Predicting Couples’ Happiness Based on Spiritual Intelligence and Lovemaking Styles: The Mediating Role of Marital adjustment

Document Type : Research Paper

Authors

1 Cognitive Science Research Group of Academic Center of Education, Culture and Research, Alborz Branch, Karaj, Iran

2 Associate Professor of Psychology, Department of Psychology, Faculty of Psychology and Educational Sciences, University of Semnan, semnan, Iran

Abstract

The purpose of this study was to predict couples’ happiness based on spiritual intelligence and lovemaking styles with the mediating role of marital adjustment. Therefore 360 male and female, married students living in Tehran University dormitory were randomly selected and were asked to answer the items of Sternberg’s Love Questionnaire, King’s Spiritual Intelligence Scale, Oxford’s Happiness Questionnaire and Spanier’s Marital Adjustment Questionnaire. Structural equation modeling (path analysis) was used for data analysis. The results  of path analysis showed  that spiritual intelligence and lovemaking styles have direct effects on couples’ happiness, and the spiritual intelligence did not have an indirect effect on couples’ happiness whereas lovemaking styles had indirect effects on couples’ happiness through martial satisfaction. Altogether the results of this research show that marital adjustment has a mediating role in predicting couples’ happiness based on spiritual intelligence and lovemaking styles.
 

Keywords


احساس شادی[1] و نشاط[2] از ضروری­ترین خواسته­های فطری و نیازهای روانی انسان به شمار می­رود و به دلیل تأثیرات عمده بر سالم‌سازی و بهسازی جامعه مدت مدیدی است که ذهن آدمیان را به خود مشغول کرده است (پورجمشیدی و بهشتی راد، 1395). یکی از مسائل مهم و تأثیرگذار در زندگی و پویایی آن، شادکامی است. شادکامی به معنای خوشی، خرمی، سرور، طراوت و زنده‌دلی، در رشد و بالندگی همسران و همچنین در بروز استعدادها و خلاقیت آنان نقش اساسی دارد. خانواده‌ای که بی‌نشاط و اندوهگین است نمی‌تواند از استعدادهای نهفته خویش بهره کافی را ببرد. زندگی زناشویی و مشترک اگر تهی از رضایت‌مندی، و شادکامی باشد، پایداری کمتری خواهد داشت. در زمینه عوامل شادکامی تحقیقات زیادی صورت گرفته است، (پناهی،1388). ازطرفی شادکامی جنبه­ای از عواطف انسانی است که دارای جنبه­ها و تجلیات مختلف فردی-اجتماعی، روانی- جسمانی و شناختی- عاطفی می­باشد. از آنجا که شادکامی تأثیر  کمی و کیفی زیادی بر زندگی دارد، در فرآیند تحول و توسعه مورد تأکید و توجه قرارگرفته است (وینهون، 1993). مطالعه روابط زوجها می­تواند به تصحیح چهارچوب ساختاری روابط زوجها کمک کند. مهمترین اجزای کیفیت روابط زناشویی، شادکامی زوجین است که نشان دهنده سطح شادکامی در ابعاد متنوع از روابط زناشویی است (داش، تیلور، کروگر، 2008). به طور ضمنی سطحی از شادکامی (بالا و پایین)، تعیین­کننده سطح سازگاری افراد است، به عبارت دیگر هر قدر سطح شادکامی زوجین پایین باشد، سطح سازگاری آنها پایین می­آید به طوریکه افراد دیگر تمایل به زندگی با شریک فعلی خود ندارند، زیرا که احتمال می­دهند مانند گذشته ناسازگاری­ها ادامه پیدا ­کند (کیرنس و لانارد، 2004). شادکامی زوجین یک ساختار موازی (اما مترادف نیست) با رضایت است، که شامل ابعاد نگرش و همچنین احساسات و عواطف مثبت است (وانلانینگام، جانسون و آماتو، 2001). کیمبل و ویلیز (2006) عقیده دارند که شادکامی مانند سلامتی یا سرگرمی یک ویژگی خوب با درجه بالا است. شادکامی از جهت اثرات آن در خانواده، نیز اهمیت دارد. شادکامی امری مسری است، یعنی شادی یک فرد می­تواند در دیگران نیز شادی پدید آورد. دیگر اینکه بستگی فرد را با محیط می­گستراند و زندگی را دلپذیرتر می­سازد (عابدی، 1383). توبلین (2010) نیز معتقد است زندگی شاد زوجین با انتظارات واقعی از یکدیگر برآورده می‌شود. به همین دلیل ضروری است که به عوامل مؤثر بر شادکامی زوجین توجه شود. با شناسایی این عوامل می­توان بر رضایت و شادکامی ازدواج­های موجود افزود و از این طریق از پیامدهای ناگوار نابسامانی­های خانوادگی جلوگیری کرد.

برخی از نظریه­پردازان رسیدن به شادکامی را از طریق توجه به ارزش­ها و اهداف معنوی، نیازهای اساسی، معنادار بودن زندگی و عشق به خدا امکان پذیر می­دانند (مالتبی، لوئیز و دی، 2000). و نیایش و ارتباط معنوی با خداوند و برخورداری از زندگی معنوی، را از عوامل مهم و اساسی در ایجاد شادکامی می­دانند (پناهی، 1388). دینر و سو (1997) معتقدند که، افراد دارای گرایش دینی، با این عقیده که در جهان مقصد والایی وجود دارد، می­توانند شادکامی و خوشبختی خود را افزایش دهند. از نظر رایس (2001) شادکامی مبتنی بر ارزش، حاکی از معنی­دار بودن زندگی است و یکی از مهمترین و مؤثرترین راه‌­ها ارضای امیال، روی‌آوردن به معنویت می­باشد که می­تواند میل به افتخار و احترام را برآورده کند. این راه مبتنی بر ارزش­ها، به سمت شادکامی­های بزرگتر و مهمتر منتهی می­شود.

سازه هوش معنوی یکی از مفاهیمی است که در پرتو توجه و علاقه روان­شناسان به حوزه دین و معنویت شکل گرفته است. مفهوم هوش معنوی در ادبیات علمی روان­شناسی، برای اولین بار در سال 1983 توسط گاردنر با عنوان هوش وجودی و در سال 1996 توسط استیونز و بعد در سال 1999 توسط رابرت ایمونز مطرح شد. هوش معنوی سازه­های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می­کند (ایمونز، 2000). هوش معنوی بیانگر مجموعه­ای از توانایی­ها و ظرفیت­های معنوی ­استکه کاربست آنها در زندگی روزانه می­تواند موجب افزایش انطباق­پذیری فرد شود. در تعریف هوش معنوی، به­ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تاکید می­شود (کینگ، 2008). هوش معنوی موجب می­شود که انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند، تلاش بیشتری برای یافتن راه حل داشته باشد، سختی­های زندگی را بهتر تحمل کند و به زندگی خود پویایی و حرکت دهد (الکین، 2004).این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می­کند (مکمولن[3]، 2003 به نقل از رحیم پور، صالحی، حسینیان و عباسیان، 1392). در مطالعاتی که در آمریکای شمالی انجام گرفته است، بین شادکامی و پرداختن به فعالیت­های معنوی همبستگی بالایی به دست آمده است (مایرز، 2002). استارکس و هوگی (2003) در پژوهشی نشان دادند که معنویت با رضایت از زندگی همبستگی مثبت دارد. نتایج یافته­های ضمیری نژاد، پیلتن، حق شناس، تبرایی و اکابری (1392) نشان داد که هوش معنوی به صورت معنی­داری قادر به پیش­بینی شادکامی در دانشجویاناست. باب الحوائجی، رستمی نسب، تاج الدینی و هاشمی نسب (1390) و حیدری، کوروش نیا و حسینی (1394) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که، ارتباط معنی­داری بین هوش معنوی و شادکامی وجود دارد.

یکی دیگر از متغیرهایی که با شادکامی ارتباط دارد، سبک­های عشق­ورزی است. با توجه به اهمیت مفهوم عشق و عشق­ورزی، نظریه­های بسیاری در این زمینه مطرح شده است، اما یکی از مهم­ترین آنها که به تبیین اجزا و انواع عشق می­پردازد، نظریه مثلثی عشق است که توسط یکی از روانشناسان معاصر به نام استرنبرگ (1986) ابداع شده است.مؤلفه­های عشق استرنبرگ عبارتند از: 1- شهوت[4]: احساس جذابیت فیزیکی همراه با کنش فیزیولوژی، جذابیت جنسی و اشتغال ذهنی مثبت به معشوق. این بعد جنبه انگیزشی دارد و میل شدید همراه با برانگیختگی فیزیولوژی توأم با میل به رابطه جنسی عطوفت ورزانه در فرد ایجاد می­کند. 2- صمیمیت[5]: احساس محبت و اظهار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، همدلی و غمخواری نسبت به فردی که او را دوست دارد. صمیمیت جنبه هیجانی و عاطفی دارد و نوعی احساس گرمی، محبت، نزدیکی، مرتبط بودن و در قید و بند طرف مقابل بودن در فرد ایجاد می­کند. 3- تعهد[6]: شامل تصمیم­های خودآگاهانه و غیرخودآگاهانه­ای می­شود که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ و خود را متعهد به حفظ آن می­کند. این حالت جنبه شناختی دارد و دربردارندۀ تصمیم کوتاه مدت و بلند مدت برای دوست داشتن و مراقبت متعهدانه از معشوق است (استرنبرگ، 1986).وجود تعهد در رابطه، باعث شکل­گیری اعتماد و اطمینان می‌شود. احساس تعهد نسبت به همسر نیز موجبات توجه به خواسته­های وی، صرف وقت و توجه را فراهم می­سازد. در خانواده­های متعهد، اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده می­کنند بلکه در رشد و تعالی هر یک از اعضای آن می­کوشند (هریس، 2006). تعهد به زوجین اجازه می­دهد تا به طور مؤثری در برابر خواسته­های یکدیگر انعطاف داشته باشند و در نهایت از روابط خود لذت بیشتری می برند و به شادکامی دست پیدا می­کنند (پترسون، 2002). ایش و استفانو (2005) نشان داده­اند که عشق پیامدهایی برای سلامت و بهزیستیدارد وممکـن اسـت مـناطق مغـزی مـرتبط بـا هـیجان، توجه، انگیزش و حافظه (یعنی ساختارهای لیمبـیک)  را فعال سازد و همچنین دستگاه عصبی خودمختار را کنترل کند؛ یعنی تنیدگی را کاهش دهـد و عملکـرد دسـتگاه ایمنی را بهتر سازد. برخی از پژوهش­ها نشان داده­اند که عشق یک پیش­بینی­کننده مهم شادکامی، رضایت و هیجان­های مثبت است و تولید مثل را تسهیل و باعث حس امنیت و کاهش اضطراب و تنیدگی می­شود (کیم و هاتفیلد، 2004). نتایج یافته­های رفیعی نیا و اصغری (1386) نشان داد که عشق با عاطفه مثبت ارتباط مستقیم و معنادار و با عاطفه منفی ارتباط معکوس و معنادار داشت. نتایج مطالعات گوانزاکا، کیتنر، لانداهی و اسمیت (2006) نشان داد که عشق تنها با حالت­­­های هیجانی مثبت­تر مرتبط است، یعنی میزان ابراز و تجربه عشق، تنها پیامدهای روابط مثبت را پیش­بینی می­کند. بر طبق نتایج پژوهش آنها تولید­مثل و رفتارهای جنسی نیز جنبه­های دیگری از عشق هستند، اما اجتماع، حمایت اجتماعی، سلامت و بقا به طور واضح مؤلفه­های سودمندی از مفهوم زیست­شناختی عشق را مشخص می­کنند.

مطابق با دیدگاه روان­شناسان اجتماعی سـه عامـل عاطفـه، اعـتماد و خـود افـشاگری احـساس صمیمیت را شکل می­دهند. روابط صمیمی، خلاقـیت، بـارآوری و یکپارچگی هیجانی را تقویت می­کند. صمیمیت که یکی از مؤلفه­های سبک­های عشق­ورزی است، با شادکامی، خرسندی و حالت بهزیـستی همـراه اسـت و ارتباط صمیمی در یک رابطه جنسی سالم و کاملاً رضایت بخش نقش دارد.تعهد بالا نیز به عنوان یکی از مؤلفه­های عشق رفاقتی با سلامت در ارتباط است. افراد دارای تعهد بالا، زندگـی هدفمندی دارند و در رویدادهای بالقوه تنیدگی‌زا، به معنایی دست می­یابند که به واسطه آن راهبردهای مقابله­ای فعال را اتخاذ می‌کنند (استروب، 2002).

یکی از متغیرهایی که می­تواند، نقش واسطه­ای در رابطه شادکامی زوجین، هوش معنوی و سبک­های عشق ورزی داشته باشد، سازگاری زناشویی است.توماس (1977) سازگاری زناشویی را حالتی می‌داند که در آن زن و شوهر احساسات شادکامی و رضایت نسبت به همسر و ازدواج دارند.مسأله مهم در ازدواج سازگاری زناشویی و رضایت از ازدواج است. زوجین سازگار، کسانی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند از نوع و سطح روابط خود و همچنین از کیفیت گذران اوقات فراغت خود رضایت دارند و مدیریت خوبی در زمینه وقت و مسائل مالی خودشان اعمال می‌کنند (گریف، آبراهام، مالهرب و هیلگارد، 2000).فینچام[7] و بیچ[8]، (فینچام و بیچ 2000 به نقل از شاه سیاه، بهرامی، اعتمادی و محبی، 1389) بیان کردند، اولین عامل که در سازگاری زناشویی مؤثر است، عامل شناختی است یافته های ساتکین، فتحی آشتیانی، قهوه چی الحسینی و اله وردی (1393)؛ رحیم پور و همکاران (1392) و زارعی، احمدی سرخونی (1391) نشان داد که هوش معنوی با سازگاری زناشویی رابطه دارد.

یافته­های هدایتی دانا و صابری (1393)؛ دغاغله، عسگری و حیدری (1391)؛ پاتریک، سلز، گیوردانو و تلرود (2007)حکایت از آن دارد که بین سبک­های عشق­ورزی و رضایت زناشویی رابطه وجود دارد. همچنین نتایج یافته­های سپهریان آذر، محمدی، بدلپور و نوروز زاده (1395) نشان داد با افزایش شادکامی بر سطح رضایت زناشویی دانشجویان متأهل افزوده می‌شود. پروچینو،ویلسون، گیندرسون و کارت رایت (2009) بیان کردند که سازگاری زناشویی موجب افزایش عمر، امید به زندگی، شادکامی و نیز کاهش احتمال ابتلای زوجین به بیماری­های جسمی و روانی می­گردد. یافته­های دیمکپا (2010) نشان داد که اصطلاح سازگاری زناشویی بر توانایی زوجین برای راضی و شاد شدن و کسب موفقیت در تعدادی از وظایف خاص مربوط به ازدواج اشاره دارد.نتایج تحقیقات دهلی و لندرز (2005) نشان داد که سازگاری زناشویی یکی از عوامل مهم و مؤثر برسلامتی زوجین و از مهم­ترین شاخص­های رضایت زندگی است. سازگاری زناشویی مجموعه­ای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیت­آمیز، یا موفقیت در فعالیت­های مرتبط با شادکامی در فرآیند ازدواج را دربر می­گیرد.

بـه نظــر می­رسد یکی از عوامل موثر در میزان شادکامی انسـان، برقراری و حفظ روابط بین فردی منسـجم و داشـتن تماس اجتماعی مداوم و پایدار است. تحقیقات آرجیل بیانگر آن است که رابطه زناشـویی موفق باعث شـادمانی و ایجـاد خلـق مثبـت در فـرد می­شود (آرجیل، 2000). یافته­های بلاغت، ابراهیم زاده اسمین، موسوی نژاد، خزاعی و محمودوند (1392) نشان داد که میزان عاطفه مثبت و الگوهای معین تبادل عاطفی منفی، پیش­بینی­کننده سطوح تغییر رضایت از ازدواج است. شادکامی آرامش فکری اسـت کـه نتـایج مطلـوبی را برای زندگی پیش­بینی می­کند و رضایت از زندگی را افزایش می­دهد (کوهن، یون و جانسن، 2009).امیری مجد و زری­مقدم (1389) نشان دادند که بین شادکامی و رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد. با افزایش شادکامی در زندگی، هیجانات مثبت در زوجین بیشتر شده و باعث می­شود که مشکلات را به عنوان یک پدیدۀ مثبت ارزیابی کنند. در این صورت با ارتباط متقابل مناسب که ریشه در هیجانات مثبت دارد مشکلات را حل می­کنند و به رضایت در زندگی می­رسند (وانلانینگام و همکاران، 2001). با توجه به آنکه شاد بودن نقش مهمی در زندگی انسان دارد و شادکامی از خصیصه­هـای لازم بـرای بهـره بـردن از زندگی و ارتقای رضایت زندگی است، لذا پژوهش حاضر با هدف پیش‌بینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبک‌های عشق‌ورزی با نقش واسطه‌ای سازگاری زناشویی انجام شد.از این رو مدل مفهومی پژوهش حاضر درشکل (1) ارائه شده است.

 

 

شکل1: مدل مفهومی پژوهش


 

روش

روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیهدانشجویان متأهل ساکن در خوابگاه­های متأهلی دانشگاه تهران در سال تحصیلی
 96-1395بودند.نمونه آماری با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی ساده و به حجم 400دانشجوی متأهل مرد و زن از میان 840 دانشجوی ساکن در خوابگاه متأهلین دانشگاه تهران انتخاب شدند.جهت انتخاب نمونه پس از هماهنگی با مدیریت خوابگاه­ها و دستیابی به لیست افراد،  برای هر یک از اعضای جامعه شماره­ای تهیه شد. سپس از میان شماره­های موجود با استفاده از روش قرعه­کشی اعضای گروه نمونه شناسایی شده و با مراجعه به افراد پرسش­نامه­هاتکمیل شد.40 پرسش­نامه به دلیل نقص در پاسخ­گویی از بررسی کنار گذاشته شد و در نهایت پرسش­نامه 360 آزمودنی (180 مرد و 180 زن) تحلیل شد.

ابزار سنجش: پرسش­نامه هوش معنوی[9].این پرسش‌نامه در سال 2008 توسط کینگ طراحی و ساخته شد که دارای 24 گویهاست و هر گویه در یک طیف لیکرت از 0 تا 4 (کاملا نادرست: 0 تا کاملا



درست: 4) نمره‌گذاری می­شود. در نهایت فرد نمره­ای بین 0 تا 96 به دست می­آورد که نمره بالاتر نشان دهنده هوش معنوی بیشتر است. این پرسش­نامه چهار زیر مقیاس دارد که عبارتند از: تفکروجودی انتقادی دارای 7 سوال و نمره کل آن بین 0 تا 28 است.تولید معنای شخصی دارای 5 سوال و نمره کل آن بین 0 تا 20 است. آگاهی متعالی دارای 7 سوال و نمره کل آن بین 0 تا 28 است. بسط حالت هوشیاری دارای 5 سوال و نمره کل آن بین 0 تا 20 است. سوال 6 باید به صورت معکوس نمره­گذاری شود. در نسخه انگلیسی این پرسش­نامه آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 92/0 و برای زیر مقیاس­های آن به­ترتیب تفکر وجودی انتقادی 78/0، تولید معنای شخصی 78/0، آگاهی متعالی 87/0، بسط حالت هوشیاری 91 /0 به­دست آمده است (کینگ و دیسیکو[10]، 2009). در یک مطالعه در ایران نیز روایی صوری و محتوایی پرسش­نامه بر اساس نظر متخصصان تأیید شد. پایایی زیر مقیاس­ها به ترتیب، تفکر وجودی انتقادی 76/0، تولید معنای شخصی78/0، بسط حالت هوشیاری 72/0، آگاهی متعالی 80/0 و پایایی کل پرسش­نامه نیز با آلفای کرونباخ 91/0 گزارش شده است (حریری و زرین آبادی، 1390).

پرسش­نامه عشق[11].این مقیاس توسط استرنبرگ در دانشگاه نورس ایسترن بوستون ساخته شده است که مشتمل بر 45 جمله و دارای سه خرده مقیاس تعهد، شهوت و صمیمیت می­باشد. 15 جمله اول، صمیمیت؛ 15 جمله بعدی،شهوت؛ 15 جمله آخر تعهد دو نفر را منعکس می­کند. آزمودنی میزان موافقت خود را با هر جمله از 1 اصلا، 5 به طور متوسط و 9 به طور کامل مشخص می­کند. بهترین حالت ممکن زمانی است که نمرات در هر سه خرده مقیاس تقریبا یکسان باشد. بر اساس تحقیق استرنبرگ همبستگی خرده مقیاسها در این جملات 21/0 تا 65/0 بوده است. ضریب پایایی برای کل آزمون 90/0 محاسبه شده است (استرنبرگ، 1997/ 1386ترجمه بهرامی). بخشنده (1381) روایی و پایایی این پرسش­نامه را مورد محاسبه قرار داده است. وی برای بررسی اعتبار این پرسش­نامه از پرسش­نامه­های ملاک روابط فرد با خود و دیگران استفاده کرده است. ضریب اعتبار به دست آمده 43/0 و ضریب آلفای کرونباخ و تنصیف به ترتیب 42/0 و 86/0 به دست آورده است. همچنین پایایی این پرسش­نامه توسط فرحبخش و شفیع آبادی (1385) برای کل آزمون 89/0 و برای خرده مقیاس­ها به ترتیب صمیمیت، 65/0، شهوت، 54/0 و تعهد، 66/0 گزارش شده است.

پرسشنامه شادکامی آکسفورد[12]. برای سنجش شادکامی از پرسش­نامۀ تجدیدنظرشدۀ هیلز و آرجیل (2002) استفاده شد. این پرسشنامه دارای 29 سؤال و مقیاس پاسخ­گویی 6 درجه­ای لیکرت (کاملا مخالفم= 1 تا کاملا موافقم= 6) است که 12 سؤال آن به­صورت معکوس نمره­گذاری می­شود. سؤال­های معکوس عبارت­اند از: (1، 5، 6، 10، 13، 14، 19، 23، 24، 27، 28، 29). هیلز و آرجیل (2002) ضریب پایایی پرسش‌نامه را 91/0 و همبستگی درونی گویه­ها را 65/0 گزارش کرده­اند. پژوهش­گران این پرسش­نامه را در ایران مورد استفاده قرار داده­اند و شواهد قابل قبولی از روایی و پایایی آن ارائه شده است. هادی­نژاد و زارعی (1388) در پژوهش خود این پرسش­نامه را بر روی دانش­آموزان دبیرستانی هنجاریابی کردند و علاوه بر بررسی روایی محتوایی و روایی همگرا و واگرای این پرسش­نامه با پنج عامل بزرگ شخصیت، پایایی بازآزمایی آن را برابر با 78/0 و آلفای کرونباخ آن را برابر با 84/0 گزارش کرده­اند. ثابت و لطفی کاشانی (1389) نیز شواهدی از روایی سازۀ این پرسش­نامه ارائه کرده و ضریب آلفای کرونباخ آن را برای گروه پسران برابر با 88/0 و برای گروه دختران برابر با 91/0 گزارش کرده­اند.

مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر[13]. این مقیاس (DAS) یک ابزار 32 سؤالی برای ارزیابی کیفیت رابطه ‌زناشویی از نظر زن و شوهرو شاخص­های کلی زناشویی را تعیین می­کند. تحلیل عاملی نشان می­‌دهد که این مقیاس چهار بعد رابطه را می‌سنجد، که عبارتند از: رضایت ­دونفره[14]، همبستگی دونفره[15]، توافق دونفره[16] و ابراز عواطف دونفره[17]. رضایت دونفره میزان توافق بین زن و شوهر در مورد طلاق یا جدایی، ترک کردن خانه بعد از دعوا، اعتماد به همسر، دعوا یا نزاع بین زن و شوهر، ابراز علاقه به یکدیگر. همبستگی دونفره شامل علائق مشترک بین زن و شوهر، ترغیب یکدیگر به تبادل افکار، شادمانی و خندیدن با هم، آرام بحث کردن درباره چیزی و کار کردن با هماست. توافق دونفره میزان توافق یا عدم توافق بین زن و شوهر در زمینه امور مالی و اقتصادی، در تفریح و سرگرمی­ها، در موضوعات مذهبی، درباره دوستان، در رفتارهای متعارف، فلسفه و هدف از زندگی، نحوه ارتباط با خویشاوندان، اتخاذ تصمیم­های اساسی، مورد اوقات فراغت، علائق، فعالیت­ها و تصمیم­گیری­های مربوط به شغل را نشان می­دهد. ابراز عواطف دونفره میزان توافق یا عدم توافق بین زن و شوهر در ابراز عواطف و رابطه جنسی است.مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر سه نوع مقیاس متفاوت رتبه بندی به دست می­دهد. نمره کل مجموع تمام سؤالات بین 0 تا 151 است. نمرات بالاتر نشان دهنده رابطه بهتر است. پاسخدهی به 32 سؤال این مقیاس به سبک لیکرت است که برای افزایش پایایی آن، تعدادی از سؤالها به صورت مثبت و تعدادی به صورت منفی طراحی شده­اند. سؤالات خرده مقیاس­ها از این قرار است: رضایت دو نفره: 16، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 31، 32، 24، 25، 26، 27، 28، همبستگی دو نفره: 24، 25، 26، 27، 28، توافق دو نفره: 1، 2، 3، 5، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14، ابراز عواطف دو نفره: 4، 6، 29، 30. افرادی که نمره آنها 101 و یا کمتر از آن باشد، از نظر اسپانیر دارای مشکل و ناسازگار تلقی می­شوند (ثنایی، 1379).

اسپانیر (1976) اعتبار این مقیاس را در کل نمرات 96/0 برآورد کرده است که نشان می‌دهد این مقیاس از همسانی درونی قابل توجهی برخوردار است. همسانی درونی خرده مقیاس­ها را نیز بین خوب تا عالی برآورد کرده است که عبارتند از: مقیاس رضایت دونفره 94/0، همبستگی ­دونفره 81/0، توافق دونفره  90/0 و ابراز عواطف دونفره 73/0. در کشور ما نیز این مقیاس در سال 1374 توسط حسین نژاد هنجاریابی شده است. این مقیاس با روش بازآزمایی و با فاصلة زمانی 10 روز روی نمونه‌ای متشکل از 120 نفر از زوجین (60 زن و 60 مرد) اجرا گردید و برای بررسی میزان همبستگی نمرات از روش گشتاوری پیرسون استفاده شد. ضریب همبستگی بین نمرات زنان و شوهران طی دوبار اجرا در کل نمرات 86/0، مقیاس فرعی اول 68/0،‌مقیاس فرعی دوم 75/0، مقیاس فرعی سوم71/0 و مقیاس فرعی چهارم 61/0 بدست آمده است (دانش، 1384). برای افزایش قابلیت اعتماد مقیاس، تعدادی از سؤالات به صورت مثبت و تعدادی به صورت منفی طراحی شده است. میانگین نمرات زوج­های سازگار در مطالعه وی 7/114 و در زوج­های ناسازگار 7/70 بود (دانش، 1384).

روش اجرا و تحلیل:برای گردآوری اطلاعات پس از هماهنگی­های لازم با مدیریت خوابگاه­ها و دستیابی به لیست افراد، برای هر یک از اعضای جامعه شماره­ای تهیه شد. سپس از میان شماره­های موجود با استفاده از روش قرعه­کشی اعضای گروه نمونه شناسایی شده و با مراجعه به افراد و ایجاد رابطه مناسب و کسب رضایت زوجین، توضیحات لازم به آنها ارائه شد. سپس از زوجین خواسته شد پرسشنامه­ها را تکمیل نمایند. پس از دریافت پرسشنامه­ها با استفاده از کد عددی که به هر پرسشنامه داده شده بود، پرسشنامه­ها در بسته نرم افزار آماری SPSS نسخه 19 وارد شدند.به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات،همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری به کمک نرم‌افزارهای SPSSV19 و AMOSV20 انجام شد.

 

یافته­ها

یافته­های حاصل از این مطالعه که با استفاده از روش همبستگی و مدل­یابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفته­اند در جدول (1) تا (3) ارائه شده است. برخی از شاخص­های توصیفی همچنین میانگین و انحراف استاندارد و همبستگی بین متغیرهای پژوهش در جدول (1) ارائه شده است.

 

جدول 1. ماتریس همبستگی متغیرهای پیش‌بین و ملاک

شادکامی

تعهد

شهوت

صمیمیت

بسط

آگاهی

تولید

تفکر

انحراف معیار

میانگین

مولفه ها

 

 

 

 

 

 

 

1

80/4

79/18

تفکر

 

 

 

 

 

 

1

**710/0

48/3

47/14

تولید

 

 

 

 

 

1

**704/0

**708/0

99/4

86/17

آگاهی

 

 

 

 

1

**587/0

**355/0

**477/0

31/4

81/9

بسط

 

 

 

1

020/0

**192/0

**360/0

**178/0

27/16

53/118

صمیمیت

 

 

1

**657/0

*121/0

**249/0

**248/0

**185/0

60/19

22/105

شهوت

 

1

**603/0

**721/0

020/0-

*117/0

**250/0

088/0

03/11

26/126

تعهد

1

**338/0

**256/0

**347/0

**290/0

**355/0

**432/0

**344/0

69/18

92/127

شادکامی

**373/0

**641/0

**532/0

**725/0

031/0

**223/0

**292/0

**211/0

71/18

70/116

سازگاری

*p<05/0   **p<01/0

 

 


نتایج جدول (1) نشان می­دهد که همه مؤلفه­های هوش معنوی (تفکر، تولید و آگاهی) با سازگاری زناشویی رابطه معناداری دارند. همچنین همه مؤلفه­های عشق‌ورزی (صمیمیت، شهوت و تعهد) و همچنین متغیر شادکامی با سازگاری زناشویی رابطه معناداری دارند.علاوه بر آن در این پژوهش به منظور بررسی پیش‌بینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبک‌های عشق‌ورزی با نقش واسطه‌‎‌ای سازگاری زناشویی از روش مدل معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) به کمک نرم‌افزارAMOS  استفاده شد. قبل از
انجام تحلیل‌های مربوطه، وضعیت کلی داده‌ها مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا مفروضات این روش مورد بررسی قرار گرفت. داده‌های پرت تک متغیری با استفاده از نمودار مستطیلی (Box Plot) بررسی و نتایج نشان داد که هیچ داده پرتی وجود ندارد. همچنین کجی و چولگی داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS محاسبه و نتایج نشان داد کجی و چولگی هیچ کدام از مقادیر بیشتر از 1± نمی‌باشد. پس از کلیه تحلیل‌های
مقدماتی از آنجایی که در مدلیابی معادلات ساختاری لازم است دو مدل اندازه‌گیری و ساختاری مورد


بررسی قرار گیرند، قبل از ارائه مدل مفروض ابتدا مدل اندازه‌گیری شامل مدل متغیر مکنون هوش معنوی و مدل متغیر مکنون سبک‌های عشق‌ورزی مورد تحلیل قرار گرفت تا مشخص شود که از میان نشانگرهای موجود برای هر متغیر مکنون کدام یک الگوی نهایی متغیر مکنون مربوطه را تشکیل داده و برازش مناسبی با داده‌ها نشان می‌دهد. بنابراین برای برآورد الگو از روش بیشینه درست‌نمایی و شاخص‌های ریشه واریانس خطای تقریب[18](RMSEA)، ریشه استاندارد واریانس پس‌مانده[19](SRMR)، شاخص‌ برازندگی مقایسه‌ای[20](CFI)، شاخص برازش نرم‌شده[21](NFI) شاخص نیکویی برازش[22](GFI) و شاخص نیکویی برازش تعدیل شده[23](AGFI) استفاده شد. برای شاخص‌های برازندگی برش‌های متعددی توسط متخصصان مطرح شده است. برای مثال، مقدار مساوی یا کمتر از 05/0 برای ریشه واریانس خطای تقریب، مقدار مساوی یا بالاتر از 96/0 برای شاخص برازندگی مقایسه‌ای و برازش نرم شده، مقدار مساوی یا کمتر از 07/0 برای ریشه استاندارد واریانس پس‌ماند، نشان‌دهنده برازندگی کافی مدل است (جورسکوگ و سوربوم، 2003). از طرف دیگر پیشنهاد شده است که اگر شاخص‌های برازندگی مقایسه‌ای، نیکویی برازش و نیکویی برازش تعدیل شده بزرگتر از 9/0 و شاخص‌های ریشه واریانس خطای تقریب و ریشه واریانس پس‌ماند کوچکتر از 05/0 باشد بر برازش بسیار مطلوب و کوچکتر از 1/0 بر برازش مطلوب دلالت دارد (برکلر، 1990). شاخص‌های برازندگی مدل نهایی پژوهش در جدول (2) ارائه شده است.

 

 

 

جدول 2. شاخص‌های برازش مدل نهایی پژوهش

مدل

*X2/df

CFI

NFI

RMSEA

RMSEA CI 90%

SRMR

GFI

AGFI

مدل نهایی

26/2

92/0

91/0

065/0

051/0- 088/0

035/0

92/0

89/0

*مجذور کای به روش بیشینه درست نمایی

 

با توجه به مناسب بودن اکثر شاخص‌های برازش در ادامه اثرات مستقیم، غیرمستقیم و اثرات کل هر یک از متغیرها ارائه خواهد شد (جدول 3).

 

 

جدول 3. برآورد اثر مستقیم، غیرمستقیم و کل برای متغیرهای پژوهش

مسیرها

اثرات مستقیم

اثرات غیرمستقیم

اثرات کل

به شادکامی

اثر

میزان t

اثر

میزان t

اثر

میزان t

هوش معنوی

*33/0

52/6

08/0

08/1

33/0

52/6

سبک‎‌های عشق‌ورزی

*28/0

68/4

*25/0

44/4

28/0

12/4

سازگاری زناشویی

*10/0

66/2

---

---

10/0

66/2

به سازگاری زناشویی

 

 

 

 

 

 

هوش معنوی

03/0

21/1

---

---

03/0

21/1

سبک‌های عشق‌ورزی

*70/0

87/8

---

---

70/0

87/8

        *p<05/0

                                     

 

پس از بررسی و مداخله متغیر سازگاری زناشویی به عنوان متغیر واسطه­ای، نتایج حاصل از مدل نشان می‌دهد، هر سه متغیر هوش معنوی (33/0)، سبک‌های عشق‌ورزی (28/0) و سازگاری زناشویی (10/0) اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین داشتند. همچنین نتایج نشان داد که هوش معنوی (03/0) اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته، در حالی که متغیر سبک‌های عشق‌ورزی (70/0) اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته است. علاوه بر بررسی اثرات مستقیم در این مدل، اثرات غیر مستقیم نیز مورد بررسی واقع شد. نتایج نشان داد که هوش معنوی (08/0) اثر غیر مستقیمی بر شادکامی زوجین ندارد، در حالی که سبک‌های عشق‌ورزی (25/0) به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است. مدل نهایی پژوهش در شکل 2 آمده است.

 

                                 

 

 

شکل2. مدل نهایی پژوهش برای شادکامی

 

 

نتایج  حاصل از مدل نهایی مطابق با مدل مفهومی نشان می­دهد که هر سه متغیر هوش معنوی، سبک­های عشق‌ورزی و سازگاری زناشویی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین داشتند. همچنین نتایج نشان داد که هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته است، اما در مدل مفهومی هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی دارد. یافته­های به دست آمده از مدل نهایی بیانگر آن است که متغیر سبک­های عشق‌ورزی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته است که این یافته با مدل مفهومی همسو است. علاوه بر بررسی اثرات مستقیم در این مدل، اثرات غیر مستقیم نیز مورد بررسیواقع شد. نتایج مدل نهایی نشان داد که هوش معنوی اثر غیر مستقیمی بر شادکامی زوجین ندارد اما در مدل مفهومی هوش معنوی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر دارد. همچنین سبک­های عشق­ورزی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است که این یافته با مدل مفهومی پژوهش همسو است.

 

بحث

باتوجه به اهمیت نهاد خانواده و تأثیرآن درنظام جامعه شادکامی اعضای آنرا می­توان به عنوان یکی از معیارهای سلامت جامعه به شمارآورد. شادکامی نیز یکی از مباحث اثبات شده در زندگی است. شادکامی و خلق مثبت برای افراد، اثرات خوبی به همراه دارد؛ از جمله اینکه باعث تأمل بیشتر افراد می‌شود، کیفیت ارتباطات را بالا می­برد، افراد نوعدوست می­شوند و به دیگران کمک می­کنند. با توجه به آنکه مهمترین اجزای کیفیت روابط زناشویی، شادکامی زوجین است پژوهش حاضر با هدف پیش­بینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی، سبک­های عشق­ورزی با نقش واسطه­ای سازگاری زناشویی انجام شد. یافته­های پژوهش حاضر نشان داد هوش معنوی اثر مستقیمی بر  شادکامی زوجیندارد. این یافته با نتایج یافته­های پناهی (1388)؛ دینر و سو (1997)؛ رایس (2001)؛ ضمیری نژاد و همکاران (1392)؛ مایرز (2002)؛ حیدری و همکاران (1394) و باب الحوائجی و همکاران (1390) همخوانی دارد. چنین به نظر می­رسد که نیایش و ارتباط معنوی با خداوند و برخورداری از زندگی معنوی، از عوامل مهم و اساسی در ایجاد شادکامی است (پناهی، 1388). دینر و سو (1997) معتقدند که، افراد دارای گرایش دینی، با این عقیده که در جهان مقصد والایی وجود دارد، می­توانند شادکامی و خوشبختی خود را افزایش دهند. از نظر رایس (2001) شادکامی مبتنی بر ارزش، حاکی از معنی­دار بودن زندگی است و یکی از مهمترین و مؤثرترین راههای ارضای امیال، روی­آوردن به معنویت می­باشد که می­تواند میل به افتخار و احترام را برآورده کند. این راه مبتنی بر ارزشها، به سمت شادکامی­های بزرگتر و مهمتر منتهی می­شود. نتایج یافته­های ضمیری نژاد و همکاران (1392) نشان داد که هوش معنوی به صورت معنی­داری قادر به پیش­بینی شادکامی در دانشجویان می­باشد. باب الحوائجی و همکاران (1390)؛ حیدری و همکاران (1394) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که، ارتباط معنی­داری بین هوش معنوی و شادکامی وجود دارد. در مطالعاتی که در آمریکای شمالی انجام گرفته است، بین شادکامی و پرداختن به فعالیت­های معنوی همبستگی بالایی به دست آمده است (مایرز، 2002). در تبیین این یافته می­توان گفت فردی که از هوش معنوی استفاده می­کند، می­تواند برای تجربیات منفی که بانی بیماریهای روح و روان می­شود، معنایی پیدا کند و از رنج آنها در امان بماند و یا رهایی پیدا کند. از طرفی دیگر با دیگران ارتباط عمیق­تری برقرار سازد و در نهایت رضایت زندگی خود را بالا ببرد و به شادکامی حقیقی برسد.

همچنین سبک­های عشق­ورزی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین دارد. نتایج این پژوهش با یافته­های ایش و استفانو (2005)؛ کیم و هاتفیلد (2004)؛ استروب (2002) و رفیعی نیا و اصغری (1386) همسو است. ایش و استفانو (2005) نشان داده­اند که عشق پیامدهایی برای سلامت و بهزیستیدارد وممکـن اسـت مـناطق مغـزی مـرتبط بـا هـیجان، توجه، انگیزش و حافظه (یعنی ساختارهای لیمبـیک)  را فعال سازد و همچنین دستگاه عصبی خودمختار را کنترل کند؛ یعنی تنیدگی را کاهش دهـد و عملکـرد دسـتگاه ایمنی را بهتر سازد. مطابق با یافته­های این پژوهش، کیم و هاتفیلد (2004) به این نتیجه دست یافتند که رضایت از زندگی به گونه قوی­تری بوسیله عشق پیش­بینی می­شود و صمیمیت در سبک­های عشق­ورزی با شادکامی و خرسندی و حالت بهزیستی همره است. عشق یک پیش­بینی­کننده مهم شادکامی، رضایت و هیجان­های مثبت است و تولید مثل را تسهیل و باعث حس امنیت و کاهش اضطراب و تنیدگی می­شود (کیم و هاتفیلد، 2004). نتایج یافته­های رفیعی نیا و اصغری (1386) نشان داد که عشق با عاطفه مثبت ارتباط مستقیم و معنادار و با عاطفه منفی ارتباط معکوس و معنادار داشت. یافته های استروب (2002) نشان داد که صمیمیت که یکی از مؤلفه­های سبکهای عشق ورزی است، با شادکامی، خرسندی و حالت بهزیـستی همـراه اسـت.

نتایج دیگر پژوهش نشان داد که سازگاری زناشویی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین دارد. نتایج این پژوهش با یافته­های پروچینو و همکاران (2009)؛ دیمکپا (2010)؛ دهلی و لندرز (2005)؛ توماس (1977) و آرجیل (2000) همسو است. پروچینو و همکاران (2009) بیان کردند که سازگاری زناشویی موجب افزایش عمر، امید به زندگی، شادکامی و نیز کاهش احتمال ابتلای زوجین به بیماری­های جسمی و روانی می­گردد. یافته­های دیمکپا (2010) نشان داد که اصطلاح سازگاری زناشویی بر توانایی زوجین برای راضی و شاد شدن و کسب موفقیت در تعدادی از وظایف خاص مربوط به ازدواج اشاره دارد.توماس (1977) سازگاری زناشویی را حالتی می­داند که در آن زن و شوهر احساسات شادکامی و رضایت نسبت به همسر و ازدواج دارند. نتایج تحقیقات دهلی و لندرز (2005) نشان داد که سازگاری زناشویی یکی از عوامل مهم و مؤثر بر سلامتی زوجین و  از مهم­ترین شاخص‌های رضایت زندگی است. سازگاری زناشویی مجموعه­ای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیت‌آمیز، یا موفقیت در فعالیت­های مرتبط با شادکامی در فرآیند ازدواج رادربر می­گیرد. تحقیقات آرجیل بیانگر آن است که رابطه زناشـویی موفق باعث شـادکامی و ایجـاد خلـق مثبـت در فـرد می­شود (آرجیل، 2000).

نتایج حاصل از مدل نهایی پژوهش نشان داد که هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته است. نتایج این یافته با مدل مفهومی پژوهش و یافته‌های ساتکین،  و همکاران (1393)؛ رحیم پور و همکاران(1392) و زارعی، احمدی سرخونی (1391) ناهمسو است. در حالیکه معنویت جستجویی برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هوشیاری بالا و تعالی است، هوش معنوی شامل استفاده از چنین توانایی­ها و ظرفیت­ها است که می­تواند کارکرد و سازگاری فرد را پیش­بینی کند (ایمونز، 2000). در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می­کند (مکمولن[24]، 2003 به نقل از رحیم پور و همکاران، 1392). همانطور که فینچام و بیچ، (فینچام و بیچ 2000 به نقل از شاه سیاه و همکاران 1389) بیان کردند، اولین عامل که در سازگاری زناشویی مؤثر است، عامل شناختی است. بنابراین در تبیین یافته­های پژوهش می­توان گفت هوش معنوی از عوامل شناختی محسوب می­شود. با توجه به اینکه کشور ما ایران، کشوری اسلامی است و دین اسلام، کاملترین دین جهان، آموزش­های فراوانی در رابطه با مسائل زناشویی و ایجاد رابطه سالم و رضایت­بخش بین زوجین دارد، با توجه به تعریف هوش معنوی در این پژوهش، به نظر می­رسد که هوش معنوی، نوعی خودشناسی اسلامی است. در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون است که می­توان گفت خودشناسی ضعیف افراد در مورد خودشان و ناتوانی در درک سؤالات هوش معنوی می­تواند در نتایج پژوهش اثرگذار باشد. همچنین دانشجویان متأهل با توجه به دغدغه­های تحصیلی، مالی و شغلی کمتر فرصت خودشناسی و کنکاش راجع به خود، زندگی و جهان پیرامونشان دارند پژوهش­های پیشین از ابزار متفاوتی برای سنجش هوش معنوی استفاده کردند، بنابراین رسیدن به این نتیجه در پژوهش حاضر بعید نیست.

نتایج پژوهش نشان داد که سبک­های عشق­ورزی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته و سبک­های عشق­ورزی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است. نتایج این پژوهش با یافته­های هدایتی دانا و صابری (1393)؛ دغاغله و همکاران (1391)؛ پاتریک، و همکاران (2007) همسواست. در تبیین این یافته می­توان گفت احساس عشق، هیجانی است که با تحریک شهوانی همراه می­گردد اما افراد ممکن است پس از وصل جنسی (ارضای میل/ هوس) یکدیگر را غیر جذاب بیابند، به همین دلیل برخورداری از عشق اصیل و واقعی در رابطه، مستلزم وجود صمیمیت، تعهد و به کارگیری خرد است. به طور کلی می­توان گفت فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه می­کند، قادر است خود را به شیوه­ای مطلوبتر در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل مؤثرتری به شریک و همسر خود ابراز کند. زوج­هایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه با مشکلات و تغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و در نتیجه سازگاری زناشویی بالاتری را تجربه کنند،لذا زوجینی که سازگاری بالاتری دارند، شادی بیشتری را در روابط خود احساس می­کنند (پاتریک و همکاران، 2007). از سوی دیگر وجود تعهد در رابطه، باعث شکل­گیری اعتماد و اطمینان می‌شود. احساس تعهد نسبت به همسر نیز موجبات توجه به خواسته­های وی، صرف وقت و توجه را فراهم می­سازد. در خانواده­های متعهد، اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده می­کنند بلکه در رشد و تعالی هر یک از اعضای آن می­کوشند (هریس، 2006). تعهد به زوجین اجازه می­دهد تا به طور مؤثری در برابر خواسته­های یکدیگر انعطاف داشته باشند و در نهایت از روابط خود لذت بیشتری میبرند و به شادکامی دست پیدا می­کنند (پترسون، 2002). تطبیق نتایج تحقیق با نظریه­ها و تحقیقات قبلی حاکی از آن است که همسویی و سازگاری بین آنها وجود دارد. امروزه شادکامی به یکی از شاخص­های توسعه جوامع تبدیل شده است. وقتی شادکامی در ارتباط با دانشجویان به عنوان قشر پر جنب و جوش جامعه مطرح می­شود، اهمیت آن دوچندان می­شود. شادکامی و نشاط اجتماعی با فعال بودن و پر جنب و جوشی نسل جوان و دانشجو ارتباط مستقیم داردوزمینه را برای بالندگی و بهره وری این قشر دانشجویی مهیا می­کند، از همین رو است که بسترسازی برای ایجاد هوش معنوی، سبک‌های عشق­ورزی و سازگاری­زناشویی در جهت افزایش شادی دانشجویان متأهل از الزاماتی است که مسئولان و برنامه ریزان باید به آن اهتمام بورزند.این پژوهش مانند هر پژوهش علمی دیگر با محدودیت­هایی مواجه بود از جمله اینکه یافته­های این پژوهش حاصل اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامه­های خودگزارش­دهی در جامعه محدود به دانشجویان متأهل دانشگاه تهران بود، لذا توجه به این نکته در تعمیم دهی نتایج به گروه­های دیگر نیز حائز اهمیت است. از این رو انجام دادن پژوهش­های مشابه در میان جامعه متفاوت ضرورت می­یابد. همچنین استفاده از ابزارهای مختلفی مثل مشاهده، مصاحبه و درجه­بندی رفتار داشجویان متأهل بر قابلیت اعتماد نتایج پژوهش خواهد افزود. بیشتر پژوهش­ها در این مورد، براساس مطالعات مقطعی بوده است. نظر به اینکه در مطالعات طولی می­توان، اطلاعات از وضعیت گذشته فرد را به عنوان عوامل تعیین­کننده شادکامی زوجین بررسی کرد، لذا پیشنهاد می­شود با استفاده از مطالعه طولی، رابطه هوش معنوی، سبک­­های عشق­ورزی و سازگاری زناشویی با شادکامی زوجین بررسی شود تا تعمیم­پذیری بیشتری برای یافته‌های این پژوهش تامین گردد. همچنین در پایان، پیشنهاد می­شود مطالعات بعدی در بررسی عوامل تأثیرگذار بر شادکامی دانشجویان متأهل، تأثیر عوامل فرهنگی، محیطی و خانوادگی را مورد بررسی قرار دهند. با توجه به اینکه سطح تحصیلات و تجربیات در جامعه دانشجویی و جامعه عادی تا حدی متفاوت است، به همین دلیل بهتر است که پژوهش‌هایی از این دست در جامعه­های غیر دانشجویی هم اجرا شود تا نتایج از اعتبار و قابلیت بیشتری برخوردار باشد.

 

 

 



[1]  happiness

[2]  vivacity

[3]  Mcmollen

[4]  Passion

[5] Intimacy

10  Commitment

[7]  FIncham

[8] Beach

[9]  The Spiritual Intelligent SelfReport Inventory

[10]  King &Decicco

[11]  Love Inventory

[12]  Oxford Happiness Questionnaire

[13]  SpanierDyadic Adjustment Scale

[14]  Dyadic Satisfaction (DS)

[15]  Dyadic Cohesion (D Coh)

[16]  Dyadic Consesus (D Con)

[17] Affectional Expression (AE)

[18] Root Mean Square Error of Approximation

[19] Standardized Root Mean Square Residual

[20] Comparative Fit Index

[21] Normed Fit Index

[22] Goodness of Fit Index

[23] Adjusted Goodness of Fit Index

[24]  Mcmollen

استرنبرگ، ر. (1386). قصه عشق (نگرشی تازه به روابط زن و مرد). ترجمه ع. ­ا بهرامی (1386). تهران: نشر جوانه رشد. (انتشار منبع به زبان اصلی 1997).
امیری­مجد، م.، و زری­مقدم، ف. (1389). رابطه شادکامی و رضایت زناشویی در بین زنان شاغل فرهنگی و خانه­دار شهر اراک. فصلنامه علوم رفتاری، تابستان، 2(4)، 21-9.
بلاغت، س. ر.، ابراهیم زاده اسمین، ح.، موسوی نژاد، س. ج.، خزاعی، ز.، محمودوند، م. (1392). بررسی رابطه شادکامی و رضایت از زناشویی در بین خانواده های شهرستان زهک. فصلنامه فرهنگی و تربیتی زنان و خانواده، 7(22)، 102-84.
باب الحوائجی، ف.، رستمی نسب، ع.، تاج الدینی، ا.، هاشمی نسب، ف. (1390). بررسی رابطه بین هوش معنوی و شادکامی کتابداران شاغل در کتابخانه های دانشگاه تهران. کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی، 45(58)، 121-101.
بخشنده، س. (1381). بررسی رابطه بین عشق و رضایت زناشویی در دانشجویان زن متأهل. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
پناهی، ع. ا. (1388). عوامل نشاط و شادکامی در همسران از منظر دین و روانشناسی. فصلنامه معرفت، 18(147)، 38-15.
پورجمشیدی، م.، بهشتی راد، ر. (1394). تأثیر هوش اخلاقی و سلامت روان بر شادکامی دانشجویان. پژوهش نامه روانشناسی مثبت، 1(4)، 66-55.
ثابت، م.، لطفی کاشانی، ف. (1389). هنجاریابی آزمون شادکامی آکسفورد. اندیشه و رفتار در روا‌ن­شناسی کاربردی، بهار، 4(15)، 18-7.
ثنایی، ب. (1379). مشاوره و روان درمانی در ازدواج . تهران : بعثت
حریری، ن.، زرین­آبادی، ز. (1390). تحلیل جمعیت شناختی هوش معنوی کتابداران دانشگاه­های دولتی شهر اصفهان. پژوهش نامه کتابداری و اطلاع رسانی، 1(2)، 44-29.
حسین نژاد، م. (1374). بررسی میزان ناسازگاری والدین کودکان عقب مانده ذهنی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی.
حیدری، ا.، کوروش نیا، م.، حسینی، س. م. (1394). رابطه بین هوش معنوی و شادکامی به واسطه بهزیستی روانشناختی. فصلنامه روشها و مدلهای روانشناختی، 6(21): 85-73.
دانش، ع.  (1384).  نقش خودشناسی در درمان اختلافات زناشویی. تهران: گلشن اندیشه.
دغاغله، ف.، عسگری، پ.، حیدری، ع. (1391). رابطه بخشودگی، عشق، صمیمیت با رضایت زناشویی. فصلنامه یافته های نو در روانشناسی، 7(24)، 69-56.
رحیم پور، ف.، صالحی، س. ی.، حسینیان، س.، عباسیان، م. (1392). تبیین رضایت زناشویی زوجین بر اساس هوش معنوی و طرحواره ناسازگار اولیه. تحقیقات مدیریت آموزشی، 4(3)، 90-78.
رفیعی نیا، پ.، اصغری، آ. (1386). رابطه بین انواع عشق و بهزیستی ذهنی در دانشجویان متأهل. خانواده پژوهشی، 3(9)، 501-492.
زارعی، ا.، احمدی سرخونی، ط. (1391). نقش پیش‌بینی کننده­های هوش معنوی و الگوهای ارتباطی با میزان رضایتمندی زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر بندرعباس. پژوهش­های روانشناسی بالینی و مشاوره، 2(2)، 116-101.
ساتکین، م.، فتحی آشتیانی، ع.، قهوه چی الحسینی، ف.، اله وردی، س. (1393). پیش­بینی رضایت زناشویی بر اساس هوش معنوی و هوش هیجانی. مجله علوم رفتاری، 8(1)، 35-29.
سپهریان آذر، ف.، محمدی، ن.، بدلپور، ز.، نوروز زاده، و. (1395). رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت زناشویی. فصلنامه سلامت و مراقبت، 18(1)، 44-38.
شاه سیاه، م.، بهرامی، ف.، اعتمادی، ع.، محبی، س. (1389). تأثیر آموزش جنسی بر بهبود رضایت زناشویی زوجین شهر اصفهان. مجله تحقیقات نظام سلامت، 6(4)، 697-690.
ضمیری نژاد، س.، پیلتن، م.، حق شناس، م.، تبرایی، ی.، اکابری، آ. (1392). پیش بینی شادکامی دانشجویان بر اساس هوش معنوی. مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، 20(5)، 780-773.
عابدی، م. (1383). بررسی و مقایسه اثربخشی روشهای مشاوره شغلی به سبک نظریه یادگیری اجتماعی. سازگاری شغلی و مدل شناختی-رفتاری شادمانی فوردایس بر کاهش فرسودگی شغلی مشاوران آموزش و پرورش اصفهان. پایان نامه دکترای مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
فرحبخش، ک.، شفیع آبادی، ع. (1385). ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوج­های در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند. دانش و پژوهش در روانشناسی، 30، 20-1.
هادی نژاد، ح.، زارعی، ف. (1388). پایایی، اعتبار و هنجاریابی پرسشنامه شادکامی اکسفورد. پژوهش‌های روا­ن­شناختی، تابستان، 12(1)، 77-62.
هدایتی دانا، س.، صابری، ه. (1393). پیش­بینی رضایت زناشویی بر اساس سبک­های عشق­ورزی (صمیمیت، میل، تعهد) و اضطراب. خانواده پژوهی، زمستان، 10(4)، 527-511.
 
Argyle, M. (2000), The psychology of happiness (2nd ed.), London: Routledge.
Berkler, S.J. (1990). Applications of covariance structure modeling in psychology: cause for concern. Psychological bulletin, 107, 260-73.
Cohen, D., Yoon, D. P., Johnston, B. (2009). Differentiating the impact of spiritual experiences, religious practices and congregational support on the mental health of individuals with heterogeneous medical disorders. International Journal for the Psychology of Religion,19(1), 121-138
Dehle, C., Landers, J. E. (2005). Personality traits and social support in marriage. Journal of social and clinical psychology, 24(7), 1051-76.
Diener, E. Suh, S. (1997). Recent findings on subjective well- being.Journal of clinical Psychology. 61, (820), 27-56.
Dimkapa, I.D. (2010).Martial adjustment roles of couples practicing child adoption. European journal of social sciences, 13(2), 194-200.
Dush, C., M., K., Taylor, M. G., &Kroeger, R. A. (2008).Marital happiness and psychological well-being acrossthe life course. Family Relations, 57(2), 211-226.
Elkins, M.R. (2004). Developing a plan for pediatric spiritual care. Hoslistic Nursing Practice, 18 (4), 179-186.
Emmons,A. (2000). Is spirituality intelligence? Motivation coynition, and the psychology of ultimate concern. International Journal for the Psychology of Religion, 10 (1), 3-26.
Esch, T., Stefano, G. B. (2005).Love promotes health. Neuroendocrinology Letters, 26(3), 264-267
Gonzaga, G. C., Keitner, D., Londhal, E. A., & Smith, M. D. (2006). Love and commitment in romantic relations and friendship. Personality and social psychology, 81 (2), 247- 264.
Greef, A. P., Abraham, L., Malherbe, L., &Hilegarde, E. (2000). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of sex & Marital Therapy, 27, 247-257.
Harris, V. W. (2006). Context and intraction: Acomparison of individuals actress various income levels. Science Context, 17(4), 48-52.
Hills, P., & Argyle, M. (2002). The oxford happiness questionnaire: a compact scale for the measurement of psychological well-being. Personality and Individual Differences, 33, 73-82.
Joreskog, K.G.,&Sorbom, D. (2003). LISREL 8: User's Reference Guide. Chicago: Scientific Software Inc.
Kearns, J. N., & Leonard, K. E., (2004). Social networks, structural interdependence, and marital quality overthe transition to marriage: A prospective analysis. Journal ofFamily Psychology, (18), 383-395.
Kim, J. & Hatfield, E. (2004). Love types and subjective wellbeing: A cross-cultural study. Social Behavior and personality, 32(2), 173-182.
Kimball, M., Willis, R.(2006). Utility and happiness. Michigan: University of Michigan.
King, D. (2008). Rethinking claims of spiritual intelligence: a definition, model and measure Application of modeling in the Natural and social sciences program. Canada: TrentUniversity.
King, D. B, Decicco T., L. (2009). A viable model and self-report measure of spiritual Intelligence. The International Journal of Transpersonal Studies, 28, 68-85.
Maltby, J., Lewis, C., Day, L. (2000)Religious orientation and psychological well-being: The role of the frequency of personal prayer. British Journal of Health Psychology, 4(4), 363-78.
Myers, D. G. (2002), Happiness, excerpted from psychology. (7th. ed.), New York: Worth Publishers.
Patrick, S., Sells, J. N. Giordano, F. G. &Tollerud, T. R. (2007). Intimacy, differentiation, and personality variables as predictors of marital satisfaction. The Family Journal, 15, 359-367.
Patterson, J. M. (2002). Integrating family resilience and family stress theory. Journal of Marriage and the Family, 64, 349-360.
Pruchno, R. M; Wilson – Genderson, F. P & Cartwright, R. (2009). Depressive symptoms and marital satisfaction in the context of chronic disease. Journal of family psychology, 23(4), 573-584.
Reiss, s. (2001). Secrets ofhappiness.Journal of Today Psychology,3,50-55
Spanier, G. B. (1976). Measuring dyadic adjustment: New scale for assessing the quality of marriage and similar dyads. Journal of Marriage andFamily, 38, 15-28.
Starks, S., &Hughey, A. M. (2003). Africa American women at midlife: The relation between spirituality and life satisfaction. Journal of Africa American Women, 18(2), 133-147. 
Sternberg, R. J. (1986). A triangular theory of love. Psychology Review, 93, 119-135.
Straub. R. O. (2002). Health Psychology. New York: Worth Publishers.
Thomas, E. J. (1977). Martial communication and decision making. New York: Free press.
Tublin, P.(2010). Live happily ever after with realistic expectations. Available: [http://befreetolove.com/happily-ever-after/]Self Growth.
Vanlaningham, J, Johnson, D.,& Amato, Paul. (2001) Marital happiness, marital duration and the u-shaped curveSocialforces(pp 1313- 1341).North Carolina: University of North Carolina press,
Veenhovn, R. (1993) "World Database of Happiness", Social Indicators Research, 34, 299-313,