؤال، مقیاس شش ارزشی از 1 (کاملاً مخالف) تا 6 (کاملاً موافق) در نظر گرفته شد. روایی آزمون ازطریق تحلیل عاملی تأییدی و رواﯾﯽ ﺻﻮری ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺒﺴﺘﻪﺑـﻮدن ﺳـﻮاﻻت با پرسشنامۀ کیفیت زندگی (72/0) به دست آمد (مکائیلی، 1392). پایایی مقیاس در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 83/0 و ازطریق بازآزمایی 71/0 به دست آمد.
ﻣﻘﻴﺎس ﻋﻔﻮ ﻫﺎرﺗﻠﻨﺪ (HFS)[2]: این مقیاس یک آزمون 18 گویه اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺰان ﻋﻔﻮ را در ﺳﻪ زﻣﻴﻨۀ ﻋﻔﻮ در ﺟﻬﺖ ﺧﻮد، دﻳﮕﺮان و ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻣﻲﺳﻨﺠﺪ. ﺳﺆاﻻت اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺑﺮ روی ﻃﻴﻒ 7 درﺟﻪای ﻟﻴﻜﺮت ﻧﻤﺮهای ﻣﻲ ﮔﺬاری میﺷﻮد. تامسون و همکاران (2005) ضریب آلفای کرونباخ مقیاس هارتلند را 79/0 و اعتبار این آزمون با آزمون مائوگر را 71/0 گزارش کردند. در ایران نیز ضریب آﻟﻔﺎی ﻛﺮوﻧﺒﺎخ اﻳﻦ اﺑﺰار ﺑﺮای کل مقیاس 77/0 ﮔﺰارش ﺷﺪه است و ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺒﻴﻴﻦ رواﻳﻲ ﻣﻘﻴﺎس ﻋﻔﻮ ﻫﺎرﺗﻠﻨﺪ، ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ اﻳﻦ ﻣﻘﻴﺎس ﺑﺎ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻋﻔﻮ ﻣﻘﻴﺎس ﻋﻔﻮ ﺧﻮد و ﻋﻔﻮ دﻳﮕﺮان ﻣﺎﺋﻮﮔﺮ سنجیده شد ﻛﻪ 62/0 به دﺳﺖ آﻣﺪ (خدابخش و کیانی، 1392). پایایی مقیاس در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 69/0 ازطریق بازآزمایی 74/0 به دست آمد.
پرسشنامۀ سپاسگزاری (GQ-6[3]): مککلاف و وایت ویلایت (2002) این پرسشنامه را ساختند. این پرسشنامه خودگزارشدهی، تفاوتهای فردی در گرایش به تجربۀ سپاسگزاری روزانه را در شش ماده و با 7 درجه لیکرت (1 = به شدت مخالف، تا 7 = به شدت موافق) ارزیابی میکند. مک کلاف و ویت ویلایت (2002) ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی در یک فاصله 4 هفتهای 82/0 و روایی این مقیاس را از طریق همبستگی با پرسشنامه موازی سپاسگزاری 58/0 مطلوب گزارش کردند. در ایران نیز میزان اعتبار این پرسشنامه به روش همبستگی سپاسگزاری با پرسشهای خودگزارشدهی شکر، 43/0 مناسب ارزیابی شده است. همچنین میزان پایایی مربوط به آلفای کرونباخ برابر با 64/0 است (لشنی و شعیری، 1389). پایایی مقیاس در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 71/0 و ازطریق بازآزمایی 69/0 به دست آمد.
پرسشنامۀ اسلامی تکبر - تواضع: هراتیان، آگاه هریس و موسوی (1392) این پرسشنامه را ساختند. این پرسشنامه 31 گویه و با 4 درجه (1= مخالف، تا 4= موافق) دارد. روایی محتوا (میزان 38/94 درصد موافقت کارشناسان) و تحلیل عوامل اکتشافی و تأییدی گویای قوت روایی محتوای مقیاس بود. ضریب آلفای کرونباخ 83/0 و ضریب دونیمهسازی 78/0 گزارش شد (هراتیان، آگاه هریس و موسوی، 1392). در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 81/0 و ازطریق بازآزمایی74/0 به دست آمد.
روش اجرا و تحلیل: پس از حضور در اماکن عمومی محله (پارک، مسجد، مغازهها) واقع در دو منطقه شهر، سالمندان بالای شصت سالِ مایل به همکاری انتخاب شدند و سالمندان با کمک آزمونگر بهصورت فردی و یا گروهی پرسشنامهها را تکمیل کردند. اطلاعات حاصل از پرسشنامهها با استفاده بستۀ آماری برای علوم اجتماعی SPSS-21 و روش آماری همبستگی و رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها
شرکتکنندگان در پژوهش حاضر، سالمندان زن و مرد بودند که توزیع سنی آنها بین 60 تا 80 نفر سال و تحصیلات آنها از در حد خواندن و نوشتن تا بالاتر از دیپلم بود. هیجیک از شرکتکنندگان، ساکن سرای سالمندان نبودند.
قبل از تحلیل دادهها با روش رگرسیون چندگانه، پیشفرضهای آن بررسی شدند. نتایج آزمون کولموگروف – اسمیرنوف برای هیچیک از متغیرها معنادار نبود که این یافته نشان میدهد فرض نرمالبودن برای همۀ متغیرها برقرار است (05/0<47/0p=، (15/1=F). همچنین مقدار عامل تورم واریانس برای همۀ متغیرهای پیشبین تقریباً برابر با یک است که از 10 فاصله دارد؛ بنابراین فرض همخطی چندگانه رد میشود. بر اساس این، شرایط استفاده از رگرسیون چندگانه وجود دارد. برای بررسی شاخصهای توصیفی متغیرهای عفو، سپاسگزاری، تواضع و بهزیستی روانی سالمندان از میانگین، انحراف استاندارد، کمترین مقدار و بیشترین مقدار استفاده شد که نتایج آن در جدول 1 ارائه شدند.
جدول 1. شاخصهای توصیفیمتغیرهای پژوهش سالمندان (103=n)
متغیرها |
میانگین |
انحراف استاندارد |
کمترین مقدار |
بیشترین مقدار |
عفو |
105/35 |
18/7 |
18 |
126 |
سپاسگزاری |
972/15 |
06/3 |
6 |
42 |
تواضع |
011/84 |
4/6 |
31 |
124 |
بهزیستی روانی |
038/171 |
957/6 |
84 |
504 |
در جدول 1 شاخصهای توصیفی میانگین، انحراف استاندارد، کمترین مقدار و بیشترین مقدار متغیرهای عفو، سپاسگزاری، تواضع و بهزیستی روانی سالمندان ارائه شد. برای بررسی رابطه بین عفو، سپاسگزاری، تواضع و بهزیستی روانی سالمندان از ضرایب همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن در جدول 2 ارائه شدند.
جدول 2. ضرایب همبستگی عفو، سپاسگزاری، تواضع و بهزیستی روانی سالمندان
متغیرها |
1 |
2 |
3 |
4 |
1. عفو |
1 |
|
|
|
2. سپاسگزاری |
**276/0 |
1 |
|
|
3. تواضع |
**281/0 |
**417/0 |
1 |
|
4. بهزیستی روانی |
**613/0 |
**449/0 |
**371/0 |
1 |
**p≤01/0
طبق نتایج جدول 2، عفو (613/0r=)، سپاسگزاری (449/0r=) و تواضع (371/0r=) با بهزیستی دهنی سالمندان رابطۀ مثبت و معنادار داشتند. به عبارت دیگر، با افزایش عفو، سپاسگزاری و تواضع میزان بهزیستی روانی سالمندان افزایش مییابد و برعکس با کاهش آنها میزان بهزیستی روانی سالمندان کاهش مییابد (01/0>P). برای بررسی نقش متغیرهای عفو، سپاسگزاری، تواضع در پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان از رگرسیون چندگانه با مدل گامبهگام استفاده شد که نتایج آن در جدول 3 ارائه شدند.
جدول 3. خلاصه تحلیل رگرسیون چندگانه با مدل گامبهگام برای پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان
متغیرهای پیشبین |
R |
R2 |
تغییرR2 |
تغییر F |
df1 |
df2 |
معناداری |
عفو |
439/0 |
203/0 |
207/0 |
941/50 |
1 |
101 |
001/0 |
سپاسگزاری |
501/0 |
223/0 |
056/0 |
511/21 |
1 |
100 |
001/0 |
تواضع |
563/0 |
305/0 |
036/0 |
630/19 |
1 |
99 |
001/0 |
برای مشخصکردن نقش عفو، سپاسگزاری و تواضع در پیشبینی بهزیستی روانی در سالمندان از رگرسیون چندگانه با مدل گامبهگام استفاده شد (جدول 3). در مدل اول، عفو وارد معادله شد و ضریب همبستگی این متغیر با بهزیستی روانی در سالمندان 439/0 بود و این متغیر توانست 7/20 درصد از تغییرات بهزیستی روانی در سالمندان (207/0=R2) را پیشبینی کند. در مدل دوم پس از عفو، سپاسگزاری وارد معادله شد و ضریب همبستگی این متغیر با بهزیستی روانی در سالمندان 501/0 بود و این متغیر توانست 3/22 درصد از تغییرات بهزیستی روانی در سالمندان را پیشبینی کنند (223/0=R2). در مدل سوم، پس از عفو و سپاسگزاری، تواضع وارد معادله شد و ضریب همبستگی این سه متغیر با بهزیستی روانی در سالمندان 563/0 بود و این سه متغیر توانستند 5/30 درصد از تغییرات بهزیستی روانی در سالمندان را پیشبینی کنند (305/0=R2).
جدول 4: ضرایب استاندارد و غیراستاندارد رگرسیون چندگانه با مدل گامبهگام برای پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان
متغیرهای پیشبین |
ضرایب رگرسیون |
T |
معناداری |
||
غیراستاندارد B |
خطای انحراف استاندارد |
استانداردشده ß |
|||
عفو |
375/1 |
253/0 |
531/0 |
477/4 |
001/0 |
سپاسگزاری |
478/0- |
131/0 |
248/0 |
237/3 |
001/0 |
تواضع |
693/0 |
198/0 |
169/0 |
739/2 |
002/0 |
برای بررسی مؤثرترین متغیر در پیشبینی بهزیستی روانی در سالمندان از ضرایب استاندارد و غیراستاندارد رگرسیون استفاده شد (جدول 4). عفو با بتای استاندارد 531/0 در مقایسه با سایر متغیرها نقش مثبت و مؤثرتری در پیشبینی بهزیستی روانی در سالمندان داشت (531/0=ß)، پس از آن، متغیر سپاسگزاری با بتای استاندارد 248/0 نقش مؤثری در پیشبینی بهزیستی روانی در سالمندان داشت (248/0=ß) و درنهایت، متغیر تواضع با بتای استاندارد 169/0 نقش مثبت و مؤثری در پیشبینی بهزیستی روانی در سالمندان داشت (169/0=ß).
بحث
این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ عفو، سپاسگزاری و تواضع با بهزیستی روانی سالمندان انجام شد.نتایج پژوهش نشان دادند عفو با بهزیستی روانی سالمندان رابطۀ مثبت و معنادار داشت که با یافتۀ پژوهشهای بونو، مک کالوگ و روت، (2008) و تامسون و همکاران (2005) همسو بود. در تبیین این یافته میتوان گفت افراد دارای عفو بالا زمانی که رویدادهای منفی را تجربه میکنند با مهربانی و نگرانی و ملاطفت با خود و دیگران برخورد میکنند که این امر ابتدا باعث افزایش ارتباط اجتماعی و کاهش انتقاد از خود، نشخوار فکری و سرکوبی افکار منفی مثل اضطراب و درنهایت باعث بهزیستی روانی میشود.
تبیین دیگر بر مبنای نظریۀ بوگای و دیمر (2011) اینکه نشخوارهای ذهنی منفی یک میانجی در رابطۀ عفو خود و دیگران با رضایت از زندگی است که یکی از عوامل زیر بنایی بهزیستی روانی است. افراد با به خاطر سپردن خطاهای گذشته خود و دیگران به سرزنش و ملامت خود و دیگران تمایل دارند. این نشخوارهای ذهنی منفی نسبت به گذشته، در آنها احساس خشم میکند و بر بهزیستی روانی تأثیر میگذارد. اگر افراد، گذشتۀ خود یا دیگران را ببخشند، بهزیستی روانی در آنها افزایش خواهد یافت.
ﺗﻐﻴﻴﺮات اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﺣﺎﺻﻞ از ﻋﻔﻮ در ﻓﺮد، در اﺑﺘﺪا ﺑﺎﻋﺚ اﺣﺴﺎس ﺧﺸﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺘﺨﻠﻒ و ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨﺘﮕﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ قصد ﺗﻼﻓﻲ ﺑﺮﺧﻮردﺟﻮﻳﺎﻧﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺘﺨﻠﻒ میشود و درنهایت، ﺳﻄﺢ اﺿﻄﺮاب و ﺗﻨﺶ رواﻧﻲ را در ﻓﺮد رﻧﺠﻴﺪه اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﺪ. اﮔﺮ ﻓﺮدِ رﻧﺠﻴﺪه ﺑﺘﻮاﻧﺪ اﻳﻦ اﺣﺴﺎس ﺧﺸﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺘﺨﻠﻒ را در ﺧﻮد ﻛﺎﻫﺶ دﻫﺪ، ﺗﻨﺶ رواﻧﻲ او ﻛﺎﺳﺘﻪ میشود و از ﻟﺤﺎظ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺑﻠﻜﻪ از ﻟﺤﺎظ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ و ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻧﻴﺰ ﺗﻐﻴﻴﺮ مییابد. درواﻗﻊ ﻋﻔﻮ با جهتدﻫﻲ ﻣﺠﺪد اﻓﻜﺎر، ﻫﻴﺠﺎﻧﺎت و اﻋﻤﺎل ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺘﺨﻠﻒ و ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻘﺪار ﻛﻮرﺗﻴﺰول، ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﺎﻧﻌﻲ در ﺑﺮاﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎی ﻣﻨﻔﻲ آﺳﻴﺐ ﺑﺮ ﺳﻼﻣﺖ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
همچنین نتایج نشان دادند سپاسگزاری با بهزیستی روانی سالمندان رابطۀ مثبت و معنادار دارد که با یافتۀ پژوهشهای فردریکسون (2001)، چان (2013)، وود و همکاران، (2008)، مک کلاف، (2002) و آقابابایی (1391) همسو بود.
در تبیین این یافته میتوان عنوان کرد سپاسگزاری شامل قدردانی از موقعیت مثبت در زندگی و افزایش پاسخهای مثبت نسبت به آن موقعیتها و احساس قدرشناسی بهوسیلۀ ماهیت آنها است. درواقع رابطۀ دو سویه بین سپاسگزاری و مؤلفههای عواطف مثبت با بهزیستی روانی وجود دارد و این دو مفهوم بهطور مداوم بر یکدیگر تأثیر میگذارند (ساپماز و همکاران، 2016). از سوی دیگر، بر مبنای نظریۀ فریدریکسون (2001) در هنگام سپاسگزاری، ﺁﻣﺎﻳۀ ﺫﻫﻨﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻳﮕـﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺭﻓـﺎﻩ ﻣـﺎ ﺳـﻬﻴﻢاند ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺵﺑﻴﻨﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭۀ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺧﻴﺮﺧﻮﺍﻫﺎﻧـﻪ ﻣـﻲﺷـﻮﺩ و ضمن آن، فرد عواطف مثبت را تجربه میکند.
سپاسگزاری بالا موجب افزایش تصور مثبت از خود، پذیرش دیگران و احساس عشق و ارزشمندی و سپاسگزاری پایین موجب کاهش تصور مثبت از خود و دیگران و بروز نارضایتیها در زندگی میشود. همچنین سپاسگزاری باعث کاهش آثار منفی استرسهای محیطی و طبیعتاً باعث افزایش کیفیت زندگی و رضایت از زندگی میشود. افراد دارای سپاسگزاری بالا احساس میکنند علاقۀ دوسویه بین آنها و دیگران وجود دارد و در مواقع سختی و دشواری حامی و پشتیبان یکدیگرند. چنین افرادی خوشبینی بیشتری دارند که این عوامل باعث افزایش بهزیستی روانی افراد دارای سپاسگزاری میشود.
نتایج دیگر نشان دادند تواضع با بهزیستی روانی سالمندان رابطۀ مثبت و معنادار دارد که با یافتۀ پژوهشهای سامپاز و همکاران (2016) همسو بود.
در تبیین این یافته میتوان گفت افراد دارای تواضع بالا در زندگی شادترند و از زندگی رضایت بیشتری دارند؛ زیرا افراد متواضع انتظار قدردانی ازسوی دیگران را ندارند. همچنین در مقابل انتقاد دیگران از خود دفاع نمیکنند و انتقاد را تهدیدی در مقابل شخصیت خود نمیدانند؛ بلکه انتقاد را موقعیتی برای سازندگی خود تبیین میکنند؛ درنتیجه، بهزیستی آنها افزایش مییابد.
سایر نتایج نشان دادند در یک مدلی که عفو، سپاسگزاری و تواضع برای پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان رقابت میکند، بهترتیب عفو، سپاسگزاری و تواضع نقش مؤثری در پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان دارد. در این مدل متغیر عفو، بالاترین وزن استاندارد را داشت. پس آنچه در پیشبینی بهزیستی روانی سالمندان نقش عمدهای ایفا میکند، ابتدا عفو است؛ یعنی توانایی سالمندان در عفو خود و دیگران و اینکه تمامی رنجش و ناراحتیهای گذشته را نسبت به فرد تخلفکار در ذهن خود از بین ببرند و درنتیجه هیچ کینه و خشمی برای مدت طولانی در او باقی نمیماند و این باعث بهبود سلامت روان او میشود. ناتوانى در عفو میتواند با تداوم هیجانات منفی شدید و مواجهه مکرر و همزیستى طولانی با این هیجانات به شکست در سازش و درنهایت به افسردگی منجر شود. این وضعیت دربارۀ سالمندان به مراتب مهمتر و بارزتر است؛ زیرا این دوره از حیات با طیف وسیعی از فشارزاهای اجتنابناپذیر همراه است؛ درنتیجه عفونکردن نارضایتی بیشتری را برای آنها فراهم میکند. از دیدگاه اریکسون، مهمترین بحران دوره هر سالمند، یکپارچگی شخصیت در برابر ناامیدی است که بیشتر با تأثر و نشخوار گذشته به دلیل عملکرد و انتخابهای فرد در قبال خود، دیگران و جهان همراه است و فرد را دچار احساس شکست و سرزنش و خشم نسبت به خود یا دیگران میکند و بخشودگی در این موارد درواقع رهاشدن از این وضعیت و آشتى بین خود آرمانگرا (آنچه که فرد آرزو داشت) و خود واقعی (آنچه که هست) فرد خواهد بود؛ ازاینرو به نظر میرسد کسانى که به عفو خود قادر نیستند، بیشتر دچار موضع هیجانی منفی نسبت به زندگی میشوند. در این شرایط، سالمندان کمتر قدردان شرایطاند و خود را محق شرایط بهتر میدانند؛ درحالیکه سالمندانی که نسبت به گذشته بخشودگی بیشتری دارند، شکرگزار شرایط فعلیاند (سپاسگزاری) و کمتر از دیگران توقع یا انتظار رسیدگی دارند (تواضع) (سافاریا، 2014).
از مهمترین محدودیتهای پژوهش، استفاده نمونه در دسترس و محدودبودن جامعۀ پژوهش به سالمندان اهواز است. در این پژوهش برای کاهش این خطا به آزمودنیهای توضیح داده شد که هیچ جواب صحیح و غلطی وجود ندارد و بهترین پاسخ، پاسخی است که گویایی وضعیت واقعی آنان باشد. با توجه به محدودبودن جامعه باید در تعمیم نتایج احتیاط کرد؛ بنابراین پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی از روشهای مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شود. همچنین انجام پژوهش با جامعههای گستردهتر امکان تصمیمگیری و برنامهریزی برای سالمندان را فراهم میکند. علاوه بر آن، انجام پژوهش در سالمندان سایر فرهنگها و مقایسۀ نتایج آن با نتایج این پژوهش شاید نتایج جالبی در پی داشته باشد.