Comparison of Basic Psychological Needs, Social Support and Stressful events in Addicts and Non-addicts: gender differences

Document Type : Research Paper

Authors

1 M. A. in Psychology, KhorramAbad Branch, Islamic Azad University, KhorramAbad, Iran

2 Assistant professor of Psychology, Faculty of Education and Psychology, University of Shiraz, Shiraz, Iran

3 Professor of Psychology, Faculty of Education and Psychology, University of Tehran, Tehran, Iran

Abstract

The aim of this study was to compare basic psychological needs, stressful life events, and social support in addicts and non-addicts. The study was a causal-comparative research. Two hundreds residents of Khorramabad were chosen by available sampling (130 healthy and 70 addicts) and were asked to respond to Basic Psychological Need Scale La Guardia, Ryan, Couchman & Deci, Multi-facet Perceived Social Support Scale Zimet, Powell, Farley, Werkman, & Berkoff, Addiction Acceptance Scale Weed, Butcher, McKenna, & Ben-Porath, and Weekly Stress Inventory Brantley, Jones & Boudreaux. Results of analysis of variance and and discriminant analysis showed singnificant differences between men and women. The results also showed significant differences  competency and friend social support in the two groups of men, and autonomy, competency and family social support in the two groups of women. Discriminant analysis revealed that stressful life events and competency predict addiction in men. and relationship and family social support predict addiction in women.Results were discussed according to different protecting factors in men and women and possible reciprocal relationships between addiction and protecting factors.
 

Keywords


یکی از جدی­ترین معضلات بشری و یکی از پیچیده‌ترین پدیده­های انسانی مصرف مواد مخدر، تنوع و عوارض ناشی از آن است. تابه‌حال هیچ پدیده­ای این قدر انسان را به چالش نخوانده است و برای اولین بار در تاریخ بشر با یک اپیدمی مواجه شده­ایم که پایه­ها و بنیان­های جامعۀ انسانی را به تحلیل می­برد و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریه‌های متعدد در رشته­های علمی مختلف و روش­ها و تکنیک­های متنوع است (کوالاکانتی، 1994). ایران به دلیل هم‌مرزبودن با بزرگ‌ترین مرکز تولید مواد مخدر، یکی از مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدر است (محمدی، 1379)؛ همچنین به بازاری مناسب برای مصرف مواد مخدر تبدیل شده است.

علاوه بر افزایش روند مصرف مواد، سن شروع مصرف مواد نیز کاهش یافته است (جانستون، اومالی و بکمن، 2001). در ایران نیز نتایج چند مطالعه­ نشان‌دهندۀ افزایش گرایش نوجوانان به مصرف الکل، سیگار و سایر مواد مخدر است (صدیق، 1382؛ محمدخانی، 1384؛ پرماس، 1383). همچنین افزایش شیوع مصرف مواد در بین زنان و دختران نیز خطری جدی برای جامعه محسوب می­شود. از سوی دیگر، با اینکه در سراسر دنیا بسیجی برای مهیاکردن امکانات و حمایت لازم برای مهار سوءمصرف مواد فراهم شده است، میزان بازگشت سوءمصرف مواد بسیار رایج است. همچنین عواقب وخیم آن تنها شخص معتاد را در بر نمی­گیرد، معمولاً خانواده، دوستان و همکاران نیز در معرض آثار ویرانگر آن قرار خواهند گرفت (چیریلو 1993/1378 ترجمۀ پیرمرادی). مصرف مواد و ترک پیاپی آن علاوه بر هزینۀ مالی زیادی که بر خانواده­ها تحمیل می­کند، ازنظر عاطفی و اجتماعی نیز هزینه­های سنگینی دارد؛ بنابراین هدف بیشتر تحقیقات امروز، شناخت عوامل زیربنایی این معضل و پیشگیری از آنها است.

تحقیقات زیادی نشان داده­اند عوامل مختلف روانی، اجتماعی، فرهنگی و ژنتیک در زمینه سوءمصرف مواد، دخیل هستند (کاپلان، سادوک، 2003). به دلیل اینکه این عوامل، پیچیده و چندبعدی‌اند، برای بررسی این موضوع، باید به انواع مختلف عوامل خطرساز و محافظت­کننده توجه شود، چه آنهایی که روانشناختی، اجتماعی و خانوادگی‌اند و چه آنهایی که به محیط مربوط‌اند (جانسن،1996). در این مقاله تعدادی از عوامل خطر درون‌فردی و عوامل محافظت‌کننده در برابر اعتیاد بررسی شده است.

شواهد پژوهشی نشان می­دهند زمانی که استرس‌های زندگی زیاد می­شوند (لیندنبرگ، سولورزانو، کِلی، دارو، جندروپ و استریکلند، 1998؛ حاجی‌پور، 1381؛ نوکنی، 1381؛ ژاو و همکاران، 2017) و حمایت اجتماعی کاهش پیدا می­کند (لیندنبرگ و همکاران، 1998؛ آمز و رویتزچ، 2000؛ هارمر، ساندرسونومرتین، 1999؛ ویلز و کلیرلی، 1996) احتمال بروز سوءمصرف مواد زیاد می­شود. کاهش حمایت اجتماعی با بسیاری از آسیب­های جسمانی و روانشناختی همایند است (هووارد، کریوِن، هافز، اولریوجیمز، 2017؛ آورناوهسلبروک، 2001؛ زین،پلامرو نام[1]، 2017؛ لیو، هرناندز، تروت، کلیمان و بوزای، 2017؛ چن، ژانگ، پان، هو، لیو و لو، 2017). دربارۀ رویدادهای استرس­زا شواهد پژوهشی نشان می‌دهندآنچه در این باره بیشتر اهمیت دارد رویدادهای کوچک و نه بزرگ است (حاجی‌پور، 1381؛ آمز و رویتزچ، 2000).درکنار این منابع خطر و محافظت‌کننده در برابر اعتیاد که ازجمله منابع بیرونی تلقی می­شوند، طبق نظریۀ خودتعیین‌گری (SDT )[2] رایان و دسی (2000)، نیازهای بنیادی روانی از مهم‌ترین منابع درونی فردی هستند که اگر ارضا شوند، نقش محافظت‌کننده­ای در مقابل بسیاری از آسیب­ها دارند (دسی، رایان، گاگن، لئون، اوسونفوکماژوا، 2001؛ دسی و رایان، 2000؛ استراسورایان، 1987). مطالعه­یلی[3]، ژانگ، لی، ژو، ژائو و وانگ (2016) نشان داد وقایع استرس­زای زندگی در اعتیاد نوجوانان به اینترنت نقش دارند و ارضای نیازهای روانشناختی، این اثر را تعدیل می­کند. این نکته که بتوان عوامل پیش‌بینی‌کننده و محافظت‌کنندۀ درگیرشدن افراد در اعتیاد را شناسایی کرد، نقش مهمی در فرایند پیشگیری اولیه و ثانویه ایفا می­کند.

نیازهای بنیادی روانشناختی عبارت‌اند از: ارتباط و دلبستگی، احساس شایستگی و خودمختاری. ارضای بهینۀ این سه نیاز، باعث شکل‌گیری انگیزش درونی و رفتار خود تعیین‌گر می‌شوند که با عملکرد مؤثر فرد و بهزیستی روانشناختی او در ارتباط است (دسی و رایان،2000). خودمختاری یعنی درونی‌شدن علت رفتارها و احساس آزادی در انجام رفتار. شایستگی یعنی احساس خودکارآمدی و تقویت استعدادهای درونی و ارتباط نیز عبارت است از ایجاد روابط رضایت­مندانه و ارضاکننده با دیگران؛ به‌طوری‌که بتواند آزادی، مراقبت و صمیمیت به وجود آورد (دسی و رایان، 2000؛ براچ، 1973؛ رایان، دسی و گرولنیک، 1995). هدف از این مطالعه، ارزیابی نقش ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی، استرس و حمایت اجتماعی به‌عنوان عوامل حفاظت‌کننده در پیش‌بینی اعتیاد است؛ بنابراین در این مطالعه تلاش شده است فرضیه­های زیر، بررسی و نیز به سوال زیر پاسخ داده شود:

اول: میزان ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی در گروه­های معتاد و غیرمعتاد متفاوت است.

دوم: میزان حمایت اجتماعی در گروه­های معتاد و غیرمعتاد متفاوت است.

سوم: میزان وقایع استرس­زای زندگی در گروه­های معتاد و غیرمعتاد متفاوت است.

چهارم: آیا عوامل پیش‌بینی‌کنندۀ اعتیاد زنان ومردان متفاوت است؟

 

روش

روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: طرح پژوهش از نوع طرح­های علّی مقایسه­ای بود. نمونۀ آماری پژوهش شامل 70 بیمار معتاد (91% مذکر و %9 مؤنث) مراجعه‌کننده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان خرم‌آباد با میانگین سنی 87/31 و انحراف استاندارد 13/8 ؛ و 130 (5%/41 مذکر و %5/58 مؤنث) نفر از ساکنان غیرمعتاد این شهرستان با میانگین سنی 12/27 و انحراف استاندارد 17/10 بودکه به شیوۀ دردسترس انتخاب شدند.

ابزار سنجش: مقیاس ارضای نیازهای روانی بنیادی[4] (BNS): در این پژوهش از پرسشنامۀ 21 سؤالی موجود برای سنجش ارضای نیازهای بنیادی روانی در حالت کلی استفاده شده است. لاگاردیا، رایان، کاچمن و دسی (2000) این مقیاس را ساختند که میزان حمایت از نیازهای خودمختاری، شایستگی و ارتباط با دیگران را می­سنجد. ضرایب پایایی حاصل از اجرای آن روی مادر، پدر، شریک رمانتیک و دوستان آزمودنی­ها به ترتیب 92/0، 92/0، 92/0، 92/0 گزارش شده‌اند (لاگاردیا و همکاران، 2000). همچنین این مقیاس در نمونه­های دانشجویان، معتادان و بیماران قلبی ایرانی اجرا شده است و از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است؛ به‌طوری‌که آلفای آن بین 76/0 تا 79/0 در نوسان بوده است (محمدی، 1386؛ قاسمی‌پور و قربانی، 1389).

پرسشنامه استرس هفتگی[5] (WSI): برانتلی، جونز و بودرکس این پرسشنامه را در سال 1995 تنظیم کرده‌اند که شامل 87 ماده برای سنجش استرس­های کوچکی است که در طول روز به فرد وارد می­شوند. این پرسشنامه در یک مقیاس 7 درجه­ای لیکرت (1= بدون استرس تا
 7= به شدت استرس­زا) نمره‌گذاری می­شود. از این پرسشنامه هم برای سنجش تعداد حوادث استرس­زایی که در طی هفتۀ قبل رخ داده­اند، استفاده می‌شود و هم برای سنجش میزان استرس ادراک‌شدۀ ناشی از آن حوادث استفاده می‌شود (محمدی، 1386؛ برانتلی، جونز و بودرکس، 1995). پایایی این مقیاس در سه گروه بیماران دچار سردردهای مزمن، بیماران قلبی و جمعیت عادی بین 92/0 تا 96/0 گزارش شده است. همبستگی بالای گویه­های این مقیاس با مقیاس هسلز[6] (69/0-61/0r=) نشان از روایی همگرای این مقیاس دارد (برانتلی و همکاران، 1995). در ایران نیز، ضریب پایایی آلفای کرونباخ این پرسشنامه که روی سه گروه (معتاد، دانشجو و جمعیت عادی) اجرا شده است، بین 93/0 تا 95/0 است (محمدی، 1386).

مقیاس چندوجهی حمایت اجتماعی ادراک شده[7] (MSPSS): زیمت، پاول، فارلی، وِرکمن و بِرکوف این مقیاس را در 1990 تنظیم کردند که شامل 12 ماده است؛ سه مادۀ آن به‌صورت معکوس نمره‌‌گذاری می­شوند. مواد این مقیاس که در این پژوهش ترجمه و اعتباریابی شده‌اند، براساس مقیاس لیکرت 7 درجه­ای پاسخ داده می­شوند. این مقیاس سه منبع حمایت را ارزیابی می­کند: خانواده، دوستان و دیگران (افراد یا گروه­های مختلف جامعه). ساختار عاملی و روایی و پایایی آن در مطالعات متعدد تأیید شده است (محمدی، 1386؛ زیمت و همکاران، 1990؛ چنگ و چان[8]، 2004).

مقیاس تصدیق اعتیاد[9](AAS):این مقیاس شامل 13 ماده برای شناسایی اعتیاد به الکل یا مواد تنظیم شده است که ماده‌های آن از پرسشنامۀ MMPI مشتق شده‌اند. این پرسشنامه که وید، باچر، مک­کناوبن-پوراث (1992)آن را تنظیم کردند به‌صورت مستقیم دربارۀ ابتلا به اعتیاد از فرد سؤالاتی می­پرسد. گزینه­های پاسخ به‌صورت درست و نادرست هستند و برخی از ماده­های آن به‌صورت معکوس نمره­گذاری می­شوند. ضریب پایایی با استفاده از روش بازآزمایی در نمونۀ هنجاری برای مردان و زنان به ترتیب 89/0 و 84/0 گزارش شده است (گراهام 1993/1379 ترجمۀ یعقوبی وکافی). ضریب همسانی درونی آن را در جمعیت ایرانی، 73/0 و نقطه برش آن را برای گرایش به اعتیاد، 3 و برای تصدیق اعتیاد، 6 گزارش کردند (رستمی، نصرت آبادی و محمدی، 1386).

روش اجرا و تحلیل: ابزار پژوهش به‌صورت دفترچه همراه با پاسخنامه در اختیار شرکت‌کنندگان قرار می­گرفت. توضیح مربوط به هر مقیاس در ابتدای آن چاپ شده است؛ بنابراین برای همۀ شرکت کنندگان یکسان بود. از آزمودنی‌ها خواسته شد بدون ذکر نام به مقیاس­ها پاسخ دهند. مصاحبه­گر، پرسشنامه را برای معتادان کم‌سواد و بی­سواد خواند و پاسخ­ها ثبت شدند. پس از اجرا داده­ها با استفاده از روش تحلیل تمایزات تجزیه و تحلیل شد. در این تحلیل ابتلا به اعتیاد به‌عنوان متغیر وابسته و سه نیازهای بنیادی روانشناختی، خرده‌مقیاس­های حمایت اجتماعی، تعداد وقایع استرس­زا و استرس ادراک‌شده به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین در نظر گرفته شدند.

 

 

یافته‌ها

میانگین سنی گروه سالم 12/27 با انحراف استاندارد 17/10است و میانگین سنی گروه معتاد 87/31 با انحراف استاندارد 13/8 است. 60% آزمودنی­ها مرد و 40% زن بودند. 91% گروه نمونۀ معتاد، مرد و 9% آنان

 زن بودند. شاخص­های توصیفی نمرات تصدیق اعتیاد، نیازهای روانی بنیادی (خودمختاری، کفایت و ارتباط)، حمایت اجتماعی ادراک‌شده و استرس ادراک‌شده در جدول 1 ارائه شده‌‌اند.

 

 

جدول1. میانگین، انحراف معیار و همسانی درونی متغیرهای پژوهش

 

نمونه معتاد

نمونه سالم

کل نمونه

 

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

آلفای کرونباخ

تصدیق اعتیاد

70/8

16/2

47/2

84/1

65/4

56/3

83/0

خودمختاری

47/27

43/8

96/30

03/7

74/29

72/7

66/0

کفایت

30/17

54/6

91/21

83/5

30/20

47/6

64/0

ارتباط

47/29

55/8

56/30

60/6

18/30

39/7

60/0

نیازهای بنیادی روانی

10/71

10/19

15/79

84/13

33/76

29/16

79/0

حمایت اجتماعی

83/39

54/16

81/45

45/13

71/43

85/14

87/0

حمایت اجتماعی خانواده

14/15

90/6

77/16

43/5

20/16

02/6

84/0

حمایت اجتماعی دوستان

10/10

51/6

57/12

25/5

72/11

82/5

76/0

حمایت اجتماعی دیگران

63/14

02/7

51/16

44/6

85/15

69/6

85/0

تعداد استرس­های روزمره

98/46

12/20

21/69

31/42

43/61

60/37

97/0

استرس ادراک شده

91/130

76/69

90/131

87/35

55/131

57/87

97/0

                 

 

 

همان‌گونه که از جدول 1 بر می­آید تمامی ابزارها از همسانی درونی بالایی برخوردارند. برای بررسی داده­ها ازنظر تأثیر احتمالی متغیر جنسیت بر الگوی ارتباطی متغیرهای پژوهش،آزمون ام باکس انجام شد. آزمون ام باکس این فرض صفر «ماتریس کواریانس متغیرهای پژوهش در دو گروه شرکت‌کنندگان مذکر و مؤنث یکسان است» را می­آزماید. نتیجۀ این آزمون فرض صفر را رد کرد (Box’s M=105.12, F-2.79 ,P=0.001) و نشان داد ماتریس کواریانس متغیرها در زنان و مردان متفاوت است؛ بنابراین تحلیل­های
بعدی به‌صورت جداگانه بر روی مردان و زنان انجام شد.

 

 

 

 

تحلیل تمایزات[10] با اعتیاد به‌عنوان متغیر وابسته و سه نیاز روانشناختی، خرده‌مقیاس­های حمایت اجتماعی، تعداد حوادث استرس­زا و استرس ادراک‌شده به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین انجام شد. در گروه مردان درمجموع 116 نفر وارد تحلیل شدند. تحلیل واریانس یک‌طرفه‌ای که در ضمن تحلیل تمایزات انجام می‌شود (جدول 2) نشان داد مردان معتاد و سالم به لحاظ متغیرهای شایستگی، حمایت اجتماعی ازسوی دوستان و تعداد وقایع استرس­زا با یکدیگر تفاوت معنادار دارند.

 

جدول 2. نتایج تحلیل واریانس یک‌طرفه تفاوت گروه‌های معتاد و غیرمعتاد در گروه مردان و زنان به تفکیک

متغیر پیش‌بین

گروه

لامبدای ویلکز

F

df

معنی‌داری

خودمختاری

مردان

97/0

79/3

114/1

054/0

زنان

92/0

7

79/1

01/0

شایستگی

مردان

85/0

06/20

114/1

001/0

زنان

86/0

9/12

79/1

001/0

ارتباط

مردان

1

011/0

114/1

915/0

زنان

85/0

88/13

79/1

001/0

استرس ادراک‌شده

مردان

99/0

33/0

114/1

56/0

زنان

99/0

94/0

79/1

33/0

تعداد وقایع استرس­زا

مردان

82/0

5/24

114/1

001/0

زنان

97/0

47/2

79/1

12/0

حمایت اجتماعی دیگران

مردان

97/0

45/3

114/1

066/0

زنان

99/0

73/0

79/1

39/0

حمایت اجتماعی خانواده

مردان

99/0

17/0

114/1

67/0

زنان

82/0

74/17

79/1

001/0

حمایت اجتماعی دوستان

مردان

91/0

59/11

114/1

001/0

زنان

96/0

33/3

79/1

072/0

 

 

نتایج جدول شماره 2 نشان می‌دهند گروههای معتاد و غیرمعتاد ازنظر ارضای نیاز شایستگی با یکدیگر متفاوتند. دربارۀ بقیه متغیرها الگوی تفاوت‌ها در مردان و زنان یکسان نیست؛ به این صورت که در زنان معتاد و غیرمعتاد، ارضای نیاز خودمختاری و نیاز ارتباط، همچنین میزان حمایت اجتماعی خانواده تفاوت دارد؛ درحالی‌که دربارۀ مردانِ معتاد و غیرمعتاد، تعداد وقایع استرس‌زا و نیز حمایت اجتماعی دوستان، متفاوت است. این نتایج (جدول2) فرضیه‌های اول تا سوم را پاسخ می‌دهد و ازسویی نشان می دهد الگوی تفاوت‌های مردان و زنان در متغیرهای بررسی‌شده در مطالعه با یکدیگر یکسان نیست. برای بررسی بیشتر این موضوع باید به تابع تشخیص - که در ادامه می آید - توجه شود که برای بررسی عوامل پیش‌بینی‌کننده اعتیاد در زنان و مردان انجام شده است. استفاده از تابع تشخیص به این دلیل است که در این تحلیل متغیر



وابسته یا ملاک یعنی معتادبودن یا نبودن، متغیر مقوله‌ای دو ارزشی است؛ بنابراین به جای تحلیل رگرسیون باید از تحلیل تشخیص استفاده کرد. با توجه به تفاوت مردان و زنان در تحلیل‌های قبل، تابع تشخیص برای مردان و زنان جداگانه محاسبه شد؛ ولی برای خلاصه‌سازی جداول، نتایج هردو در یک جدول (جدول شماره 3) آمده‌اند.

تابع تک تشخیصی[11](یک عاملی) برای مردان محاسبه شد. مقدار این تابع برای افراد معتاد و سالم به‌طور معناداری با یکدیگر متفاوت بود (chi= 58/93, df=8,p=0.001). همبستگی بین متغیرهای پیش‌بین و تابع تشخیص پیشنهاد می­کند تعداد وقایع استرس­زا و شایستگی، بهترین پیش‌بینی‌کنندۀ اعتیاد است و هردو با تابع تشخیص همبستگی مثبت دارند؛ یعنی با وجودی که تعداد وقایع استرس­زا بین افراد سالم بیشتر است، میزان زیاد احساس شایستگی به‌صورت عاملی محافظت‌کننده عمل کرده است.

 

 

جدول 3. نتایج پیش­بینی بر اساس تابع تشخیص برای مردان و زنان

 

گروه

سالم

معتاد

کل

 

 

مردان

زنان

مردان

زنان

مردان

زنان

میزان

سالم

40

69

14

6

54

75

معتاد

11

0

51

6

62

6

درصد

سالم

1/74

92

9/25

8

100

100

معتاد

7/17

0

3/82

100

100

100

 

 

تحلیل تمایزات مشابهی برای گروه زنان انجام شد و درمجموع 81 نفر وارد تحلیل شدند. مقدار تابع تشخیص یک‌عاملی دربارۀ زنان معتاد و سالم نیز به‌طور معناداری با یکدیگر متفاوت بود (χ2= 36/77, df=8, p=0/001). همبستگی بین متغیرهای پیش‌بین و تابع تشخیص نشان داد ارتباط و حمایت اجتماعی خانواده بهترین پیش‌بینی‌کنندۀ اعتیاد در زنان است و هر دو با تابع تشخیص، همبستگی مثبت دارند؛ یعنی هرچه حمایت اجتماعی خانواده پایین­تر باشد، احتمال بروز اعتیاد نیز بیشتر خواهد بود.

در توضیح جدول شماره 3 می‌توان گفت در این جدول، ستون‌ها نشان‌دهندۀ واقعیت توزیع افراد ازنظر جنسیت و اعتیاد در نمونه بررسی‌شده است و سطرها نشان‌دهندۀ توزیع نمونه براساس پیش‌بینی متغییرهای موجود در طرح است. تقاطع سطر و ستون نشان می‌دهد پیش‌بینی براساس متغیرهای موجود در طرح تا چه اندازه با واقعیت نمونه هماهنگ است که این هماهنگی نشان‌دهندۀ میزان پیش‌بینی درست یا نادرست تابع تشخیص است؛ به‌عنوان مثال، تقاطع ستون مردان سالم یعنی اولین ستون داده‌ها و دو ردیف اول سالم و معتاد نشان می‌دهد 40 نفر از مردان با متغیرهای پیش‌بین سالم تشخیص داده شده‌اند که در واقعیت هم سالم‌اند و 11 نفر با متغیرهای پیش‌بین معتاد تشخیص داده شده‌اند؛

ولی در واقعیت سالم هستند. انتهای همین ستون این اعداد را به‌صورت درصد آورده است که نشان می‌دهد براساس متغیرهای پیش‌بین می‌توان 1/74 درصد پیش‌بینیِ درست انجام داد و 7/17 درصد پیش‌بینی بر این اساس، نادرست خواهد بود. بقیه اعداد این جدول نیز به همین صورت تفسیر می شوند. این موضوع که این اندازه پیش‌بینیِ درست، معنادار است یا نه، براساس معناداری خی2 ارزیابی می شود که در متن ذکر شده است.

انجام تحلیل تشخیص برای پیش‌بینی به این دلیل بود که متغیر وابسته یا ملاک، مقوله‌ای دوارزشی (معتاد و غیرمعتاد) بود و درواقع این تحلیل نوعی رگرسیون است؛ اما برای وقتی که متغیر وابسته یا ملاک، مقوله‌ای باشد. این تحلیل دربارۀ مردان و زنان جداگانه انجام شد؛ به این دلیل که نتایج اولیه تحلیل واریانس نشان داد الگوی تفاوت مردان و زنان معتاد ازنظر متغیرهای پژوهش متفاوت است که نتایج آن در جدول شماره 2 آمده‌‌‌‌‌‌اند.

مجموع نتایج جدول 2 و 3 نشان می‌دهند متغیرهای ارضای نیاز به شایستگی، نیاز به خودمختاری و نیاز به ارتباط و نیز حمایت اجتماعی ازطرف خانواده در زنان معتاد و غیرمعتاد متفاوت است و بر این اساس، می‌توان اعتیاد زنان را پیش‌بینی کرد. دربارۀ مردان ارضای نیاز شایستگی، تعداد وقایع استرس‌زا و حمایت اجتماعی دوستان در معتادان و غیرمعتادان متفاوت است و بر این اساس، می‌توان اعتیاد آنان را پیش‌بینی کرد؛ درنتیجه، پاسخ سؤال سوم نیز براساس این تحلیل‌ها مثبت است.

 

بحث

این پژوهش با هدف مقایسه­ سه نیاز بنیادی روانشناختی، حمایت اجتماعی و استرس بین دو گروه معتاد و سالم در شهرستان خرم‌آباد صورت گرفت. تحلیل­های اولیه نشان دادند عوامل دخیل در اعتیاد در گروه مردان و زنان با یکدیگر متفاوت است؛ این موضوع پاسخی است به سؤال پژوهش؛ بنابراین نتایج به‌دست‌آمده به تفکیک جنسیت‌اند.

ارضای هر سه نیاز روانی خودمختاری، کفایت و ارتباط و همچنین حمایت اجتماعی خانوادگی در زنان معتاد کمتر از زنان سالم است. این نتایج در حالی به دست آمد که تابع تشخیص نشان داد این تابع توانسته 100% زنان معتاد و 92% زنان سالم را به‌درستی تشخیص دهد. درواقع یکی از پاسخ­های افراد‌ به ارضانشدن نیازها، شکل­گیری الگوهای رفتاری غیرانطباقی مثل اختلالات خوردن است که پیامدهای منفی زیادی را به دنبال دارد (دسی و رایان،2000؛ براچ، 1973؛ استراس و رایان، 1987). برخی از محققان ریشۀ بسیاری از بیماری‌های روانشناختی را در محرومیت‌های تحولی مربوط به نیازهای بنیادی روانشناختی می­دانند. به نظر آنان، کنترل‌کردن، آشفتگی، تنبیه و بی‌توجهی‌های والدین و محیط آموزشی، نظم‌دهی خودمختار و ارضای نیازها را ناممکن می‌سازند و درنتیجه، به تعارضات درونی، ازخودبیگانگی، اضطراب، افسردگی و بدنی‌سازی منجر می‌شوند (رایان، دسی و گرولنیک، 1995). طبق یافته­های این پژوهش یکی دیگر از اختلالات و الگوهای ناسازگارانه مرتبط با ارضانشدن نیازها می­تواند رفتارهای اعتیادی باشد. به نظر می­رسد وقتی فرد برای رفتار خود، منبع کنترل درونی داشته باشد و بر رفتار و زندگی خود احساس کنترل داشته باشد، بیشتر توانایی کنترل رفتارهای تکانشی و امیال درونی خود را خواهد داشت و کمتر درگیر رفتارهای اعتیادی خواهد شد. در جامعۀ ایران به دلیل مسائل فرهنگی، بسیاری از زنان هنوز اختیار کمی بر سرنوشت خود دارند و ازسوی جامعه و خانواده در کنترل شدید هستند؛ درنتیجه، احساس خودمختاری کمی دارند و این نیاز آنها معمولاً ناکام می­ماند که اگر با ارضانشدن نیازهای دیگر هم همراه شود، تبعات جبران‌ناپذیری مانند اعتیاد، دور از انتظار نخواهد بود؛ البته می­توان این کمبود ارضای نیاز به خودمختاری معتادان را از اعتیاد آنان نیز ناشی دانست. بدین صورت که آنها در ترک رفتارهای اعتیادی خود احساس اختیار ندارند و احساس می­کنند اسیر جبر شده‌اند و این وضعیت بر تمام رفتارهای دیگر آنها تأثیر می‌گذارد. این مطالعه، پژوهشی پس‌رویدادی است، پس نمی­توان برداشت علّی داشت. دربارۀ نیاز به کفایت و شایستگی نیز وضع مشابهی وجود دارد و همان‌طور که نتایج نشان دادند احساس شایستگی زنان معتاد بسیار کمتر از زنان غیرمعتاد است. مطالعات پیشین (ازجمله کاپلان و همکاران، 1982/1383 به نقل از پرماس) نشان داده‌اند میزان عزت نفس معتادان کمتر از افراد سالم است. اعتیاد، تمام زندگی و اعتبار آنها را تحت‌الشعاع خود قرار داده است، زندگی اقتصادی آن­ها را خراب و عملکرد شغلی، خانوادگی، عاطفی و حتی جنسی آن­ها را مختل می­کند و همۀ اینها برای از دست دادن احساس کفایت و شایستگی افراد کافی است.

در یک مطالعۀ بلندمدت دربارۀ نوجوانان، کاپلان و همکارانش (کاپلان و همکاران 1982/1383 به نقل از پرماس) به این نتیجه رسیدند که عزت نفس کم مستقیماً بر ارتباط نوجوانان با همسالان مصرف‌کنندۀ مواد تأثیر می­گذارد که به‌طور غیرمستقیم مصرف آزمایشی مواد مخدر را متأثر می­سازد. همچنین توانایی ضعیف در ابراز وجود که ناشی از کمبود احساس شایستگی است و نیاز شدید به تأیید اجتماعی، باسوءمصرف مواد، همبستگی مثبت دارد (پرماس، 1383). همچنین زنان معتاد به لحاظ ارتباطی نیز کمبود دارند و این نیاز بنیادی روانی­شان نیز کمتر از زنان سالم ارضا می­شود؛ البته این مسئله نیز ممکن است از اعتیاد آنها ناشی باشد که طرد شده‌اند. نتایج نشان داد ادراک آنها طوری ا­ست که ازسوی خانواده نیز حمایت اجتماعی کمی دریافت می­دارند؛ بنابراین احتمالاً در این زمینه احساس کمبود شدیدی دارند. این زنان به لحاظ ارتباطات رضایت‌بخش چه با اعضای خانواده و چه با دیگران مشکل دارند و احساس شایستگی پایینی می‌کنند. همراه با کمبود در زمینۀ ارتباط و دلبستگی، کمبود معتادان زن به لحاظ حمایت اجتماعی نیز همسو با یافته­های پژوهشی است (آمز و رویتزچ، 2000؛ هارمر، ساندرسون و مرتین، 1999؛ محمدی، 1386؛ ویلز و کلیرلی، 1996). همان‌گونه که تحقیقات دیگر نیز نشان داده­اند حتی در افراد با تاریخچۀ خانوادگی اعتیاد به الکل، حمایت اجتماعی می­تواند محافظی در مقابل سوء‌مصرف دارو باشد. روابط خانوادگی نزدیک، صمیمانه و حمایت‌کننده با مصرف کمتر دارو و الکل ارتباط دارد (آمز و رویتزچ، 2000؛ هارمر، ساندرسون و مرتین، 1999)؛ اما میزان استرس ادراک‌شده در زنان معتاد و سالم تفاوتی ندارد و به نظر نمی­رسد استرس از عوامل دخیل در اعتیاد زنان باشد. 

تحلیل داده­ها دربارۀ مردان نشان داد حمایت اجتماعی دوستان، تعداد وقایع استرس­زا و احساس کفایت در مردان معتاد کمتر از مردان عادی است. این موضوع تأییدکنندۀ فرضیۀ اول و دوم و سوم است. این نتایج در حالی به دست آمده است که طبق نتایج تابع تشخیص، داده­های این پژوهش 82% مردان معتاد و 74% مردان سالم را به‌درستی تشخیص داده­اند. اعتیاد می­تواند موجب از دست دادن احساس کفایت افراد شود. از سوی دیگر، برخی از افراد به دلایلی درگیر مواد می­شوند که معمولاً ناشی از احساس کمبود شایستگی کلی یا در حیطه­ای خاص است که برای اثبات خود به دیگران، اقدام به این عمل می­کنند. در جامعۀ امروز یکی از مهم‌ترین مواردی که به مردان احساس شایستگی می‌بخشد، داشتن شغل و درآمد کافی است. بیکاری می­تواند سرزنش اطرافیان را باعث شود و احساس شایستگی آنان را متزلزل کند و درنتیجه از این طریق بر اعتیاد تأثیر گذارد. برخی نوجوانان نیز به دلیل اینکه مورد تمسخر همسالان و دوستان خود قرار نگیرند و انگ بی­عرضگی نخورند و شایستگی و کفایت خود را به آنان اثبات کنند، درگیر مواد می­شوند (محمدخوانی، 1384). درمجموع، هم احساس کمبود شایستگی باعث درگیرشدن به مواد می‌شود و هم گرفتار اعتیادشدن احساس شایستگی افراد را تخریب می‌کند و برداشت علّی و معلولی، مستلزم تحقیقات بیشتر در این زمینه است.

همان‌طور که نتایج نشان دادند مردان معتاد این پژوهش در زمینۀ خانوادگی احساس عدم‌حمایت ندارند؛ بلکه احساس می­کنند ازسوی دوستان خود طرد شده­اند. این موضوع نیز با توجه به اینکه گروه معتاد این پژوهش کسانی هستند که برای ترک، مراجعه کرده‌اند و درنتیجه از وضعیت خانوادگی و مالی نسبتاً خوبی برخوردارند، تبیین‌پذیر است. معمولاً این افراد به‌طور کامل طرد نشده‌اند و از جانب خانواده حمایت می­شوند و حتی خانوادۀ برخی از آنان از اعتیادشان باخبر نبوده و در ارتباطات خود تغییری ایجاد نکرده­اند؛ اما دوستان آنها معمولاً زودتر از خانواده مطلع شده‌اند و درصورتی که خودشان سالم باشند، دوستان معتاد خود را طرد می­کنند و دوستانی هم که درگیر مواد باشند، نقش حمایت‌کننده نخواهند داشت. با وجود این، ممکن است این هم‌سنخان نیاز به ارتباط و دلبستگی افراد را ارضا کنند. اینکه عده­ای حضور داشته باشند که با فرد ارتباط برقرار کنند، پای صحبت او بنشینند، او را بپذیرند و اوقات خود را با هم بگذرانند و حتی وابستگی این دوستان به یکدیگر به دلیل نیاز مشترک تأمین مواد و مصرف مواد با هم زیاد است و همین وضعیت می­تواند نیاز به ارتباط آنها را ارضا کند و با گروه سالم تفاوتی نداشته باشند. همین روابط دوستانۀ نزدیک و حمایت دوستان، خطر ابتلا به سوء‌مصرف را در نوجوانان افزایش می‌دهد (ویلز و کلیرلی، 1996). ممکن است نیاز به ارتباط این افراد ازطریق دوستان معتاد خود ارضا شده باشد؛ اما ازسوی افراد سالم حمایتی دریافت نکنند. همچنین دوستان تنها به لحاظ عاطفی همدیگر را ارضا می­کنند و وقتی پای حمایت مالی می­شود، حامی خوبی برای فرد نیستند. این در حالی است که حمایت اجتماعی شامل حمایت همه‌جانبه است و نه‌تنها بعد عاطفی را در بردارد، به لحاظ اقتصادی، احترام اجتماعی و موارد دیگر را نیز شامل می­شود و جامع­تر از ارتباط صرف است. در جامعۀ لرستان که هنوز فرهنگ جمعی حاکم است و ارتباطات خانوادگی و عشیره­ای رواج زیادی دارد، افراد در زمینۀ نیاز به ارتباط کمتر دچار مشکل و کمبود هستند.

دربارۀ تفاوت در میزان استرس مردان معتاد و سالم، نتیجۀ این پژوهش نشان داد تعداد حوادث استرس­زایی که برای معتادان رخ می­دهد، بیشتر از افراد سالم است. این تصور که الکل و داروهای غیرقانونی دیگر، استرس را کاهش می­دهند، باعث شده است بارها سوءمصرف شوند (جانستون، اومالی و بچمن، 2001)؛ اما چون همۀ کسانی که حوادث استرس­زا را تجربه می­کنند، دچار سوء مصرف مواد نمی­شوند، درنتیجه عواملی وجود دارند که نقش استرس را در زندگی افراد تعدیل می‌کنند و از عوارض مخرب آن می‌کاهند؛ عواملی مانند ارضای نیازهای روانی، احساس کفایت و حمایت اجتماعی؛ بنابراین پیشنهاد شده است در افراد آسیب‌پذیر یا افراد گرفتار مواد، استرس زیاد ناشی از طردشدن و تنهایی می‌تواند افراد را به سمت مصرف بیشتر سوق دهد و باعث سقوط آنها شود (آورنا و هسلبروک[12]، 2001) و توجه به این نکته برای خانواده­های گرفتار این مسئله مفید است که حذف حمایت عاطفی و مادی آنان امکان سقوط بیشتر فرد را بیشتر می‌کند. 

ازجمله محدودیت‌های مهم مطالعه حاضر این است که مطالعه پس‌رویدادی است؛ به این معنی که پس از رخداد، پدیدۀ اعتیاد انجام شده است. پدیدۀ اعتیاد می‌تواند بر روابط اجتماعی به شدت تأثیر بگذارد، شایستگی‌های فرد و خودمختاری او را نیز دستخوش تغییر کند؛ بنابراین این مسئله که اعتیاد یا نیازهای بنیادی، کدام یک اثر علّی بر یکدیگر دارند، از این مطالعه استنباط نمی‌شود.



[1]Nam

[2] Self Determination Theory

[3] Li

[4] Basis Needs satisfaction

[5]weekly stress Inventory

[6] Hassles

[7]Multidimensional scale of perceived socialsupport  

[8]Cheng, & Chan

[9] Addiction acknowledgment scale      

[10] Discriminate Analysis

[11]single discriminate

[12]Averna,&, Hesselbrock

پرماس، ح. (1383). مقایسۀ میزان عزت نفس و سبک‌های اسنادی در دو گروه از نوجوانان غیرمعتاد و معتاد. اعتیادپژوهی، 2(6)، 68-69.
حاجی‌پور، ح. (1381). بررسی نگرش‌های ناکارآمد، میزان استرس، راهبردهای مقابله با استرس در معتادان به مواد افیونی جویای درمان در مقایسه با افراد غیرمعتاد. کارشناسی ارشد، رشته روانشناسی بالینی، انستیتو روان پزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران. 
چیریلو، ا. (1378). اعتیاد به مواد مخدر در آینۀ روابط خانوادگی. ترجمۀ سعید پیرمرادی. اصفهان: نشر همام (تاریخ انتشار به زبان اصلی 1993).
صدیق، ر. (1382). بررسی وضع موجود سوءمصرف مواد مخدر در بین دانش‌آموزان کل کشور. تهران: معاونت تربیت بدنی و تندرستی وزارت آموزش و پرورش.
رستمی، ر. نصرت‌آبادی، م. و محمدی، ف. (1386). بررسی مقدماتی دقت تشخیصی مقیاس‌های MAC-R ,AAS و APS. پژوهش‌های روانشناختی، 10(1-2)، 11-28.
قاسمی‌پور، ی. و قربانی، ن. (1389). بهوشیاری و نیازهای بنیادی روانشناختی در بیماران قلبی - عروقی. مجلۀ روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 16(2)، 154-162.
گراهام، ج. (1379). راهنمای MMPI-2: ارزیابی شخصیت و آسیب‌شناسی روانی. ترجمۀ یعقوبی، ح. و کافی، م. تهران: انتشارات ارجمند (تاریخ انتشار به زبان اصلی 1993).
محمدخانی،ش.(1384). ساخت و هنجاریابی پرسشنامه عوامل خطرساز و حفاظت‌کننده مصرف الکل، سیگار و سایر مواد به‌منظور شناسایی دانش‌آموزان در معرض خطر. تهران: دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد در ایران یونادس.
محمدی، ع. (1379). کاربرد روانشناسی در زندان. تهران: سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، راه تربیت.
محمدی، راحله. (1386). بررسی نقش تعدیل‌کنندۀ رویدادهای استرس‌زا، حمایت اجتماعی، اختلالات شخصیت و خودشناسی در ارتباط نیازهای بنیادی و سوءمصرف مواد. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ روانشناسی عمومی. دانشگاه تهران.
نوکنی، مصطفی. (1381). بررسی عوامل خطرساز و  محافظت‌کننده در وابستگی به مواد. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
Ames, S. C., & Roitzsch, J. C. (2000). The impact of minor stressful life events and social support on cravings: A study of inpatients receiving treatment for substance dependence. Addictive Behaviors25(4), 539-547.
Cavalcanti, L. (1994). Prevention of drug abuse through education and information: an interdisciplinary responsibility within the context of human development. Paris: UNESCO, Prevention of Drug Abuse Unit, Division for the Renovation of Educational Curricula and Structures.
Averna, S., & Hesselbrock, V. (2001). The relationship of perceived social support to substance use in offspring of alcoholics. Addictive Behaviors26(3), 363-374.
Brantley, P.J., Jones, G.N. & Boudreaux, E.(1995). The weekly stress Inventory: Development, reliability and validity. Journal of behavioral medicine.10(1), 61-73.
Chen, W., Zhang, D., Pan, Y., Hu, T., Liu, G., &Luo, S. (2017). Perceived social support and self-esteem as mediators of the relationship between parental attachment and life satisfaction among Chinese adolescents.Personality and Individual Differences, 108, 98-102.
Deci, E. L., Ryan, R. M., Gagné, M., Leone, D. R., Usunov, J., & Kornazheva, B. P. (2001). Need satisfaction, motivation, and well-being in the work organizations of a former eastern bloc country: A cross-cultural study of self-determination. Personality and social psychology bulletin27(8), 930-942.
Deci, E. L. & Ryan, R. M. (2000).The What and Why of goal pursuit: Human needs and the self-determination of behavior. PsychologicalInquiry, 11, 227-268.
Li, D., Zhang, W., Li, X., Zhou, Y., Zhao, L., & Wang, Y. (2016). Stressful life events and adolescent Internet addiction: The mediating role of psychological needs satisfaction and the moderating role of coping style. Computers in Human Behavior63, 408-415.
Harmer, A. L. M., Sanderson, J. &Mertin, P. (1999). Influence of negative childhood experiences on psychological functioning, social support, and parenting for mothers recovering from addiction. Child Abuse & Neglect. 23(5), 421-433.
Howard, S., Creaven, A. M., Hughes, B. M., O’Leary, É. D., & James, J. E. (2017). Perceived social support predicts lower cardiovascular reactivity to stress in older adults. Biological Psychology, 125, 70-75.
Jansen, M. A. (1996).Prevention research for alcohol and other drugs: A look ahead to what is needed.Substance use & misuse, 31(2), 1217-1222.
Johnston, L. D., OMalley, P.M., & Bachman, J. G. (2001). The Monitoring the Future national survey results on adolescent drug use: overview of Key findings.Maryland: National Institute on Drug Abuse.
Kaplan, H., Sudock, V, A. &Sudock, B. J. (2003).Synopsis of psychiatry.Baltimore: Williams & Wilkins.
Lindenberg, C. S., Solorzano, R., Kelley, M., Darrow, V., Gendrop, S. C., & Strickland, O. (1998). Competence and drug use: Theoretical frameworks, empirical evidence and measurement. Journal of drug education28(2), 117-134.
Liu, R. T., Hernandez, E. M., Trout, Z. M., Kleiman, E. M., &Bozzay, M. L. (2017).Depression, social support, and long-term risk for coronary heart disease in a 13-year longitudinal epidemiological study.Psychiatry Research, 251, 36-40.
Ryan, R. M. &Deci, E. L. (2000). Self- Determination theory and the facilitation of Intrinsic motivation, social Development, and well- being. American psychologist, 55(1),68-78.
Ryan, R. M., Deci, E. L., &Grolnick, W. S. (1995). Autonomy, relatedness and the self: Their relation to development and psychopathology. In D. Cicchetti& D. J. Cohen (Eds.), Manual of developmental psychopathology. New York: Wiley.
Strauss, J., & Ryan, R. M. (1987).Autonomy disturbances in subtypes of anorexia nervosa.Journal of Abnormal Psychology, 96, 254–258.
Weed, N. C., Butcher, J. N., McKenna, T., & Ben-Porath, Y. S. (1992). New measures for assessing alcohol and drug abuse with the MMPI-2: The APS and AAS. Journal of personality assessment58(2), 389-404.
Wills, T., & Cleary, S. (1996). How are social support effects mediated: a test with parental support and adolescent substance use. Journal of personality and social psychology, 71(5), 937-952.
Zhao, F., Zhang, Z. H., Bi, L., Wu, X. S., Wang, W. J., Li, Y. F., & Sun, Y. H. (2017). The association between life events and internet addiction among Chinese vocational school students: The mediating role of depression. Computers in Human Behavior70, 30-38.
Zimet, G. D., Powell, S. S., Farley, G. K., Werkman, S., &Berkoff, K. A. (1990).Psychometric characteristics of the Multidimensional Scale of Perceived Social Support. Journal of Personality Assessment,55, 610-617.
Zinn, A., Palmer, A. N., & Nam, E. (2017).Developmental heterogeneity of perceived social support among former foster youth. Children and Youth Services Review, 76, 51-58.