Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Psychology, Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran
2 Ph.D. in General Psychology, Department of Psychology, Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran
Abstract
Keywords
موسیقی نقش مهمی در زندگی انسان به خصوص برای نسل جوان بازی میکند و این قدرت را دارد تا زندگی افراد را تغییر دهد (شافر، اسموکلا و اولکر، 2014؛ نورس و هارگریوس و اونیل، 2000). امروزه به خاطر استفاده روزمره مردم از موسیقی، مطالعات زیادی بر روی این حوزه انجام شده است. افراد دلائل زیادی برای گوش دادن به موسیقی دارند که این دلائل با نقشی که موسیقی در زندگی آنها بازی میکند و اینکه چگونه نیازهای خاص آنها را تأمین مینماید، ارتباط مستقیم دارد (راندال و ریکارد، 2016). اینگونه به نظر میرسد افراد از شنیدن موسیقیهایی لذت میبرند و از موسیقیهایی استفاده میکنند که نیازهای روانشناختی آنها را تأمین نماید (رنتفرو و مکدونالد، 2009؛ بونویل-روسی، رنتفرو، اکسو و پاتر، 2013). بررسیها نشان دادهاند موسیقی با ایجاد محیطی از آرامش، بهزیستی و تسهیلسازی توانسته بیماران با وضعیتهای مختلف روانی و هیجانی را مورد حمایت قرار دهد (آنجیلیو، ناردون، پلاتی، کافه داگو و همکاران، 2014). مطالعات مختلف، کارکردهای متفاوتی را برای موسیقی یافتند از جمله به عنوان پس زمینه، مرور خاطرات، تفریح، هیجان، خودتنظیمی، انعکاس، پیوند اجتماعی (بوئر و فیشر، 2012) و یا استفاده از موسیقی در کارکردهای اجتماعی همانند هویت سازی، تنظیم خلق، برانگیختگی همانند کاهش استرس، و یا شناختی همچون فرار از واقعیت را قید کردهاند (شافر، سلدمییر، استادلر و هارن، 2013).
در نیمه اول قرن بیستم فرانکل (1963، 1978) تئوری بسیار قوی را در رابطه با حس معنا مطرح میکند و معتقد بود که این حس یک عامل پیشگیرانه و حفاظتی برای انسان از خلاء وجودی دارد. معنا در زندگی آن چیزی است که مردم وجودشان را درک میکنند و زندگیشان را بامعنا میبینند و همچنین مرحلهای است که افراد خودشان را به خاطر داشتن هدف یا هدف فراگیر در زندگی، درک میکنند (استیگر، 2009). بر طبق تعریف جستجوی معنا ناشی از انگیزه درونی انسان است که فرد را به دنبال هدف زندگی میکشاند (استیگر، اویشی و کاشدن، 2009). معنا در زندگی سعی بر آن دارد تا با کمک به افراد، موضوعات اصلی زندگیشان را کشف و به طور انعطاف پذیری اهداف و آرزوهای زندگیشان را پیگیری کنند (استیگر، 2012). صاحب نظران معتقدند در گروه جوانان معنا و هویت با یکدیگر تلاقی مییابند (کیان و فولیگنی، 2010). به این خاطر وجود معنا میتواند به عنوان یک کیفیت روانشناختی بسیار مطلوب در نظر گرفته شود (دزاتر و همکاران، 2013). در مطالعه انجام شده، معنا در زندگی و ذهن آگاهی اثر مستقیم بر تاب آوری و در نهایت بر شکوفایی دارد (نصیری، کارسازی، اسماعیل پور، بیرامی، 1394).
هیجان خواهی صفتی است که به وسیله جستجوی هیجانات و تجارب مختلف، جدید، پیچیده و شدید و تمایل به اجرای خطرات فیزیکی، اجتماعی، قانونی و مالی به خاطر چنین تجربهای تعریف شده است (زاکرمن، 1994). بر اساس این تعریف هیجان با تجربه مختلف، جدید و پیچیده و به نوعی با عامل خطر در ارتباط است (رابرتی، 2004). بر اساس تئوری هیجان خواهی زاکرمن، افراد با هیجان خواهی بالا تمایل بیشتری دارند تا برای عملی کردن هیجاناتشان ریسک کنند و دست به رفتارهای پرخطر همانند مصرف مواد، رانندگی بیپروا، مشاغل مهیج، فعالیتهای جنسی بیقید، آسیب روانی و غیره بزنند (بیک، سوان، چالت، بالند و موستنسکی، 2014؛ استوز و کوپر، 2013؛ مارمورستین، 2013؛ وویزن، تن و دیکلمنت، 2013). از جمله نشانههای رفتارهای هیجان خواهی عدم حساسیت به عواقب منفی خطرات (کروویتز، سیمونز، فلگن و پالوس، 2012) و حساسیت کم نسبت به پیامدهای نامطلوب است (ژنگ، اکسو، جیا، تن، چنگ و همکاران، 2011).
موسیقی ابزاری رایج برای تنظیم هیجانات بوده است و مطالعات ارتباط بین واکنش هیجانی به موسیقی و روشهای فردی که افراد از موسیقی استفاده میکنند تا از آن برای تنظیم هیجانی استفاده کنند، نشان دادهاند (ساریکالیو و نیمینن و براتیکو، 2012). در مطالعهای که روی افراد با اختلال آموزیا[1] (نوعی اختلال که فرد قادر به درک موسیقی نیست) و افراد سالم انجام شده نشان میداد افراد دچار اختلال آموزیا زمان کمتری را صرف شنیدن موسیقی میکنند و نسبت به افراد سالم تغییرات هیجانی کمتری را با شنیدن موسیقی تجربه میکنند (پرتز، براتیکو، جارونپا و تروانیمی، 2009). مطالعات مکررا این را نشان میدهند که تنظیم هیجان عملکرد غالب موسیقی میباشد (لاناسدال و نورس، 2011؛ شافر و تیپانجان و سدمییر، 2012). و یا نشان داده شده شدت و تمپو دو عنصری هستند که به طور معناداری با حالات هیجانی تجربه شده توسط شنودگان ارتباط دارد (کوتینو و کانگلوسی، 2011). دیده شده هیجان خواهی رابطه معناداری را با ترجیح موسیقی دارد (شارما، 2013). آنهایی که نمره بالا در هیجان خواهی کسب میکنند واکنش مثبت و قوی را نسبت به تازگی و خطر نشان میدهند و محیطهایی را انتخاب میکنند که چنین شرایطی را برای آنها فراهم میکند (نورس و هارگریوز، 2008). در روابط بین هیجان خواهی و ترجیح موسیقی اینگونه پیشنهاد میشود که جستجوگران هیجان موسیقی را ترجیح میدهند که برانگیزاننده، بلند، سریع و اغلب دارای تم خطرپذیر میباشد همان طور که معمولا در موسیقی هوی راک یافت میشود (ولتری، 2010) در مطالعات انجام شده ارتباط مثبتی بین موسیقی با افزایش هیجان و برانگیختگی در طول رانندگی (ون در زاگ، دیجسترهوس، دی وارد، مولر، وترینگ و همکاران، 2012)، قمار (منتزونی، لابرگ، برانبورگ، مالد و پالیزن، 2014)، شروع رفتارهای جنسی در نوجوانی (جانسون –بیکر، مارکام، باملر، سویین و امری، 2016)، مصرف الکل (گاجن، جاکوب، گولک، مورینو و لورل، 2008) داشته است. بر طبق مطالعات افرادی که گرایش به موسیقی غیرکلاسیک و ریتمیک دارند هیجان طلبی بیشتری دارند تا افرادی که تمایل به موسیقی کلاسیک و آرام دارند (ووست، گبورا، هانسب، جورگنسا، مولرا و همکاران، 2010). همچنین افراد با هیجان خواهی بالا از اشکال هنری غیرمعمول و نامطبوع بیشتر لذت میبرند (رولینگز، 2003). نتایج نشان میدهد ماجراجویی رابطه مثبتی با موسیقی راک و رابطه منفی با موسیقی فیلم دارد (لیتل و زاکرمن، 1986). همچنین خرده مقیاس تجربه طلبی رابطه مثبت و قوی را با درگیری شدید در طول شنود موسیقی نشان میداد (نورس و هارگریوز، 2008). کسانی که نمره بالا در خرده مقیاسهای ماجراجویی و تجربه طلبی داشتند دامنه وسیعی از سبکهای موسیقی را دوست داشتند و نسبت به موسیقی راک، محلی و کلاسیک علاقمندی نشان میدادند. اما کسانی که در زیر مقیاس گریز از بازداری نمره بالایی را به دست آوردند موسیقی راک را ترجیح میدادند و علاقهای به موسیقی مذهبی و یا موسیقی فیلم نداشتند (لیتل و زاکرمن، 1986).
موسیقی انتخابی میتواند وقایع زندگی معنادار، درگیریهای گذشته، و افرادی را که در ساخت تقویم شخصی نقش خواهند داشت را به همراه آورد (بنسیمون و گیلبوآ، 2010). در مطالعهای که انجام شد به این نتیجه رسیدهاند موسیقی میتواند در ایجاد معنا و شکل دهی، بیان و حفظ هویت تأثیر معناداری داشته باشد (مکدونالد، 2002). به نظر میرسد افراد از موسیقی استفاده میکنند تا هویت، ویژگیهای فردی، اجتماعی و اخلاقی خود را شکل دهند (سولی و اسپک، 2016). مطالعه کلیفت، هانکس، موریسون، هس، کروتز و همکاران (2010) نشان داده فعالیتهای موسیقی اثرات مثبتی بر کیفیت زندگی داشته است. موسیقی میتواند با ایجاد معنا، سبک زندگی افراد را تغییر دهد (شافر، اسموکلا و اولکر، 2014). و یا با ایجاد معنا، موجب بهزیستی در افراد شود (لامونت، 2012). بر طبق مطالعه انجام شده موسیقی با ایجاد خاطرات مثبت و ارزشمند میتواند سطوح بالاتری از رضایت را ایجاد کند (لامونت، 2011). مطالعهای دیگر در این راستا نشان داد موسیقی با ایجاد تجارب اوج، توازن و خود فهمی را در فرد موجب میشود و از طرفی تغییرات بلند مدتی را در ارزشهای فردی، درک در معنای زندگی، روابط اجتماعی و رشد شخصی ایجاد میکند (شافر و همکاران، 2014).
ترجیح موسیقی بر اساس دو بعد موسیقی روی میدهد: نوع و شدت (یوپداوی، 2013). نوع ترجیح موسیقی اشاره به این سؤال دارد کدام سبک موسیقی را افراد بیشتر دوست دارند. و شدت ترجیح موسیقی اشاره به میزان و درجهای دارد که یک قطعه یا سبکی را دوست دارد (شافر، 2008؛ یوپداوی، 2013). به عبارتی شدت ترجیح موسیقی به این معناست که یک فرد به مقدار زیادی درگیر درگوش دادن به موسیقی است و فعالانه و به روشهای مختلفی همچون شرکت در کنسرت، خرید موسیقی، حرف زدن و یا با روشن کردن رادیو پیگیر موسیقی است (شافر، 2016). اگرچه تا کنون چندین مطالعه درباره میزان علاقه مندی به سبک و انواع موسیقی صورت گرفته است اما مطالعات تجربی بسیار کمی درباره میزان و شدت درگیری در موسیقی انجام شده است (یوپداوی، 2013). برای مثال در پرسشنامههای رایجی همچون استامپ[2] از شرکت کنندگان خواسته میشود، مشخص سازند تا چه اندازه به سبکهای متفاوت موسیقی علاقمند هستند اما این سؤالات تنها برای شناسایی نوع علامندی افراد نسبت به سبک ها، انواع و ویژگیهای موسیقی است در حالی که بررسی شدت و تفاوتهای بین فردی مورد توجه نبوده است. موسیقی به واسطه حضورش به عنوان بخشی از فرهنگ هر جامعه افراد را به طور روزمره درگیر خود ساخته است و مسلما آنچه گرایش به موسیقی را تعیین میکند بیتأثیر از ویژگیهای روانشناختی هر فرد نمیباشد. همیشه این سؤال که چرا شنوندگان موسیقی سطوح متفاوتی از شدت ترجیح موسیقی را نشان میدهند وسیعا نادیده گرفته شده است، این در حالی است که میزان علاقمندی به سبک موسیقی نمیتواند بیانگر میزان درگیری و مشغولیت یک فرد به موسیقی باشد. بنابراین فرضیهها به شرح زیر مطرح شدند:
1- تجربه طلبی به عنوان یکی از مؤلفههای هیجانخواهی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
2- ماجراجویی به عنوان یکی از مؤلفههای هیجانخواهی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
3- ملالپذیری به عنوان یکی از مؤلفههای هیجانخواهی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
4- گریز از بازداری به عنوان یکی از مؤلفههای هیجانخواهی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
5- جستجوی معنا به عنوان یکی از مؤلفههای معنا درزندگی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
6- وجود معنا به عنوان یکی از مؤلفههای معنا در زندگی، گرایش به موسیقی را پیشبینی میکند.
روش
روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: با توجه به هدف پژوهش معنا در زندگی و هیجان خواهی به عنوان متغیرهای پیشبین و گرایش به موسیقی به عنوان متغیر ملاک و از طرح پژوهشی توصیفی - همبستگی استفاده شد که در آن رابطه چند متغیر با یکدیگر مورد بررسی قرار میگیرد. در پژوهشهای همبستگی علاوه بر مطالعه رابطه بین متغیرها میتوان دست به پیشبینی نیز زد (شریفی و شریفی، 1387). جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانشجویان کارشناسی پسر و دختر دانشگاه شهید باهنر کرمان در محدوده سنی 19 تا 23 سال که در سال تحصیلی 1395 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل میداد. به منظور برآورد حجم نمونه از فرمول پیشنهادی تاباخنیک و فیدل[3] (2007) استفاده شد. بر اساس فرمول پیشنهادی آنها حداقل حجم نمونه در مطالعات همبستگی از فرمول N ≥ 50 +8M محاسبه میشود. در این فرمول N حجم نمونه و M تعداد متغیرهای مستقل میباشد. در این مطالعه 6 متغیر مستقل وجود دارد اما برای اطمینان از حجم نمونه، 231 نفر دانشجو به صورت نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. به این صورت که در ابتدا چهار دانشکده فنی، کشاورزی، ادبیات و هنر و در مرحله بعد از هر دانشکده دو رشته شیمی، مواد، علوم خاک، علوم باغبانی، روانشناسی، جغرافیا، معماری و هنرهای نمایشی و در آخرین مرحله از هر رشته یک کلاس برای پاسخدهی به سؤالات انتخاب شدند. پس از اجرای آزمون، پرسشنامههای 25 نفر از آزمودنیها به علت پاسخدهی ناقص به هر سه پرسشنامه و همچنین عدم رعایت مفروضههای آماری کنار گذاشته شدند. بنابراین از این تعداد نمونه در نهایت پرسشنامههای 206 نفر به دست آمد. هیچ یک از شرکتکنندگان آموزش موسیقی دریافت نکرده بودند و برای کنترل دو متغیر اصلی سن و تحصیلات، افراد در محدوده سنی 19 تا 23 سال و در مقطع تحصیلی کارشناسی انتخاب شدند.
ابزار سنجش: مقیاس هیجان خواهی زاکرمن[4]: این مقیاس توسط زاکرمن، آیزنک و آیزنک[5] در سال 1978 ساخته شد. مقیاس هیجانخواهی زاکرمن 40 ماده دارد که هر ماده شامل دو پاسخ میباشد. این مقیاس تمایل به هیجانات را در چهار خرده مقیاس خطرجویی و ماجراجویی، تجربه طلبی، بازداری زدایی و حساسیت به یکنواختی میسنجد. دامنه نمرات آن از صفر تا 40 است که نمرات بالاتر آن به معنای هیجان خواهی بیشتر میباشد. رضا زاده (رضا زاده،1370 به نقل از گدازنده، 1378) روایی هر یک از خرده مقیاسهای پرسشنامه را به ترتیب 82/0، 67/0، 65/0 و 78/0 و روایی کل مقیاس 87/0 و اعتبار آن را نیز 85/0 گزارش داده است. همچنین گدازنده (1378) پایایی این پرسشنامه را با استفاده از روش آلفای کرانباخ برای خرده مقیاس خطرجویی یا ماجراجویی 74/0، تجربه جویی 72/0، حساسیت نسبت به یکنواختی، 73/0، بازداری زدایی 41/0 و برای کل مقیاس برابر با 85/0 گزارش داد.
پرسشنامه معنا در زندگی[6] (MLQ): این پرسشنامه که توسط استگر، فریزر، اویشی و کالر[7] در سال 2006 ساخته شد دارای 10 گزینه است که هر یک بر روی مقیاس 7 درجهای لیکرت (از کاملاً نادرست تا کاملاً درست) قرار دارد که دو خرده مقیاس وجود معنا (PML) و جستجوی معنا (SML) را اندازهگیری میکند. بر اساس گزارش استیگر، فریزر، اویشی و کالر (2006)، MLQ از پایایی و روایی بالایی برخوردار است. چنانچه اعتبار درونی هر دو مقیاس برای PML 81/0 و برای SML 84/0 به دست آمده است. در ایران برای بررسی روایی سازه پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد که نشان میداد تمام بارهای عاملی هر دو عامل به طور معناداری بالای 50/0 هستند. همچنین در این مطالعه برای بررسی روایی تشخیصی از تحلیل تابع تشخیص استفاده شد که با 89/0 بوده است (مصرآبادی، استوار و جعفریان، 1392).
پرسشنامه میزان گرایش به موسیقی: این پرسشنامه محقق ساخته است که پس از انجام مطالعات اولیه 5 گویه برای سنجش میزان گرایش به موسیقی طراحی گردید که به هر گویه نمره 1تا 5 (کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم) تعلق میگیرد. سپس برای محاسبه پایایی، روی یک نمونه 30 نفری از جامعه آماری اجرا گردید که پایایی بازآزمایی آن معادل 82/0 و پایایی دونیمه کردن برابر با 88/0 و آلفای کرونباخ آن 86/0 به دست آمد.
روش اجرا و تحلیل: در ابتدا چهار دانشکده فنی، کشاورزی، ادبیات و هنر و در مرحله بعد از هر دانشکده دو رشته شیمی، مواد، علوم خاک، علوم باغبانی، روانشناسی، جغرافیا، معماری و هنرهای نمایشی و در آخرین مرحله از هر رشته یک کلاس برای پاسخدهی به سؤالات انتخاب شدند. پس از اجرای آزمون، پرسشنامههای 25 نفر از آزمودنیها به علت پاسخدهی ناقص به هر سه پرسشنامه و همچنین عدم رعایت مفروضههای آماری کنار گذاشته شدند. در این مطالعه جهت تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS و از شیوه رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافتهها
در ابتدا ویژگیهای جمعیت شناختی نمونهها مورد بررسی قرار گرفت. از 206 نفر نمونه مورد مطالعه 107 نفر دختر (9/51%) و 99 نفر پسر (1/48%) با میانگین و انحراف معیار سنی13/2 ±04/21 بودند. تعداد و درصد افراد شرکت کننده در بین رشتههای شیمی 25 نفر (1/12%)، مواد 24 نفر (7/11%)، علوم خاک 22 نفر (7/10%)، علوم باغبانی 31 نفر (15%)، روانشناسی 34 نفر (5/16%)، جغرافیا 20 نفر (7/9%)، معماری 22 نفر (7/10%)، هنرهای نمایشی 28 نفر (6/13%) قرار داشت.
در این مطالعه چون هدف پیشبینی یک متغیر ملاک با استفاده از چند متغیر پیشبین بوده است از روش تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد و برای بررسی رابطه تمام مجموع متغیرهای پیشگو بر متغیر ملاک نیز از روش همزمان انتخاب گردید. اما پیش از استفاده از این مدل مفروضههای آن مورد بررسی قرار گرفت. مفرضه اول عدم پرت بودن دادهها: در ابتدا وجود دادههای پرت تک متغیری با استفاده از نمودار مستطیلی (باکس پلات) بررسی شد. بر طبق نتایج 21 داده پرت وجود داشت که با نزدیکترین داده قبلی جایگزین شد. سپس دادههای پرت چند متغیری با استفاده از فاصله مهالانوبیس مورد غربال قرار گرفت که طی آن 5 مورد از دادههای پرت حذف شدند. مفروضه دوم نرمال بودن مقیاسها: نتایج آزمون کولموگروف- اسمیرنوف نشان داد که توزیع باقیماندهها به جز دادههای زیر مقیاس جستجوی معنا نرمال بود. برای نرمالسازی مقیاس جستجوی معنا، این زیر مقیاس به لگاریتم در پایه 10 تبدیل شد. مفروضه سوم بررسی عدم هم خطی دادهها: همان طور که شاخصهای تحمل و VIF نشان داد، بین متغیرهای پیشبین هم خطی وجود ندارد و نتایج مدل رگرسیون قابل اتکاء است. مفروضه چهارم وجود رابطه خطی بین متغیرها: با ملاحظه نمودار پراکنش متغیرهای پژوهش مشخص شد که الگویی بیضی شکل در روابط بین متغیرها قابل تشخیص است که نشان از رابطه خطی بین متغیرها داشت. مفروضه پنجم بررسی یکسانی پراکندگی: با استفاده از نمودار اسکاتر[8] یکسانی شکل توزیع متغیرها به دست آمد.
نتایج جدول 1 نشان میدهد مدل استفاده شده در پیشبینی میزان گرایش به موسیقی معنادار میباشد و متغیرهای پیشبین قادراند 18/0 از واریانس متغیر ملاک را تبیین کنند (001/0P<، 28/7=(199و6)F، 20/0=2R). نتایج همچنین نشان میدهد تجربه طلبی و گریز از بازداری (001/0P<)؛ و جستجوی معنا (05/0P<) به طور معناداری در پیشبینی میزان گرایش به موسیقی سهیم میباشند. نتایج دیگر زیرمقیاسهای هیجان خواهی ازجمله ماجراجویی و ملال پذیری؛ و زیر مقیاس معنا در زندگی یعنی معنای زندگی هیچ گونه ارتباط معناداری را در پیشبینی میزان گرایش به موسیقی نشان ندادند (05/0P>). علامت ضرایب بتا بیانگر جهت رابطه بین متغیرهای پیشبین و ملاک است. بدین معنا کسانی که دارای ویژگیهای تجربه طلبی و گریز از بازداری بالایی هستند گرایش کمتری به موسیقی دارند و کسانی که در جستجوی معنا هستند تمایل بیشتری به موسیقی نشان میدهند.
جدول 1. نتایج تأثیر متغیرها بر گرایش موسیقی
پیش بینی کننده ها |
ضرایب استاندارد نشده (B) |
SEB |
ضرایب استاندارد شده (b) |
T |
سطح معناداری |
تجربه طلبی (ES) |
65/0- |
20/0 |
25/0- |
14/3- |
00/0 |
ماجراجویی (TAS) |
06/0- |
12/0 |
03/0- |
46/0- |
64/0 |
ملال پذیری (BS) |
07/0 |
19/0 |
02/0 |
34/0 |
74/0 |
گریز از بازداری (DIS) |
56/0- |
21/0 |
20/0- |
60/2- |
01/0 |
جستجوی معنا |
66/3 |
58/1 |
16/0 |
30/2 |
02/0 |
وجود معنا |
00/0 |
12/0 |
00/0 |
05/0 |
96/0 |
مقدار ثابت |
40/32 |
20/0 |
- |
73/5 |
00/0 |
در بررسی فرضیه اول مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس تجربه طلبی به عنوان یکی از مؤلفههای هیجان خواهی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی به طور منفی میباشد.
در بررسی فرضیه دوم مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس ماجراجویی به عنوان یکی از مؤلفههای هیجان خواهی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی نمیباشد.
در بررسی فرضیه سوم مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس ملال پذیری به عنوان یکی از مؤلفههای هیجان خواهی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی نمیباشد.
در بررسی فرضیه چهارم مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس گریز از بازداری به عنوان یکی از مؤلفههای هیجان خواهی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی به طور منفی میباشد.
در بررسی فرضیه پنجم مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس جستجوی معنا به عنوان یکی از مؤلفههای معنا در زندگی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی میباشد.
در بررسی فرضیه ششم مبنی بر پیشبینی گرایش به موسیقی بر اساس وجود معنا به عنوان یکی از مؤلفههای معنا در زندگی، نشان میدهد این مؤلفه قادر به پیشبینی گرایش به موسیقی نمیباشد.
بحث
این مطالعه بر آن بود تا شدت گرایش به موسیقی را با استفاده از معنا در زندگی و هیجان خواهی مورد بررسی و پیشبینی قرار دهد. نتایج همبستگی نشان میدهد بین متغیر جستجوی معنا و گرایش به موسیقی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد مؤلفه جستجوی معنا میتواند گرایش به موسیقی را پیشبینی کند بدین معنا افرادی که به دنبال معنا در زندگی هستند گرایش بیشتری به موسیقی دارند و بیشتر به آن مشغول میباشند. نتایج این مطالعه همسو با دیگر مطالعاتی است که بیان داشتهاند موسیقی موجب خودفهمی، تغییر در ارزشهای فردی، تغییر در سبک زندگی، درک در معنای زندگی، ایجاد خاطرات مثبت و بهزیستی میشود (شافر و همکاران ، 2014؛ لامونت، 2012؛ لامونت، 2011؛ بنسیمون و گیلبوآ، 2010).
معنا در زندگی اغلب به عنوان یک مفهوم گسترده حاوی عناصر شناختی (همانند درک اینکه من چه کسی هستم)، عناصر انگیزشی (همانند تعیین هویت و پیگیری هدف) و عناصر عاطفی (همانند این احساس که زندگی معنایی را ایجاد میکند) است (دزاتر و همکاران، 2013). جستجوی معنا که از انگیزه درونی انسان نشات گرفته میشود به عنوان میل و تلاش برای ایجاد و یا افزایش درک معنی، اهمیت و هدف زندگی تعریف میکنند (استیگر، اویشی و کاشدن، 2009). بر طبق نظر فرانکل (1963، 1978) جستجو برای معنا هیچ گاه انگیزه را متوقف نمیسازد و از نظر او جستجو برای معنا سطوح بیشتری از معنا را در زندگی خلق میکند. دیدگاههایی که در رابطه با بعد جستجوی معنا وجود دارد در مقایسه با بعد وجود معنا، از لحاظ نظری و تجربی به نظر متنوع تر و بحث برانگیز تر میرسد. مطالعات انجام شده موید آن است در غیاب معنا افراد برانگیخته میشوند تا به دنبال معنا باشند به عبارتی جستجو برای معنا واکنش طبیعی در غیاب معنا میباشد (دزاتر و همکاران، 2013). از منظر نظربههای مبتنی بر دیدگاه عمر مسائل مرتبط با معنا میتواند در هر مرحله از زندگی مهم باشد. به هر حال، معنا در زندگی در طول دوران نوجوانی و در دوره ظهور بزرگسالی برجسته میشود (استیگر، اویشی و کاشدن، 2009). استیگر، اویشی و کاشدن (2009) که به این مطلب اشاره دارند که خلق معنا احتمالا در ارتباط با رشد هویت آشکار میشود.
اینکه چگونه گرایش بیشتر به موسیقی با بعد جستجوی معنا ارتباط میباید میتواند به نقش و کارکرد موسیقی در ایجاد معنا ارتباط داشته باشد. از آنجایی که موسیقی چندین نیاز شنونده را تأمین میکند بنابراین کارکردهای روانشناختی زیادی برای شنونده به همراه دارد. انواع کارکردهای موسیقی که میتواند کمکی برای شنونده باشد اشاره به کارکردهای شناختی، هیجانی، فرهنگی و فیزیولوژیکی شده است. کارکردهای شناختی که مطالعات بیشتری بر روی آن انجام شده اشاره به جنبههای ارتباطی و خود انعکاسی دارد. به عنوان مثال از موسیقی برای بیان هویت اجتماعی، اعتقادات و ارزشهای افراد (اینکه آنها چه کسی هستند) استفاده میشود و این میتواند به افراد کمک کند تا از طریق مکانها و فعالیتهایی که مرتبط با موسیقی است در تماس با دیگر مردم باشند (نورس و هارگریوز، 2008). به خصوص افراد از موسیقی استفاده میکنند تا هویت، ویژگیهای فردی، اجتماعی و اخلاقی خود را شکل دهند (سولی و اسپک، 2016).
در این مطالعه سعی بر آن شد تا با کنترل متغیر سن تأثیر این متغیر را در گرایش به موسیقی خنثی گردد این در حالی است که طبق مطالعات انجام شده حدود 94 درصد افراد سنین 16 تا 25 سال در مقایسه با دیگر علائق دوران فراغت، نسبت به موسیقی بسیار علاقمند و یا نسبتا زیاد علاقمندند (نورس و هارگریوس و اونیل، 2000) و این در مقایسه با دیگر فعالیتها همانند ورزش درصد بسیار بالایی را نشان میداد و همچنین این درصد تقریبا بین دخترها و پسرها برابر بود. نتایج این مطالعه میتواند نشان دهد جستجوی معنا برای زندگی میتواند یکی از دلائل اصلی گرایش به موسیقی در این سن باشد. بنابراین با توجه به توضیحات داده شده، از یافته این مطالعه میتوانیم چنین نتیجه بگیریم جستجوی معنا میتواند پیشبینی کننده خوبی برای شدت گرایش به موسیقی باشد و یکی از دلائل چنین گرایشی در این است که افراد به خصوص در سنین اوائل جوانی جهت احراز هویت، معنا را در موسیقی جستجو میکنند. همان طور که کیان و فولیگنی (2010) اینگونه یافتند معنا و هویت به نظر میرسد با یکدیگر تلاقی دارند و به طور مشترک به افراد جوان مربوط میشوند. موسیقی به علت استفاده روزمره و وسیع آن، همان طور که خواه ناخواه انسان با آن مواجهه میشود فرصتی را فراهم میکند تا مخاطب با جستجو در معنای آن هویت خود را شکل دهد.
نتایج به دست آمده نشان میدهد بین متغیرهای هیجان خواهی یعنی تجربه طلبی و گریز از بازداری با گرایش به موسیقی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. به این معنا که متغیرهای تجربه طلبی و گریز از بازداری میتوانند گرایش به موسیقی را به طور منفی و معکوس پیشبینی کنند، چنانکه افرادی که در ویژگیهای تجربه طلبی و گریز از بازداری بالا هستند گرایش کمتری به موسیقی دارند و کمتر به آن مشغول میباشند. نتایج به دست آمده در این مطالعه با مطالعاتی که بیان داشتهاند جستجوگران هیجان به دنبال سرگرمیهایی همچون ورزش و موسیقی هستند و تمایل به موسیقیهای برانگیزاننده، تند و سریع دارند، همسو نمیباشد (ولتری، 2010؛ رولینگز، 2003؛ نورس و هارگریوز، 2008).
برای تبیین چنین یافتهای میتوان گفت، بر اساس تعریف هیجان خواهی زاکرمن هیجان با تجربه مختلف، جدید و پیچیده و به نوعی با عامل خطر ارتباط دارد (رابرتی، 2004). بر طبق این تعریف، خطر میتواند فیزیکی، قانونی، مالی یا اجتماعی باشد (زاکرمن، 1994). بر اساس گزارش ها، فعالیتها به دو دسته فعالیتهای پرخطر و فعالیتهای بیخطر دستهبندی میشوند (رابرتی، 2004)، از جمله این رفتارهای پرخطر شامل سوء مصرف مواد (استوز و کوپر، 2013)، فعالیتهای جنسی بیقید (وویزن و همکاران، 2013) و آسیب روانی (مارمورستین، 2013) میباشند که رابطه قوی را با هیجان خواهی نشان دادهاند. در دسته دیگری از رفتارها، موسیقی قرار دارد که از آن به عنوان نمونهای از رفتارهای بیخطر دستهبندی میشود، که به ظاهر بر طبق تعریف زاکرمن از هیجان خواهی، ارتباطی با عامل خطر ندارند (رابرتی، 2004). این در حالی است که بر طبق مطالعات صورت گرفته موسیقی ارتباط قوی را با عامل خطرپذیری نشان داده است. در این مطالعات ارتباط مثبتی بین موسیقی با افزایش هیجان و برانگیختگی در طول رانندگی (ون در زاگ و همکاران، 2012)، قمار (منتزونی و همکاران، 2014)، شروع رفتارهای جنسی در نوجوانی (جانسون بیکر و همکاران، 2016)، مصرف الکل (گاجن و همکاران، 2008) داشته است. اما اینکه چه نوع موسیقی با عامل خطر و هیجان خواهی مرتبط میباشد میبایست آن را در نوع موسیقی بیابیم. همان طور که پیش از این قید شد گرایش و علاقمندی به موسیقی در دو بعد سبک و شدت قرار دارد (یوپداوی، 2013). سبک در موسیقی اشاره به گونههای موسیقی از جمله راک، متال، کانتری، کلاسیک و غیره دارد و شدت گرایش به موسیقی، میزان درگیری و استفاده از موسیقی را نشان میدهد. اگر چه موسیقی را نوعی فعالیت فاقد خطر میدانند اما توجیه یافتههای متناقض آن در ارتباط موسیقی با رفتارهای پرخطر میتواند اشاره به ارتباط سبک و نوع موسیقی داشته باشد نه صرفا میزان گرایش به موسیقی. این بدان معناست اینکه چرا در یافته این مطالعه هیجان خواهی رابطه منفی با شدت گرایش به موسیقی داشته میتواند بیانگر ارتباط هیجان خواهی با سبک و نوع موسیقی باشد نه با شدت گرایش به موسیقی. به عبارتی جستجوگران هیجان در جهت نوع و سبک خاصی از موسیقی متمایل هستند یعنی آنها موسیقیی را ترجیح میدهند که دارای سبکهای موسیقی تند و شدید مثل راک هستند. چنانچه مطالعات نشان داده است افرادی که گرایش به موسیقی غیرکلاسیک و ریتمیک دارند هیجان طلبی بیشتری دارند تا افرادی که تمایل به موسیقی کلاسیک و آرام دارند (ووست و همکاران، 2010). همچنین در مطالعهای دیگر نشان داده شده است که جستجوگران هیجان موسیقی سبک "هوی راک" (هوی راک یک سبک موسیقی راک است) را به خاطر آنکه برانگیزاننده، بلند، سریع و اغلب دارای تم خطرپذیر میباشد را ترجیح میدهند (ولتری، 2010). بنابراین به نظر نمیرسد افراد با هیجان خواهی بالا با گوش دادن و درگیری زیاد با موسیقی نیاز خود را برای هیجان تأمین نمایند آنچه در این افراد بیشتر تأمین کننده نیاز هیجانیشان است گوش دادن به موسیقی با ریتم و ضرب آهنگ بالا میباشد، نه صرفا میزان استفاده از موسیقی.
یکی از محدودیتهای اصلی این مطالعه عدم تعیین نوع و سبک موسیقی مورد علاقه افراد پاسخگو بوده است که به علت عدم وجود پرسشنامهای مناسب برای سنجش سبک موسیقی، پژوهش با چنین محدودیتی مواجه بود. آنچه مسلم است متغیرهای زیادی هستند که میتوانند شدت گرایش به موسیقی را مورد پیشبینی قرار دهند که به علت محدودیت در ارائه سؤالات به افراد، تنها به بررسی دو متغیر اکتفا شده است.
پیشنهاد بر این است در ادامه چنین مطالعهای پرسشنامهای در جهت ساخت سنجش سبک موسیقی طراحی شود و اثر تعاملی سبک و شدت موسیقی به طور همزمان مورد بررسی قرار گیرد. همچنین در ادامه پیشنهاد بر این است تا از متغیرهایی چون شخصیت، هوش هیجانی، سلامت روان و سایر متغیرها در جهت تبیین شدت گرایش به موسیقی استفاده شود.